از این به بعد کاریکاتورهای Blaugh به فارسی در کیبرد آزاد

خوشحالم. از نویسنده های وبلاگ ‌BLaught اجازه گرفتم تا کاریکاتورهاشون رو به فارسی ترجمه کنم و بذارم توی سایت. البته نه همه کاریکاتورها رو بلکه جالب هاشون یا مرتبط تر به فضای وبلاگستان خودمون رو. اگر اهل استفاده از مطالب خارجی ها هستید این رو به یاد داشته باشید که تا حالا صد در صد مواردی که من با تولید کننده محتوا تماس گرفته ام و پیشنهاد ترجمه یا استفاده از مطالبش با ذکر لینک و مرجع اصلی رو داده ام، نه فقط موافقت کرده اند که خیلی هم خوشحال شده اند.

پرشین بلاگ فیلتر است !

واو…. همین الان همکاری خوبم محبوبه بهم گفت که پرشین بلاگ فیلتر است ! باور نکردم ولی وقتی تست کردم باور کردم… ISP من پارس آنلاین است و ADSL دارم ازشون. ساعت دوازده و ربع ظهر است. من که فکر می کنم یک اشتباه خنده دار است و امیدوارم همینطور هم باشد.

تکمیل: همین الان – دوازده و سی دقیقه – از فیلتر در آمد. جالب بود و مسخره

افتخارات وبلاگی جادی

«از آنجا که این روزها مد شده است آدم افتخاراتش را در وبلاگش بنویسد» منهم تصمیم گرفتم به سبک یکی و در اصل چند تا از دوستان، افتخاراتم را بنویسم تا شما بدانید که با کم کسی طرف نیستید.

  1. جدید و سیاسی عبادی: در راهپیمایی بیست و دوم بهمن سال هشتاد و دو چند قدمی کنار حداد عادل راه رفتم. در فاصله دو متری. ای بابا نزنید. خب رفته بودم ببینم کی می ره اونجا. جای شما خالی کلی باقالی و بادکنک و جاکلیدی و شکلات و اینا پخش کردن و به جز بادکنک بقیه رو گرفتیم
  2. جدید و مهم: همسرم توی همون صفحه ای کمپین یک میلیون امضا برای حقوق زنان رو امضا کرده که بابک احمدی امضا کرده
  3. توانا در استفاده از تگ های html حین نوشتن. نتیجه این است که می توانم قرمز بنویسم یا زیر نوشته هایم خط بگذارم یا حتی آن ها را خط بزنم
  4. جو گیر نشدن سریع و کنترل به خود که نتیجه اش این است که از همه دیرتر افتخاراتم را نوشتم و در پرونده افتخارات وبلاگ نویسان نیستم حالا هستم ! یعنی اضافه شدم. ممنون.
  5. همکار بودن همزمان با دو خانم خبرنگار بدون اینکه خبرنگار باشم
  6. شمردن تعداد پست های وبلاگستان در دو ماه متوالی تیر و مرداد
  7. برنامه ریزی برای شمردن تعداد پست های شهریور
  8. ازدواج در سن بیست و پنج سالگی
  9. پیگشیری در طول سه سال متوالی. نتیجه اش این است که هنوز بچه نداریم
  10. یکسال و نیم است که گردنبند منقوش به مارمولکم را از گردنم باز نکرده ام
  11. شرکت در دو جلسه کلاس بدن سازی و ساختن بدن در حد نیاز
  12. دارای یکی از دماغ های اصیل که چیزی فراتر از بینی است
  13. مقاومت درمقابل وسوسه های عمل کردن دماغ
  14. داشتن یک وبلاگ شخصی فیلتر شده به آدرس jadi.net
  15. وقتی دوازده سالم بود و کلاس فوتبال می رفتم با ابطحی یک عکس دارم. به خدا دارم ! پیدا می کنم می ذارم همینجا
  16. این رو نمی خواستم بگم تا ریا نشه ولی حالا که بحث عکس شد باید بگم که در هشت سالگی توی باغ وحش سوار فیل سابق ولیعهد سابق شدم و باهاش عکس دارم
  17. گذر از فیلتر و داشتن یک فیلتر شکن اختصاصی به آدرس jadi.alaki ke nemigam.baba bikhiyal hala ma ye chizi goftim
  18. داشتن عکس با کلاه آبی سازمان ملل
  19. معدل کتبی دیپلم دقیقا 14.95
  20. هکر و عضویت در اولین گروه هک ایران با نام هکرهای بدون مرز که هیچ چیزی رو هک نکرد و فقط چند وقتی در شبکه پیام اسپم فرستاد
  21. عضویت در انواع بی بی اس های کشوری و لشگری. از شرکت نفت اهواز گرفته تا کرج و ماورا و بی بی اس های شخصی و حضور با شناسه های مختلف در آن ها
  22. به یاد آوردن دورانی که هنوز فرمت mp3 و jpg کشف نشده بودند و استفاده از فلاپی های پنج و یک چهارم با ظرفیت 360 کیلوبایت برای استفاده از تصاویر gif
  23. نوشتن برنامه ای در چهارده سالگی که تصاویر gif را برای دیگران به جز خودم غیر قابل «استفاده» کند.
  24. تحول روحی و مبلغ اینکه gif به معنای پورنوگرافی نیست و یک فرمت گرافیکی عامل است در سال های ۷۱ تا ۷۳
  25. میزبانی از چند جهانگرد خارجی در خانه شخصی بدون اینکه دین و ایمان خودمان را ببازیم
  26. کار با دو کامپیوتر و گاها سه LCD به شکل همزمان در محل کار برای نوشتن افتخارات وبلاگی
  27. درک اینکه گاها اشتباه است و گاهی درست است و در عین حال جرات اشتباه کردن
  28. یکی از دوستانم به انگلیس رفته و یکی از آنها به کانادا و یکی از فامیل هایم که شدیدا اسمش شبیه من است به آمریکا
  29. پسرخاله ام در UCLA درس می خواند
  30. آگاهی از شیوه حرکت موتور تاریخ
  31. آگاهی از گیرهای موتور تاریخ
  32. سرعت تایپ حدود هفتاد کلمه در دقیقه. البته اگر ناخون هام رو گرفته باشم.
  33. تواضع
  34. داشتن بیش از هزار مطلب پابلیش شده در وبلاگ
  35. داشتن سه مطلب پابلیش نشده در سیستم مدیریت محتوای وبلاگ تا هر وقت حوصله نداشتم یکی از همون ها رو پابلیش کنم
  36. نترسیدن از گفتن اسرار کاری
  37. داشتن ایمیل Admin@ipIran.com البته دیگه توی اون شرکت کار نمی کنم. دوستش داشتم
  38. برنامه ریزی در طول پنج ثانیه قبل برای نوشتن یک برنامه آنلاین تولید کننده اتوماتیک لیست افتخارات وبلاگی برای ستون کنار وبلاگ. اگر کسی علاقمند بود این پروژه جمع و جور و بامزه در صورت مشارکت دوستان بامزه اجرا بشه اینجا رو یک نگاه بندازه

پنج روش برای شروع عالی یک پست وبلاگی + یک جایزه

مهمترین چیز بعد از عنوان در یک پست چیست ؟

وقتی مخاطب بعد از دیدن تیتر مطلب، شروع به خواندن آن می کند اولین چیزی که با آن مواجه می شود پاراگراف ابتدایی است. یوجین شوارتز که نویسنده ای حرفه ای است می گوید برای پنجاه کلمه اول هر نوشته اش یک هفته فکر می کند.

کافی است به این فکر کنید که با یک تیتر عالی خواننده را ترغیب به خواندن پست خود کرده باشید و او بعد از خواندن پاراگراف ابتدایی، از خواندن ادامه مطلب منصرف شود. درست مثل این است که کسی را به مودبانه و زیباترین شکل ممکن به خانه خود دعوت کرده باشید ولی وقتی به خانه شما رسید، در را به صورتش بکوبید ! مطمئنا داخل خانه نخواهد شد.

اینجا پنج روش را آورده ام که به بهترین شکل خواننده را به خواندن ادامه مطلب ترغیب می کنند و به آن ها دید بهتری از آن چیزی که قرار است با آن مواجه شوند، می دهند.

۱. یک سوال مطرح کنید

شروع با یک سوال مجذوب کننده همیشه مفید است. این سوال باید خواننده را نسبت به موضوعی کنجکاو کند و او را مجبور به فکر کردن کند. فکر کردن باعث می شود مخاطب با نوشته شما نزدیکی احساس کند و این بهترین چیز برای یک نویسنده است. پرسیدن اینکه «می دونین امروز چیکار کردم ؟» ممکن است افراد را جذب کند ولی آن ها را مجبور به فکر نمی کند ولی پرسیدن «مهمترین چیز بعد از عنوان در یک پست چیست ؟» باعث می شود خواننده خواندن متن را ادامه بدهد.

۲. یک مثل یا نقل قول بیاورید

مثل ها داستان های کوتاهی هستند که باعث می شوند خواننده لبخندی بزند و فکرش متمرکز موضوع مورد نظر شما بشود. یک نقل قول جالب از یک فرد مشهور یا مهم هم به شکلی مشابه باعث می شود ذهن خواننده متوجه موضوع مورد نظر شما شود و خواندن را ادامه دهد.

۳. در ذهن خواننده تصویر بسازید

به عنوان یک نویسنده بهترین کاری که می توانید بکنید ایجاد تصاویر در ذهن خواننده است. سعی کنید به شکل فشرده تصویری در ذهن خواننده تان ایجاد کنید. از عباراتی مثل «تصور کنید»، «به این فکر کنید» و «یادتان می آید وقتی» استفاده کنید.

۴. از تمثیل ها، استعاره ها و ضرب المثل ها استفاده کنید

تمثیل ها، استعاره ها و ضرب المثل ها اگر درست استفاده شوند ابزارهایی بسیار قوی هستند برای بیان فشرده یک مطلب و همراه کردن خواننده با خود. این گونه شروع باعث می شود عملا خواننده خودش بقیه مطلب شما را بسازد.

۵. یک آمار تکان دهنده بیاورید

شروع کردن با یک واقعیت جذاب همیشه شروعی عالی است. مردم دوست دارند اطلاعات جذاب دریاف تکنند ولی فقط در صورتی که این اطلاعات جدید، دقیق و حتی تکان دهنده باشند. تکرار آمارهای مبهمی مثل «ایرانی ها در سال ۷ دقیقه مطالعه می کنند» عملا تاثیری ندارند چون نه منبع مشخصی دارند و نه جدید هستند ولی آماری مثل اینکه «بر اساس تحقیق سنجش و نگرش ایرانیان که از طرف وزارت ارشاد انجام شده کمتر از یک و نیم درصد مردم تهران احساس می کنند که می توانند به طور کامل از دولت انتقاد کنند» به خواننده می گوید که باید به خواندن یک مطلب جدی و مستند ادامه دهد.

نکته جایزه

حالا که تا اینجا خوانده اید این جایزه را هم داشته باشید: سومین چیز مهم در یک پست چیست ؟ پاراگراف آخر ! خلاصه بهترین پاراگراف آخر این است: به پاراگراف شروع برگردید و آن را جمع بندی کنید.

فکر می کنید برای چی تا اینجای پست را خوانده اید ؟ به پاراگراف شروع برگردید و سعی کنید پیدا کنید که کدام یک از این پنج روش در آن وجود ندارد.

ترجمه نسبتا آزاد از: Five simple ways to open your blog post with a bang

برنامه برای تولید اتوماتیک افتخارات وبلاگی

این صفحه در صفحه اول وبلاگ نیست چون اگر نوشته بشه بهتره سورپریز باشه !

فقط یک طرح است که به خاطر نوشته های بامزه دوستان در مورد افتخارات وبلاگی شون و وقتی که داشتمافتخارات وبلاگی خودم رو مینوشتم به ذهنم رسید. اگر دو سه نفر علاقمند بشوند اجراش می کنیم برای تفریح و خنده و سرگرمی که بخش مهمی از زندگی است.

طرح اینه که یک صفحه باشه که هر کس خواست بهش وصل بشه و انتخاب کنه که چند تا افتخار می خواد. مثلا ۱۰ تا. بعد برنامه می یاد به شکل اتوماتیک یک فهرست افتخارات ده تایی می سازه. شیوه کار اینه که ما یک عالمه کلمه در طبقه بندی های مختلف به برنامه می دیم و یکسری ساختار. مثلا مجموعه کلمات اینها هستند:

طبقه بندی محل: روزنامه شرق – سازمان ملل – عفو بین الملل – صلح سبز – انجمن قلم سوئد – جامعه مجازی اطلاعاتی – مرکز مطالعات خاورمیانه
طبقه بندی عنوان شغلی: نویسنده – سر دبیر – مدیر – مسوول – عکاس – خبرنگار – محقق – عضو
طبقه بندی نوع شعل: افتخاری – دائم – موقت – پیوسته – همیشگی
طبقه بندی زمان: برای سال های طولانی – برای دوسال – از پارسال
طبقه بندی چیز: مقاله – کتاب – ترجمه – ایده – شعر چاپ شده – شعر چاپ نشده – وبلاگ سانسور شده – جزوه درسی – لوح تقدیر
طبقه بندی تعداد: پنجاه، پنج، تعداد زیادی، چند، یک

و یکسری قاعده داریم:

طبقه بندی شغل + طبقه بندی محل + طبقه بندی زمان (مثلا می شه سردبیر انجمن قلم سوئد از پارسال)

دارای + طبقه بندی تعداد + طبقه بندی چیز (مثلا می شه دارای تعداد زیادی شعر چاپ نشده )

با اضافه کردن به طبقه بندی ها و قاعده ها می تونیم یک موتور تولید افتخارات وبلاگی بامزه درست کنیم. برنامه اش بسیار ساده است و چیزی که خوب اش می کنه تعداد خوبی طبقه بندی با محتویات بامزه و زیاد است و قواعد خوب. هرجور ایده بامزه ای رو هم می شه توش گنجوند.

مطمئنا هر کسی که همکاری کنه یا ایده جالبی بده جزو فهرست نویسندگان موتور نهایی خواهد بود با لینک و این چیزها (: ممکنه بشه یک برنامه بامزه و جذاب در آورد. اگر علاقمند بودید ایده ها و قواعد و لینک ها و طبقه بندی ها رو کامنت بگذارید و دائما صفحه و به روز می کنم با اید هها و قواعد جدید تا برنامه نوشته بشه (:

راهنمای مصور : درخواست تبادل لینک

چند وقت است که شرح مطلب جذاب و خشن خودش تحت عنوان جان کورش کبیر از ما بکش بیرون را خطاب به کورش ضیابری نوشته. این عکس العمل خشن قبل از این نیز از طرف خیلی ها از جمله مهرواژ / بیخیال لینک و فرناز / مشک آن است که… و کوچه / اسپم می فرستم پس هستم و … نیز داده شده بود.

تقریبا همه اهالی وبلاگستان صابون این دوست عزیز را نوش جان کرده اند که در به در دنبال لینک می گردد و دادن حق عضویت انجمن خبرنگاران را افتخار می داند و شهرستان بودن اش را تنها دلیل نشناخته شدن اش توسط وبلاگستان.

به بهانه همه این بحث ها و «نظرت درباره تبادل لینک چیه»ها و «وبلاگت رو دیدم. راستی آپ هستم. سر بزن و لینک بده»ها و غیره ها این پست رو می نویسم درباره اینکه چگونه باید از افراد درخواست لینک کنیم.

ممکن است بعضی ها اعتراض کنند که «بیا لینک عوض کنیم» ذاتا بد است ولی به نظر من اگر درست برخورد شود، گاهی می تواند درخواست قابل قبولی هم باشد. برای توضیح منظورم این راهنمای تصویری شیوه درخواست لینک را نوشته ام. ترتیب ها اتفاقی هستند و شوخی موردی با کورش برای تاکید روی لزوم تغییر شیوه اش اگر می خواهد به جز «جوانترین» و «عضو فلان» و «مسلط به فلان» و «مسوول فلان» و … «یکی از وبلاگ نویسان خوب» هم باشد.

راهنمای تصویری درخواست تبادل لینک

سایت خوبی داشته باشید

اگر می خواهید دیگران به شما لینک بدهند، سایت خوبی داشته باشید. این اصل اول است. هیچ کس به یک سایت در حال ساخت، یک سایت ناقص، یک سایت با صفحه بندی معیوب لینک نمی دهد. از این مهمتر باید مطالب خوبی هم در سایت داشته باشید. نوشتن اینکه «قرار است اینجا نظراتم درباره بحران دارفور بنویسم» کسی را ترغیب نمی کند به شما لینک بدهند. اول برای مدتی وبلاگ خوبی بنویسید تا اگر کسی به شما لینک داد مطمئن باشد که خوانندگانش را به جای بدی نفرستاده است.

تجاری و تبلیغاتی نباشید و پاپ آپ باز نکنید

اگر یک سایت تجاری یا یک سایت پر از تبلیغات دارید احتمال اینکه دیگران به شما لینک بدهند کمتر است. بخصوص اگر این دیگران، نویسندگان وبلاگهای معمولی و غیر تجاری باشند. درخواست لینک برای اینجور سایت ها دقیقا مثل این است که شما دائما از «خارج» کاسه و بشقاب و لباس دست دوم و اثاث منزل و … بیاورید و هر روز به «دوستان» زنگ بزنید و درخواست کنید که در مهمانی ها شما را دعوت کنند تا بیایید و جنس بفروشید. کار جالبی نیست.

شخصی و با معنا درخواست کنید

وقتی می خواهید از کسی بخواهید که به شما لینک بدهد بدانید که از چه کسی درخواست می کنید. فرستادن نامه های مشابه برای آدم های مختلف کار جالبی نیست و معمولا به لینک گرفتن از یک سایت خوب منتهی نمی شود و تنها کاری که می کند این است که شما را مشهور می کند به اینکه در به در به دنبال لینک از همه هستید.

افراد را رو در رو بشناسید

ارتباط چهره به چره و پیوستن به شبکه های اجتماعی را فراموش نکنید. من دوست بسیار خوبی دارم که مدت ها بود می خواستم به او لینک بدهم و همیشه دست دست می کردم تا اینکه در یک سفر دیدم اش و اولین کاری که بعد از برگشتن از سفر کردم لینک دادن به او بود. البته فراموش نکنید که به هیچ وجه بحث «لینک» بحث محوری یا اصلی شما نباشد چون بسیار اعصاب خرد کن است یک وبلاگ نویس در حال چرت در اتوبوس هم بشنود که «به من لینک بده» ولی همین که با کسی دوست باشید احتمال گرفتن لینک را به خاطر شناخته شدن بیشتر می کنید. این یک بده بستان اقتصادی دوستی در مقابل لینک نیست بلکه مفهوم انسانی شبکه اجتماعی است. اگر من برای لینک با کسی دوست شوم یا با کسی گپ بزنم، دارم یک مفهوم انسانی را به لجن می کشم.

با یک میلیون نفر تبادل لینک نکنید

اگر احساس می کنید چون به کسی لینک می دهید طرف هم باید به شما لینک بدهد، دقت کنید که به یک میلیون نفر لینک ندهید تا ده هزار نفر به شما لینک بدهند. اگر من از تبادل لینک به دنبال بالا بردن بازدید کنند هایم باشمَ، بودن در لیست ۲۲۹ نفری «ایمان امروز» برایم اهمیت بسیار بسیار کمتری دارد تا بودن در لیست مثلا ۱۹ تایی شرح.

پیشقدم شوید

اگر احساس می کنید وبلاگ کسی مناسب تبادل لینک با شما است، به او لینک بدهید و بعد از او درخواست لینک کنید. در این صورت هم به هیچ وجه تهدید نکنید که اگر لینک ندهد لینکش را بر می دارید.

درباره سایتتان توضیح بدهید

شما معتقد هستید که لینکتان باید در سایت طرف مقابل باشد و نیست. نتیجه دو چیز بیشتر نیست: یا طرف این اعتقاد را ندارد که لینک شما باید در سایتش باشد یا از سایت شما بی اطلاع است. پس به شکل خلاصه و واضح توضیح بدهید که درباره چه چیزی می نویسید و چگونه وبلاگی دارید. انتظار نداشته باشید که یک وبلاگ نویس حرفه ای وقتی خواند «منم مثل خودت وب می نویسم. تبادل لینک کنیم؟» وقت بگذارد و بیاید سایت شما را ببیند. سعی کنید توضیح کاملتری درباره وبلاگتان بدهید ولی نه آنقدر که طرف اصولا حوصله نکند بخواند.

از عبارت های تکراری و آزاردهنده استفاده نکنید

مطمئن باشید اگر برنامه ای بود که درخواست های تبادل لینک را تشخیص می داد و حذف می کرد، بسیاری از مردم از آنها استفاده می کردند. از عبارت های تکراری مثل «تبادل لینک» یا «لینکا عوض» و «بهم بلینک» و … اجتناب کنید. سعی کنید پیشنهاد تبادل لینک را در حین یک صحبت منطقی پیشنهاد دهید تا نامه صرفا پیشنهاد تبادل لینک نباشد. به اشتراک مطالب خود و طرف مقابل اشاره کنید و پیشنهاد کنید که تبادل لینک به خوانندگان هر دو طرف کمک خواهد کرد.

ار افراد حوزه خودتان درخواست لینک کنید

هر وبلاگی حوزه کاری خاصی دارد. من درباره سایبراسپیس و آزادی بیان می نویسم. یکی دیگر زنان می نویسد، یکی دیگر ورزشی می نویسد و یکی دیگر جک می فرستد و آخری با گذاشتن لینک دانلود برنامه های مختلف مدعی است که هک و کرک پیشرفته آموزش می دهد (: خیلی ها هم هستند که از مسایل جاری و خاطرات روزمره خودشان می نویسند. متوجه باشید که از چه کسی درخواست لینک می کنید. من یک بار برای احمدی نژاد کامنت گذاشتم که نظرش درباره تبادل لینک چیست و حتی زحمت جواب دادن هم به خودش نداد: منطقی هم بود: من از آزادی بیان می نویسم و او از خاطرات کودکی اش. هر جایی که رسیدید از هر کسی درخواست نکنید سایت شما را ببیند و تبادل لنیک کند. مخاطبان خود را محدود کنید و نتیجه بهتری خواهید
گرفت. در عین حال از اینکه یک مطلب مربوط به حوزه کاری طرف بفرستید یا دو سه لینک از او بگذارید و بعد درخواست لینک کنید هم ایده خوبی نیست.

نمونه
در انتها و قبل از صحبت پایانی، به یک نمونه از ایمیل معقولی برای دریافت لینک توجه کنید:

موضوع: طرفداران فوتبال اینجا رو می خونن
سلام. امروز سایت شما را دیدم و از سایت خودم به مقاله جدید شما «بعد از زرینچه هنوز پیستون چپ خوب نداریم» لینک دادم تا خوانندگانم استفاده کنند. در عین حال به خاطر حوزه مشابه کاری، لینک شما را به فهرست لینک های خودم اضافه کردم تا خوانندگانم بتوانند به مطالب شما هم دسترسی داشته باشند.

مطمئنا خوشحال خواهم شد شما هم به من لینک بدهید.

فلانی

صحبت پایانی
سایت خوب خوانندگانش را پیدا می کند. این نظر من است. شکی نیست که شبکه اجتماعی قوی و حمایت دیگر وبلاگ نویسان می تواند موثر باشد ولی از همه مهمتر داشتن مطالبی است که افرادی به دنبالش باشند و جای دیگری آن را پیدا نکنند. با غوغا و سر و صدا درست کردن و گفتن درباره اینکه قرار است هک آی دی یاهو یاد بدهیم و … می توان چند نفری را به وبلاگ کشید ولی چه فایده ای دارد ؟ فردا این آدم دیگر به وبلاگ نخواهد آمد و من می مانم و شعارهای «من را کشف نکردند وگرنه چه چیزها که در وبلاگم نمی نوشتم» به جای این حرف ها خوب بنویسید و مستمر. بعد از دو ماه خواننده های خود را خواهید داشت. ذات درخواست تبادل لینک اشکالی ندارد ولی به شرطی که به هرزنامه فرستادن منجر نشود و مایه خنده و شوخی دیگران نشوید.

اضافه شده…

 پابرهنه بر خط : م. حوصله داشته باش دوست عزیز، حوصله! تا چهار روز به یکی لینک دادی و به‌ت لینک نداد، زود خطش نزن. این یعنی که اصلا برات مهم نبوده که طرف چه می‌نویسد. صرفا لینکی در کرده بودی و خواستی طرف لینک متقابل از خودش در کند. برای وبلاگ‌نویس هیچ چیزی مهم‌تر از خوانده شدن مطالبش نیست، خلاص.


عکسها با استفاده از سرویس AddLetters درست شده اند.

معجزه لینوکس و جادی کلاه آبی

انگار کم کم باید یک طبقه بندی «لینوکس» باز کنم. یکی از خواص خوب این سیستم عامل انسانی اینه که دائما در حال بهتر شدن است. یعنی شما ممکنه یک روز کامپیوترتون رو روشن کنید و مشکلی که دیروز داشته خود به خود حل شده باشه ! مثلا من تا دیروز لپ تاپم امکان تصویر سازی سه بعدی نداشت و در نتیجه نمی تونستم از یکسری امکانات بسیار جذاب لینوکس (از جمله ScreenSaverهای فوق العاده اش) یا مثلا GoogleEarth و … استفاده کنم.
امروز که داشتم باهاش کار می کردم بهم گفت که یک کرنل (هسته سیستم عامل جدید) اومده. من هم دریافت اش کردم و کامپیوتر رو ریست کردم (بر خلاف ویندوز، لینوکس رو فقط وقتی ریست می کنید که سیستم عامل – و نه برنامه ها – رو ارتقاء داده باشید). کامپیوتر که بوت شد احساس کردم کمی کندتر کار می کنه ولی بعد از چند لحظه همه چیز سرعت عادی خودش رو پیدا کرد و یکهو(!) متوجه شدم که تصاویر سه بعدی دارم !!! جل الخالق !

یکی یک گوشه دنیا مشکل من رو داشته، اون رو حل کرده و راه حل رو در اختیار همه دنیا گذاشته. حالا من هم به خاطر تعلق به یک جامعه باز، از امکانات سه بعدی کارت گرافیک ام استفاده می کنم. به این دلیل است که می گویند لینوکس فقط یک سیستم عامل نیست، لینوکس یک فرهنگ است از طرف دیگه تکنولوژی لینوکس اجازه می ده که قطعات مختلف اون مستقل از یکدیگه به روز بشود. مثل ماشینی که می تونید موتور و سوپاپ و صندلی و فرمون و … اش رو به اختیار خودتون عوض کنید و دقیقا چیزی که می خواهید رو بسازید . این برای من لذت بخش است.

از اون طرف دیدم که من تا حالا برای جامعه باز متن کار چندانی نکردم ! پس به عنوان کار خوب امروز و برای پاس داشتن کمک به همدیگه و خودمون، با راهنمایی لیلا به سایت روز دارفور رفتم و این کلاه آبی سازمان ملل رو سرم گذاشتم تا بگم از همه مسوولین کشورها می خوام که به سازمان ملل فشار بیاورند تا کاری برای مردمی که در دارفور در حال مرگ هستند بکنه. درسته که سازمان ملل ناکارآ و حتی در مواردی فاسد به نظر می رسه ولی همین مداخله همین سازمان هم بهتر از هیچ چیه.