بررسی کتاب: حتما شوخی می‌کنید آقای فاینمن

فاینمن در جوانی هیچ گاه در دختر بازی موفق نبود. از خودش روایت هست که هر بار دختری را در جایی می‌دیده و سر صحبت با اون رو باز می‌کرد سریع به این سرانجام می‌رسیده:
دختره- تو دانش‌جویی؟
ریچارد- نه دانشجو بودم حالا دکترایم رو مدتی است گرفته‌ام.
دختره- چاخان بسه، بگو استاد کامل هم هستی؟
ریچارد- آره استاد کامل هم هستم.
دختره- نکنه رییس پروژه‌ی مانهاتان هم بودی؟
ریچارد- آره، ریاست یه بخش از این پروژه با من بوده است.
دختره در این جا میز و صحبت رو رها می‌کرده و می‌رفته. چه بس بیچاره هستن اونایی که به انتهای آن چه بلوفش می‌نامند رسیده‌اند.

کتاب Surely You are Joking Mr. Feynman یک کتاب عالی است (: من دنبال کتابی در توضیح فیزیک بودم که توش فرمول نداشته باشه و به این کتاب رسیدم. در مورد فیزیک توش کم حرف زده شده ولی حال و هوای یک فیزیکدان قرن بیستم رو به جذابی ترسیم می‌کنه.

برای خوندن کتاب رو به فرمت ای.پاب تبدیل کردم. نسخه انگلیسی و شروع کردم به خوندن. چند فصل اول واقعا غیرجذاب بود. فاینمن دائما از خودش تعریف می‌کنه و اینکه وقتی بچه کوچیک بوده چقدر خفن بوده اما از دبیرستان و دانشگاه کم کم ماجرا جذاب می شه و وقتی فاینمن جایزه نوبل فیزیک رو می گیره، جذابیت به اوج می‌رسه.

فاینمن یک فیزیکدان آمریکایی است که روی بمب اتم (پروژه منهتن) کار کرده و بعدها هم جایزه نوبل فیزیک رو برده. در این کتاب گوشه‌هایی از خاطرات خودش رو می‌گه. اولین بار است که من «درک می‌کنم» چرا ممکنه یک آدم با شعور روی بمب اتم کار کرده باشه. استدلالش «دفع شر بزرگتر (هیتلر)» است.

کتاب جذابه چون فاینمن جذابه. یک استاد فیزیک که به شکل افتخاری به برزیل می‌ره تا اونجا درس بده و عضو گروه موزیکی می شه که توی کارناوال سالانه توی خیابون‌ها می‌زنن. یک مدت به دنبال نقاشی می‌ره و تابلوهاش رو به اسم ناشناس می‌فروشه. مدتی می‌ره توی کمیته تدوین کتب درسی بخشی از آمریکا و تجربیات جذابش رو می‌گه. برای فیزیک خوندن و برگه دانشجوها رو صحیح کردن به باری می‌ره که توش زن‌ها استریپ تیز می‌کنن (لخت می‌شن) و بعدها که صاحب بار مشکل قانونی پیدا می‌کنه و همه مشتری‌ها به بهانه‌ای حاضر نمی‌شن برن توی دادگاه شهادت بدن که به این بار استریپ تیز می‌رفتن و چیز بدی توش اتفاق نمی‌افتاده، فاینمن به عنوان استاد دانشگاه می‌ره توی دادگاه شهادت می‌ره که هفته‌ای چندین شب رو در این بار می‌گذرونده و تیتر اول روزنامه‌ها می‌شه. یک جای دیگه از داستانش با زن‌ها تعریف می‌کنه و اینکه چطوری یاد می‌گیره با فاحشه‌های کافه‌ها کنار بیاد بدون اینکه پول زیادی خرج کنه.

در مجموع فاینمن برای من خیلی جذاب بود. ممنون (: در واقع چیزی بود که احساس می‌کنم در زندگی ما ایرانی‌ها کم است: الگو یا به قول خارجی‌ها Role Model. ما الگوهای نچسب که زیاد داریم. الگوهای ورزشی هم داریم و مثلا همه بچه‌ها یکهو دوست دارند بزرگ شدند فوتبالیست بشن اما الگوهای علمی یا نداریم یا واقعا کم داریم. این کتاب ظاهرا قدیم‌ها ترجمه شده (با عنوان «ماجراجویی‌های فیزیکدان قرن بیستم» یا چنین چیزی) ولی من نمی‌دونم وضع ترجمه‌اش چیه (توی بازار کتاب رو پیدا نکردم). اما چیزی است که هست اینه که احساس می‌کنم اگر این کتاب رو در دوران دبیرستان می‌خوندم کاملا احتمال داشت الان فیزیکدان باشم چون احتمالا از شخصیت فاینمن خوشم می‌یومد و در نتیجه از فیزیک (: اینه که می‌گم الگو کم داریم.

راستی… ما در دورانی که در دبیرستان علامه حلی درست می‌دادیم (اجتماعی)، یکبار متنی رو به بچه‌ها دادیم که توش یک فیزیکدان در مورد کتاب‌های برزیل دو سه صفحه مطلب نوشته بود – شاید هم این متن در دوران دبیرستان در یکی از کتاب‌ها بود. اونجا می‌گفت که بچه‌های برزیل فقط چیز حفظ می‌کنن و کتابهاشون از تجربه خالیه. این بخش ترجمه از همین کتاب بود و من اینجا که خوندمش برام جذاب بود. از این می‌گه که در کتاب درسی نوشته شده اگر یک جسم رو از هواپیما به پایین پرت کنیم، در زمان‌های مختلف در فلان ارتفاع‌ها دیده خواهند شد. بعد می‌گه اصلا اینطور نیست و به خاطر فشار هوا و کلی خطای محاسبه این اعداد درست نیستند و همین که درست نیستند یعنی هیچ کس در برزیل برای نوشتن کتاب این آزمایش رو نکرده و در نهایت دانش‌آموزی که این رو می‌خونه فقط فرمول و اعداد رو حفظ می‌کنه و روش علمی رو نمی‌فهمه و هیچ وقت هم نمی‌تونه خودش آزمایشی انجام بده.

خلاصه پیشنهاد می‌کنم اگر تونستین به کتاب دسترسی پیدا کنین، بخونینش… هم از نظر علمی جذابه، هم سرگرم کننده است و هم نشون می‌ده که حتی برنده جایزه فیزیک نوبل هم «انسان» است… یک انسان با همه جوانبش.