بطالت در دنیای دیجیتال

یکبار این مقاله رو اشتباهی قبل از اینکه توی روزنامه چاپ بشه منتشر کردم
حالا توی اعتماد چاپ شده و تکرارش می کنم

سانسور کردن این عکس یعنی سانسورچی حرفی می زنه که در صورت آزاد بودن حرف زدن دیگران، زنده نمی مونهصبح که از خواب بلند می‌شویم یکی از اولین کارهایمان رساندن خودمان به گوشی، تبلت یا حتی لپ تاپ و چک کردن ایمیل‌ها و فیسبوک و توییتر و هزار اعتیاد دیگر است. من که شخصا قبل از باز شدن درست چشم‌ها تبلت به جلوی صورتم رسیده و با اینکه می دانم هیچ اتفاقی در دنیا نیافتاده و هیچ ایمیلی آنقدر مهم نیست که خواندن حالا و ده دقیقه بعدش تفاوتی بکند، با اصرار یکی یکی همه اپلیکیشن‌ها را باز می‌کنم تا نکند ایمیل و توییت و فیسبوک چک نکرده، از تخت بلند نشده باشم. این ماجرا در لحظه به لحظه بقیه روز هم ادامه دارد. دائما پشت کامپیوتر و با هر بار دور شدن از کامپیوتر نگاه کردن به موبایل و تبلت. بالا پایین کردن فیسبوک و توییتر و چرخیدن در لیست بلند و بالای وبلاگ‌ها و گوش کردن به رادیوهای اینترنتی تا برگشتن به خانه و پریدن پشت لپ تاپ و به تخت رفتن با یک گوشی یا تبلت در دست.

آیا این پیگیری اخبار است؟ مطمئنا خیر. این حداکثر دیدن گذری اخبار یا غوطه ور خوردن در یک محیط پر از خبر. شبکه‌های اجتماعی پر از خبر هستند ولی اخباری پراکنده در مورد موضوعات متنوع به انتخاب دوستان و آشنایان؛ اطلاعات و اخبار زیادی دارند ولی چیزی نیستند که یک مشتاق خبر را راضی کنند. بودن دائمی در شبکه‌های اجتماعی و ارتباطات رایانه‌ای حتی یک ارتباط دوستانه هدفمند هم نیست چون هفتاد درصد ایمیل‌های دریافتی هر کدام از ما از کسانی است که دوست نداریم روزی زنگ خانه را بزنند و داخل بیایند و در فیسبوک و توییتر هم وضع ارتباطی ما بیشتر شبیه کسی است که در یک جزیره متروک گیر افتاده و از سر تنهایی پیامی را نوشته در یک بطری توی اقیانوس می‌اندازد تا ببینند چه کسی ممکن است آن را بخواند و لایکی بزند و نظری بدهد.

شاید بهترین اسم برای این پیگیری دائم شبکه‌های اجتماعی که همه به آن دچار شده‌ایم،، ولگردی دیجیتال باشد. نکته جالب این است که این ولگردی می‌تواند هر لحظه آدم را کلافه‌تر کند یا باعث شکوفایی و انرژی مضاعف شود. تحقیقی جدید در دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید که گشت زدن در وب باعث بالا رفتن توان تصمیم‌گیری آدم‌ها و قوی شدن توان استدلالی آن‌ها می‌شود. این مساله نه به خاطر کسب اطلاعات بیشتر که به دلیل تقویت مسیرهای مغزی اتفاق می‌افتد. اسکن‌های مغزی این تحقیق نشان می‌دهد که تعداد مدارهای روشن شده حین گشتن در اینترنت حتی از تعداد مدارهای روشن به هنگام مطالعه هم بیشتر است.

این روزها مطالعات متنوع عصب‌شناختی که تلاش می‌کنند ظرفیت‌های عملیاتی مغز را افزایش دهند تاکید بسیاری دارند بر «بازی» و حتی از آن بالاتر «هیچ کار نکردن». این محققین به شرکت‌ها پیشنهاد می‌دهند که کارمندانشان را در ساعاتی از روز بیکار بگذارند تا مغز بتواند بدون هدف روشن بماند. گفته می‌شود این روشن بودن بدون هدف باعث روشن شدن مسیرهای عصبی‌ای می‌شود که در زندگی روزمره و شغلی، آگاهانه سراغشان نمی‌رویم و دقیقا به همین دلیل است که در هنگام «هیچ کاری نکردن» گاهی ایده‌های عجیب یا راه‌حل‌های بدیعی به ذهنمان می‌رسد که قبلا هیچگاه به آن‌ها فکر نکرده بودیم.

اما روی دیگر این سکه، کسالت است. درست است که کار خاصی نکردن با مغز و غوطه خوردن آزاد در فضای مجازی می‌تواند باعث تقویت ذهن شود، هجوم بی وقفه اطلاعات نامرتبط با همدیگر و در همان‌حال انتظار دائمی برای اینکه شاید صفحه بعدی که بازش می کنیم ما را شوکه ، خوشحال، آگاه، پیروز، پولدار یا هر چیز دیگر بکند بسیار خسته کننده است. ما از توییتر به فیسبوک به ایمیل می‌رویم شاید خبر فوق العاده ای بشنویم که اصلا هم نمی دانیم چیست. هر روز صبحمان را با این تلاش آغاز می کنیم و تا آخر شب در تلاش برای پیدا کردن چیزی که نمی دانیم چیست از این پنجره به آن پنجره و از این اپلیکیشن به آن اپلکیشن می رویم و در نهایت خسته ، کسل و ناامید می خوابیم.

درک این دو نوع بطالت در اینترنت می‌تواند کلید شادی و غم باشد. اگر با گشتن در اینترنت کسل می‌شوید ولی بازهم به اینکار ادامه می‌دهید با خودتان فکر کنید که واقعا مشغول گشتن به دنبال چه چیزی هستید و از حالا می توانم به شما قول بدهم که احتمالا پیدا کردن آن در دنیای واقعی عملی‌تر و راحت‌تر از پیدا کردن آن در اینترنت – آنهم در وسط توییت ها و آپدیت های دیگران – است. اما ولگردی‌تان در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی باعث می‌شود احساس سرزندگی کنید و شاد و خرم باشید،‌ به شما تبریک می گویم چون این راز مهم را کشف کرده‌اید که «وقت تلف کردنی که باعث شده باشد خوش بگذارید، وقت تلف کردن نبوده است».