نکاتی به بهانه جشن انتشار ۱۵.۰۴

جشن و همایش نرم افزارهای آزاد و اوبونتوی ۱۵.۰۴

اوبونتو هر شش ماه یکبار منتشر می شه. این انتشار در سراسر جهان جشن‌های انتشاری به همراه داره که توسط جامعه کاربری این توزیع محبوب برگزار می شن. توی ایران هم سال‌ها است این جریان ادامه داره و با اومدن هر اوبونتوی جدید، بهانه خوبی داریم که دور هم جمع بشیم.

جشن امسال با همکاری خیلی خوب بچه‌های ACM دانشکده کامپیوتر دانشگاه تهران و مثل همیشه با حمایت دلگرم کننده شرکت رمیس و بخش آموزشی اون یعنی ارژنگ برگزار شد. صبح کارگاه‌ها برگزار شد که به نظرم از همه سال‌های قبل بهتر بود و بعدش هم همه توی سالن اصلی جمع شدیم و سخنرانی‌ها رو گوش کردیم و در نهایت هم ناهار و عکس‌های یادگاری و خداحافظی.

با خیلی ها حرف زدم و از همایش راضی بودن ولی صداهای بلندی انتقادی رو هم می‌شنیدیم. معلومه که هر چیزی همیشه می تونه بهتر بشه یا حتی می تونسته بهتر باشه و این ما هستیم که باید برای بهتر کردنش دست به دست هم بدیم. من به عنوان یکی از کسانی که از پشت صحنه جشن‌ها هم خبر داره تلاش خیلی زیاد آدم‌هایی که برای اینکار نه پولی می گیرن و نه حتی در خیلی موارد اعتباری نصیبشون می شه رو دیدم و به نظرم این دوره یکی از بهترین‌ها بود. برای توضیحات بیشتر می‌خوام چند نکته رو به شکل مستقل متذکر بشم که بتونیم اون طرف داستان رو هم ببینیم و در ضمن تلاش کنیم هر همایش از قبلی بهتر بشه.

مشکلات فنی

همه بچه‌های برگزار کننده از بچه‌ها دانشگاه تهران تا کسانی که ارائه داشتن هم مثل همه دوست دارن هیچ مشکل فنی در طول کنفرانس پیش نیاد. ولی خب مشکل همیشه پیش می یاد. ما باید در کنار هم با دوستی و مهربونی سعی کنیم مشکلات رو حل کنیم و حتی بهشون بخندیم. دست زدن جمعیت حین تلاش برای وصل کردن پروژکتور ایده خوبی بود و فضا رو تلطیف می کرد. هیچ کس اونجا متخصص صوتی تصویری یا پروژکتور نبود و مثل همه دانشگاه‌های دیگه کلا چند ساعتی سالن رو به آدم می دن و باید امیدوار باشیم که همه چیز درست کار کنه و اگر نکرد دور هم حلش کنیم.

ثبت نام

ثبت نام کارگاه‌ها و پیش ثبت نام همایش از طریق اینترنت انجام شد ولی ثبت نام خود همایش در صبح روز همایش اتفاق می افتاد. این دو تا تا حدی با هم اشتباه شدن و خیلی از کسانی که فقط در گارگاه‌ها ثبت نام کرده بودن فکر می کردن این ثبت نام برای همایش هم هست. هرچند که اصولا «ثبت نام» در این تیپ گردهمایی ها خیلی هم چیز قرص و محکمی نیست. بر خلاف دفعه پیش میزهای پذیرش بسیار منظم بود ولی بازهم متاسفانه خیلی ها بعد از ساعت ۹ در محل حاضر شدن و درخواست ثبت نام داشتن که کار رو سخت می کنه. البته من هنوز طرفدار این نظریه هستم که بهتره خیلی هم سخت گیر نباشیم در این مورد و اجازه بدیم آدم ها وقتی دیرتر می یان هم از کل همایش لذت ببرن.

سطح صحبت‌ها و کارگاه‌ها

به نظر من اینبار سطح کارگاه ها بسیار بهتر بود و سخنرانی ها هم خوب بودن. ممکنه یکی دو تا از سخنرانی‌ها برای همه مخاطبین نبود یا کارگاهی به درد کسی نمی خورد ولی خب این در همه همایش‌ها طبیعی است. مطمئنا می شه که بهتر بشه ولی نکته اینه که تیم برگزار کننده از هیچ کس نمی خواد که از قبل سخنرانی اش رو برای تایید به کسی بده در نتیجه طبیعی است که گاهی چیزهای غیرجذابی از توشون در بیاد. به هرحال در جشن‌های بعدی همیشه سعی می شه کسانی که بهتر بودن تکرار بشن، موضوعات از قبل هماهنگی کلی داشته باشن و کسانی که خوب نبودن برای شرکت مجدد نیازمند اصلاح باشن.

نظم – زمان بندی

متاسفانه زمانبندی این برنامه خیلی فشرده است چون می خوایم تا ظهر تموم بشه و ناهار آخرین مرحله اش باشه. معمولا امکان اجرای یک برنامه صبح و بعد از ظهر نیست و در نهایت مجبوریم صبح کارگاه باشن و بعدش سالن عمومی و بعدش ناهار و تمام. در چنین برنامه فشرده ای کافیه یک نفر سخنرانی‌اش رو طولانی کنه یا جمع شدن بچه‌ها توی سالن طول بکشه و .. تا برنامه دچار مشکل زمان بندی بشه. این رو باید هر بار اصلاح‌ کرد و سعی کرد که بهتر باشیم. اما از اونطرف مساله دیگه‌ای هم هست:‌ آخر یک کارگاه چند نفر می خوان بیشتر بدونن و سوال بپرسن یا چند نفر می خوان تو حیاط عکس بگیرن یا گپ بزنن یا برن استیکر بردارن. آیا باید اینها رو ممنوع کرد؟

نظم – ناهار و صندلی و …

ادعای صحیحی است اگر بگیم «من که ثبت نام کردم چرا باید صندلی نداشته باشم؟». هیچ جواب خیلی قانع کننده ای هم براش نیست. اما از اونطرف باید ببینیم مشکل اجرا چیه: مساله اینه که خیلی ها بدون ثبت نام می یان، خیلی ها که بعد از پر شدن ظرفیت به ثبت نام نرسیدن می یان و خیلی ها با دوستاشون می یان. همه هم دوست دارن کارگاه ها رو شرکت کنن، غذا بخورن و تو سالن اصلی باشن. اینجا با یک مساله پیچیده طرفیم: هر چقدر سخت تر بگیریم نظم بهتر می شه ولی افراد بیشتری از حضور در جشن جا می مونن و هر چقدر راحتتر بگیریم در حق کسانی که زودتر ثبت نام کردن جفا می شه ولی در عوض به همه سهم کوچیکتری از کیک می رسه. واقعا اینکه کجا باید پیچ رو بست رو من هم نمی دونم اما این رو مطمئن هستم که ترجیح می دم در یک سالن گرم و شلوغ باشم ولی همگان و با درهای باز باشم تا در یک جای مرتب و منظم که درش روی کسانی که دیر رسیدن یا خبر نداشتن بسته است. اگر قرار بود نشست کارآفرینان برتر خاور میانه یا مثلا گردهمایی ائمه جمعه رو برگزار کنیم خب باید نظم رو در حد اعلاء می گرفتیم و کارآفرین یا امام جمعه ای که سرخود می اومد رو راه نمی دادیم ولی وقتی با جامعه لینوکس طرفیم، از نظر من بهتره همدلی بیشتری داشته باشیم و اجازه بدیم در قبال گرما و شلوغی، همه فرصت شرکت داشته باشن؛ بخصوص که ثبت نام هم راحت و عمومی است و مایی که ثبت نام کردیم تفاوتمون با کسی که ثبت نام نکرده احتمالا فقط دیدن زودتر اعلامیه جشن است.

از اونطرف کسانی که ثبت نام نکردن بهتره حواسشون به این نکته باشه و خودشون رعایت کنن که اولویت ها با کسانی است که ثبت نام کردن. مثلا ما توی همین جشن مواردی داشتیم که بدون ثبت نام ناراضی بودن از اینکه چرا ناهار بهشون نمی رسه و حتی از یکی شنیدم که «خب پولش رو بگیرین ولی غذا بدین» (:

من با خوشحالی می تونم بگم که مدافع این نظریه هستم که این همایش ها نباید نظم آهنین داشته باشه و سیال بودنش بخشی از فرهنگش است. درست همونطور که در دنیای لینوکس ادعای اینکه «همه جمع بشن یک توزیع خوب بدن» اشتباهه و قدرت این سیستم در سیال بودنش، شاخه شاخه بودنش و روند هماهنگ با طبیعت اون است.

در حوزه نظم به نظرم کار خیلی خوب تیم برگزار کننده در مورد کارگاه‌ها بود. با کمال دوستی و احترام، ابتدا فقط کسانی که ثبت نام کرده بودن اجازه داخل شدن به کارگاه‌ّها رو داشتن ولی بعد از اینکه چند دقیقه ای از شروع کارگاه‌ها گذشت، در صورت بودن صندلی خالی بقیه هم وارد شدن و نشستن – از جمله خودم.

خروجی‌ها

به دلایلی نامشخص ما هیچ وقت نتونستیم فیلم جشن‌های قبلی رو بگیریم. در مواردی برگزار کننده‌ها تکه‌هایی از فیلم‌ها رو منتشر کردن ولی هیچ وقت فیلم‌های کامل منتشر نشده. اینبار سعی شده در هماهنگی با بچه‌های خوب ACM دانشگاه تهران، فیلم‌ها به طور کامل روی اینترنت منتشر بشه. منتظر هستیم ببینیم چی می شه (: به نظرم این بخش می تونه برای خیلی از کسایی که نیومدن، لذت بخش باشه – بخصوص کارگاه‌ها.

اشکالات

اصلی ترین اشکال در این همایش سخنرانی نامرتبط اسپانسر، گرم بودن سالن و ویدئوی نامرتبط ای سی ام بود که به نظرم بعد از دیدن اشکالات می تونست اصولا پخش نشه (: با غذا هم به نظرم باحالتر بود یک چیزی مثل ماست یا سالاد بدن که خب چون سلف دانشگاهه نمی دونم چطوری می شه درخواست کرد. همچنین به جای آب میوه شخصا چایی و قهوه رو ترجیح می دم.


به نظر من این یکی از بهترین جشن‌های انتشار اوبونتو بود و مثل همیشه هدف اصلی‌اش دور هم جمع شدن، دیدن و گپ و گفت. ممنون از همه و می دونیم که همیشه کاستی هست و ما هم مطمئنا دوست داریم در سالنی بزرگ با بهترین غذاها و همه چیز مجانی و بهترین امکانات فنی جشن بگیریم ولی با شرایطی که داریم به نظرم جشنی واقعا عالی بود. یادمون باشه که فرق جامعه لینوکس با خیلی جاهای دیگه در همین فرهنگ همراهی عمومی و مشارکت در بهتر کردن دنیا است. جشن بعدی می بینمتون (:

اشاره: در کامنت ها با دوستان حرف می زنیم. ظاهرا بعضی ها می گن بیشتر از ظرفیت سالن برای سالن ثبت نام شده بود که اگر اینطوره (هنوز چک نکردم با برگزار کننده ها)‌ کاملا اشتباهه. از اونطرف راهکار دادن هم مهمه. معلومه که غذا باید به کسانی که ثبت نام کردن برسه ولی راهکار چیه؟ موافقین به کسانی که ثبت نام نکردن غذا ندیم؟ معقوله که در سالن اصلی کسانی که ثبت نام کردن باید جا داشته باشن ولی راهکار چیه؟ نگهبان جلوی در سالن، چک کنه و کسانی که کارت ندارن رو راه نده تا اول همه برن؟

اگر اهل کتاب‌های فنی هستین بدونین که پکت‌پاب هر روز یک کتاب رایگان عرضه می کنه

کتاب های فنی رایگان پکت پابمحمد برامون نوشته که

من یکی دو روز پیش متوجه شدم که PacktPub – که یه ناشر انگلیسی هست و صد البته مطمئنم که می شناسیش چون اکثر کتاب هاش در زمینه نرم افزارهای اپن سورس هست – از چند روز پیش تا ۱۶-۱۷ روز دیگه اقدام به عرضه رایگان کتاب هاش می کنه. به این شکل که هر روز یک کتاب. فقط کافیه یک اکانت ایجاد کنی.

هر چند که این کتاب ها فنی هستند و ممکنه استفاده همگانی نداشته باشه به نظرم اومد که چون بلاگ پر بازدیدی داری و اکثر بازدید کنندگان بلاگت گیک های کامپیوتری هستن، بد نیست پیشنهاد گذاشتن یک پست رو بهت بدم.

البته این به اینجا ختم نمیشه و کلا آدم های باحالی هستن و جالب اینجاست به DRM اعتقادی ندارن، برای روز جهانی ضد DRM هم کتابهاشون رو با تخفیف عرضه می کردن.

اگر به نظرتون خوبه، به پکت‌پاب برین و اکانتتون رو ایجاد کنین.

سکس بدون دخالت دست و کراودفاندینگ برای معلولان

این مطلب احتمالا برای افراد زیر سیزده سال مناسب نیست

دوستی با معلولان

داشتم برای مطلب جمعه‌ها به ویبراتور و آلت مصنوعی اوپن سورس قابل برنامه ریزی کامینگ فکر می‌کردم که کلا ماجرا منحرف شد و یک چیز دیگه توجهم رو جلب کرد: رقم بالای کمک به پروژه‌های مرتبط با وسایل کمک-سکسی مستقل از دست.

در پروژه‌های کراودفاند می گن خوبه پروژه ای تعریف کنین که یک گروه مخاطب خاص داشته باشه که بازار عمومی نیازشون رو پاسخ نمی‌ده. ظاهرا بخشی از این گروه مخاطب معلولانی هستن که مثل هر آدم سالم و طبیعی نیازمند سکس (از خودارضایی تا سکس مرسوم تا تنوعات)‌ بودن و از پروژه‌هایی حمایت کردن که توشون ابزارهایی کمک-جنسی (از دیلدو تا شبیه ساز اورال سکس) ساخته می شه که بدون کمک دست بتونه طرف رو ارگاسم کنه.

برای مثال اون شبیه ساز اورال سکس نامناسب برای محل کار) در ایندی گوگو با هدف جمع آوری ۴۵هزار دلار شروع کرد ولی در دو ماه فعالیتش ۲۸۰هزار دلار جمع شد. در مورد حتی عظیم‌تر از این، پروژه‌ای دیگه به نام Eva تونست توی مدتی کوتاه بیشتر از ده برابر رقمی که درخواست کرده بود رو جمع کرد تا ویبراتور بدون دخالت دستی برای مردها و زن‌ها بسازه.

مثل قدیمی ای در اینترنت هست که می گه اگر می خواین توی اینترنت کفش بفروشین، بهتره سایتی درست کنین برای «کفش ورنی گلدار» و احتمال فروشتون بیشتره تا سایتی بسازین که توش «همه نوع کفش» بفروشین. در این موارد هم گروه مخاطب کوچیکی داریم که صنایع سنتی برای نیازهاشون برنامه ای ندارن و در نتیجه خودشون آستین بالا می زنن و تعداد خیلی زیادیشون از تولید محصول مناسب حمایت می کنن.

فرد دارای محدودیت حرکتی هم مثل هر آدم دیگه نیازمند سکس است. البته این شاید برای جامعه‌ای که هنوز نود درصد شهر برای کسی که روی ویلچر است غیرقابل استفاده است و بخش بزرگی از مراکز دولتی و خصوصی و اداری هیچ امکانی برای استفاده شدن توسط کسی که نمی تونه راه بره ندارن و مترو برای افراد مسن تقریبا غیرعملی است چه برسه به کسی که روی ویلچر است کمی لوکس باشه. شاید هم نه. شاید هم سکس پایه ای تر از رفتن به اداره است. نمی دونم ولی این رو مطمئن هستم که خیلی آدم های با ناتوانی های حرکتی هم نیازمند سکس هستن و هم احتمالا براش مشکلاتی دارن.. از مشکلات مستقیم فیزیکی تا عدم اعتماد به نفس به خاطر بدن.

چرا خارجی‌ها در ایران به دنبال قیمت کلیه هستن؟ چون ایران تنها کشوری است که …

مطلب قبلی در مورد آدم‌ها در گوگل در هر کشور به دنبال قیمت چه چیزی هستن برای ایران نتیجه‌ای عجیب داشت! در معادله «قیمت X در Y چند است؟» اگر Y‌ ایران باشه،‌ گوگل X رو «کلیه» پیشنهاد می ده. به عبارت دیگه در جهان مردم توی گوگل سرچ می کنن که کلیه تو ایران چنده؟.

اما چرا این نتیجه عجیب رو داریم؟ بعضی ها حتی معتقد بودن که گوگل حتما خباثتی در کار داره که این پیشنهاد رو می ده ولی آدم عاقل وقتی «نتیجه» ای رو می بینه باید حدس بزنه که حتما یک «علتی» بوده که این نتیجه به وجود اومده. یکی از دوستان که در بلاد خارجه حقوق می خونه گفت که پارسال این بخشی از کتابی بوده که برای Criminal Justice می خوندن:

قیمت کلیه در ایران

در این صفحه کتاب بحث جالبی مطرح می شه:

کلیه عضوی از بدن است که دو تا داریم و با یکی هم زندگی می مونیم. در هر لحظه حدود ۸۰هزار آمریکایی منتظر پیوند کلیه هستن که سالانه ۴۵۰۰ نفر از اونها به دلیل نرسیدن کلیه می‌میرن. حالا کشوری داریم به اسم ایران که تنها کشوری در جهان است که توش فروش کلیه قانونی و زیر نظر دولت انجام می شه. در این کشور شما می تونین با ۲ تا ۴ هزار دلار یک کلیه بخرین در حالی که طبق قانون آمریکا، خرید و فروش اعضای بدن تا ۵۰هزار دلار جریمه و پنج سال زندان داره چون به گفته یک استاد سلامت، حقوق، بیوتکنیک و حقوق بشر دانشگاه بوستون «ما نمی خواهیم در جامعه ای زندگی کنیم که در آن ثروتمندان با خرید اعضای بدن فقرا، به زندگی ادامه می‌دهند».

جالب نیست؟‌ ظاهرا ما تنها کشور جهان هستیم که توش می شه راحت و بی دردسر کلیه یک نفر رو خرید و زنده موند. این بحث رو توی شرکت می کردیم و یکی از دوستان مذهبی به این اشاره کرد که «هر انسان بر بدن خودش حق داره و ما باید اجازه داشته باشیم اجزای بدنمون رو بفروشیم». جواب‌ها ساده هستن:

۱- اگر ما به حق بدن معتقدیم نه اجازه داریم کسی رو به خاطر استفاده آزادنه از اون شلاق بزنیم و نه می تونیم خوردن و‌ آشامیدن بعضی چیزها یا همه چیزها در بعضی ساعت ها / روزها رو براش ممنوع کنیم و نه بهش بگیم در چه شرایطی چطوری مجازه از بدنش استفاده کنه. چه برسه به ختنه و قمه زدن برای بچه‌ها و …

۲- اصولا – در دیدگاه رایج ما – اسلام صدمه زدن به بدن رو جایز نمی دونه

۳- اگر معتقد باشیم که «یک کلیه اضافی است و برداشتنش صدمه زدن به بدن نیست» باید جوابگو باشیم که چطور بدن انسان یک چیز اضافی در خلقت خودش داره.

۴- اگر کسی اینقدر بیچاره است که قبول می کنه بخشی از بدنش رو بفروشه تا مقداری پول به دست بیاره، دولت موظفه یک کاری در این مورد بکنه

۵- جامعه ای که توش با پول می شه اعضای بدن یک نفر رو خرید، در عمیق ترین لایه پذیرفته که حق زندگی مال کسی است که پول داره.

البته مشخصه که من حقوق دان نیستم و نگاهم فلسفی است (: این مورد خاص هم برام از این نظر جالب شد که شواهدی دیدم در مورد اینکه واقعا در جهان به اینکه در ایران امکان «خریدن قانونی کلیه» هست توجه می شه و از اونطرف متاثر کننده است که مثلا به فرش، زعفران و … شهره نیستیم.

  • اون صفحه کتاب رو H2 برام فرستاده بود.

موضوعات پیشنهادی شما برای اخبار شش ماه گذشته دنیای لینوکس در جشن انتشار ابونتو ۱۵.۰۴

همونطور که گفتم روز پنجشنبه همایش جشن انتشار اوبونتو ۱۵.۰۴ است و من هم توش اخبار دنیای لینوکس در شش ماه گذشته رو می گم. به نظر شما چیزی هست که نباید این وسط فراموش بشه؟

شما دعوتین به همایش گنو/لینوکس و جشن انتشار ۱۵.۰۴

ubuntu15.04

اگر هنوز نشتابیده‌اید، بشتابید و در همایش گنو/لینوکس و جشن انتشار اوبونتوی ۱۵.۰۴ ثبت نام و شرکت کنین. طبق رسم هر شش ماهه،‌ علاقمندان اوبونتو، علاقمندان لینوکس و کلا آدم های باحال دور هم جمع می شن تا یک روز رو خوش بگذرونن، چیز یاد بگیرن، ایده‌های جدید پیدا کنن، اخبار رو بشنون و از همه مهمتر خوش بگذرونن و دوست پیدا کنن. در این همایش کارگاه‌هایی در مورد لاراول، VYOS، فایروال، معرفی اوبونتو، رزبری پای، Go Lang، MAP Reduce، نود و روبی و فایروال برگزار می شه و بعدش هم در سالن عمومی شش سخنران حرف می زنن. ایریکس برنامه ای در مرور ده سال گذشته اوبونتو داره که باید بدون تعصب گوش بدین و من اخبار می گم و کلی داستان دیگه (:

ثبت نام کنین که کلی خوشحال بشیم چون هدف این همایش خوشحالی ناشی از بودن در یک جامعه سالم و خوب است.

چالش کتاب ۱۳۹۴ – قدم چهارم: رمان کلید اثر جین ایجیرو تانیزاکی

book1394_4

در ادامه چالش کتاب ۱۳۹۴، کتابی رو خوندم که احتمالا هیچ کدوم ازش چیزی نخوندیم: جونیچیرو تانیزاکی. نویسنده‌ای ژاپنی متولد ۱۸۸۶ (وفات ۱۹۶۵). به گفته ویکیپدیا اکثر آثار این نویسنده در مورد زندگی غیرسنتی جنسی و خواسته‌هایی هستن که باعث می شن خانواده‌ها با مشکلات متنوع روبرو بشن. این سوژه‌ها بازنمایی‌های سنت‌های مستحکم جامعه بسته ژاپن و تغییرات سریع ناشی از مدرنیته هستن. در رمان کلید که به سفارش یکی از دوستان خوندم هم زن و شوهری که به شکل مستقیم نمی‌تونن خواسته‌هاشون رو با هم مطرح کنن از طریق نوشتن در دفتر یادداشت روزانه‌ خودشون (که هر کدوم تظاهر می کنه مال دیگری رو نمی خونه) پیام‌هایی رو با هم مبادله می کنن که پایه ای است برای تخریب نه فقط خانواده، که هر دو نفر به شکلی که می‌شناسیم.

رمان کلید فضایی جنسی‌تر از اونی داره که من خوشم بیاد ولی این رو می شه ربط داد به سال انتشار اثر یعنی ۱۹۵۶ و خط شکنی‌های این نویسنده در نرم‌های ادبی جامعه‌اش. این کتاب مجموعه‌ای از نوشته‌های یک زوج به شکل خاطره نویسی روزانه است. مردی مسن‌تر که داره سعی می کنه پیری خودش و بی‌حوصلگی جنسی خانه‌اش رو با هیجانات جدید همراه کنه و زنی جوونتر که علی‌رغم خوندن دفتر خاطرات شوهرش، تظاهر می کنه به بیخبری از نقشه‌ها و نه فقط به اونه تن در می‌ده که چندین قدم هم ماجرا به پیش می‌بره و از طریق نوشتن ماجراها در دفترش، پیام‌هایی رو برای شوهرش می‌فرسته.

هرچند که من کتاب رو با هیجان پیش نبردم و با تلاش تا آخرش رو خوندم ولی از خوندنش کاملا راضی هستم چون برام نمونه‌ای از جامعه‌ای است که داره سعی می کنه قدم در مرزهایی بذاره که قبلا براش کاملا بیگانه بودن.

چرا گنو لینوکس رو دوست دارم: حذف صدای خواننده از یک آهنگ

ما همراهی در دنیای لینوکس داریم به اسم فرشید نوتاش حقیقت که لازم داره صدای خواننده (محمد اصفهانی) از آهنگ «سراب» حذف بشه. کاری که در کاریوکی می کنیم. همه دنیای لینوکس هم علاقمند هستن به ایشون کمک کنن (:

راه حل من طبق معمول یک کامند لینوکسی است:

sox MusicVoroodi.mp3 Music_khorooji_no_vocal.mp3 oops

دستور که مشخصه، فایل ورودی و خروجی داره و تنها یک پارامتر: oops که البته در توضیحش نوشته:

Out Of Phase Stereo effect. Mixes stereo to twin-mono where each mono channel contains the difference between the left and right stereo channels. This is sometimes known as the ‘karaoke’ effect as it often has the effect of removing most or all of the vocals from a recording

در مورد این آهنگ بد هم جواب نداد و امیدوارم باعث بشه ایشون تهدیدش رو عملی نکنه.