به هیچ وجه فایل ناشناس Word را باز نکنید

امروز یک مشکل امنیتی حاد جدید در برنامه مایکروسافت Word کشف شده که می تواند از طریق باز کردن یک فایل doc آلوده، کدهایی را روی کامپیوتر شما اجرا کند. استفاده از این مشکل امنیتی جدید به گستردگی در حال افزایش است پس مواظب باشید این یکی دو هفته (و تا وقتی از word استفاده می کنید) هیچ فایل docی که خودتان درخواست دریافتش را نداده اید را باز نکنید.

برنامه پیتون برای حل سودوکو

دوستی این جدول سودوکو را برام فرستاده بود تا اگر فرصت کردم براش حل کنم. احتمالا به خاطر اینکه قبلا مقاله ای نوشته بودم با عنوان «سودوکو را بدون لحظه ای فکر حل کنید». چون این دوست عزیز بود، و چون مدتی بود که می خواستم یک سورس حل سودوکو هم اینجا بذارم گفتم این یکی رو حل کنم و جواب رو بذارم اینجا.

این برنامه پیتون، یک فایل به شکل زیر را به عنوان پارامتر می گیرد و راه حل های ممکن را پیدا می کند. فایل ورودی به این شکل است:


1 _ 8 _ _ _ _ _
_ 7 _ 1 4 5 _ _ 3 _ _ _ _ _ _ 9 6
_ _ _ _ 2 _ _ 9
_ 2 _ _ _ 8 _ _ 5 _ _ 7 _ _ _ _ _ 7 6 _ _ _ _ _ _ 8
_ 3 6 2 _ 7 _ _
_ _ _ _ 9 _ 6 _

و خروجی چیزی شبیه شکل زیر:

سورس برنامه حل کننده سودوکو را از اینجا برداشتم.

بازی ایفای نقش چندین نفره آنلاین/طرح تظاهرات مجازی جنبش زنان

وسوسه هایی هست که بین بسیاری افراد مشترک است. مثلا وسوسه مطالعه دین. وسوسه مشابهی بین برنامه نویسان وجود دارد: نوشتن بازی و برای من نوشتن یک MMORPG. نوشتن یک Massive Multiplayer Online Game یا بازی ای که در آن بازیکن نقش موجودی زنده را ایفا کند. تعداد بسیار زیادی انسان در یک محیط مجازی (مثلا یک شهر، یک جهان، یک کشتی یا …) مشغول بازی با یکدیگر باشند و حضور و حرکت و اعمال آن ها از طریق اینترنت بر روی محیط تاثیر بگذارد.

بنا به شرایط محیطی، شغلی و بخصوص کتابی که مشغول خواندن اش هستم (Snow Crash) این وسوسه دوباره تقویت شده. برای من اینکار غیرممکن است چون کارهای گرافیکی و همچنین نوشتن Clientش کار من نیست (: این بازی ها معمولا اهداف خیلی خاصی ندارند ولی همین حضور تعداد بسیار زیادی انسان که کنترل کاراکترهای مختلفی را در اختیار دارند ذاتا مولد یکسری هدف است. در خیلی از آن ها هم پیشرفت یک بازیکن باعث به دست آوردن توانایی های جالبتر (مثلا جادو) و شهرت می شود که مورد علاقه افراد است. در نمونه های جدیدتر (مثلا SecondLife) پول هم وارد جریان شده و واقعا یک جهان مجازی به سبک رمان های علمی / تخیلی در حال تولد است. (صفحه MMORPG در ویکیپدیا / عکس را هم از همینجا برداشته ام)

البته نمونه های متنی این بازی ها هم وجود دارند ولی به خاطر وجود کلی بازی مجانی چند دی وی دی در بازار و دسترسی بچه های ایرانی به آن ها بعید می دانم کسی شروع به بازی با یک بازی متنی کند. بخصوص کسی که عاشق دیدن خون و اره برقی و شات گان شده است. اگر قرار باشد اینگونه بازی ای نوشته شود، باید جمعیت هدف دیگری داشته باشد. جمعیت هدفی که می خواهد از این محیط مجازی جدید برای پر کردن یک خلاء استفاده کند. این بازی باید گروه هدفی داشته باشد که به دنبال گرافیک عجیب نیست. به دنبال خون و سرعت نیست. گروهی آرام ولی آگاه: منطقا یکی از نیروهای اجتماعی موجود. مثلا دانش آموزان یک مدرسه که در محیط مجازی کنترل مدرسه را در دست دارند. گروهی از جوانان که می خواهند چت کنند را می توان به راحتی جذب یک بازی جالب کرد که هدف خاصی جز گپ زدن و شروع دوستی ندارد. شاید هم جنبش زنان. بگذارید طرح بزنیم. این طرح فعلا که قرار نیست به بازی تبدیل شود پس دست مان باز است. شما اگر نظری داشتید بدهید.

طرح تظاهرات مجازی برای جنبش زنان. سال هزار و ششصد و نود و پنج است و تعدادی از زنان و مردان که به آزادی های فردی و تساوی انسان ها اعتقاد دارند می خواهند تظاهرات کنند. مشخص نیست تعداد آن ها چند نفر است ولی کاملا مشخص است که این افراد به حرفشان اعتقاد دارند. آن ها تصمیم می گیرند در تهران صدایشان به گوش دیگران برسانند. هر کس از خانه اش بیرون می آید و روی یک پلاکارد متن سخنرانی یا شعارش را می نویسد و می ایستد. دیگران که در این شهر قدم می زنند شعارها را می بینند و سخنرانی ها را می خوانند و اگر با کسی موافق بودند روی «حمایت» کلیک می کنند. حالا این فرد هر وقت حرف جدیدی بزند، حرف هایش برای تمام حامیان اش ارسال خواهد شد. علاوه بر این حامیان هر کس در اطرافش تجمع می کنند و در نتیجه تظاهرات آرام آرام شکل می گیرد.

من به عنوان یک بازیکن به سیستم وارد می شوم، یک شخصیت انتخاب می کنم یا می سازم (مثلا من این شخصیت را که تقریبا شبیه خودم است انتخاب کرده ام / شما می توانید شخصیت های فضایی یا کارتونی یا جدی انتخاب کنید – جدید:به خاطر شبهه شباهت آواتار من و بیل گیتس، آواتارم رو عوض کردم) و بعد از دادن اطلاعات پلاکارد و متن سخنرانی ام در جایی از ظهر مستقر می شوم. بعد می توانم در بقیه شهر گشت بزنم و پلاکارد دیگران را ببینم و سخنرانی هایشان را بخوانم و از هر کدام که خوشم آمد حمایت کنم تا هم در جمعیت اطرافش دیده شوم و هم تغییرات صحبت ها یا سخنرانی هایش برایم بیاید.

جالب اینجاست که من یک کد دریافت می کنم که می توانم آن را وبلاگ یا سایت یا حتی امضای ایمیلم اضافه کنم. این کد شخصیت (آواتار) من را نشان می دهد که شعاری که انتخاب کرده ام را در دست دارد و هر کس روی آن کلیک کند با صفحه ای از تظاهرات مجازی زنان مواجه می شود که من در آن در خیابان مورد نظر ایستاده ام و شعارم را در دست دارم و اطرافیانم به حرفهایم گوش می دهند. راستی من هم با علاقه هر روز یکبار به شخصیت ام سر می زنم و در خیابان های اطراف کمی می گردم تا بدانم که چند نفر در همسایگی من هستند که آن ها هم معتقد هستند اگر مردی درگذشت همسرش باید از «زمین» او ارث ببرد یا اگر ماشین به مادر حامله ای زد که جنین پسری در شکم داشت، دیه مادر نباید نصف دیه جنین اش باشد. من دائما به خیابان های شهر سر خواهم زد و با هر نفری که به حاضران در خیابان اضافه شود، دلگرمتر خواهم شد.

جالب نیست ؟ اگر جریان پیشرفت کند خیلی چیزها می شود اضافه کرد: امکان ارسال عکس دلخواه فرد، امکان تغییر مکان شخصیت ها برای برگزاری مراسم مختلف، امکان ارسال پیام برای یکدیگر، ارتباط با دیگر شهرها، راهپیمایی و … شما ایده ای ندارید ؟

کتاب «مهندسی ایمنی» – راس اندرسن

اگر حتی به انجام کاری در زمینه مهندسی امنیت فکر کرده اید، لازم است این کتاب را بخوانید (بروس اشنایدر).

حتی بعد از دو سال که «مهندسی ایمنی» روی قفسه ها است، این کتاب مهمترین کتاب مرجع ایمنی است که در چند سال اخیر منتشر شده. (مجله ایمنی اطلاعات).

مقدمه این کتاب که توسط Ross Anderson نوشته شده و عنوان فرعی آن «راهنمایی برای ساخت سیستم های توزیع شده قابل اتکا» است را یکی از آدم هایی نوشته که من دوستشان دارم: بروس اشنایدر. بروس اشنایدر یک متخصص ایمنی کامپیوتر و اطلاعات است که البته وبلاگش بنا به دستور مقامات قضایی سانسور است.

او امروز در وبلاگش درباره این کتاب نوشته بود و خبر خوشی داده بود: به شکل قانونی و رسمی و رایگان روی اینترنت قرار گرفته است. به لطف نویسنده و انتشارات Wiley.

پ.ن. من داونلود کرده ام ولی هنوز شروع نکرده ام خواندن. فعلا دارم Snow Crash نوشته استنفنسن را می خوانم. فوق العاده است و اولین کتابی که کلمه Avatar را جا انداخت. داستانی از هکرها،‌ جامعه فاسد سرمایه داری آمریکای آینده، شمشیربازی و فضاهای مجازی.

سایت موقتا (حداکثر یک روز) برای تعمیرات تطعیل است !

سایت به شکل موقت تعطیله. احتمالا بیشتر از یک روز طول نمی کشه. برای مهاجرت به یک سرور بهتر روی پرشین تولز.

ویکیپدیا دموکراتیک است ولی دموکراسی راست / با یک توضیح مهم

این مقاله مورد انتقادات منطقی دوست خوبم حسام قرار گرفت و نیاز به اصلاح کلی دارد. ویکیپدیا هیچ جا ادعا نکرده رسانه ای دموکراتیک است و حتی این ادعا را رد کرده است. در اصل باید این مقاله را پاک می کردم ولی برای ثبت در تاریخ نگه اش می دارم. بهتر بود این مقاله به این شیوه نوشته شود که دوست آلمانی ما با اشاراتی که به کمبودهای ویکیپدیا برای تبدیل شدن به رسانه ای دموکراتیک دارد، تلاش می کند طرحی برای رسانه ای مشابه ویکیپدیا ولی با اولیت دموکراسی بپروراند. با تشکر از حسام که لینکی هم ازش ندارم</trd</td

گفته بودم که به شکل کاملا اتفاقی به مدت یک ساعت گپی زدم با یک استاد آلمانی دانشگاه ترکیه درباره فضای سایبر و ویکیپدیا. دوست داشتم این مساله را کاملتر بنویسم ولی فعلا دو روز گذشته و فرصت نوشتن نشده (مشغول دو سه پروژه جالب هستم) و نگرانم که اگر حالا هم ننویسم، هیچ وقت ننویسم. پس خلاصه می گویم.

این دکترای کامپیوتر آلمانی ساکن ترکیه از مخالفان دموکراتیک دانستن ویکیپدیا بود. حرف هایش بسیار منطقی بودند و ساده و طبیعی ولی من به آن فکر نکرده بودم. حالا که می شنویم به سادگی می گوییم که «خب این که خیلی منطقی است» ولی وقتی شیفته ویکیپدیا هستیم چشم هایمان بسته است.

گپ ما با دوست آلمانی به خاطر وقت کم و مشکل زبان، بسیار مقدماتی بود و مبتنی بر این محور که در ویکیپدیا کسی که بیشتر وقت می گذارد بیشتر حق دارد و این دموکراسی نیست.

اگر من بخواهم مساله را بیشتر بسط بدهم می گویم که ویکیپدیا یک دموکراسی راست است:‌از نظر تئوری همه حق دارند در آن فعال باشند (فعلا فرض می کنیم همه حق برابر دارند) ولی درعمل کسانی که دسترسی بیشتری به منابع دارند به راحتی می توانند نظرات خود را اعمال کنند. در بعضی از صفحات ویکیپدیای فارسی حتی به نظر می رسد افرادی حضور دارند که با اینترنت بیست و چهار ساعته، وظیفه دفاع از دروغ را برای خود قایل هستند. مثلا در صفحه مربوط به سانسور اینترنت یک فرد به خود اجازه می دهد به دلیل دسترسی دایمی به اینترنت و داشتن وقت خالی کافی، هر منبعی درباره سانسور شدن فیلتر در ایران را حذف کند و دایما از دیگران بخواهد که برای ادعای فیلتر شدن اینترنت، فاکت ارايه دهند.

در این رسانه امکان تعامل چندانی وجود ندارد چون حتی اگر افراد شعور کافی برای رعایت حقوق دیگران را داشته باشند، کسی که منبع درآمد راحتی دارد و می تواند به منابع (کامپیوتر، آن لاین بودن و …) بیشتری دسترسی پیدا کند نظرش را ناخوداگاه تحمیل می کند.

بخش دیگر صحبت مارکوس مبتنی بود بر سلسله مراتبی بودن شدید ویکیپدیا. او مدعی بود که ویکیپدیا جمع عظیمی آدم با حقوق برابر دارد و چند هزار نفر با حقوق بسیار بیشتر و چند ده نفر با حقوق نامحدود. این سیستم نمی تواند به خاطر داشتن چند میلیون کاربر برابر ادعا کند که سیستمی برابر است. در این مورد من کاملا موافق نیستم چرا که تا به حال به مورد خاصی از مشکل زا بودن مدیریت در آن بر نخورده ام ولی آن را نفی هم نمی کنم.


در نهایت هم بگویم که دکتر مارکوس در حال حاضر به فوریت به ترکیه برگشته تا مقاله ای در همین مورد را که در کنفرانس EDemocracy آلمان پذیرفته شده تکمیل کند. در عین حال در دانشگاه مشغول پروژه ای است که تلاش می کند آلترناتیوی باشد برای Wiki ها. سیستمی که در آن مقالات بر اساس پیشنهاد / رای گیری تغییر می کنند و حق افراد مشارکت کننده در آن ها برابر است بدون اینکه این مشارکت، به نسل های بعدی چیزی را تحمیل کند.

9 نکته که هر وبلاگنویسی باید بداند

این متن برداشتی است از 9 Things every blogger should understand.

  1. هر خواننده ای نظر منحصر به فرد خود را دارد.. و همه این نظرات هم قابل احترام هستند. همیشه به یاد داشته باشید که تعدادی از افراد با شما موافق خواهند بود و تعدادی مخالف. سعی کنید صحبت متقابل را تقویت کنید و اگر روزی همه موافق شما بودند بدانید که وبلاگ ناموفقی دارید که فقط دوستان و همفکرانتان آن را می خوانند.
  2. فرستادن مطلبی که دیگران آن را می فرستند، وبلاگ شما را بی ارزش می کند. ساده هم هست: وقتی کسی می تواند مطلبی را سریعتر از منبع اصلی بخواند، چه نیازی دارد که بیاید و آن را دست دوم در وبلاگ شما بخواند ؟ با اینکار به دیگران می گویید که خودتان مطلب قابل ارايه ای ندارید و لازم نیست به وبلاگ شما سر بزنند
  3. فرستادن مطلب اختصاصی خودتان، شما را مطرح می کند. مثل مورد قبل. اگر شما خودتان مطالب دست اول تولید کنند، آدم ها برای خواندن آن به وبلاگ شما خواهند آمد.
  4. مطالب بحث برانگیز شما بهتر است توسط مخالفان خوانده شوند تا موافقان. داشتن کامنت های «من هم همینطور» و «آقا ایول» یا «خیلی حال کردم خانومی» حوصله سر بر و بی فایده است. وقتی کسی مخالف شما کامنت گذاشت به این معنی است که یک نفر را مجبور به فکر کرده اید.
  5. درصد بسیار کمی از خوانندگان کامنت می گذارند. به جز حالتی که کلی کامنت «آقا ایول» و «به من هم سر بزن» داشته باشید باید بدانید که درصد کمی از افراد هستند که پس از خواندن یک مطلب جدی کامنت بگذارند. اگر برای داشتن کامنت و دوست جدید می نویسید، بروید سراغ مطالبی مثل «آه امروز چقدر دلم گرفته بود»
  6. شمارنده های بازدید کننده ها معنای چندانی ندارند. اگر علاقمند هستید وبلاگتان تاثیر گذار باشد، توجه زیادی به شمارنده صفحات نداشته باشید. شمارنده صفحات قابل تفسیرهای گوناگون هستند و داشتن یک مطلب حاوی عکس فلانی در پارتی فلان سال و کسب عدد ده هزار هیچ معنای خاصی ندارد. برای مفید بودن باید برای مخاطب خاص بنویسید.
  7. ترافیکتان را تحلیل کنید. استفاده از ابزارهای تحلیل ترافیک را یاد بگیرید و از آن ها استفاده کنید. بدانید که خوانندگان شما چه کسانی هستند و به چه چیزهایی دقت می کنند. با کسانی که برای شما ترافیک می فرستند مهربان باشید و سعی کنید با فرستادن ترافیک، دیگران را تشویق به مهربانی کنید. روند حرکت وبلاگ خود را زیر نظر داشته باشید
  8. کامنت گذاران تکراری را بشناسید. در وبلاگ ها همیشه یکسری افراد هستند که دایما برای مطالب مختلف کامنت می گذاارند. آن ها را بشناسید. اینها خوانندگان دایمی شما هستند که می خواهند شما بدانید خواننده دایمی شما هستند. اگر مثلا استاد دانشگاه یا معلم مدرسه باشید این مساله بیشتر و بیشتر نمود دارد.
  9. به سرویس دهنده وبلاگ خود حساس باشید. نمی گویم همه باید دومین و هاست خود را داشته باشند ولی استفاده از سرویس دهنده های وبلاگ باعث می شود گاهی کنترل شما روی چیزها کم باشد، از طرف دیگر مسوولیت پشتیبانی و دردسرهای فنی بر گردن شما نیست اما کسی هم در مقابل مشکلات پاسخگو نیست. سعی کنید با یک آدم فنی درباره انتقال وبلاگ خود به هاست و دومین شخصی مشورت کنید.

مقاله درباره ویکیپدیا روی ویکی در حال نوشته شدن است

ویکی ها نوعی سایت ها هستند که در آن ها «هرکس» امکان ادیت هر صفحه ای و تغییر آن را دارد. یعنی مثلا اگر سایت من یکی ویکی بود، شما می توانستید این صفحه را ادیت کنید و مثلا یک عکس اضافه کنید یا تعریف دقیق تری از ویکی بدهید یا …. . یکی از مشهورترین کاربردهای ویکی ها، سایت Wikipedia است که در آن تعداد بسیار زیادی از مردم مشغول نوشتن دائمی یکی از بزرگترین و دقیق ترین دانشنامه های بشری به زبان های مختلف هستند (فارس اش را می توانید اینجا ببینید و مشارکت کنید: Fa.WikiPedia.com.

نکته جالب این است که مجله معروف Weird در شماره آینده خود قرار است مقاله ای در مورد ویکی ها بنویسد ولی به جای نوشتن مرسوم مقاله توسط یک مقاله نویس، پیش نویس اولیه مقاله را روی یک ویکی گذاشته است تا هر کس که می خواهد هر گوشه اش را تغییر بدهد یا کلا چیزی به آن اضافه یا از آن حذف کند. این مقاله در شماره بعدی Weird چاپ خواهد شد: مقاله درباره ویکی ها که توسط قابلیت های خوب خود ویکی ها نوشته شده است. متاسفانه خبر را دیروز خواندم و منبع را گم کردم !