مرتضی پاشایی و جامعه ای که می خواد عضوی از جهان باشه

مرتضی پاشایی شاید یکی از اولین سلبریتی‌هایی است که ما شاهد مرگش هستیم، درام مرگش رو شاهد هستیم و عضو نیم و FanPage فیسبوکشیم. قبلا خانم هایده و خانم مرضیه مرده بودن و از اونجایی که همه می‌میرن – اگر زندگی معمولی داشته باشیم در آینده شاهد مرگ بسیاری سلبریتی‌های مهاجر خواهیم بود ولی فرق مرگ مرتضی پاشایی اینه که در ایران اتفاق می افته و در حضور نسل جوونتری که حالا فرصت کرده عضوی از دنیا باشه. درست همونطور که در غرب با مردن مایکل جکسون گریه می کنن، مردم ما هم حق و لازم دارن که با از دست دادن مرتضی پاشایی عزاداری کنن، به خاکسپاری برن و عضوی از لایف استایل غربی ای باشن که بیشتر و بیشتر شاهدش هستیم.

این حجم از ناراحتی و غم‌گساری برای از دست دادن سلبریتی موسیقی‌ای که احتمالا یک صدم جمعیت غمگسار هم تا پیش از این ازش سی‌دی‌ای نخریدن یا عکسی ازش روی صفحه فیبسوکشون شر نکردن، احتمالا تا حدی مرتبط است به فراگیر شدن هالووین پارتی و خریدار داشتن نوشته‌هایی در مورد زندگی مخفی جوانان و قمارخانه‌های زیرزمینی تهران.

جامعه سریعا در حال درونی کردن ارزش‌ها و رفتارهایی است که بعضی ها دوست دارن اسمش رو بذارن غربی و به نظرم کل این ماجرا یک اطلاعیه رسمی و مهم است برای هر دو گروهی که دوست دارن یک هزارم این جمعیت وقتی سه روز عزای عمومی رسمی اعلام می شه سیاه بپوشن یا دوست دارن یک هزارم این جمعیت در مورد حصر خانگی کروبی و موسوی عکس العمل محکمی نشون بدن.

کشور ما سریعا در حال درونی کردن ارزش‌های حاکم بر جهان است. این رو هم وقتی می بینیم که تندروها شلوار جین می پوشن، هم وقتی می بینیم که چیزی به اسم سازمان حقوق بشر اسلامی تاسیس می شه، هم وقتی می بینیم که فلان آدم برای قانع کردن دخترها برای استفاده از حجاب سراغ اشعه چشم مردها می ره که باعث چروک در صورت دخترها می شه و معترفه که ارزش قانع کننده اینه که صورتمون چروک نشه (و اینا هنوز نفهمیدن چشم با اشعه ورودی کار می کنه نه خروجی؟) و وقتی می بینیم که بخش عظیمی از جامعه بدون هیچ تبلیغ و هماهنگی برای وداع با یک ستاره پاپ سیاه پوش می شه.