کتاب «گوگل چگونه کار می کند»‌ – پیشگفتار

cover

پیشگفتار

نوشته لری پیج

موسس و مدیر عامل گوگل

page5_before_preface

وقتی جوانتر بودم و تازه شروع به فکر کردن در مورد آینده‌ام کرده بودم، تصمیمم این بود که یا پروفسور دانشگاه شوم یا یک شرکت راه بیاندازم. فکر می کردم هر کدام از این دو گزینه امکان استقلال را برایم فراهم می‌کنند – آزادی فکر کردن به پایه‌های اندیشه و اندیشیدن به فیزیک جهان واقعی به جای اجبار به پذیرش «خرد» متداول.

همانگونه که اریک و جاناتان در گوگل چگونه کار می‌کند گفته‌اند ما سعی کرده‌ایم این استقلال اندیشه را در گوگل به همه کارهایی که در گوگل انجام می‌شود تسری دهیم. این مساله موتور محرکه بزرگترین موفقیت‌های ما و چند شکست بوده. در واقع شروع از پایه‌ها چیزی بود که باعث شد گوگل راه بیافتد و به مسیر ادامه دهد. یک شب رویایی دیدم (به معنی واقعی) و بعد با خیال آن از خواب بیدار شدم… چه می‌شد اگر می‌توانستیم کل وب را دانلود کنیم و فقط لینک‌ها را نگهداریم؟ پس یک خودکار برداشتم و طرحی از جزییات به روی کاغذ آوردم تا ببینم اینکار واقعا عملی هست یا نه. فکر ساختن یک موتور جستجو حتی در حوالی رادار فکری من هم نبود. کمی بعدتر بود که با سرگئی به این نتیجه رسیدیم که طبقه بندی سایت‌ها بر اساس لینک‌های ورودی، روش خوبی برای یک موتور جستجو است. جیمیل هم اول از یک خط رویایی شروع شد و وقتی اندی رابین (Andy Rubin) یک دهه قبل اندروید را شروع کرد، اکثر مردم فکر می‌کردند شکل دادن صنعت موبایل در اطراف یک سیستم عامل اوپن سورس ایده‌ای دیوانه‌وار است.

در طول زمان به شکلی شگفت‌آور آموختم که داشتن تیم‌های کاری فوق بلندپرواز وحشتناک مشکل است. معلوم شد که اکثر مردم یاد نگرفته‌اند که برای پرواز به ماه نقشه بکشند. آدم‌ها به جای شروع از فیزیک دنیای واقعی و کشف مسیر برای رسیدن به هدف، کارها را غیرممکن تصور می‌کنند و کنار می‌کشند. به همین دلیل است که اینقدر انرژی می‌گذاریم تا متفکران مستقل را به استخدام گوگل دربیاوریم و هدف‌های بزرگ داشته باشیم. اگر شما آدم‌های صحیح را استخدام کنید و هدف‌های بزرگ مشخص کنید، معمولا به مقصد می‌رسید. و حتی اگر شکست بخورید، احتمالا چیزی بسیار مهم یاد می‌گیرید.

این هم درست است که بسیاری شرکت ها با ادامه کارهایی که همیشه می‌کرده اند و ایجاد چند تغییر کوچک در آن‌ها را، راحت‌تر هستند. چنین افزایش‌گرایی‌ای در طول زمان به بی‌ربط شدن می‌انجامند، بخصوص در تکنولوژی چون تغییرات در اینجا باید انقلابی باشند و نه آرام آرام. پس باید خودتان را مجبور به شرط بندی‌های بزرگ در مورد‌آینده بکنید. به همین دلیل است که ما در جاهایی خاص مانند ماشین‌هایی که خودشان رانندگی می‌کنند یا اینترنت بالنی سرمایه‌گذاری می‌کنیم. درست است که تصور این سیستم‌ها در این لحظه بسیار عجیب است اما وقتی ما گوگل مپ را هم شروع کردیم، مردم می‌گفتند هدف نقشه برداری‌ تمام جهان، شامل عکس گرفتن از هر خیابان، غیرممکن است. اگر گذشته قرار است راهنمای آینده باشد، قمارهای عجیب امروز در چند سال آینده دیگر غیرمعقول به نظر نخواهند رسید.

این بعضی از اصولی است که فکر می کنم مهم هستند و در صفحات بعدی به موارد دیگری نیز اشاره خواهد شد. امیدوارم بتوانید این ایده‌ها را بگیرید و خودتان کارهایی غیرممکن بکنید.