فیلتر ابلهانه: سایت روز جهانی ایدز

دیروز روز جهانی ایدز بود. روز یک دسامبر هر سال روزی است که مردم و سازمان های غیر دولتی و بعضی دولت ها سعی می کنند مردم را درباره ایدز، راه های انتقال، راه های پیشگیری و عواقب آن آگاه کنند و دیدگاه جامعه نسبت به افراد HIV+ را تغییر بدهند.

در این روز بعضی ها، روبان قرمزی به نشانه این روز و به نشانه آگاهی از ایدز بر روی لباس خود نصب می کنند. بعضی ها با مردم درباره آن حرف می زنند و بعضی ها هم منابع مالی برای کمک به نهادهای دست اندر کار مقابله با ایدز یا آگاهی دهنده نسبت به ایدز جمع آوری می کنند.

ولی در این روز مسوولین سانسور در کشور ما سایت های مربوط به ایدز و این روز را سانسور می کنند. سایت روز جهانی ایدز در این روز سانسور است. به این سایت خطرناک نگاه کنید:


بخش های اصلی سایت عبارت هستند از :

 عمل کنید: حاوی بخش های مختلف است. مثل اینکه روبان قرمز همراه داشته باشید یا با بقیه صحبت کنید تا سکوت درباره ایدز شکسته شود. یا اینکه کمک مالی بکنید یا اینکه داستان خود را برای سایت ها بفرستید و بگویید می خواهید چه بکنید تا دیگران ایده بگیرند.

 داستان های فردی: افراد مختلفی از چهار گوشه دنیا می گویند چه خواهند کرد. شما می توانید ایده بگیرید و شور !

 مدارس: HIV یک مساله جنسی، بهداشتی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی و جهانی است. همه باید درباره آن بدانند. مدارس باید از آن آگاه باشند. این بخش از سایت در این باره تبلیغ می‌کند.

 وقایع: ببینید که سازمان های مختلف در جاهای مختلف مشغول چه کاری هستند. شاید شما هم علاقمند شوید به یکی از آن ها کمک کنید.

 واقعیت ها: آیا می دانید ۴۰ میلیون نفر در جهان با HIV زندگی می کنند ؟ آیا می دانید HIV چیست ؟ چگونه می توان جلویش را گرفت ؟ تاریخچه ایدز و روبان قرمز را می دانید ؟

 خرید: مجموعه ای تهیه شده که شما را در آگاه کردن دیگران از ایدز یاری می دهد. اگر می خواهید خریداری اش کنید از اینجا سفارش بدهید.

بخش ها را دیدید ؟ سایت به جز اینها هیچ چیز دیگری ندارد. حالا فکر می کنید در دوره ای که همه متفق القول هستند که بهترین راه مقابله با ایدز آگاهی انسان ها است، برای چه سایت http://www.worldaidsday.org باید سانسور باشد ؟

فیلتر ابلهانه: ویکیپدیا، آمازون، imdb

امروز که دو روز از این ماجرا گذشته و در اینترنت هم سر و صدای زیادی کرده، فیلتر سه سایت اول برداشته شد. البته فراموش نکنید که هنوز بیش از هزار وبلاگ فارسی فیلتر هستند.

فیلتر احمقانه امروز در اوج خودش است (: نمی دونم ماه کامل شده یا سیاست ها تغییر کرده. لیست رو داشته باشید:

ویکی پدیای انگلیسی. کسی دقیق نمی دونه چرا. بعضی ها می گن به خاطر اینکه یک چیزهایی درباره توان تسلیحاتی ایران نوشته بوده ! خب ابله اگر اینطوره که باید برای خارجی ها فیلترش کنی نه برای داخلی ها ! (: مگر اینکه چیزی باشی در حد وزیر تبلیغات صدام که دائم می گفت : « هبچ خبری نیست و اصولا جنگی نیست و اگر دقیق نگاه کنید اصلا آمریکایی وجود نداره !»

آمازون (سایت فروش کتاب). برای من فیلتر نیست ولی انگار برای خیلی ها از دیروز فیلتر شده. این یک سایت فروش کتاب است. مثلا من که دارم کتاب راهنمای هیچکایکرها به کهکشان رو می خونم (اینجا درباره اش نوشتم) یک کلیک هم در آمازون می کنم و می بینم چه کتاب هایی مشابه این کتاب هستند و اونها رو می ذارم در لیست خرید. یا وقتی به کتابی خیلی علاقمند می شم، اونجا پیداش می کنم و به دوستی که در یک کشور آزاد زندگی می کنه می گم بخره برام در سفر بعدی بیاره (احساس زندگی در قرن ۱۸ دارم با اینکار که مثلا پزشک دهکده به بقال شهر سفارش می داد در سفر بعدی به شهر فلان کتاب رو براش بیاره). حالا این سایت فیلتر است.

imdb. این سایت بزرگترین سایت اطلاعات فیلم در اینترنت است. نه روش فیلم پورنو هست و نه عکس سکسی. شما اگر بهتون پیشنهاد بشه فیلمی رو ببینید، به این سایت می رید و نگاه می کنید که فیلم درباره چی است و نظرات دیگران درباره اش چیه و تصمیم می گیرید ببینیدش یا نه. حالا یک ابلهی احساس کرده اینکار برای شما نامناسب است و شما باید بدون دونستن هر چیزی رسید رو ببینید.


فیلترهای غیر ابلهانه

البته دو سه سایت غیرابلهانه هم جدیدا فیلتر شده اند ! نگاه کنید:

هستیااندیش. یک انجمن زنان که اخبار این حوزه را پوشش می دهد. سانسورش غیرمنطقی نیست چون خیلی ترسناک است که مردم بخوانند زنان چه وضعی دارند.

ویکی پدیای کردی. این هم طبیعی است دیگر. وقتی یکسری کرد هستند که در یک کشور گل و بلبل زندگی می کنند و اتفاقا جایی در اینترنت پیدا می شود که می توانند نظراتشان را بنویسند باید آنجا را فیلتر کرد. هیچ هم ابلهانه نیست. لااقل در کوتاه مدت ! (:

چرا لینوکس برام جالبه ۲

در نوشته قبلی نوشته بودم که دارم یک سایت رو برای یکی از دوستام دانلود می کنم و تصمیم گرفتم اطلاعاتی در این باره که با چه روندی در حال دانلود است پیدا کنم، لینوکس در این کار بسیار به من کمک می کنه حالا در قدم بعدی می خوام این اطلاعات رو به شکل تصویری برای دوستم بفرستم.

در لینوکس من از OpenOffice که یک نرم افزار آزاد و رایگان است به جای Office مایکروسافت استفاده می کنم. اول فایل اطلاعاتم که به این شکل است

texte - 416 bits

رو کپی و پیست می کنم در نرم افزار SpreadSheet که برابر excel است. بعد به سادگی بهش می گم نمودارم رو بکشه. در قدم بعدی کلید PrintScreen رو می زنم و لینوکس ازم می پرسه از صفحه با چه اسمی عکس بگیره. یک اسم بهش می دم و صفحه با اون اسم در یک فایل ذخیره می شه. بعد gimp رو باز می کنم که مشابه photoshop است ولی آزاد و رایگان و بخشی از مطلب رو که می خوام بذارم توی سایتم رو می برم. حالا کافیه وبلاگم رو باز کنم و به اسپیپ بگم فایل متنی بالا و فایل تصویری رو به مقاله اضافه کنه و در با یک دبل‌کلیک در محل مناسب نشون بده (: بامزه است نه ؟



فقط برای کامل شدن بحث

ساعت پنج است و داونلود تمام شده. این هم نمودار نهایی


چرا لینوکس برام جالبه

دوستی می خواست یک سایت کامل رو دریافت کنه و به دلایلی دچار مشکل شده بود. من گفتم براش دریافت می کنم. توی لینوکس به سادگی می نویسم:

wget www.foo.com -k -c -r -p

که یک قدم به یک قدم به لینوکس می گه سایت فلان رو دریافت کن، لینک هاش رو به شکلی تغییر بده که به شکل محلی هم درست دیده بشه، کار رو ادامه بده، همه لینک ها رو دریافت کن و هر فایل (عکس، تصویر، pdf و …) هم که لازم بود رو بگیر و بریز روی هارد.

برنامه تقریبا یک ساعت کار می کنه و هنوز مشغول دریافت است. برام جالب می شه که با چه روندی مشغول دریافت هستم. راستش می خوام برم استخر و وقتی برگشتم ببینم کار چطور بوده. دستور du رو می شناسم. می نویسم:

du /home/jadi/download -s

و برام می نویسه توی اون دایرکتوری چند بایت اطلاعات ریخته شده. حالا کافیه این کار رو هر ده دقیقه یکبار اجرا کنم و نتیجه رو بریزم توی یک فایل پس می نویسم:

crontab -e

و لینوکس بهم اجازه می ده بنویسم که چه کاری رو می خواهم انجام بدم و در چه زمان هایی. من هر ده دقیقه یکبار می خوام دستور قبلی رو اجرا کنم و نتیجه اش رو بریزم توی فایل results تا وقتی برگشتم نتیجه رو بدم به یک برنامه که ازش نمودار گرافیکی بکشه. پس می نویسم:

*/10 * * * * du /home/jadi/download -s >> /home/jadi/download/result

حالا با اجازه شما سیستم رو روشن می ذارم و میرم استخر. وقتی برگشتم اطلاعات خام روند پیشرفت کار آماده است. من مطمئن نیستم نمودار نهایی رو باید با چه چیزی بکشم ولی چون یک نیاز منطقی است مطمئن هستم که قبلا کس دیگری فکری برایش کرده و برای من به اشتراکش گذاشه است. وقتی از استخر برگشتم می پرسم.

چیزی که من دوست دارم

آزادی های لینوکس است و همفکری و مشارکت افراد در اون. هر کس نیازش رو به شکلی رفع کرده و نتیجه کارش رو به اشتراک با دیگران گذاشته در نتیجه من می تونم این ابزارها و ایده های فوق العاده رو کنار هم بچینم و مشکل ام رو حل کنم.

نکته لینوکس محیط گرافیکی و مشابه های word و office و firefox و photoshop و … همه چیزهای دیگر را هم دارد (:

پی نوشت. مایوم کو ؟!

تبلیغات سازمان آب دنور

در حالی که تبلیغات چی های ما فقط مانده از مردم التماس کنند که در انتخابات خبرگان شرکت کنند، شرکت آب دنور هم برای مصرف بهینه آب در حال تبلیغ است. عکس هایش را ببینید:

زیبا نیست ؟‌

مرتبط: دو ویدئو در یوتوب فیلم اول در مورد مصرف بهینه آب و فیلم تبلیغاتی در مورد مصرف آب

نامرتبط: لینک دادن در اسپیپ بسیار ساده است. کافی است بنویسید: [ متن – > http://link] و متن به شکل اتوماتیک به مسیر داده شده لینک می شود.

نقل قول برنامه نویسی: قانون هوفستاتر

همیشه بیشتر از زمانی که انتظار دارید طول می کشد، حتی اگر قانون هوفستاتر را نیز در گرفته باشید.

— قانون هوفستاتر

رمان طنز علمی تخیلی: راهنمای مسافران به کهکشان

در ادامه خواندن کتاب های ژانر سایبرپانک، رفتم سراغ کتاب قدیمی، کلاسیک و مشهور The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy که شاید بشه راهنمای هیچایکرها به کهکشان ترجمه اش کرد.
 [1]. این کتاب بر اساس یک مجموعه نمایش رادیویی که توسط خود Douglas Adams نوشته شده بود نوشته و در سال ۱۹۷۸ پخش شده. اخیرا (۲۰۰۵) فیلمی هم بر اساس این داستان ساخته شده.

من متاسفانه کتاب رو به شکل غیرقانونی و از طریق aMule دریافت کردم. یک پی دی اف که شامل سه جلد کتاب و دو بخش اضافی است. جلد اول تمام شده و الان اواسط جلد دوم هستم. طنز کتاب طنز موقعیت است و داستان مخلوطی از فلسفه و فضا و سایبراسپیس و تکنولوژی. طنز عموما بر اساس وضعیت امروز ما تنظیم شده. مثلا به تمدنی بر می خوریم که کفش فروشی در آن شغل مهمی بوده و به همین دلیل خیلی ها کفش فروشی باز می کنند. چون باید فروش داشته باشند، کیفیت کفش ها بد می شوند و این موقعیت جدیدی می شود برای باز شدن کفاشی های بیشتر و در نهایت کل تمدن به خاطر این جریان منهدم می شود.

شخصیت های اصلی تا اینجا چهار نفر بوده اند: آرتور که یک زمینی است که اتفاقا با مسافران همراه شده. فورد که محققی است برای نوشتن کتاب راهنمای سفر به کهکشان که در زمین بوده و با آرتور از زمین خارج شده، تریلیان و زافود که اولی زنی زمینی است که زافود با خودش از زمین خارج کرده و این روزها عملا یک فضایی است و زافود که موجودی دو سر، رییس جمهوری کهکشان و دزدی قهار است که می خواهد کشف کند چه کسی بر کل کهکشان حکمرانی می کند.

رباتی به اسم ماروین و کامپیوتری با شخصیت های مختلف هم هست. ماروین یک روبات دیپرس است که به خاطر هوش بیش از حد افسرده شده و معمولا فرمان ها را با تم های افسردگی پاسخ می دهد.

داستان عملا غیرقابل تعریف است: به خاطر ماجراهای بسیار زیاد و پیچیده. ولی به شکل خلاصه سفینه قلب طلایی که با نیروی احتمالات نامحتمل کار می کند با شش مسافرش به دنبال جواب/سوال زیر هستند :

جواب به زندگی، جهان و همه چیز

و جالب است بدانید که گوگل هم جواب را می داند

چرا با گولد کوئست مخالفم

گفته بودم اگر کسی گولد کوئست کار است، خودش را از دوستان صمیمی و نزدیک نداند و ادعای فعالیت اجتماعی نداشته باشد… لازم می دانم کمی توضیح بیشتر بدهم.

من همیشه از مخالفین گولد کوئست بوده ام ولی همیشه هم حق آدم ها می دانستم که به سراغش بروند ولی این خط مرز را دارم که اگر کسی اصرار داشته باشد گولد کوئست چیز خوبی است، نمی تواند از دوستان نزدیک، صمیمی و مورد اعتماد من باشد. من به هیچ وجه مشکلی با کسی ندارم که در دوره ای سراغ گولد کوئست رفته یا حتی می خواهد برود. مشکل من با کسی است که دروغ می گوید. با کسی که در عین اینکه خجالت می کشد بگوید به سراغ این سیستم رفته، می خواهد به من بقبولاند که چون بهترین دوستش هستم نخواسته این فرصت استثنایی را از من دریغ کند که به سیستم وارد شوم.

گولد کوئست برای من تابو نیست. من از گولد کوئست نمی ترسم. درباره آن می دانم و فکر کرده ام. چیزی که باعث می شود نسبت به آن اینقدر حساس باشم دروغ هایی است که آدم ها به خاطرش می گویند و روابطی که خراب می شوند. من از تجاوز، شکنجه و فقر هم بدم می آید و این به این معنا نیست که هر کس کسی را شکنجه کرد، مورد تجاوز قرار داد یا به فقر کشاند مدعی شود که مشغول تابو شکنی است.

بگذارید خلاصه بگویم چرا از گولد کوئست بدم می آید. به سه دلیل: ۱. چون توسعه را دوست دارم و از فقر بدم می آید ۲. چون به اخلاق پایبندم و از دروغ بدم می آید ۳. چون برای جامعه و روابط انسانی اهمیت قایلم و از بیگانگی بدم می آید.

توسعه را دوست دارم و از فقر بدم می آید. گولد کوئست دو جنبه دارد. اول اینکه کار مفید را متوقف می کند. دوستانی را می شناسم که با کلی هزینه به دانشگاه رفته اند و لیسانس مهندسی برق دارند ولی حالا شغلشان این است که در یک دفتر بنشینند و مردم را قانع کنند که ۱.۵ میلیون تومان پول به خارج بفرستند و هر شش نفری را که قانع کنند خودشان یک سهم مثلا ۵۰۰ هزار تومانی می گیرند. ادعا این است که سکه کلکسیونی می گیرند و عطر مصرفی و انگشتر زیبا و این و آن. سوال این است که آیا یک نفر حاضر است یکی از این کالاها را بدون اینکه بخواهد به شبکه وارد شود بخرد ؟ قسم می خورند که سکه پاپ فلان قدر در بازار قیمت دارد. پیشنهاد نمی کنم بروید فردوسی سوال کنید چون مورد تمسخر مغازه دار قرار خواهید گرفت. این سیستم های هرمی (به قول خودشان شبکه ای یا هر چیز دیگر) بر این اساس استوار هستند که شما بازاریاب پول هستید: پول بفرستید و سهمی به شما بر می گردانیم. برای اینکه در این مدت بیکار نباشید هم یک چیزی می دهیم دستتان که هم راحت تر مشتری پیدا کنید هم سرگرم باشید. در عین حال این سیستم پول ها را به شکل هرمی به سمت بالا می کشد. شما باید تلاش کنید بالای هرم باشید تا سهم بیشتری ببرید (دوستان ! می دانم مدعی می شوید شبکه است و من نمی فهمم ولی برای تست شبکه بودن از کسی که شما را دعوت به کار کرده خواهش کنید بیاید بشود زیر دست شما D: ) این سیستم سرمایه را دائما متمرکز می کند در حالی که من طرفدار پخش شدن منابع بین مردم هستم.

طرفدار اخلاق هستم پس گولد کوئستی نیستم. من طرفدار اخلاق هستم. از دروغ بدم می آید و اهل پنهانکاری نیستم. اگر کاری زشت باشد انجامش نمی دهم و اگر احساس کنم کاری آنقدر زشت است که قابل بیان کردن نیست، ترجیح می دم اصولا انجامش ندهم. آرامش روانی ام را هم مدیون همین هستم که هیچ وقت نگران افشا شدن رازی یا کاری یا چیز پنهانی نباشم. گولد کوئست اولین شرط ورودش ساکت ماندن است: ۴۵ دقیقه هیچ چیز نگو و فقط من حرف بزنم. بعدش هم راز ادامه کار، مخفی کردن است: با کسی صحبت نکن. من چون تو رو خیلی خیلی دوست داشتم فقط به تو گفتم. و بعدش هم حتی اگر نخواهید داخل شوید دوستان قول می دهید که با هیچ کس درباره شغل طرف صحبت نکنید.

در گولد کوئست شما لازم می شود دروغ بگویید. باید از مورد اعتماد دوستان بدون اینکه بگویید برای چه کاری می خواهید پول قرض بگیرید چون گفتن اینکه برای «شغل‌تان» پول می خواهید، احتمالا خجالت آور است. می دانم که می گویید مساله خجالت نیست. اگر واقعا بخواهیم مساله را بشکافیم، واقعا هم مساله خجالت هم نیست بلکه رقابت است که از خجالت، خجالت آور تر است. اگر دوست خوب من به من بگوید برای گولد کوئست پول می خواهد و من بپذیرم که خوب است، خب پول‌م را خودم در این «کار» می گذارم و بالا دستی می شوم ! پس دوستم به من دروغ می گوید تا خودش بالا دستی باشد و کثیف ترین چیز دنیا،‌ رقابت بین دوستان صمیمی است.

در عین حال گولد کوئست یک دروغ بزرگ است:‌ همه برنده اند. اینطور نیست دوست من. تصور کن همه مردم جهان کشف کنند که این سیستم عالی است و هیچ مشکل اقتصادی هم درست نمی کند و توسعه را متوقف نمی کند و دروغ هم نیست و … و به آن بپیوندند. نتیجه چیست ؟ اگر جمعیت جهان ۶ میلیارد نفر باشد، نتیجه پنج میلیارد و خورده ای آدم خواهند بود که حتی به پول اولیه خود هم نرسیده اند و چند صد هزار نفر که سودهای متوسطی کرده اند که با یک کار دیگر هم قابل دستیابی بود و چند ده هزار نفر که سود کلان کرده اند و چند هزار نفر که بخش اعظم ثروت جهان را در دستهایشان متمرکز کرده اند.

گولد کوئستی نیستم چون جامعه برایم مهم است. من به جامعه ای که در آن زندگی می کنم اهمیت زیادی می دهم و حتی آن را مهمتر از پولدار بودن خودم می دانم چون زندگی متوسط در یک جامعه سالم بسیار لذت بخش تر از پولدار بودن در یک جامعه کثیف است. گولد کوئست یا هر سیستم با مبنای پولی دیگر، روابط را تقلیل می دهد به پول. شما دوستان جدید پیدا می کنید برای منافع مادی تان. به دوستان قدیمی زنگ می زنید تا شاید پول در بیاورید. فعالیت های اجتماعی را فدای فعالیت پول محور می کنید. پیوندهایی بین آدم ها برقرار می کنید که مبتنی بر نکات اشتراک واقعی نیستند. آدم ها را بر اساس علایق مشترک، جنسیت، اهداف خاص و … پیوند نمی دهد بلکه چون مردم پول می خواهند، آن را در یک رابطه تقلیل یافته به پول قرار می دهد. در عین حال این سیستم ها انسان ها را دچار بیگانگی می کنند. هویت من یک جامعه شناس و یک برنامه نویس است که برای آزادی بیان کار می کند. اگر وارد گولد کوئست شوم باید کار تحقیقاتی ام را قطع کنم و به مردم توضیح بدهم که پولشان را به من بدهند تا بدهم به یک نفر دیگر تا او هم بدهد به یک نفر و یک سهم برای من برگردد. این من نیستم. ممکن است بگویم این کار را می کنم تا پول در بیاورم برای یک کار مفید، ولی چه فایده وقتی باید منبع درآمدم را مخفی کنم. بعد از دو سال و پنج سال هم که گولد کوئست به آخر رسید تازه باید دنبال یک هویت باشم. من به هیچ وجه حاضر نیستم سرمایه اجتماعی ام را با سرمایه اقتصادی معاوضه کنم.

نکته مهم

تکرار می کنم: نمی گویم کسی حق ندارد گولد کوئست یا هر جور کويست دیگر کار کند. نمی گویم کسی که داخل هرم و شبکه و win win win و هر چیز دیگری است، آدم بدی است. نمی گویم اگر یکبار یا ده بار یا ده سال سراغ این چیزها رفته اید نمی توانیم دوستان صمیمی برای هم باشیم. حرف من این است : اگر مدعی هستید گولد کوئست و امثالش خوب هستند و ادعا می کنید که این کار فعالیت اجتماعی است و برای نفع جامعه، من راهم از شما جدا است و اهل اینجور فعالیت های اجتماعی / اقتصادی نیستم. دوستی به جای خود. سلام و علیک به جای خود. کمک های عمومی هم به جای خود ولی روشن و واضح بگویید که این دو شکل فعالیت (فعالیت اجتماعی کلاسیک و فعالیت اجتماعی گولد کوئستی) ربطی به هم ندارند.