نتایج نظرسنجی بزرگ وضعیت کار و زندگی برنامه نویسان و مدیر سیستم های ایران در سال ۱۳۹۸

سال گذشته هم مثل هر سال نظرسنجی بزرگ برنامه نویسان و مدیر سیستم های ایران رو دور هم و با کمک شما برگزار کردیم که درک بهتری داشته باشیم از وضعیت شلغمون، روندهاش، شیوه های زندگی هامون و از همه مهمتر حقوق و مزایامون (: امسال به خاطر همزمانی نظرسنجی با کرونا و چند برابر شدن قیمت دلار، احتمالا مشکلاتی داشتیم. مثلا اینکه خیلی ها در حال بیرون اومدن از کار بودن یا تغییر شغل یا فشار ناشی از بی ارزشی پولمون و … و از اونطرف شیوه های کار هم یکهو عوض شده بود و خیلی شرکت ها هنوزم نمی دونن باید چیکار کنه. اگر می خواین تحلیلی روی این دیتا انجام بدین، مهمه که حواستون به این دو مساله باشه.

امسال ۱۸۶۳ نفر در نظرسنجی شرکت کردن که ترکیب سن و جنسشون اینه:

و اکثریت هم لیسانس و فوق لیسانس که آمار رو گویاتر می کنه:

اما همه چیز هم دلچسب نیست. مثلا نزدیک ۶۰ درصد آدم ها در سه ماه گذشته حداکثر یه کتاب خوندن در حالی که هزار و یک جا به این نتیجه رسیدن که آدم هایی که کتاب بیشتر می خونن، از جنبه مختلف (حتی دیت!) باحالترن (:

در امورد فنی زبان های مورد استفاده مثل همیشه است تقریبا: جاوااسکریپت در صدر و پشتش پایتون با رشد زیاد. نکات جالب زنده بودن و فعال بودن جاوا است. این نمودار دیفالت گوگل است و در نتیجه بعضی چیزها رو کامل ننوشته. امیدوارم کسی فرصت کنه و تحلیل دقیقتری روی دیتای خام انجام بده.

دیتابیس ها هم جالب بودن. بخصوص حضور پر رنگ اسکیولایت و زیاد بودن ردیس که نشون دهنده معماری های متنوع تو پروژه ها است.. اوه الان فهمیدم که شاید خیلی از اسکیولایتی ها مرتبط با برنامه نویسی موبایل هستن. باید یکی چک کنه (:

بحث همیشه مناقشه برانگیز «سیستم عامل دسکتاپ» یا «گوشی» هم نتایج بامزه ای داره (: می بینین که لینوکس بسیار پیش اومده و بیشتر از ۵۰ درصد است! و البته ویندوز هم بیشتر از پنجاه درصد. منطقی هم هست. خیلی ها از دو یا بیشتر دسکتاپ استفاده می کنن. و البته بایاس «مخاطب های جادی» هم باید در نظر گرفته بشه.

نتایج مربوط به محیط برنامه نویسی اینهاست که توش ویم حضور داره و جالبه و منطقا وی اس کد و جت برین پیشرو هستن در محیط تیره

اما وقتی بحث تیپ باشه، وضع اینه:

و جالبه که بین کسانی که تغییری توی بدنشون دادن، پیرسینگ و تتو نسبتا زیاده و ۱۰٪ هم گفتن ابزارهای دیجیتال زیر پوست دارن.. که احتمالا دوست دارن داشته باشن (: و البته بشتابید که ۲۶٪ برنامه نویس‌های ما علاقمند به شروع یه رابطه هستن (:

در بحث شیرین درآمد، توزیع درآمدهای پایینتر تقریبا مساوی است. یعنی «۱ تا ۲» و «۲ تا ۳.۵» و «۳.۵ تا ۵» و «۵ تا ۷» و «۷ تا ۱۰» همه تقریبا ۱۰ تا ۲۰٪ هستن. ظاهرا خوب حقوق نمی‌گیریم. البته اینها عددهای سال قبل هستن و با جهش همه چیز، منطقا اینم باید تغییر جدی‌تری بکنه. درآمدهای بالای ۱۰ خیلی کمتر می‌شه هرچند که هنوزم قابل قبوله. درآمدهای بالاتر بسیار کمتره از نظر درصدی. اینجا خیلی مهمه که یک نفر که آمار می دونه، همبستگی متغیر درآمد به بقیه چیزها رو حساب کنه. مثلا بدونیم آیا میزان تجربه است که روی درآمد تاثیر داره؟ جنس است؟ سن است؟ تکنولوژی است یا فرم شرکتی که توش کار می کنیم یا چی.

اینم حقوق ساعتی:

ولی شاید اصلی ترین بخش این نمودارها این باشه:

به نظر می‌رسه ۷۱٪ ما از کاری که انتخاب کردیم راضی هستیم و فقط ۲ درصد هستن که فکر می کنن شغل بسیار بدی انتخاب کردن.

مثل همیشه اطلاعات کامل به شکل csv و صفحه گسترده پیوست است (odt دانلود نمی شد، در نهایت اکسل گرفتم) و برای دیدن نمودارهای دیفالت گوگل هم می تونین فایل پی دی اف رو بگیرین تا چیزهای بیشتری کشف کنین. اطلاعات سال های گذشته در این جستجو قابل پیدا شدن است.

از هر کسی که روی این اطلاعات تحلیلی انجام بده استقبال می شه بخصوص به نظرم روند تغییرات نسبت به سال های قبل یا پیدا کردن عوامل موثر بر چیزهایی مثل حقوق یا رضایت شغلی می تونه بسیار جالب باشه. اگر تحلیلی انجام دادین بگین که لینک بدم از اینجا.

پرسش و پاسخ: برچسب‌ها و تی‌شرت‌هام از کجا می‌یان

ایده‌ای هست که می‌که اگر چیزی رو دوبار در فضای خصوصی می‌نویسیم یعنی بهتره یکبار در فضای عمومی بنویسیم و بهش لینک بدیم تا هم جواب کاملتری در دسترس باشه و هم زمان کمتری از ما بگیره. این یکی از رازهای رسیدن به کارها است.

روی همین اصل من می‌خوام به این سوال کمی غیرمرسوم جواب بدم که

جادی تی‌شرت‌ها و برچسب‌های لپ‌تاپت رو از کجا می‌یاری؟

برای این سوال جواب سر راست و خلاصه‌ای وجود نداره ولی می‌تونیم از چند زاویه بهش نگاه کنیم. مثلا می‌شه گفت تی‌شرت‌ها و برچسب‌ها از اینجاها به دست می‌یان:

  1. خودم درست می‌کنم. راستش این گزینه برای من دیگه کمتر اتفاق می‌افته. من چندین ساله که چنین چیزهایی رو خودم درست نکردم اما زمان دبیرستان به بعد روی بلوزهام نقاشی‌هایی که دوست داشتم رو می‌کشیدم، روشون طرح می‌زدم یا لوگوها و نوشته‌های مورد نظرم رو روی کاغذ پست چسب‌دار پرینت می‌گرفتم، دورش رو قیچی می‌کردم و به وسایل (از جمله لپ‌تاپ) می‌چسبوندم. گزینه دیگه سفارش دادن چاپ روی پیرهن به شرکت‌هایی است که این خدمات رو ارائه می‌دن. وضعیت مشابهی داره لباس جدای همایش اینده وب که از این الگو دوخته شده.
  2. می‌خرم. مثلا اون شیر پشت لپ‌تاپ فعلی از سفر به بالی خریداری شده، تی‌شرت «به من اعتماد کنید، من برنامه نویس‌ هستم» از یک مغازه اینترنتی خریداری شده و … این ساده‌ترین روش به دست آوردن این تیپ چیزها و در عین حال حوصله سربرترین اون‌ها است.
  3. پیدا می‌کنم. این شاید جالبترین گزینه است. همه چیز رو نباید با پول صاحب شد. مثلا اون تی‌شرت که روش آلمانی نوشته و زیرش دسته بازی داره رو من توی یک لباس دست دوم فروشی دیدم و خریدم (: گشتن دنبالش جالب بود و خریدنش هم تجربه ای جالب. یا لپ تاپ قبلی یک استیکر «افغان بیسیم» داشت که وقتی اونجا کار می‌کردم درخواست کرده بودم بهم بدن و ..
  4. هدیه می‌گیرم. وقتی بگین از این چیزها دوست دارین خب بقیه هم لطف دارن و هدیه می‌دن. مثلا یک دوست خوبم از برادرش که تو گوگل مپ است تی‌شرت آبی «من اینجا هستم» رو برام گرفته بود و تی‌شرت قشنگ پایرت بی و برچسب پایرت بی پشت لپ تاپ هدیه دوستان خوبم توی آیویوید است. مجموعه دیگه از هدایای این تیپی نتیجه کنفرانس ها است و شرکت‌ها و حتی هدیه از طرف دوستان غیرگیکی که می‌دونن من از این چیزها خوشم می‌یاد.

معلومه که در این وسط اولی و چهارمی از دوتای دیگه ارزشمند تر هستن ولی یک نکته خیلی مهم در این میون باید ذکر بشه:

ما چیزی بیشتر از لباس و وسایل هستیم

درسته که لباس و تی‌شرت گیکی و برچسب و … باحاله و همه دوستش داریم و درسته که این چیزها منتقل کننده انواع پیام‌های اجتماعی (تعلق به گروه، تبلیغ عقیده، مخالفت با سانسور و ..) هستن اما در نهایت در یک جمع گیکی، آدم باحال اونی نیست که پول بیشتری برای لباس داده یا فامیلی توی خارج داره که تونسته از تینک‌گیک براش چیزهای باحال بخره یا حتی توی شرکت مشهوری کار می کنه. این چیزها خوبن و هیجان انگیز ولی باحالی آدم ها باید در واقع از درون، از کارها، از دونسته ها و از اخلاقشون بیاد و این چیزها فقط یک پوسته فان روی جریان اصلی درونشون باشه.

اوه! و DIY یا همون Do It Youself و در سطحی پایینتر پیدا کردن، بسیار ارزشمندتر از خریدن است. کسی که چیزی رو خودش می‌سازه در واقع داره دنیا رو به شکلی که دوست داره تغییر می ده و زمین تا آسمون متفاوت است با کسی که طبق قوانین استاندارد دنیا پول می ده و سعی میکنه باحال بودن رو بخره.

بازهم گنو/لینوکس، بازهم دورهمی‌های عالی: اینبار دو روز زنجان با بچه‌های زیکانف

zconf

زیکانف چیز غریبی است. از اون چیزها که توی ایران انتظار نداریم ببینیم و وقتی می بینیم به یک کلیتی امیدوار می شیم. برنامه‌ای که چند ساله داره خوب و عالی اجرا می شه و اسپانسرهای معقول و خوبی داره،‌ بخصوص اداره کل ارتباطات و فناوری اطلاعات استان زنجان و آدم رو یاد اتفاقاتی مثل اوگ کمپ می ندازه. من هر سالی که ایران بوده ام با علاقه رفته ام و اکثرا هم لطف داشتن و مقاله ارائه داده ام. یک برنامه دو روزه با خوابگاه و رفت و آمد و گشت در شهر و بستنی و دیدن یه گنبد و رفتن به یک کوه. برای من همیشه خاطراتی عالی داشته. امسال هم حتما می رم و دارم دنبال موضوع مقاله می گردم.

در ضمن در بحث آزاد زیکانف قبلی پیشنهاد کردم که فضاسازی بهتری برای دوستی و گپ و گفت باشه و ظاهرا اینبار خیلی جدی تر جزو برنامه ها است. امیدوارم به پیشنهاد میز هم عمل بشه:

بیرون میزهایی باشه با موضوعات مختلف. مثلا یک تابلو بالای میز بگه «Go» و آدم هایی که می خوان در مورد اون گپ بزنن برون اونجا یا یک میز بگه «Data Science» یا بیگ دیتا یا توزیع های سرور یا هر چیز دیگه. این به بچه‌هایی که جزو هیچ دسته و گروهی نیستن کمک می کنه که راحتتر با جمع قاطی بشن.

ایده من اینه که یک سخنرانی داشته باشم با موضوع «خیلی خفن نباشیم» با محوریت همین که ما باید سعی کنیم بخشی از یک جامعه باشیم و دوست پیدا کنیم و یاد بدیم و یاد بگیریم و با غریبه ها حرف بزنیم و …

خلاصه اینکه زیکانف در راهه،‌ مقاله‌‌ای اگر دارین آماده کنین و بفرستین و سریعتر هم ثبت نام کنین چون با توجه به خوابگاه و دو روز زندگی دور همی، احتمال اینکه بتونین بدون ثبت نام بیاین بسیار پایینه.

پایان عمر کرانچ بنگ، پایان عمر یک لینوکس عالی

crunch

شاید بشه بهش گفت ناراحت کننده ولی کارهایی که با عقل انجام می شن ناراحت کننده نیستن. دولوپر اصلی کرانچ بنگ که لینوکسی سبک، زیبا و کارا بر پایه دبیان و محیط کار ال اوپن باکس است گفته که این سیستم رو دیگه توسعه نمی ده. دلیلش هم منطقی است:

هر کسی که در طول ده سال گذشته در دنیای لینوکس بوده باشه با من موافق است که خیلی چیزها عوض شده‌اند. البته چیزهایی ثابت موندن ولی خیلی چیزها در حد غیرقابل شناخته شدن تغییر کردن. این پیشرفت است، حداقل بخش بزرگی اش و پیشرفت چیز خوبی است. وقتی پیشرفت اتفاق می افته، چیزهایی در گذشته می مونن و در مورد من، کرانچ بنگ است که در گذشته است و باید ازش عبور کنم. من از کرانچ بنگ رد می شم چون صادقانه باور دارم که [این توزیع] دیگه ارزشی اضافه نمی کنه و با اینکه من باهاش خاطره دارم، دیگه فکر نمی کنم که بودن روی کرانچ بنگ به نفع کاربران باشه چون الان می تونن [به راحتی] از دبیان استاندارد استفاده کنن.

حرف معقولیه.. یادتونه دیگه؟ زندگی بالا رفتن از نردبان است و اگر قرار باشه از هر پله نردبان که رد شدیم، اونو بکنیم و با خودمون به بالا ببریم، هیچ وقت به بالای نردبان نمی رسیم. چیزهایی در گذشته هستن که باید ازشون گذشت، کرانچ بنگ برای اقای رانگ یکی از این چیزها بود.

سی کاری که می شه به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی رفت سراغشون

ketabe_emkan

توضیح زیادی نمی خواد. علی سخاوتی که استاد دانشگاه است کتابی دیجیتال نوشته در مورد سی کار آلترناتیو در مقابل دانشگاه و مسافرکشی. به نظرم خوندنش برای ایرانی ها در هر سنی لازمه. خوشبختانه کتاب رو به رایگان روی وبسایتش گذاشته ولی لازمه از همونجا دانلودش کنین. حتما به صفحه کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد – سر بزنین و کتاب رو حتما بخونین و حتما لذت می برین.

کتاب در مورد خودش می گه

هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله در کنکور یا همان آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کنند. مغز آنها در طی سالها آموزش مادون متوسط شستشو داده شده است تا باور کنند دانشگاه رفتن تنها گزینه آنها در زندگی است. آنها باور کرده اند که اگر دانشگاه نروند زندگیشان تباه می شود و دیگر به درد هیچ کس و هیچ چیز نخواهند خورد.

کتاب امکان در رد این قانون نانوشته نوشته شده است. کتاب امکان حاصل سالها تجربه شخصی علی سخاوتی و همچنین سالها مطالعه و یادگیری از زندگی و آثار انسانهای بزرگی است که از هزاران سال پیش تا به امروز برای تحقق استعدادها و خلاقیت انسانها، فکر و تلاش کرده اند.

سی ایده ای که در در این کتاب مطرح شده است، فقط برای نوجوانهای هجده ساله نیستند. هر کسی در هر مقطعی از زندگیش می تواند از این ایده ها و یا ایده های مشابه، بهره ببرد. مثلا کسی که با بحران میانسالی مواجه شده است. کسی که کارش را دوست ندارد. کسی که از زندگی کارمندی یا مجردی یا متاهلی خسته شده است. کسی که تازه بازنشسته شده است و نمی داند با بقیه زندگیش چه کار باید بکند. کسی که خرش در گل زندگی گیر کرده است. مادری که تازه مسئولیت نگهداری بچه اش را به دانشگاه سپرده است و وقت آزاد زیادی دارد. نوجوانی که تازه وارد دبیرستان یا حتی دانشگاه شده است. همه آنهایی که توانایی یادگیری دارند می توانند از این ایده ها بهره ببرند.

مرتبط:
آیا به دانشگاه برم؟ به دردسرش می ارزه؟

کی چی استفاده می کنه؟ اینبار جادی جواب می ده

سایت نردهای از چی استفاده می کنن ایده جالبی داره؛ هر کس که مخاطب اون مطلب باشه باید به چهار سوال زیر جواب بده:

  • کی هستی و داری چیکار میکنی
  • از چه سخت افزارهایی واسه کار و زندگی استفاده می کنی ؟‌
  • از چه نرم افزارهایی استفاده میکنی ؟
  • آخرین کتابی که خوندی چی هست و چه کتابی رو برای همه توصیه میکنی ؟

در شماره آخر که با یک دونه اختلاف شماره اول هم هست، من مهمون بودم و مفصل و مصور جواب دادم.