لینوکس و برداشت های غلط:‌ پیچیدگی، سازگاری، دردسر و نبودن بازی

یک فتحی عزیز، در مطلبی تحت عنوان بهترین معیار برای این که شما از ویندوز به لینوکس بروید یا نه نظرش رو در مورد کاربری لینوکس نوشته و احتمالا به خاطر علاقمندی اش به بودن در بالاترین، تیتری مثل «بهترین معیار» رو برای برداشت شخصی اش از صبحت بین دو نفر انتخاب کرده (:

یک فتحی برای من بسیار عزیز و خواندنی است ولی در این مورد خوب عمل نکرده. خلاصه نظر اون اینه که لینوکس بسیار وابسته به اینترنت است، بازی ندارد، باید همیشه با آن سر و کله بزنید، بعد از ۲ سال کار هیچ چیز یاد نمی گیرید و از نظر سخت افزاری سازگار نیست.

این برداشت حدود ده سال قبل کاملا منطقی بود اما این روزها خیلی خیلی قدیمی است (: البته شک نمی کنم که دنیای «متخصصین» آی تی ایران واقعا از دیدگاه لینوکس در همان روزها مانده است. کلی «هکر» می بینید که تی شرت می پوشند و یک لپ تاپ زیر بغل دارند و در مهمانی به اتاق های دیگر می روند تا هک کنند و می توانند ساعت ها برایتان توضیح بدهند که چرا لینوکس به درد نمی خورد چون فارسی کار نمی کند.

در دو سه نوشته می خواهم از لینوکس بنویسم و برایتان عکس بگذارم تا نگاهی واقعی تر داشته باشیم به دنیای لینوکس. دوباره تکرار می کنم که سیستم عامل برای اکثر مردم ابزار است و بحث اینکه کدام یکی بهتر است تقریبا بی معنا است چون بهتر بودن بر اساس هدف سنجیده می شود.

اما اجازه بدهید نگاهی به سیستم PIM لینوکس من بیاندازیم

من از KDE استفاده می کنم (یک میز کار حرفه ای ولی کمی سنگینتر از مثلا Gnome). اینجا من یک «مدیر اطلاعات شخصی» دارم که کارهای شخصی ام رو باهاش انجام می دم. منظور از کارهای شخصی، ایمیل است و برنامه ریزی روزانه و یادآوری قرارها و تولدها و نگه داشتن کارهایی که باید بکنم و ذخیره اطلاعات مربوط به کارهای مختلف در یک جا و لیست تمام دوستانم و یادداشت های روزانه و خبرخوان چیزهای روزانه (مثل نتایج فوتبال، نرم افزارهای جدید، کامنت های وبلاگم و …) روزنوشت های شخصی و یک سبد فوق العاده که می توانم در آن از عکس و لینک بریزم تا برگه تحقیق های پروژه های مختلف و …

عملا بدون یک PIM تمام این اطلاعات در جاهای مختلف پراکنده می شدند و از آن بدتر، به هم مرتبط نمی بودند. همین امروز صبح من مدیر اطلاعات شخصی ام را باز کردم و صفحه ایمیل ها باز شد:


توجه کنید که ایمیل های بالایی تاریخ «۳ بهمن ۸۶» را دارند و دیروز هم یک نامه داشته ام که نوشته «لطفا برای فیدها هم کامنت بذار». خب،‌ نظر خوبی است ولی همین لحظه که فرصت نمی کنم! پس باید این ایمیل را به یک «کار» تبدیل کنم. روی کلید کارها فشار می دهم: مرحله ۲


در صفحه ای که باز شده، می گویم که می خواهم برای کامنت های وبلاگم فید بگذارم و به نظرم پنجشنبه ۱۱ بهمن روز مناسبی برای اینکار است (مرحله ۱). در برگه های دیگر می توانستم بگویم که این کار در توالی های متنوع تکرار شود یا حتی چند نفر دیگر هم به اینکار دعوت شوند یا از آن مطلع شوند یا مثلا یک فایل را به این کار متصل کنم. در مرحله ۲، اولویت این کار را ۳ در نظر می گیرم (نه چندان عجله ای).

حالا کارم تنظیم شده. اگر بخواهم فهرست کارها را ببینم، کافی است در نوار سمت چپ به جای ایمیل ها، روی فهرست کارها کلیک کنم تا نشان بدهد که کارهای باقی مانده ام چند تا هستند و چقدر پیش رفته اند و اولویت در حال حاضر با کدام است.


هر روز لینوکس به من این فهرست را یادآوری خواهد کرد ولی الزاما لازم نیست وارد این صفحه بشوم. به جای این صفحه می توانم به سراغ تقویم بروم. خودتان بلدید دیگر؟ در نوار سمت چپ، روی آیکون تقویم کلیک می کنم.


تقویم من در حالت پیش فرض دارد «این هفته» را نشان می دهد. دقت کنید که تمام تاریخ ها شمسی هستند (چون من در ایران هستم). نوار قرمز وسط نشان می دهد که الان در چهارشنبه ۱۰ بهمن ساعت ۹ و بیست و نه هستم و «کار» گذاشتن فید برای کامنت ها برای فردا ساعت نه و نیم تنظیم شده بود. به نظرم زود بود برای همین نوار سبز را برداشتم و کمی پایین تر گذاشتمش. این کار موضوع چندان مهم نیست و به همین علت KDE آن را به با پنجره باز کردن به من یاد آوری نخواهد کرد. اما در عوض مثلا قرار اعزازی که یکشنبه ۷ بهمن بوده، از یکساعت قبل به من یادآوری شد یا تولد لیلا که به شکل خودکار هر سال ۶ بهمن است، از یک هفته قبل بارها و بارها به من یادآوری می شود (البته خودم هم یادم می ماند). دقت کنید که تاریخ شمسی دارم چون یک نفر در دنیا یک روز احساس کرده خوب است KDE تقویم شمسی داشته باشد (حتی تاریخ ایجاد فایل ها را هم به شمسی می بینم) و هفته برایم از شنبه شروع می شود و بقه داستان ها (:

حالا با دیدن این روند به نظر شما یک PIM خیلی منطقی نیست؟ اما چرا اکثر ویندوزی ها اصولا PIM ندارند یا اگر در سطحی PIM داشته باشند، از آن استفاده نمی کنند؟‌ به جای جواب مستقیم بهتر است در مورد معماری لینوکس کمی حرف بزنم. گنو/لینوکس (هسته سیستم عامل لینوکس+ابزارهای بازمتن پروژه گنو) متشکل از است از کلی ابزار کوچک که به راحتی با هم هماهنگ می شوند. شاید برایتان جالب باشد که این چیزهایی که دیدید (و بقیه وسایل موجود در منوی سمت چپ) هر کدام یک برنامه مستقل هستند! یعنی یک نفر یک تقویم نوشته، یک نفر یک دفترچه تلفن نوشته، یک نفر برنامه ایمیل نوشته و … و یک نفر به نظرش رسیده که چقدر خوب است همه اینها در یک برنامه صدا شوند! به این می گویند KParts. من یک ادیتور اصلی در KDE دارم و بقیه برنامه ها هم به جای اینکه هر کدام ادیتور خودشان را داشته باشند، می توانند از همین ادیتور اصلی من استفاده کنند. هر جزیی از این ادیتور برایم قابل تنظیم است و در نتیجه هر تنظیمی که درهر جزیی از این ادیتور (یا تقویم یا هر چیز دیگر بکنم) در همه برنامه های دیگر هم به ارث می رسد. یک سیستم خوب به این شیوه به راحتی می تواند رشد کند چون هر اصلاح در هر جا به همه جا اعمال می شود. کافی است فقط یک بار همان ادیتور یا کتابخانه خواندن متن را فارسی کنید تا «همه برنامه ها»یی که از آن استفاده می کنند فارسی شوند. چه گیمپ (مشابه فتوشاپ)، چه فایرفاکس، چه تقویم چه حتی خط فرمان! به این می گویند معماری خوب (:

اوه راستی! به نظر من بامزه است که وقتی با Alt-Shift زبان را عوض می کنم (بعضی ها تغییر زبان با فشردن هر دو شیفت را ترجیح می دهند ولی من حق انتخاب دارم وقدرت تنظیم چیزی که می خواهم را) به جای نشان دادن ir یا en در پنل یا حتی نشان دادن پرچم ایران و آمریکا (یا استرالیا!) چراغ بی استفاده Scroll Lock روی کیبردم روشن و خاموش شود تا وضعیت زبان سیستم را به شکل سخت افزاری ببینم، به سادگی یک تیک می زنم و این جریان فعال می شود (: هر وقت چراغ کیبرد روشن است دارم فارسی می نویسم و هر وقت چراغ اسکرول لاک خاموش است، دارم انگلیسی می نویسم (: