در زمین‌های حوالی ما…

خبرگزاری رسمی نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو می‌ذاره روی خبرگزاری‌اش و وقتی مردم می‌بینن که طرف چقدر بی‌ادبه، خبرگزاری رسمی مملکت، نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو از روی سایتش حذف می‌کنه. یعنی که چی؟ یعنی اصلا نه خانی اومده نه خانی رفته؟

فدراسیون رسما اعلام می‌کنه استعفای سرمربی کذبه اما چند ساعت بعد خبر قبول استعفا رسما منتشر می‌شه. دروغ طبیعیه.

توی دادگستری که دنبال کارهای پرونده هستیم، دروغ رسمیه. سردفتر قاضی مملکت می‌گه که قاضی امروز نیومده و وقتی اصرار می‌کنیم می‌گه باشه بیاین بالا! نمی‌دونم موقع استخدام به اینها می‌گن باید هر روز دروغ بگن یا کم کم بهشون یاد می‌دن و مقامشون رو ارتقاء می‌دن تا در چنین مقامی دیگه راحت بتونن وقیحانه دروغ بگن. اونم توی سیستم قضایی.

طرف سهام بانک ملت که تا دیروز متعلق به دولت و منطقا مردم بوده رو می‌فروشه به بخش خصوصی و حتی مثل بانک رفاه کارگران لازم نمی‌بینه اسم بانک خصوصی جدید رو از «ملت» به یک چیز دیگه تغییر بده.

رییس جمهور از قوه قضاییه درخواست می‌کنه که دو نفر آمریکایی ایرانی که مدت‌های مدیدی است غیرقانونی دستگیر و بازداشت هستن و احتمالا محاکمه هم شدن و محکومیتشون صادر شده، حق دفاع بر اساس قانون داشته باشن. ما که شناسنامه آمریکایی نداریم ولی کاش حق وکیل و رفتار قانونی، در مورد ما هم مهم بود.

پلیس برای یک پارک ۸ ساعته، ماشین رو دوبار در یک جا جریمه کرده با دو قیمت مختلف. جریمه برای بهبود شرایط عمومی است نه یک روش کسب درآمد از نبودن جای پارک. اینجا که من پارک بودم همه هر روز پارک می‌کنن و جریمه می‌شن. یک جور کنار اومدن مردم با پلیس و کسب درآمد پلیس از یک وضعیت طبیعی.

بانک می‌گه بیا وام بگیر. ۷ میلیون بذار پیش من و من ۷ میلیون از پول خودم بهت می‌دم به شرطی که اون ۷ تومن تو پیش من بمونه. بعدش سه سال قسط بده و وقتی قسط‌هات تموم شد، من ۳ تومن می‌ذارم روی ۷ میلیون خودت و بهت برمی‌گردونم.

خونه دیدم. سال ۸۴ بوده متری ۸۵۰ تومن. ۸۶ شده ۱۵۰۰ تومن. ۸۷ شده ۳۴۰۰ تومن. ۸۸ شده ۱۶۰۰ تومن.

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر این خط‌ها که با مسلسل و تانک رو زمین کشیدن، زوریه؛ خب حداقل چرا… از این جا به بعد ترجیح می‌دم فکر نکنم و شاد باشم.