بوستون هم در کنار دیگر شهرهای آمریکا، استفاده دولت از تکنولوژی تشخیص چهره برای عموم را ممنوع کرد

بوستون هم رای‌ای مشابه شهرهای سان فرانسیسکو، اوکلند، کالیفرنیا،‌کمبرج و ماساچوست داد و طبق قانونی استفاده دولت از تکنولوژی های تشخیص چهره برای زیرنظر گرفتن شهروندان رو ممنوع کرد. طبق این قانون استفاده از این تکنولوژی یا حتی خریدن نرم افزارهای مرتبط با اون ممنوعه. یکی از اعضای شورای شهر در این مورد گفته که این شورا نمی تونه با تکنولوژی ای که حقوق پایه ای شهروندان رو تهدید می کنه، موافق بشه.

البته قانون استثناهایی رو هم قائل شده و مثلا می‌پذیره که دولتی ها برای آنلاک کردن ابزارهاشون از تشخیص چهره استفاده کنن یا در عکسها، صورت ها رو جدا کنن ولی اینکه بتونن بر اساس تشخیص چهره هویت تک تک افراد رو تشخیص بدن ممنوع شده.

این مجموعه قوانین تا حدی مرتبط هستن به اتفاقات جدید آمریکا و ایده هایی مثل اینکه حکومت ممکنه به سمت زیر نظر گرفتن دائمی همه شهروندان حرکت کنه؛ چیزی که کاربردش این روزها در حکومت های دیکتاتوری است و برای سرکوب عقاید مخالف. در اقدامی مشابه، نیویورک تمام نیروهای پلیس رو مجبور کرده تا ابزارهای شنود / نظارت خودشون رو شفاف کنن و مشخص باشه چه توانمندی هایی دارن. همچنین شرکت های آمازون و آی بی ام اعلام کردن که تکنولوژی های تشخیص چهره رو به دولت نخواهند فروخت.

شاید در ابتدا به نظر بیاد که اگر نیروی پلیس بتونه دوربینی به چشم داشته باشه که اسم و درآمد و مشخصات هر آدمی که می بینه رو بهش نشون بده یا هر لحظه که خواست بتونه مشخصات دقیق تمام افراد جلوی هر کدوم از دوربین های به اصطلاح راهنمایی و رانندگی رو به دست بیاره خوب باشه و امنیت به بار بیاره. ولی در عمل اینجور تکنولوژی ها به دلایل مختلف منجر به جامعه هایی آزادتر و خلاق تر و پویاتر نشدن. یکی از دلایل، عدم توازن این قدرت ها است. آیا مردم هم می تونن نسبت به رفتار بد پلیس بر اساس دوربینی که روی ماشین پلیس نصبه شکایت کنن؟ آیا مردم هم می تونن هر جای زندان رو که خواستن نگاه کنن و ببینن رفتار و زندگی بازداشت شده ها و زندانی ها چطوریه؟ آیا مردم هم می تونن یه دوربین داشته باشن که باهاش مجلس رو نگاه کنن و کنار صورت هر نفر مربعی باشه که نشون بده در طول ۱۰ سال گذشته چقدر پول از کجا گرفته؟ این عدم توازن، عملا این ابزارها رو به سیستم های سرکوب قوی تر وصل می کنه.

اوان گریر مدیر موسسه حقوق دیجیتال «مبارزه برای آینده» می‌گه که «تکنولوژی تشخیص چهره خطرناک و ذاتا سرکوبگر است. این تکنولوژی قابل اصلاح و کنترل نیست و باید از بین برود». شاید این نظر تند باشه ولی حداقل در وضعیت فعلی جهان، این تکنولوژی چیز برابری نیست. وقتی در کشوری حداقل استانداردهای برخورد با متهمین یا امکان دسترسی به حقوق اولیه انسان ها وجود نداشته باشه، تکنولوژی های تشخیص چهره عمومی در معابر، فقط و فقط سرکوب کننده حق اظهار نظر آزاد خواهند بود؛ حتی اگر به اسم امنیت و غیره قالب بشن. حالا این رو بذاریم کنار احتمال اشتباه و مشکلات الگوریتم تشخیصی که الان وجود داره تا بفهمیم چرا قانونگذارانی که عقلشون می‌رسه و دنبال بهتر شدن جامعه شون هستن، قوانین مستقیمی وضع می کنن تا چنین چیزهایی به شهر و کشورشون راه پیدا نکنن.

قاتل احتمالی با جسدی خونین در گوگل مپس

جسد در نقشه های گوگل

احتمالا این رو تا حالا دیدین ولی اگر ندیدین حتما ببینین: یک مرد که داره یک جسد خون آلود رو می‌کشه تا احتمالا ببره بندازه تو رودخونه توی نقشه‌های گوگل کشف شده. اگر به بیرون زوم کنین می‌تونین ببینین که از کجا جسد رو کشیده تا لب آب.

آپدیت: بنا به کامنت مبین رنجبر این احتمالا یک سگ است که از آب اومده بیرون و خیس خیس خودش رو رسونده به صاحبش. اینجا رو نگاه کنین.

خداحافظی با کافه پراگ

معیشت‌مان است، ما آن را پرداخت می‌کنیم، مبادا چیزی شویم که نمی‌خواهیم و کاری کنیم که درست نمی‌دانیم.

ممنونیم که کمبودها، تلخی‌ها و در یک کلام تمام ِ ناتوانی‌های ِ ما را تحمل کردید و مشتری که نه، رفیق ِ ما ماندید.

بچه‌های پراگ – بلوار کشاورز
دی ماه ۱۳۹۱

کافه پراگ رو من خیلی دوست داشتم. یک جای صمیمی برای دیدن دوستان خوب و خوردن بهترین قهوه و کیک‌های تهران. کافه پراگ هفته قبل روز آخر کارش رو گذروند. بهترین خاطره من از کافه پراگ روزی است که چون یک خانم باردار توی کافه بود، از مشتری ها خواست که سیگار نکشن و در جواب یک نفر که گفت «حق همیشه با مشتری است» جواب داد «نه. چرا حق همیشه با مشتری است؟ حق چیزی مستقله نه یک چیزی که همیشه با کسی باشه که پول می ده». کافه پراگ هفته قبل تعطیل شد.

روزهای آخر کافه پراگ

چرا؟ چون طبق یک مصوبه جدید همه کافه ها باید دوربین نصب کنن، همه رفتارهای آدم ها رو ضبط کنن و هر وقت نیروی انتظامی خواست بتونه به فیلم ها دسترسی داشته باشه.

cafe_prad2

کافه پراگ ترجیح داد تعطیل کنه.

کافه پراگ روز آخر تعطیلی

و من افتخار می کنم که طرفدارش بودم… طرفدارش بودم چون بچه های کار و خیابان می یومدن توش روی لپ تاپ کافه کارتون نگاه می کردن. طرفدارش بودم چون درآمدش رو خیلی عادلانه تر از همه جاهای دیگه بین افراد تقسیم می کرد، طرفدارش بودم چون یکی از اولین جاهایی بود که اینترنت رایگان داشت و طرفدارش بودم چون شریف بود و هست. کافه پراگ تعطیل شد تا شرافت در تهران نیازمند مثال های دیگه ای بشه.

عکسهای بیشتر