آرزوهای گیکی یک گیک اجتماعی

به دعوت َUpdateBlog قرار بر این شده که من درباره آرزوهای گیکی ام بنویسم. خوشحالم از اینکه واژه گیک دارد جا می‌افتد. گیک خوره هر چیزی است. خوره بازی،‌ خوره کامپیوتر. کسی که به خاطر عشق به یک چیز، تا آخرش می رود و یاد گرفتن برایش لذت است. بنا به تعریف گیک آدمی غیراجتماعی است ولی من اصلا اینطور نیستم. در جمع شلوغم. با آدم‌ها می‌جوشم و مهمانی را دوست دارم. اما جنبه‌های شدیدا گیکی هم دارم. بیرون رفتن از خانه را دوست ندارم. نسبت به دوری از اینترنت، رفتارهای معتاد گونه نشان می دهم. از برخورد با آدم جدید احساس اضطراب پیدا می کنم و …



آرزوی من پیچیده نیست. آرزو داشتم می توانستم چیزهایی که
دوست دارم را با پول خودم از اینترنت بخرم

و به آدرس خودم برایم پست شوند.

اما وقتی نوشتم «آرزوهی یک گیک اجتماعی» منظورم چیز دیگری بود. آرزوهای من تلخ است. لااقل آرزوهای روزمره‌ام تلخ است چون اکثرا برمی گردد به خرابگی ایران. آرزوهای من اونقدر وسیع است و اونقدر ساده که واقعا گاهی باعث اشک توی چشم‌هام جمع بشه. من فهرست نمی‌نویسم.بنا به قانون بازی، ۳- آرزوها نباید آنقدر کوچک باشد که به این زودی ها دست یافتنی باشند. و 4- آرزوها نباید قبلا در دنیای واقعی اتفاق افتاده یا ساخته شده باشند.. مال من اونقدر کوچک نیست، شاید دست یافتنی باشد و قبلا نه فقط اتفاق افتاده که در بخش هایی از دنیا، حق اولیه شناخته شده.

آرزوی من آزادی است و هویت و اینترنت شرافتمندانه. آرزوی من این است که سانسور نباشد. گیک خارج از چارچوب فکر می‌کند و من عمیقا آرزو می کنم خارج از چارچوب فکر کردن سانسور نشود. گیک با جریان آزاد اطلاعات نفس می کشد و آرزوی من این است که کسی گلوی جریان اطلاعات را از نظر سرعت و محتوا نفشارد. من گیکم و برای هر آدم دنیا – از جمله کشورم – یک کامپیوتر قابل استفاده، یک خط معقول اینترنت و یک هاست و نامحدود دامین می خواهم. به نظر من کامپیوتر، پهنای باند و مشارکت در محتوای اینترنت، چیزی کمتر از حق حرف زدن در دنیای قدیم نیست.

و من هویت می خواهم. به عنوان یک کاربر اینترنت امروز در حاشیه هستم چون حق ندارم از جایی چیزی بخرم. چون حق نمی توانم در اینترنت پول جابجا کنم. چون آی پی من برای بسته شدن حساب هاستینگ کسی که برایش کار داوطلبانه می کنم کافی است. به عنوان یک خوره اینترنت، دوست ندارم مثل یک دزد باشم. مثل فراریها، هویتم را مخفی کنم تا سرویس دهنده فلان به این جرم که در ایرانم، مرا از سایتش بیرون نیاندازد. می‌دانید؟ من عاشق تکنولوژی‌های جدیدم. از خودم که نه، از هویتم خجالت می‌کشم وقتی که بعد از سه هفته سولاریس خواندن می‌فهمم که برای امتحان دادن باید بگویم افغانی هستم و یک آدرس در افغانستان بدهم. من خیال گرفتن مدرک سولاریس یا اوراکل را کنار می‌گذارم ولی به عنوان یک گیک آرزو می‌کنم روزی هویت‌ام مثل یک گواتمالایی،‌ یا افغانستانی معتبر باشد. متوجه هستید؟ نمی‌خواهم با نشان دادن پاسپورت «فلان جا»، همه درها برایم باز شود. اتفاقا ترجیح می دهم پاسپورت «ناکجاآباد» داشته باشم و همه سورپریز شوند از اینکه کسی از فلان جا اینکار را کرده یا داوطلب شده ولی مساله ایران این نیست. باور بکنید یا نه، برای یک کار داوطلبانه در همان گواتمالای کذایی داوطلب شدم، جواب این بود: «با ایران کار نمی کنیم». آرزوی من هویتی تخریب نشده در اینترنت است.

اینها آرزوهای من بودند. درست است، عاشق حضور تله‌پورت در اجتماعم (یک دگمه بزنید و هر جا که می خواهید باشید) ولی آرزویم این نیست چون آرزو از جنس احساس است و تله‌پورت از جنس پیشرفت علم. من با همه احساسم آرزوی آزادی و هویت دارم. آزادی که بشود حرف زد و حرف شنید و هویتی که بشود در Seccond LIfe شرکت کرد.


امیدوارم بازی را زیاد خراب نکرده باشم. می دانم انتظار چیز دیگری می رفت ولی بدون تعارف من «آرزوی علمی» ندارم چون از پیشرفت علم لذت می برم و اتفاقا خوشحالم که تله‌پورت، دانلود خوراکی، تشخیص گفتار کامل، کامپیوترهای پوششی قابل برنامه ریزی و … هنوز ساخته نشده‌اند. اگر اینها ساخته شده بودند من اخبار گیک‌ها را بدون لذت می خواندم. گیک، عجله ندارد، اشتیاق دارد (: من هم سولوژن رو دعوت می کنم. مولا گیک لینوکسی که بخش مهمی از طراحی‌های گرافیکی فدورا را انجام می‌دهد رو که این روزها زندگی اش را در سربازی تلف می کنند را و مهرداد از بهترین دوستان و قدیمی ترین گیک هایی را که شناخته ام. تا جایی که من می دانم مهرداد وبلاگ نمی نویسد (یادمان باشد همه دنیا وبلاگ نمی نویسند). در این نوشته به شکل نامحسوس از مهرداد اسم برده بودم و اولین گیکی بود که در دبیرستان شناختم. ساعت ها در اتوبوس با هم حرف های گیکی زده ایم. روی فلاپی برای هم نامه نوشته ایم. نامه ای دارم که شاید ۱۰ یا ۱۲ سال قبل نامه ای از مهرداد دارم که ایده اش برای استفاده از حروف لاتین برای فارسی نوشتن را توضیح می دهد (احتمالا از پیشگامان پینگلیش نوشتن بود). من مهرداد رو دعوت می کنم به عنوان یکی از بهترین گیک های خارج از وبلاگستان که بنویسد، برایم بفرستید و همینجا منتشر کنم (: