اجبار خبرنگاران چینی به کسب نمره قبولی از آزمون «وفاداری به حزب و رهبر»

ماه قبل،‌سازمان تبلیغات حزب کمونیست کشور دوست و برادر و همسایه چین، به رسانه های این کشور اعلام کرده که همه خبرنگارهاشون باید در یک آزمون شرکت کنن و فقط در صورت قبولی در اون آزمون است که میتونن به عنوان خبرنگار کار کنن: آزمون وفاداری به حزب کمونیست چین و رهبرش ژی ژینپینگ. این آزمون از طریق یک اپ روی گوشی همراه انجام خواهد شد. مسوول خبرنگاران بدون مرز شرق آسیا می گه:

هدف این آزمون عجیب، ترساندن خبرنگارها است و دادن این فرصت به رژیم که بتونه آخرین صداهای انتقادی در رسانه‌ها رو قطع کنه. این کره شمالی رو به یاد آدم میاره، جایی که همه خبرنگارها باید عضو حزب باشن و فقط وجود دارن تا از تبلیغات رهبر کبیر دعوت کنن.

این تست در مرحله اول برای ۱۰هزار روزنامه‌نگار از ۱۴ استان برگزار می‌شد. تست پنج بخش داره شامل «اندیشه های رهبری» و «خبرنگاری مارکسیستی». اگر شما می خواین تو چین خبرنگار بمونین، باید از ۱۲۰ امتیاز ممکن، حداقل ۸۰ امتیاز بیارین.

در حال حاضر توی چین ۱۷۷ خبرنگار در زندان هستن و رتبه این کشور در شاخص آزادی مطبوعات امسال، در بین ۱۸۰ کشور، ۱۷۷ بوده، ۷ تا بدتر از ایران که رتبه ۱۷۰ رو داره.

بالاخره منتشر شد: گنو/لینوکس سنت او اس ۸

اگر منو دنبال می کنین می دونین که خیلی منتظر انتشار سنت او اس ۸ بودم. اصولا قبل از اینکه اوبونتو این انتشار شش ماه یکبار رو باب کنه،‌ لینوکس ها «هر وقت آماده بودن» منتشر می شدن که به معنی فاصله زمانی زیاد بود. ردهت و دبیان هنوز در همین سیستم پیش می رن و می دونین که سنت او اس هم که نسخه آزادتر از ردهت است مدتی بعد از اومدن ردهت میاد. یعنی در واقع بعد از اینکه ردهت منتشر شد،‌ تیم سنت او اس میاد کل سورس ها رو بر می داره، سعی می کنه در یک محیط اونها رو بیلد کنه، کپی رایت ها (لوگوها، اسمها و ..) ردهت رو ازش حذف کنه، بیلد کنه، نصابش رو درست کنه، اونو چک کنه و .. و بالاخره منتشر کنه. اینبار اینکار چهار ماه و و نیم طول کشید و امروز بالاخره سنت او اس ۸ منشر شده.

حالا چرا اینقدر منتظر بودم؟ چون سنت او اس سیستم عاملی بسیار پایدار است که احتمالا اکثر ما روی سرورهای جدی مون تا سال ها از اون استفاده خواهیم کرد. از اونطرف اومدن سنت او اس جدید به ما فرصت می ده که اونو روی لپ تاپ هامون هم نصب کنیم چون به روز است. در حالت عادی لینوکس های مخصوص سرور بعد از یکی دو سال برنامه هاشون به خاطر تمرکز روی پایداری، قدیمی می شه و برای کسی مثل من که همزمان در لبه بودن رو هم دوست داره، کمی حوصله سر بر. در نتیجه اومدن چیزی مثل سنت او اس فرصتی است که تا مدت هم نزدیک به لبه باشیم هم در فضای سرور، اونم روی لپ تاپ.

پس بریم دانلود، اگر هم سوالی در مورد کدوم توزیع لینوکس و تفاوت میزکار و اینها دارین، نگاه کردن به کتابچه لینوکس و زندگی کمک خوبیه.

لینک های شاد دوشنبه های آخر ماه شهریور ۹۸

درسته که دقیقا دوشنبه نیست، ولی آخرهای ماه که هست (: این شما و این هم گشتی در دنیای وب و کتاب و چیزهای خوبی که آدم ها به اشتراک می ذارن. اگر دوست داشتین کار شما هم معرفی بشه، بهم خبر بدین (:

  • و البته این سایت هم کار مشابهی می کنه https://it-research.ir/ و به نظر می رسه که مقاله هم داره
  • مهدی هم داره روی بخش فارسی و امکانات مورد نیاز ایرانی‌ها برای هندی کنترل کار میکنه که کنترل های WFP است.
  • امین هم خواسته رادیو کار نکن رو معرفی کنم، پادکستی که ۱۲ شماره اش اومده و با آدم ها در مورد مسیر شغلی شون حرف می زنه.
  • خسی و شهاب حشمت هم کتاب برش کیک در مورد تقسیم سهام در استارتاپ ها رو ترجمه کردن و البته آزاد روی گیت هاب. کتاب خوبیه و امیدوارم اگر استارتاپ دارین یا توش کار می کنین یا در موردش کجکاوین، دیجیتالی هم که شده، ورقش بزنین
  • کتاب سفر در ارض دیوار برلین رو هم برام فرستاده بودن و به نظرم جالب بود. تجربه یک سفر کاری به آلمان است و با جزییات و حواشی خیلی زیاد. بهتون دید خوبی در مورد وضعیت آلمان می ده.
  • بچه های شرکت دِیتاک هم کارهای خوبی رو شروع کردن، از جمله نوشتن در وبلاگ مهندسی شرکت و سمینارهای فنی. احتمالا دنبال کردنشون می تونه چیزهای مفیدی داشته باشه. امیدوارم شرکت های بیشتری وبلاگ های فنی شون رو بنویسن و تجربیات و دانششون رو به اشتراک بذارن

استعفای ریچارد استالمن از بنیاد نرم افزارهای آزاد

توی یک ویدئوی پنج دقیقه ای، ماجرای استعفای #استالمن از بنیاد نرم افزارهای آزاد و دانشگاه ام آی تی رو توضیح دادم. توی تلگرام و اینستاگرام

رادیوگیک – شماره ۹۵ – تاخیری دوبل

بعد از مدت‌ها یه رادیوگیک داریم، کلاسیک با اخبار ولی دنیا دیگه کلاسیک نیست. یکی می خواد هر بار اینترنت وصل شدن ما رو لاگ کنه، یکی دسترسی مون رو طبقه بندی کرده و هک ها هم دارن بزرگ‌تر و بزرگ تر می شن و ماشین‌ها دخالت بیشتر و بیشتری توش دارن. با ما باشین تا حداقل بفهمیم چه بلایی داره سرمون میاد، شایدم یه لگد بهشون زدیم! این شماره لحظات ۱۶پلاس داره.

و البته اگر دوست دارین، پسوند رو بکنین ogg و فایل رو بگیرین.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

  • کارمندی که ۱۳۰۰ تا کارت بانکی رو حفظ کرده بود دستگیر شد
  • متادیتاهایی که آدم می‌کشن
  • کیسه پلاستیکی رو کنار می ذارین؟ صدها بار از کیسه پارچه ای تون استفاده کنین
  • کوبول هم ۶۰ ساله شد
  • و نیوزلند اجازه می ده حقوق کارمندها رو با بیت کوین بدین
  • بحث بیت کوین است اینم بگم که در تمام شهرهای چین، انرژی خورشیدی ارزونتر از برق غیر خورشیدی است
  • دیپ فیک رو یادتونه؟ حالا داره گسترده می شه… یه کلاه بردار با دیپ فیک صدای مدیرعامل، مدیر رده پایینتر رو قانع کرده که ۲۴۳هزار دلار پول بهش منتقل کنه
  • چین شرکت های مخابراتی رو هک کرده تا بتونه از ایغورهای مسافر جاسوسی کنه
  • اوکلند سومین شهر آمریکاست که استفاده پلیس از تشخیص چهره رو ممنوع کرده
  • پابلیک کد

در اعماق

  • قانون جدید کالیفرنیا، باعث می شه شرکت هایی که به شکل اپ هستن، کارگرانشون رو به عنوان کارمندهاشون حساب کنن
  • مشکل امنتیی FPGAها
  • توییتر کلا ارسال از اسمس رو قطع کرد تا جک هایجک نشه
  • استالمن در مایکروسافت
  • ایران نیاز به قانون کمتر داره، نه بیشتر
  • کاربران ایرانی به زودی احراز هویت می شوند

موسیقی

  • شعر اول، صدای پرویز گرجی بیانی

هواوی شروع به فورش لپ‌تاپ‌هایی با گنو/لینوکس دیپین کرده


مشکل خریدن لپ تاپ برای ما لینوکسی‌ها همیشه اینه که موقع خرید لپ‌تاپ، عملا پول ویندوز روش رو هم داده ایم و بعد که اونو پاک می کنیم همه‌اش ضرر است. بعضی موقع‌ها آدم های با حوصله با مایکروسافت نامه نگاری می کردن و اینها رو پس می دادن ولی علاقمندی اصلی تر، امکان خرید لپ تاپ هایی با لینوکس بوده. گزینه اصلی معمولا «لپ تاپ های بدون سیستم عامل» بوده ولی حالا هواوی وارد بازار شده و لپ‌تاپ‌هایی با گنو/لینوکس دیپین می‌فروشه. لینوکسی قشنگ که البته خیلی ها به خاطر چینی بودنش، اعتماد زیادی هم بهش ندارن.

طبق تجربه دیوایس های سخت افزاری هواوی معمولا به نسبت قیمت، کیفیت قابل قبولی دارن و ظاهرشون هم که معمولا کپی از محصولات اپل است؛ حتی شاید اسم‌هاشون. در این لحظه هواوی سری لپ تاپ های MateBook X Pro، MateBook 13 و MateBook 14 رو فقط در چین با لینوکس می فروشه. نکته خوب؟ اینکه دگمه ای که معمولا روش لوگوی ویندوز یا شبدر است با کلیدی به اسم Start جایگزین شده و این مدل‌ها از مشابه ویندوزی شون، ۴۲ دلار هم ارزونتر هستن. از طرف دیگه هم درسته که معمولا طرفدار پرایوسی، به گنو/لینوکس دیپین اعتماد ندارن ولی به هرحال این لینوکس قشنگ، سورسش روی گیت هاب است و منطقا باید بشه چکش کرد تا مشکلی نداشته باشه و اگر مشکلی داشت، تا حالا صداش در امده بود.

در ضمن معلومه که وقتی لینوکس دیپین روشون به راحتی اجرا می‌شه، منطقا هر لینوکس دیگه ای هم بی دردسر خاص روشون اجرا خواهد شد. این یکی از چیزهایی است که می تونیم امیدوارم باشیم، به ایران هم برسه (:

تی ماکس، ابزار دست حرفه‌ای‌های کامند لاین

مهارت اصلی تیماکس در نصف کردن صفحه و درست کردن پنجره جدید و اینها نیست. نکته ای که تی ماکس رو تی ماکس می کنه، اینه که ای ننصف کردن ها و برنامه اجرا کردن ها و اینها، بین قطع و وصل شما به یک سرور حفظ می شه. در واقع سرور همیشه اونجوری می مونه که بار آخر ترکش کردین. تو این ویدئو با هم نگاهی به ماجرا داریم

برای پیشرفت مجدد، دوباره وبلاگ بنویسید

شاید براتون جالب باشه ولی زمانی بود که ما تو ایران اصولا از هم خبر خاصی نداشتیم. یک تلویزیون انحصاری بود که هنوزم هست و دو تا روزنامه به اسم کیهان و اطلاعات. اونها و کتاب های درسی به ما می گفتن بقیه مردم ایران چی فکر میکنن و چی می خوان و ما هم فکر می کردیم وصله ناجور هستیم. اما اینترنت که ظاهر شد، چیزی اومد به اسم وبلاگ. آدم ها تونستن خودشون روزمره‌هایی رو بنویسن که هر کسی خواست بتونه بخونه. یکهو اطلاع ما از همدیگه فوران کرد! فهمیدیم تو ایران یک گروه دیگه هم هستن که اونها هم لینوکس دوست دارن، یکی هست که به همجنسش علاقمنده، یکی هست که مهندسی قبول شده ولی دوست داشت نقاش بشه، یکی دیگه هست که اتفاقا اونم عموش شهید شده ولی وضع فعلی رو دوست نداره و یکی دیگه هم هست که می پرسه ۲۰مین اقتصاد جهان، چرا باید وضعش این شکلی باشه؟ دیدم اتفاقا افراد خیلی کمی هستن که اونجوری که تلویزیون «همه» رو معرفی کرده، زندگی کنن. باور بکنین یا نه،‌ قبلا خیلی ها فکر می کردن تنهان ولی الان وقتی به هم می رسیدن از هم آدرس وبلاگشون رو می پرسیدن تا ببین دیگه چند مدل آدم با چند مدل عقیده که تا حالا تو تلویزیون و کتاب درسی اثری ازشون نبوده، تو ایران هست (:

و همون روزها بود که خاتمی فرمان فیلترینگ رو امضا کرد و اولین جاهایی که فیلتر شدن، سرویس دهنده های وبلاگ مثل بلاگ اسپات و وردپرس بودن و بعد هم کمیته سانسور درست شد که کلی از اعضاش تو دولت هستن و با نامه هاش دائما از سرویس دهنده های وبلاگ داخلی داخلی خواست که فلان وبلاگ رو پاک کنه و آرشیو فلان وبلاگ رو حذف کنه. در همین دوران کلی اردو برگزار شد تا به گروه خاصی که تلویزیون و روزنامه ها رو هم داشتن بگن که باید وبلاگ بنویسن چون مهمترین کار نشر ارزش های اونها در اینترنت است (:

اما به نظرم کار از کار گذشته بود. وبلاگ ها کاری که باید رو کرده بودن و سدی که شکسته رو نمی شه به این راحتی ها جمع کرد. حداقل آدم های تیپ ما از همدیگه خبر داشتن؛ بخصوص که بعدش با اومدن شبکه های اجتماعی بیشتر به هم وصل شدیم و بعدش هم با سانسور شدن همه چیز، عملا توی آنتی فیلتری زندگی کردیم که ما رو به هم وصل نگه می داشت.

اما بودن کسانی که توی این سپر ضد سانسور نبودن و ارتباطشون هنوز قطع بود. در واقع انگار سانسورچی ایران تونسته بود یک جایی ارتباط یک گروه از مردم رو با اینترنت قطع نگه داره و تا ده سال برای ما عجیب بود اگر پدرها و مادرهامون رو می دیدیم که خبری رو از اینترنت یا یاهو یا چنین چیزهایی نقل می کنن.

دنیا اما منتظر سانسورچی نشد. جلو رفت و مسنجرها این مشکل رو حل کردن. مسنجرها و گوشی های هوشمند باعث شدن بقیه مردم ایران هم به اینترنت وصل بشن و تا سانسورچی بیاد بجنبه، مزایاش رو چشیده باشن و بعد از سانسور و بگیر و ببند، با آنتی فیلتر و پریدن به جاهای بدون سانسور و … در اینترنت بمونن.

به تبع این حضور حداکثری در مسنجر، ما هم خیلی چیزهامون رو به داخل پیام‌رسان‌ها بردیم. آدم ها می خوان جایی حرف بزنن که بقیه هم باشن. وبلاگ نویسی ما تبدیل شد به درست کردن یه کانال برای نوشتن گزارش سفرهامون. فروم های ما تبدیل شد به کانال کاربران فلان، حتی خیلی خبرگزاری ها بدون هیچ سایتی،‌ فقط یک کانال هستن و تقریبا همه چیز رو بردیم تو این زیرزمین های تاریک و منفرد.. شایدم پر نور… اگر نظر من رو بخواین، اصلاح «منبر» برای این گروه‌های تلگرامی و غیره از همه چیز درست تره.

مسنجرها شبیه منبرهایی هستن که توشون چیزها گفته و فراموش می شن. حداقل آرشیو درستی از هیچ چیزی نیست. و توان سرچ سراسری هم نداریم. قبلا اگر من یکبار در ۲۰۰۸ از مرگ انتخابی تری پراچت می نوشتم، هر بار که در تمام جهان کسی دنبال مرگ انتخابی یا تری پراچت می گشت، ممکن بود بهش برسه. اما الان فقط در همون لحظه کسانی که پای منبر من نشستن اونو می خونن که شاید هیچ ربطی هم بهشون نداشته باشه و خلاص. گم شد رفت در تاریخ (:

حالا مشکل چیه؟ من نمی ترسم مطلبم خونده نشه. اتفاقا من طرفدار این هستم که در دنیای وبلاگ ها هم باید جرات می داشتیم و مطلب قدیمی رو می فرستادیم به آرشیو یا اون پایین مایین ها. اما نگرانی و ناراحتی من از اینه که مطالب روی هم انباشت نمی شن. اگر تاریخ علم رو بخونین، عملا دارین تاریخ انباشت دانش رو می خونن. انباشت دانش باعث پیشرفت می شده ولی الان در ایران ما که عملا فیلترینگ همه رو هل داده توی مسنجرها، ما دیگه چیزی رو انباشت نمی کنیم. هر بار چیزی رو می گیم و گم می شه، بدون امکان دسترسی مجدد عمومی بهش و بدون اینکه بشه سرچش کرد یا حتی بهش ریفرنس درست و درمون داد. حالا سوال ها دائما در گروه ها تکرار می شن و آدم ها بهشون جواب های تکراری می دن. توی چنین فضایی ما داریم خودمون رو تکرار می کنیم و چیزی رو انباشت نمی کنیم و در نتیجه جلو هم نمی ریم. من هیچ مشکلی با چت ندارم و به نظرم اگر کارکرد خودش رو داشته باشه خوبه ولی وقتی آدم ها تولیداتشون رو توی چت ارائه می کنن، پروسه قابل سرچ بودن دانش رو حذف می کنن. بدتر از اون اونهایی هستن که انتظار دارن با پیگیری این کانال ها و گروه ها «باسواد» بشن (: در ظاهر شما کلی اسم باکلاس و حرف خفن و اینها می بینین ولی در عمل به شکل رندم هر روز یک گوشه ای از یک چیزی نمایش داده می شه و می گذره و می ره که حتی به قبلی ها وصل هم نیست.

زیاد می بینیم که کسی «کانال آموزش فلان» راه می ندازه و دقیقا شروع مطالبش که پایه ها رو می سازن اون ته است که اگر شما روزی عضو کانالش شدین، عملا اونها رو نمی بینین. یا می بینیم یکی کانال سفر به روسیه داره که خب دوستاش می تونن دنبالش کنن اما اگر سه سال دیگه کسی می خواست بره روسیه و این آدم رو نمی شناخت، این مطالب به هیچ دردش نمی خورن. یا کسی انتقادی از چیزی داره و تو کانالی می نویسه و خیلی هم پخش می شه ولی نه بعدا می شه بهش ریفرنس داد نه یک نفر می گه «بر خلاف خانم فلانی (لینک)،‌ نظر من در این مورد…» (: ما عملا به جای کسانی که روی دوش هم می ایستادن تا پیش برن، شبیه آدم هایی شدیم که تو بیابون سعی می کنن بلند داد بکشن (یا برقصن (: ))‌تا چند نفر دورشون جمع بشن. این یکی از بزرگترین آفت های اینترنت ایران بوده.

برای مقابله با این وضع، بد نیست ما به انتشار دانش در جایی قابل سرچ، قابل فالو کردن، قابل ارسال به دیگران و غیره باشیم. اینستاگرام از این نظر بدترینه. چت ها بهتر هستن و رسانه های اجتماعی خوب و وبلاگ ها احتمالا بهترین. به نظرم واقعا خوبه همه ما تا حدی به متن قابل جستجو در اینترنت برگردیم. نه برای شهرت و اینها. برای کمک به انباشت دانش و در جا نزدنمون. برای همینه که من حسابی از راه افتادن ویرگول که مثل مدویم ایرانی است استقبال کردم. یک فرصت دیگه برای نوشته شدن مطالب در اینترنت قابل جستجو. اگر چیزی رو توی مسنجرها می نویسیم و ممکنه زمانی به درد کس دیگه هم بخوره، اونو یه جایی مثل وبلاگ یا ویرگول یا هر جای دیگه که گوگل اونو ببینه هم بذاریم تا از اون مدل منبری خارج بشیم و یکبار دیگه دانش یا دیتاهامون رو در عرض زمان و مکان به اشتراک بذاریم. سخت نیست و در مقابل بسیار ارزشمند است و شاید یک چیزی مثل پورتفلولیو هم برامون درست کنه.

این بود انشای من در مورد روز وبلاگنویسی فارسی (: