نصب لینوکس روی نتبوک ان ۲۰۸ سامسونگ

این یک لپ تاپ جمع و جور و راحته. خیلی‌ها بهش می گن نتبوک ولی به نظر من این روزها دلیل خاصی نداره که بر اساس ابعاد، اسم چیزها رو عوض کنیم (: این دستگاه یک کارت گرافیک اینتل داره (که برای لینوکسی ها خوشحال کننده است) و کارت شبکه برودکام.

هدف من تست لینوکس روشه و خب همیشه اولین انتخاب برای نصب لینوکس روی یک سخت افزار قبلا استفاده نشده، اوبونتو است:‌ به دلیل راحتی، خوش دستی، جامعه بزرگ و پشتیبانی خوب سخت‌افزاری که تقریبا می شه: به دلیل آویزون بودن به دبیان.

البته اول بذارین کامپیوتر رو بوت کنیم ببینیم خودش چی می گه (:

هاها.. ویندوز سون! ظاهرا نفر قبلی به قدرت سخت افزاری سیستم اعتماد داشته. من از یک سی پی یوی دوال کر اتم و یک گیگ رم انتظار زیادی ندارم راستش. هارد هم به شکل پیش فرض ۲۵۰ است که البته همه اینها در نهایت تغییر خواهند کرد.

نت بوک رو شات داون می کنم و یک عکس از دو طرفش می‌گیرم. راستش پورت‌های یک دستگاه برای من حتی مهمتر از سی پی یوش است.

اینجا تقریبا همه چیز راضی کننده است. سه تا پورت یو اس بی یعنی همزمان می تونم ماوس و تلفنم رو به کامپیوتر وصل کنم و یک پورت یو اس بی خالی هم داشته باشم و خروجی مانیتور هم معنی اش اینه که توی جلسه‌ها می‌تونم ازش استفاده کنم. زیر مچم هم یک کارت خون همه چیز خون هست که یک نکته جذاب دیگه است.

دستگاه به شکل کاملا معقولی مثل بقیه نت بوک‌ها / لپ تاپ های ده اینچ به پایین سی دی نداره و من هم مدت طولانی است که برای تست لینوکس با سی دی طبیعت رو آلوده نمی کنم. ایمیج اوبونتو رو دانلود می کنم و با برنامه unetbootin (نسخه آخر دریافت شده از سایت خودش چون نسخه توی منابع قدیمی شده) یک کول دیسک بوت کننده اوبونتو می‌سازم و دستگاه رو بوت می کنم.

تلاش اول شکست می‌خوره چون توی بایوس، به دستگاه گفته شده که از هارد بوت بشه. ری استارت می کنم و با زدن Esc به سیستم می‌گم از یو اس بی بوت بشه…

بعله (: اوبونتو با خوشحالی بوت می‌شه، بالا می‌یاد و نصب می‌شه. بدون هیچ مشکلی. البته واقعا انتظار مشکل خاصی هم نمی‌رفت. بعد از بوت نوبت به تست اجزا است که ببینیم کدومشون با لینوکس سازگارن و کدوم نه. کارت شبکه شناخته شده و در مورد کارت شبکه بی سیم (Broadcom) هم اوبونتو خودش پیغام داده:

و کافیه من کامپیوتر رو با کابل به اینترنت وصل کنم و بگم که شروع به نصب درایورهای بکنه که بسته هستند ولی لازم برای سخت افزار من:

تا اینو نصب می‌کنه، بگم که دلیل این جریان اینه که اوبونتو به شکل پیش فرض، درایورهای بسته رو نصب نمی‌کنه اما اگر اونها رو پیدا کنه، به من خبر می‌ده و در صورت توافق من، سیستم پاک و آزاد رو تا حدی آلوده به درایورهای بسته‌ای می‌کنه که برای کار سخت افزار من لازم هستن (:

کار نصب که تموم می‌شه، کارت شبکه بی سیم من حتی بدون ری استارت، راه افتاده (: این جذابه. برای تست دوربین هم کافیه برنامه cheese رو نصب کنم و تست کنم:

بدون مشکل و عالی. صدا هم کار می‌کنه که قابل اسکرین شات گرفتن نیست.

اما مشکلاتی هم هستن. حداقل من به دو مورد خاص برخوردم:

  • نور مانیتور با استفاده از دگمه‌های پیش فرض کم و زیاد نمی‌شه. این می‌تونه آزار دهنده باشه. نور در گراب (لحظه اول بوت) قابل تنظیم است اما لینوکس که کنترل رو در دست می‌گیره، دیگه نمی‌شه نور رو کم و زیاد کرد. البته این مشکل هم مثل اکثر مشکل‌ها در خط فرمان قابل حله: sudo setpci -s 00:02.0 f4.b=66 . این دستور نور رو توی مقایس ۰ تا ۲۵۵، روی ۶۶ تنظیم می‌کنه. جالبه که اگر به جای ۶۶، صفر وارد کنم کلا صفحه سیاه می‌شه (: وقتی هم در خط فرمان بشه چیزی رو حل کرد، یعنی حل کردنش در محیط گرافیکی راحته ولی من سراغش نمی‌رم.
  • مشکل جدی دوم، عدم ساسپند است: سیستم به خواب نمی‌ره. البته خواب زمستونی (هایبرنیت) درست کار می‌کنه اما هر بار که سیستم رو توی رم به خواب می‌برم، موقع برگشت صفحه تصویر کار نمی‌کنه. این مشکل دردسرزایی است. من که بیشتر از یکی دو یا حداکثر سه روز نمی‌خوام با این سیستم کار کنم، از خیر ساسپند می‌گذرم و هر بار که لازمه، هایبرنیت (خواب روی دیسک) می‌کنم ولی در صورت نیاز به استفاده دائمی از این سیستم، حتما این مشکل رو باید حل می‌کردم.

اینهم بگم که نمی شه کامران جایی باشه و یک دستگاه جدید ببینه و پیچ گوشتی به دست نشه. اینهم نتیجه‌اش:

من واقعا تخصص سخت افزاری ندارم ولی کامران معتقده که این لپ تاپ بسیار خوش ساخت است و قرص و محکم. از طراحی مادربورد و کیفیتش تعریف می‌کنه. همینطور از بدنه. برای من به هرحال بخش جذاب کیبرد دستگاه است که کلیدهای جدا از هم داره و زیر دست واقعا راحته و جذاب. در حدی که تصمیم می‌گیرم حالا که لپ تاپ کاملا باز شده، آخر هفته به عنوان سیستم اصلی ازش استفاده کنم. هاردم رو از لپ تاپ خودم باز می کنم و می‌ذارمش توی این بدنه. همینکار رو با رم هم می‌کنم و از یکی از بهترین خواص لینوکس لذت می‌برم:

عدم نیاز به درایور به مفهوم ویندوزی، باعث می‌شه که بستن هر لینوکس نصب شده روی هر سخت افزار جدید، اون رو بدون مشکل بوت کنه. سیستم رو توی دبیان خودم بوت می‌کنم و وضعیت شبیه قبل است: همه چیز کار می‌کنه به جز ساسپند و کلیدهای کم و زیاد کردن نور. برای آخر هفته مشکل خاصی نیست (: لپ تاپ بزرگ خودم رو می‌ذارم توی کشوی محل کار و با یک کوله پشتی که از شدت سبکی به نظر خودم خالی به نظر می‌رسه، راه می‌افتم برم خونه.

نکات مثبت:

  • ‌ وزن کم
  • صفحه کلید عالی
  • کارت گرافیک اینتل
  • داشتن پورت‌های مناسب:‌ سه یو اس بی، خروجی مانیتور و کارت خوان
  • شناخته شدن اکثر بخش ها توسط گنو/لینوکس بدون نیاز به هیچ تنظیم اضافی
  • بدنه قرص و محکم
  • باتری قوی که با کار خیلی شدید، چهار ساعت رو کامل دوام آورد. احتمالا در یک استفاده عادی به شش ساعت باتری هم باید برسیم
  • هارد ۲۵۰ گیگ

نکات منفی:

  • کار نکردن ساسپند به رم و نیاز به تنظیمات اضافی برای اینکار که من سراغش نرفتم و ممکنه دردسرزا باشه
  • کار نکردن کلیدهای کم و زیاد کننده نور نمایشگر (به نظر به راحتی قابل حل می‌رسه)
  • رم ۱ گیگ. من همیشه حداقل دو گیگ برای کارهای روزانه لازم دارم