یک طنز فوق العاده: صحنه‌هایی متحرک از زندگی برنامه نویسان – قسمت دوم

وقتی چیزی که چهارشنبه آخر وقت کار می کرد، شنبه اول وقت از کار می افته

وقتی که بعد از چند ماه بر می‌گردین سر کدی که قبلا نوشتین اما روش کامنت نذاشتین:

وقتی هنگام نمایش محصول به مدیر، کسی به جز خودتون متوجه باگ نرم افزار نمی شه:

چون این مطلب پر از عکسهای سنگین است، اگر می خواین بقیه اش رو بخونین روی ادامه مطلب کلیک کنین.

وقتی یه برنامه نویس که تازه استخدام شده در مورد فیچرهای جدیدی که باید اضافه بشن اظهار نظر می کنه:

وقتی رییس می گه اگر پروژه زودتر از برنامه تموم بشه، به همه یک بونس (جایزه مالی) می ده:

وقتی یکهو می فهمم که کل مشکلاتی در کمپایل داشتم، به خاطر یک سمی کالن بوده.

وقتی ازتون می خوان چهارشنبه آخر وقت بیشتر بمونین و توی یک پروژه کمک کنین:

وقتی مدیر پروژه – یا یکی از دوستان – داره می یاد سمت مانیتور من:

کلاینت سعی می کنه روی چیزی که هنوز کدش رو ننوشتیم، کلیک کنه:

مشتری ازتون می خواد توی برنامه ای که از نظر شما تموم شده، یک فیچر جدید اضافه کنین:

وقتی اسکریپتم بالاخره کار می کنه:

وقتی از من می خوان کد یک برنامه نویس مبتدی رو تکمیل کنم:

وقتی بهم می گن کدی که تو تست درست بوده، توی سیستم اصلی مشکل داره:

وقتی راه حلی رو بدون گوگل کردن پیدا می کنم:

وقتی کارآموز می گه «کامنت و تست مال کسایی است که برنامه نویسی بلد نیستن»:

وقتی می تونم دویست خط کد رو با یک خط کد زیبا عوض کنم:

من از اینجا برداشتم ولی منابع اصلی کدینگ لاو و ل جویس د کد هستن.

مرتبط:
یک طنز فوق العاده: صحنه‌هایی متحرک از زندگی برنامه نویسان – قسمت اول