رادیوگیک ۸۶ – حالا یه هاهاهاهایی شده

در شماره ۸۶ رادیوگیک، خبرهایی کمی متفاوت داریم. یعنی از شجریان می گیم و اشتراک دوچرخه و متلک خیابونی! عوضش اینبار بخش آخر داریم که توش نگاهی به زندگی ۱۳ نفر می ندازیم که در رویای برنامه نویس شدن، چپیدن تو یه خونه؛ اونم تو سانفرانسیسکو.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

شکایت شجریان از صدا و سیما رد شد
محمدحسین آقاسی عصر سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره شکایت محمدرضا شجریان از صدا و سیما به خاطر پخش بدون رضایت آثار وی اظهار داشت: تیر سال 88 به خاطر پخش بدون رضایت آثار موکلم در صدا و سیما، شکایتی را مستند به ماده 23 قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان از این سازمان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردم.
این وکیل دادگستری اضافه کرد: در این قانون صراحتاً آمده که اگر آثار کسی را بدون اجازه انتشار، پخش یا نشر دهند، مجازاتش 6 ماه تا دو سال حبس است.
مرور زمان و … در نهایت هم موجب شهرت شده پس مشکلی نیست

داستان های استخدام

رفتن و داغون بوده بر خلاف ادعا و بعد هم تهدید و …
علیرضا اسکندر پور از آپادانا نوشته
یک سمیرا هم به داستان مشابهی اشاره کرده و که کم کم کارش ۲۴ ساعته شد و …
درست شرکت رو سرچ کنین و با همکارها گپ بزنین و سفته ندین و …

بایک شیرینگ!

خودم بگم کمی از چین و آلمان و اسکوتر و ایران و بیدود و انتظارمون و بودجه دولتی احتمالی.

ممنوعیت ترکرهای جی پی اس دار ورزشی برای سربازان آمریکایی

قبلا انواع این ماجراها رو داشتیم ولی اینبار دیگه جدی شد! ماجرا هم به اپ ورزشی خودمون یعنی استراوا بر می گرده. استراوا یک هیت مپ از فعالیت های جهان منتشر کرد (کمی توضیح در مورد کاربرد خوبش در تهران) ولی مساله وقتی بالا گرفت که این نقشه از حرکت ها چند تا مسیر دویدن رو مشخص کرد که ساکنان شهر شروع کردن به سمتش رفتن و دیدن اینکه اجازه ورود بهش رو ندارن و در نهایت کشف اینکه این مربوط می شه به مکان های نظامی که سربازها توش تمرین می کنن. بعد از یک ماه از این جریان حالا یادداشتی از وزارت دفاع که برای همه سازمان های نظامی رفته می گه که استفاده از هر جور وسیله سنجش ورزش و فعالیت که به جی پی اس مجهز باشه برای سربازها ممنوعه. البته اجراش کار راحتی نیست چون امروز تمام موبایل های ما هم جی پی اس دارن و خیلی ها مسیرهای دویدنشون رو با چنین ابزارهایی می سنجن و ذخیره می کنن و کلی پیچیدگی دیگه.

حالا برنامه نویس ها برای شرکت ها بیشتر از پول می ارزن

بر اساس یک گزارش جدید، اکثریت شرکت ها معتقد هستن که نداشتن دسترسی به برنامه نویس خوب براشون مشکل بزرگتری است تا نداشتن دسترسی به پول. برنامه نویس بد هم ظاهرا بزرگترین مشکل است. گفته می شه حدود ۸۵ میلیارد دلار هزینه سالانه شرکت ها است برای حل مساله «کد بد». مشکل اینجاست که هنوز صنعت نرم افزار بسیار جدیده و با ریختن پول و مدیریت نمی شه مساله اش رو حل کرد. کاری که تقریبا در بیشتر صنایع دیگه، عملی است. تحقیق استرایپ و هاریس می گه که ۶۱٪ مدیران رده بالا، معتقدن که نداشتن دسترسی به توسعه دهنده های با استعداد، اصلی ترین تهدید شرکت اونها است. گفته می شه در حال حاضر technical debt کمپانی ها حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است و دسترسی نداشتن به برنامه نویسان خوب، هی هم این رقم رو بالاتر می بره. راه حل هایی که این گزارش برای این مساله داشته سه تا است: ۱. درک هزینه ها و فرصت های توسعه دهنده ها و مهمتر دونستن اونها از دلار بخصوص در بحث اختصاص دادن اونها به پروژه ها ۲. آوت سورس کردن بخصوص در تمام بخش هایی که یونیک بیزنس ما نیستن. از استوریج تا پیمنت تا سی آر ام تا مسیجینگ تا بتونیم توسعه دهنده هامون رو درگیر چیزهای مهمتر بکنیم و مهمتر دونستن خرید از ساختن و ۳. درگیر کردن متخصصین فنی در تصمیم گیرهای رده بالا و اصولا انتخاب لیدرهایی که درک فنی هم دارن.

در اعماق

سانسور مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه

مارگارت روبرتز و ویلیام هابز در مقاله ای نشون می دن که چطوری سانسور ناگهانی مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه. اونها روی سانسور اینستاگرام در چین کار کردن و صفحات ویکیپدیا که سانسور هستن (که البته بعد از ۲۰۱۵ و سوییچ کامل ویکپیدا به https غیر ممکن شد). اونها می گن کسانی که شروع می کنن از فیلتر رد شند، اتفاقا دقیقا به چیزهایی دسترسی بیشتری دارن که سانسور بودن. الگوی مصرف این آدم ها نسبت به کاربران قدیمی گرایش بیشتری به مطالب سانسور شده داره. اونها اسم این پدیده رو «تاثیر دروازه» گذاشتن و اینکه وقتی کسی از دروازه می گذره، تمرکز بیشتری روی چیزهای سانسور شده داره تا مطالب مرسوم. اونها می گن کسی که تازه از فیلتر گذشته حس قوی تری برای مشارکت در مسائلی داره که ممنوع بودن و حتی اگر در طولانی مدت به اونها علاقه نشون نمی داده، در این وضعیت تمرکز بیشتری در این بحث می ذاره.

فرانسه قانون ضد متلک گفتن رو تصویب کرد

فرانسه در یک قانون جدید، سعی می کنه با مزاحمت های خیابانی مبارزه کنه. الان اگر کسی در خیابون به کسی متلک بگه و پای پلیس به میون کشیده بشه، ممکنه ماجرا در همونجا به ۷۵۰ یورو جریمه منتج بشه! این قانون تلاشی جدید توی جلوگیری از آزار جنسی است. همچنین بخش دیگه ای از این قانون سعی می کنهحمایت قویتری از کودکان زیر ۱۵ سال بکنه و جای دیگه ای هم مجازات زندان برای چیزی تعیین کرده که این روزها بهش می گن upskirting یا همون عکس گرفتن از زیر دامن بدون اینکه سوژه متوجه بشه!این قانون بخشی از کمپین مکرون بود و البته یک ویدئوی وایرال از یک مزاحمت خیابونی، باعث تصویب سریعترش شد. به این می گن قدرت اینترنت و البته تلاش حکومت ها برای مبارزه با چیزی بد.

کامپیوترهای کوانتومی تقریبا آماده بازار هستند

مدت ها است که داریم از کامپیوترهای کوانتومی می گیم؛ استفاده از مفاهیم و قواعد مکانیک کوانتوم برای ساخت کامپیوترها و حل مسائل. در تقابل با مفهوم ۰ و ۱ فعلی. حالا شرکتی به اسم ریگتی مدعی شده که با محصولی به اسم کوانتوم کلاود سرویسز می تونه خدمات کامپیوتری کوانتومی رو به شرکت های دیگه بگه. مشتریان اولی هم که نام برده اکثرا در حوزه شیمی و بیوتکنولوژی هستن که برای منطقا قابلیت های کامپیوترهای کوانتومی برای کارشون خوبه: کنار هم چیدن حالت های مختلف ملکولی و کشف داروهای جدید. بازدید از مرکز اونها، برابر دیدن سیلندرهای فوق سرد نگهدارنده کامپیوترهای کوانتومی است که کنارشون رک های سرور های سنتی ارتباط با جهان بیرون رو برقرار می کنن. اونها هنوز از کامپیوترهای سنتی کندتر عمل می کنن و بخشی از مساله که توسط کامپیوترهای کوانتومی حل می شه هنوز پر مشکل و اشتباه است اما پیش بینی مدیر عامل اینه که در ۶ تا ۳۶ ماه، به چیزی به اسم «برتری کوانتومی» برسیم که توش بخش حل شونده توسط کامپیوترهای کوانتومی، زمان کمتری از حل مساله روی کامپیوترهای سنتی خواهد گرفت. معلومه که در حال حاضر حل مسائل روی این سیستم ها نیازمند الگوریتم های هیبرید هم هست تا بتونه مشکلات و اشتباه ها رو ببینه و اصلاح کنه.

بخش آخر

زندگی با ۱۲ برنامه نویس، ۲ اتاق و ارزوی قرن ۲۱ی

یه مطلب خوب اسلیت است از یک نفر که آرزوی برنامه نویس خفن شدن در سان فرانسسیکو رو داشته. ماجرای کسی است که برای رسیدن به لانژ باحال دارای جیم و جای کار و غیره در برج ۱۹ طبقه اش، باید قاچاقی از جلوی نگهبان ها رد می شده چون از ساکنان رسمی برج نبوده و ۱۷ طبقه پایینتر، در یک ایر بی اند بی غیرقانونی زندگی می کرده و البته در خونه ای ۲ اتاقه که توی هر اتاقش ۶ نفر زندگی می کردن، بدون شمردن اون یه نفر که تو کمد لباس زندگی می کرد. تخت های سه طبقه ، هوای خفه و اتاق همیشه تاریک رو اضافه کنین به اشپزخونه ای که توسط ۱۳ نفر استفاده می شد و همیشه پر ظرف کثیف و بوی موندگی بود. دوستمون می گه آگهی اتاق می گفت با ۱۲۰۰ دلار می تونن از جیم، هات تاب، سالن بسکتبال و حتی دیواره صخره نوردی استفاده کنن ولی ظرفیت رو فقط ۴ نفر اعلام کرده بود. اما حالا ۱۳ نفر اینجا زندگی می کردن که خب معلومه باعث شده بود همه نظرات هم «عالی» و ۵ ستاره باشه ولی خب هیچکدوم از نظرات نگفته بودن که حتی کلید ورودی اصلی رو هم به یارو نخواهند داد و باید منتظر بمونه تا یکی وارد یا خارج بشه و پشتش بدوه و از لای در رد بشه و یواشکی از آسانسورها بالا بره تا نگهبان ها اونو نبینن و یواشکی کلید بالای در رو برداره چون اون کلید بین ۱۳ نفر مشترکه! داستان دوستمون داستان یک نفر است که برای یک دوره ۱۲ هفته ای برنامه نویسی ثبت نام کرده تا بتونه خودش رو بین جمعیت عظیم برنامه نویس ها بالا بکشه. تصور رویایی این شغل اینه که همه اش استراحت و کارهای خفن است با حقوق بالا و سفر خوب و زندگی جذاب د رکنار کد زدن روی پروژه های جالب. اما شوک اصلی وقتی بود که فهمید هم اتاق هاش اکثرا برنامه نویس هستن و دنبال پیدا کردن «شرکتی بهتر» با اتکار به استارتاپ فعلی شون یا مدارک شون از استنفورد و ام آی ةی. می گه همکارهای آینده اش رو می دید که روزی حدود ۱۵ ساعت کار می کردن و البته استراحت آخر هفته این بود که کار به ۱۰ ساعت کاهش پیدا کنه. از این می گه که دوست نداشت مثل اونها بشه که از ۱۵ ساعت کار می اومدن و تا جایی که می تونستن بیدار بمونن هم روی کاناپه می نشستن و رو کدها بالا پایین می رفتن. کسی که کمد رو به عنوان «اتاق خصوصی» اجاره کرده بود، ۱۴۰۰ تا در ماه می داد تا ساعت ۹ بیاد خونه، سریال با شیر بخوره و بعد به کمدش بره و کد بزنه. اون ۱۶ ماه بود که در همین وضع بود. و باور بکنین یا نه، برای پین ترست برنامه می نوشت!

نویسنده مون می گه شاید کلی هم برنامه نویس باشن که زندگی رویایی ما رو زندگی کنن ولی به نظرم تعداد این آدم ها که اون میدید هم بعیده کم باشه. و اکثرشون رویاشون رو از دست داده بودن. طبق آمار ۹۲٪ استارتاپ ها در کمتر از سه سال از بین می رن و این یعنی افرادی که برای اونها کار می کنن دارن دنبال کارهای جدید می گردن – برنامه نویس هایی با استعدادتر و پر تلاشتر از اون. می گفت باید مواظب باشیم که شبیه اونی نشسم که تو اون اتاق می خوابه و موقع چونه زنی، به جای حقوق سهام برداشته و حالا روزی ۱۲ ساعت کار می کنه تا شاید کشتی در حال غرق کمپانی رو نجات بده و در نتیجه سهامش با معنی بشه. یا شبیه اونی که تخت بالایی نویسنده می خوابه و دو ماه است دچار افسردگی شده و اکثر روز رو سر کار نمی ره و بقیه مواقع هم معلومه که فعالیتی جدی نداره. می گه مشکل اصلی شهر استارتاپی اینه که کمبودی توی آدم های صفر کیلومتری که حاضرن جونشون رو برای کار بدن نیست و در نتیجه هیچ کس احترامی نداره. هرکسی که اخراج بشه یا اعتراض کنه، یک ارتش هست که جاش رو پر کنه و خیلی هم ذوق داشته باشه که داره فلان جا کار می کنه یا با فلان چی زکد می زنه یا شب نمی خوابه و کار میکنه و خاطره های باحالش این باشه که فلان موقع ۲ روز بودن که نخوابیده بودن و کار می کردن.. به این ارتش می گن ارتش ذخیره کار.

نویسنده می گه از برنامه نویسی برای استارتاپ بیرون اومده ولی ارزشمنده آدم یواشکی بره اون جای بالکاس طبقه ۱۹ام و از پنجره به بیرون نگاه کنه. فضای استارتاپی از دور بیسار زیبا و هیجان انگیز است. لوگوهای درخشان و زیبا ولی چیزی که توش دیده نمی شه، رنج آدم ها است و امیدهایی که از هر صد نفر، یکیشون هم بهش نمی رسن. اسم باکلاس «هکر هاوس» همه جا دیده می شه و کسانی که در بوت کمپ ها و آموزشگاه ها و دارن رویایی زیبای شهر استارتاپی رو می فروشن ولی نویسنده می گه حالا که از نزدیک فضا رو دیده، چیزی نیست که دوستش داشته.

[اشاره به ایران و فیلم پازلی ها و موندنشون توی مسافرخونه و ..]

قانون هفته

قانون هفته؟ بتریج ‌Betteridge’s law که می گه اگر عنوان یک مقاله با علامت سوال تموم می شد، جواب معمولا «نه» است. معلومه که بیشتر شوخی است ولی در عمل هم می شه هی بهش اشاره کرد مثلا «آیا فلان چیز واقعا فلان کار رو کرده؟» یا «آیا شما به یک آیپد احتیاج دارید؟» و …

لایسنس های نرم افزاری چیستند

از چند وقت پیش برام سوال بود که لایسنس دقیقا چیه و چه‌جوری می‌شه یه لایسنس برای یه برنامه گرفت اما خیلی جدی دنبالش نبودم. امروز به طرز کاملا عجیبی برام مهم شد و بعد از کمی گوگل کردن فهمیدم که هیچی نمی‌فهمم! پس به یاد شما افتادم و با خودم گفتم اگه جادی یه مطلب در این باره بنویسه حتما می‌خونمش :)

eula2

وقتی نرم‌افزاری رو نصب می کنین معمولا قبلش یک «توافقنامه» رو امضا می کنین که مرتبط با شرایط استفاده از نرم افزار است. این لایسنس یا اجازه‌نامه به شما چیزهایی مثل این رو می‌گه که

  • کجا،‌ چجوری، چه زمانی، در چه شراطی،‌ چند بار و … اجازه دارین این نرم افزار رو نصب کنین
  • آیا اجازه دارین این برنامه رو برای خودتون یا یکی دیگه کپی کنین
  • آیا اجازه دارین برنامه رو تغییر بدین یا حداقل سورس اون رو ببینین
  • اطلاعاتی که این برنامه ذخیره می کنه از نظر قانونی چه وضعیتی دارن و آیا متعلق به شما هستن یا کس دیگه

در واقع اون YES که معمولا در انتهای متن «توافقنامه مجوز برنامه»‌ یا به شکل خلاصه یولا (EULA) می‌زنیم دقیقا مشخص می‌کنه که استفاده از این نرم‌افزار چه حقوقی رو به ما می‌ده و چه حقوقی رو از ما سلب می‌کنه؛ مثلا خیلی ها می گن «اگر این برنامه به شما صدمه زد، نویسنده برنامه مسوولیتی نداره» یا «من قبول می کنم که هیچ تلاشی برای نفوذ و مهندسی معکوس این برنامه نکنم». این لایسنس فقط و فقط با نوشتن اون توافقنامه در اول و امضا گرفتن از کاربر معتبر می شه یا حتی اگر نیازی به تایید کاربر نباشه، می شه فقط بالای برنامه نوشت که لایسنس این برنامه فلان است و این حقوق محفوظ و فلان حقوق واگذار شده یا حتی لینک داد به یک منبع دقیق‌تر به لایسنس.

حالا در دنیای نرم افزار آزاد ما انواعی از توافقنامه رو داریم که حقوق خیلی بیشتری به استفاده کننده می‌ده. چهار حق اصلی که اگر داده بشن، یک برنامه آزاد خونده می شه (مثلا لایسنس جی پی ال) اینها هستن:

  1. کاربران باید اجازه داشته باشند که نرم‌افزار مورد نظر را برای هر قصد و منظوری اجرا کنند.
  2. کاربران باید اجازه داشته باشند نرم‌افزار را مطابق با نیازهای خود تغییر دهند. برای رسیدن به این هدف، کدهای منبع نرم‌افزار باید در اختیار کاربر قرار گیرد.
  3. کاربران باید اجازه داشته باشند نرم‌افزار را مجدداً منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار دهند. این کار می‌تواند به صورت رایگان و یا در ازای دریافت مبلغی پول صورت گیرد.
  4. اگر کاربری نرم‌افزار را تغییر داد، باید اجازه داشته باشد آن را مجدداً منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار دهد. (در مورد نرم‌افزارهای کپی‌لفت، لازم است تا کدهای منبع نرم‌افزار تغییریافته نیز در اختیار کاربران دیگر قرار گیرد)

می‌بینین که در چنین لایسنسی، اگر کسی برنامه رو تغییر بده باید لینک های نفر اصلی رو حفظ کنه و همچنین تغییرات خودش رو هم به شکل آزاد برای دیگران منتشر کنه. البته گاهی این آزادی ها حتی بیشتر هم می‌شن و مثلا در چیزی مثل لایسنس MIT حتی این اجازه به تغییر دهنده سورس داده می‌شه که بعد از تغییر سورس رو ببنده. راستی! ذکر این نکته هم مهمه که همونطور که با تعمق توی آزادی‌ها متوجه می‌شیم، مساله هیچ ربطی به پول نداره و من کاملا اجازه دارم یک سیستم لینوکس رو به شما بفروشم، برای توسعه‌اش پول بگیرم یا هر درآمد دیگه‌آی که آزادی‌های بالا رو به خطر نندازه برای خودم فراهم کنم.

در نهایت دو نکته رو باید اضافه کنم. اولی اینکه هر وقت بحث از حقوق و قضاوت می شه، مساله بسیار پیچیده است. گفته می‌شه استالمن چهار حق بالا رو ابداع کرده و بعد پیش یک حقوق دادن برده و حقوق دان چند صفحه کاغذ بهش تحویل داده که سعی می کرده همین چهار خط رو به زبان مانع و جامع توضیح بده. نکته دوم هم اینه که لایسنس‌ها بسیار زیاد هستن. اگر می خوایم در مورد یک لایسنس خاص و فرقش با یک لایسنس دیگه بدونیم باید سرچ کنیم یا به یک وکیل متخصص در این حوزه مراجعه کنیم. مثلا این وبلاگ با لایسنس کریتیو کامنز منتشر می شه که دراینجا راهنمای خوبی برای انتخاب یکی از انواع دقیق‌تر اون و همچنین توضیحات دقیق‌تری در موردش وجود داره.

مرتبط
سوال و جواب در مورد کپی رایت
توافقنامه جدید گوگل چیه و چه تاثیراتی در زندگی ما داره
– سوره تخصص کپی رایت داره. وبلاگ سوره در مورد کپی رایت با عنوان اثر اصیل اینجاست و توییتر سوره اینجا. امیدوارم بیشتر بنویسه.

پایرت بی، هنوزم پایینه و شاید هیچوقت هم بالا نیاد

pirate

از دیروز که پلیس استهکلم به پایرت بی حمله کرده و سرورها پایین اومده، هیچ خبری از سرورهای جدید نیست. بعضی روزنامه ها می گن سایت های جایگزین ایجاد شدن ولی این امر واقعیت نداره و اشتباه روزنامه ها مربوط به سایت های پروکسی ای است که شبیه پایرت بی بودن ولی سرچ و اطلاعاتشون فقط وابسته به پایرت بی اصلی بوده که حالا بسته بوده.

مورد قبلی حمله پلیس سال ۲۰۰۶ بود که با تظاهرات گسترده در مقابلش مقاومت شد ولی اینبار ظاهرا برای همه مساله چیزی بیشتر از خبرهای توی سایت و روزنامه نیست. حمله پلیس به دیتاسنتر به درخواست گروه ضد-پایرسی Rights Alliance بوده.

بعضی ها حتی معتقد هستن که این مساله نگرانی خاصی نداره و شکایت کپی رایتی از پایرت بی و بسته شدنش به روح مساله صدمه خاصی نمی زنه چون پایرت بی در واقع نشونه ای بوده از فرهنگی که حداقل این سایت تورنت خاص، دیگه نماینده اش نبوده. ایده اصلی پایرت بی در هنگام افتتاح این بود که در ده سالگی بسته بشه اما اینکار رو نکرد و حالا ظاهرا تمرکزش بیشتر روی درآمد زایی است و اضافه کردن تبلیغات و مهمونی گرفتن. در این شرایط که روح هکر پسند اولیه این سایت کم رنگ تر شده، طبیعی است که عکس العمل مردم هم نسبت به هشت سال قبل متفاوت باشه.

خلاصه اینکه پیش بینی من اینبار عکس العمل مستقیم ضعیف است و در مقابل شکل گرفتن هسته هایی دیگه با افکار و عملکردی شبیه پایرت‌بی‌ای که ده سال پیش اونقدر برای همه هیجان انگیز بود. اتفاقات بد می افتن ولی معمولا منجر به اتفاقاتی بهتر می شن.

آپدیت ساعت ۱۸ دهم دسامبر: همونطور که علی و امین در کامنت ها اشاره کردن، دامین thepiratebay.cr در این لحظه امکان سرچ هم داره. کند است ولی کار می کنه (:

سوال و جواب در مورد کپی رایت

جادی بیا فرض کنیم می‌خوایم یه پادکست بسازیم که توش قراره یه کتاب یا مجله رو معرفی کنیم. کتابِ مذکور هم از همون کتاباییه که جمله‌ی «تمام حقوق برای ناشر محفوظ است.» رو نوشته اولش. چقدر از این کتاب رو می‌تونیم تو پادکستمون بخونیم از لحاظ «قانونی»؟ این فرض رو هم در نظر بگیر که دسترسی به ناشرش مقدور نیست برامون.

حالا بیا فرض کنیم قسمتی از یه آهنگ رو که یه تهیه‌کننده‌ با مقاصد تجاری منتشرش کرده رو می‌خوایم برای استفاده و معرفی تو پادکستمون بیاریم. از این چقدرش رو می‌تونیم استفاده کنیم؟ یا اصلن می‌تونیم استفاده کنیم؟ یه آهنگ که به صورت رایگان توسط ناشرش پخش شده (مثلن محسن چاووشی به‌صورت تک‌آهنگ داده بیرون و تکلیف قسمت NC و ND لایسنسش معلوم نیست) چی؟ در مورد قسمتی از فیلم که به‌صورت صوتی پخشش می‌کنیم هم نظرتو بگو.

آخرشم این‌که میشه بگی خودت صداها و افکت‌هایی که می‌خوای رو از کجا میاری برای پادکست‌هات؟ و چقدر رعایت می‌کنی قوانین (بعضن دست‌وپاگیر و غیرمفید) رو راجع به حق مالکیتشون؟

سلام

به شکل خلاصه باید بگم که چیزی هست به اسم استفاده عادلانه یا fair use که به آدم ها اجازه می ده به دلایل عادلانه چیزها رو استفاده کنن – مثلا برای نقد، بررسی، …. و خب دقیقا همونی است که بعضی از دزدها استفاده می کنن و به اسم «نقد فیلم»‌کل فیلم رو نشون میدن و فقط وسطش هی حرف می زنن (: این قانون اجازه می ده من بخش هایی از موزیک یا کتاب رو پخش کنم یا استفاده کنم. قانون نسبی هم هست و بستگی به هیات منصفه داره که تشخیص بده فلان آهنگ وسط پادکست من استفاده منصفانه است یا سوء استفاده و نقض کپی رایت و در کشورهایی هم دقیقا گفتن اینقدر دقیقه یا این شکلی. در مورد اینکه آیا من حق دارم یک آهنگ کامل رو آخر پادکستم پخش کنم برای سرگرم کردن شنونده ها،‌ نظری ندارم و نمی دونم از نظر حقوقی جزو استفاده منصفانه است (غیرتجاری؟) یا نه و همین سوال رو هم دارم در مورد مثلا یک ایستگاه رادیویی که موزیک یک خواننده رو پخش می کنه یا دی جی ای که توی پارتی از کسی موزیک می ذاره. بحث حقوقی اینها رو نمی دونم که مثلا من حق دارم توی نمایشگاه نقاشی ام موزیک ملایم فلانی رو به شکل سی دی بخرم و پخش کنم یا نه.

در مورد مشخص نبودن لایسنس که منطقا هر کس هر کاری می خواد می تونه بکنه – یعنی اگر طرف نگفته باشه این تحت فلان کپی رایت است ، هر استفاده یا مجازه. برای همین اصلا کپی لفت درست شد که بگیم «استفاده از این اثر آزاده ولی تحت این شرایط که اگر تغییر دادین بازم محصول آزاد باشه و بگین کار کی است و …»

و در نهایت من از سایت freesound.org و ساوندکلاود استفاده می کنم که تو اولی صداها آزاد هستن و دومی الزاما نه. در مورد کپی رایت هم معتقدم روش درست رعایت کردن خواست کسی است که محصول رو تولید کرده یا مبارزه واقعی و من که معتقدم کپی لفت و آزادی بهتره باید تبلیغش کنم و کارهای خودم رو تا حد ممکن کپی لفت بدم. نقض کپی رایت یک محصول و استفاده شخصی نه کار درستی است نه مبارزه ولی خب منم گاهی انجامش می دم بخصوص در مورد موزیک آخر (اگر گذاشتنش غیرقانونی باشه).

در ضمن‌! چون این سوال/جواب خوبیه می ذارمش تو سایت شاید از دوستان نظرات بهتری بگیری (:

جادی

دو نکته:
۱- مطالب قبلی در مورد کپی رایت بخصوص مطالب هفته کپی رایت رو نگاه بنداز
۲- دقت کن که من متخصص حقوقی کپی رایت نیستم، در کامنت ها هم همین مساله رو در نظر بگیر و هر چیز می خونی رو اگر لازمه با قانون و بالاتر از اون با عقل سلیم بسنج (:

اپیزود عالی سیمپسون ها در مورد کپی رایت

امیدوارم با مجموعه تلویزیونی سیمپسون‌ها آشنا باشین. انیمیشن کمدی تلویزیونی آمریکایی که موضوعش یک خانواده متوسط و معمولی آمریکایی است که تا حالا حدود ۵۵۰ قسمت ازش پخش شده. اما در هفته نوشتن در مورد کپی رایت می خوام یک شماره اش رو توصیه کنم: سیزن بیست و پنج، اپیزود نه. یا اونطوری که تورنتی ها می گن S25E09 (اصلاح کردم) و حتما متوجه شدین؛ من هم برای دیدنش اونو از تورنت دانلود کردم و نگاه کردم. شماره ای در مورد نقض کپی رایت توسط پدر خانواده و راه انداختن یک سینمای محلی و اهمیت غیرعادی پلیس در این مورد که در حالی که فقط یکی دو اتاق داغون برای مبارزه با مواد مخدر و این چیزها داره، عریض و طویل ترین سازمان ممکن برای مبارزه با «دزدی» رو تشکیل داده. پیشنهادم اینه که اگر به کپی رایت علاقمند هستین حتما این شماره رو ببینین و بخندین و فکر کنین.

در ضمن ehsan توی کامنت ها اشاره می کنه که «اگه علاقه مند به جاسوسی اینترنتی و nsa هستین south park s17e01 رو ببینین ، خیلی باحاله».

کپی رایت علیه کپی رایت

در ادامه بحث های هفته کپی رایت رسیده‌ایم به جایی که باید از یک هک هوشمندانه در دنیای کپی رایت حرف بزنیم: کپی لفت. «کپی لفت» در سطح لغوی یک شوخی با کلمه «کپی رایت» است و اولین بار در یک زبون برنامه نویسی سبک و محبوب به اسم تاینی بیسیک دیده شد. اما تاریخچه واقعی کپی لفت به جایی دیگه بر می گرده.

فرض کنین من و شما با اینکه آدم ها اجازه نداشته باشن از برنامه های دور و برشون استفاده کنن راضی نباشیم و بخوایم به همه این فرصت رو بدیم که به یک کمپایلر خوب دسترسی داشته باشن. اگر عاقل و باسواد باشیم چیکار می کنیم؟ یک کمپایلر می نویسیم و می دیم بهشون (: ریچارد استالمن بزرگ افسانه ای هم دقیقا همینکار رو کرد ولی بعد یک چیزی خورد توی ذوقش: یک شرکت از استالمن اجازه گرفت برنامه اش رو بهتر کنه، استالمن با علاقه اجازه داد ولی بعد که از شرکت خواست برنامه بهتر شده رو بهش بده، مقاومت کرد و نداد و گفت این چیزهای بهتر شده مال خودش هستن و اونا رو به کسی نمیده. اما اگر کسی استالمن رو بشناسه، این شوخی رو باهاش نمی کنه – و خب معقوله که اون زمان کسی استالمن رو چندان نمی شناخت.

stallmanاز اون تاریخ بود که استالمن تبدیل شد به پیغمبر دنیای آزاد و هدفش شد رسوندن ایده آزادی نرم افزار. در این جنگ اولین چیزی که نیاز داشت یک اسلحه خوب بود برای حفظ چیزهای آزادی که خلق می کرد. این اسلحه آزاد یک هک جالب قانونی بود: کپی رایت علیه کپی رایت.

در این ایده استالمن یک متن جالب نوشت که توش با استفاده از اسلحه ای به اسم حقوق قانونی کپی رایت، آزاد بودن و آزاد بودن یک اثر تضمین می شد. استالمن با اینکار فرقی گذاشت بین «نداشتن هیچ شکلی از کپی رایت» و «داشتن یک کپی رایت تضمین کننده آزادی (که بهش می گفت کپی لفت)». توی اولی ماجرا این شکلی می شه که شما یک سیستم عامل خوب می نویسین و منتشر می کنین ولی بعد یک شرکت تجاری بر می داره سورسش رو می بنده و می گه این مال منه و می ره کپی رایت می ذاره روش. توی دومی، شما می گین «این محتوا که من درست کردم کپی رایت داره! طبق قانون این محصول حاوی این چهار آزادی است. آزادی صفر: آزادی استفاده – یعنی هر کس حق داره از این استفاده کنه. آزای یک: آزادی بررسی – یعنی هر کس حق داره بررسی کنه که این چطوری کار می کنه. آزادی دو: آزادی کپی و انتشار به دیگران – یعنی شما حق دارین این پست وبلاگ رو کپی بگیرین و بدین یکی دیگه بخونه و آزادی آخر یا آزادی سه: آزادی تغییر دادن و دادن اون تغییرات به دیگران! البته! البته همه نسخه های تغییر کرده باید کماکان حاوی آزادی های قبلی باشن.»

تقریبا هیچ چیزی نمی تونه از این هوشمندانه تر باشه! کارگذاشتن یک ویروس آزادی در دنیای تکنولوژی که سریعا رشد کرد و کلی از دنیا رو گرفت (و اگر شما الان می تونین این رو بخونین دلیلش دقیقا همون برنامه های آزاد است که اون تفکر درست کرد.

استالمن با این ایده فوق العاده کپی رایت رو علیه کپی رایت خودش به کار انداخت و با همون سلاح قانونی کپی رایت چیزی ساخت که آدم ها جرات کنن چیزهای آزاد خلق کنن و به دیگران بدن بدون اینکه نگران این باشن که اسمشون از کل سیستم حذف بشه یا کسی از سیستمشون سوء استفاده کنه و آزادی‌های بقیه رو محدود کنه.

مطالعه بیشتر؟
کپی لفت در ویکیپدیای فارسی
ده شخصیت تاثیرگذار دنیای آزاد اطرافمون که باید بشناسیم
سه کج فهمی از کپی رایت
جواب به سوال هایی در مورد گنو/لینوکس

سه کج فهمی از کپی رایت

توی کشور ما کپی رایت محترم و معتبر نیست و اتفاقا اکثر ما بخشی از زندگی مون رو با این فکر گذروندیم یا هنوزم می گذرونیم که اگر کپی رایت رو نقض کنیم، خیلی آدم با سواد و خفنی هستیم. مثلا افتخار می کردیم که می تونیم کرک بازی ها رو تو اینترنت پیدا کنیم یا یک دایرکتوری داریم که توش فلان قدر کتاب دانلود شده هست. چرا اینطوریه؟ چون ما از اول با ایده کپی رایت بزرگ نشدیم و درست مثل مسائل جنسی، بعضی هامون آگاهی مون از کپی رایت در حد چند تا تیزر است که چندین سال پیش برای یکی دو ماه تلویزیون پخش کرده و بعد یکسری شنیده های عمومی و گفته های توی آرایشگاه و تاکسی. سه تا خاطره نقل می کنم:

  1. زمانی که مهران مدیری که سالهاست با انحصار برنامه های طنز تلویزیونی پولدار و خوشحال و شناخته شده است با یک فیگور مخالفت اومد و گفت قراره سی دی بفروشه و اولش توضیح می داد که اینها محصولات فرهنگی هستن و لازمه آدم‌های با شعور کپی رایتش رو رعایت کنن تا یک هنرمند مستقل بتونه زنده بمونه. در اون دوران شخصا از یک نفر خواستم یک سی دی اش رو به من قرض بده تا ببینم این سریال که خونه و ویلا و میلیون ها جایزه می ده چیه و طرف بهم جوابی در این حد داد که مردک بیشعور این اثر کپی رایت داره و اگر می خوای ببینی باید خودت بخری چون این نسخه رو من خریدم و وظیفه ما ایرانی ها است که در این شرایط از این هنرمند بیچاره حمایت کنیم و … هه هه.. این دوستمون هر هفته سایت رو چک می کرد که ببینی قهرمان خوش شانسی بوده یا نه و این روزها هم معتقده مهران مدیری یک آدم !@#$!$% است. اما آیا این دوستمون هیچ وقت به این فکر نکرد که آیا وقتی یک کتاب می خره و اونو به کسی قرض می ده آیا کار زشتی کرده؟ آیا متوجه نیست که وقتی چیزی رو خریده حق داره اونو به کس دیگه قرض بده و این با کپی کردن اون اثر فرق می کنه و چطور به این فکر نمی کنه که قرض دادن این لیست همونقدر زشت است که بشینه با اعضای خانواده سی دی ای که تنهایی خریده رو نگاه کنه یا مثلا همونقدر زشته که کتابی رو بلند بخونه تا بقیه هم بشنون.
  2. یکبار به دوستی که در حوزه خودش بسیار هم باسواده گفتم دلیل اینکه فتوشاپش کار نمی کنه احتمالا اینه که کرکش مشکل داره. جواب داد که این نرم افزار غیرقانونی نیست چون خودش اونو شخصا از پایتخت خریده. این آدم همونطور که گفتم در حوزه خودش یک متخصص است و کاملا حق داره از نرم افزار چیزی ندونه.
  3. در یک بحث ایمیلی کوتاه در مورد مطلب قبلی یک نفر بهم توضیح داد که چطور در غرب هیچ کس ناقض کپی رایت نیست و در نتیجه تکنولوژی اونجا در حال پیشرفته. این تصور هم کاملا اشتباهه چون در غرب هم شرایط خیلی با اینجا متفاوت نیست. این کار جرم سنگینتری است ولی مردم هنوز فیلم تورنت دانلود می کنن و موزیک دانلود می کنن و غیره و غیره. اینکار باعث نمی شه از نظر اخلاقی بگیم کار خوبی می کنیم ولی این تصور که در غرب همه کپی رایت رو رعایت می کنن فقط این سوال رو پیش می یاره که پس اینهمه تورنت و نرم افزار کرک تو ایران تولید شدن؟ یا غربی ها درست کردن برای فاسد کردن ما؟

احتمالا شما هم شاهد اتفاقات مشابهی بودین و خوشحال می شم بنویسین تا بریم سراغ قسمت های بعدی و حرف های بیشتر از کپی رایت. تا اینجا اکثرا حرفمون این بوده که «کپی رایت چیز خوبیه ولی من به دلایل شخصی رعایتش نمی کنم»‌ و چند موردی هم «کپی رایت چیز بسیار مهمی است و من با سختی همیشه رعایتش می کنم» اما نگاه های دیگه ای هم هست مثل اینکه «کپی رایت اونقدر هم که جو می دن حیاتی و ضروری نیست». این مساله رو بازتر خواهیم کرد.

با گوشه و کنار وبلاگستان در هفته نوشتن در مورد کپی رایت

تا اینجا فهرست مطالب منتشر شده در پاسخ به دعوت برای یک هفته نوشتن در مورد کپی رایت – معلومه که اگر مطلب شما جا افتاده یا مطلب جدیدی نوشتین باید کامنت بذارین تا در سری بعدی منتشر کنم: