مطلب مهمان: من و دوست غولم

اشاره: من معمولا در وبلاگ مطلب مهمان خیلی خیلی کمی دارم ولی مطمئنا وقتی یکی از وبلاگنویس‌های خوب قدیمی یعنی حضرت والا مامبوجامبو برام مطلب مهمان بفرسته با علاقه منتشرش می کنم. این شما و این مطلب «من و دوست غولم»


linux

برای تعریف داستانم باید یه فلش بگ بزنم به ۱۱ سال پیش زمانی که من هم از ویندوز برای تمام کارهای خودم استفاده میکردم طبعآ این کارها طیف وسیعی از مرور وب، تماشای فیلم و گوش سپردن به موسیقی می‌شد تا به صورت جدی‌تر کدنویسی. من همون سال‌ها و طبعآ سال‌های قبل از اون به خاطر استفاده از نسخه‌ غیر رسمی ویندوز همیشه با مشکل ویروسی شدن سیستم مواجه میشدم ولی با حس غریبی شبیه تام کروز، عینک آفتابی بر چشم سی‌دی ویندوز رو پیدا میکردم و ویندوز نصب میکردم و چه لذتی داشت ! همه این‌ها به کنار نصب ویندوز برای آدم‌های ناآشنا با کامپیوتر و سیستم‌عامل لذتی دوچندان داشت. مثل حسی که برد پیت موقعی که مردم بهش توجه میکنن داره :).

کدنویسی جاوا به من فرصت آشنایی با دنیایی کدباز رو داد و مفاهیم عمیقی که اونجا وجود داشت ولی همچنان من از ویندوز به عنوان سیستم‌عامل استفاده میکردم و طبعآ نصب برنامه‌های مختلف بدون لایسنس و به قول معروف کرک شده.

تا اینکه ! من برای اولین بار از روی کنجکاوی نسخه‌ای از opensuse رو نصب کردم و طبعآ ظرف چند روز به خاطر دست و پنجه نرم کردن و وابستگی به ابزار ویندوزی و همچنین عدم دسترسی به اینترنت پرسرعت و همچنان عدم سواد کافی برای کار با یک توزیع لینوکس منجر شد به بازگشت به ویندوز. یک بار دیگر هم چند ماه بعد نسخه‌ای از fedora رو نصب کردم و همچنان این ماجرا تکرار شد. تا اینکه من متوجه حلقه مفقودی شدم که به نظرم از دنیایی ویندوز به من به ارث رسیده بود. عدم توجه به community . انسان‌های که میتونستن به من کمک کنن تا من راحت‌تر وارد این ماجراجویی بشم. طبعآ هیچ کسی برای بار اول قله اورست رو به تنهایی فتح نمیکنه. اینجا بود که من با دوست غولم آشنا شدم. اوبونتو ! و دوستانی که گرداگرد اون جوابگویی هر موضوعی بودن بدون اینکه حس تام کروز و برد پیت رو داشته باشن. آدم‌های ماجراجو و مشتاق، که چشم‌هاشون برای حل هر مساله ای برق میزد. خودم هم یک تصمیم گرفتم برای مهاجرت همیشگی از ویندوز به لینوکس. همون سال اوبونتو رو نصب کردم به خاطر کدنویسی با جاوا برای کارم مشکلی پیش نیومد و کارهای روزمره هم که توی لینوکس و اوبونتو لذیدتر از هر وقتی جلو میره.

نرم افزارهای دارم که همه مجانی و کدباز هستن و حس یه دزد رو ندارم. مدت‌هاست سیستم من ویروسی نشده -چه اصطلاح بازمزه‌ای برای دنیای ویندوز-. دوست غولم بیش از هشت ساله کنار منه. الان نسخه ۱۴.۰۴ رو دارم. همین متن رو با LibreOffice نوشتم در حینی اینکه با RythemBox دارم موسیقی گوش میکنم. سعی کردم توی این مدت خودم بخشی از community باشم و دیگران رو تشویق به این ماجراجویی کنم که منجر به زندگی بهتر میشه. استفاده از توزیع‌های لینوکس الان فقط برای ابراز خاص بودن نیست برای این هست که خودمون شادتر باشیم. شما رو دعوت میکنم به این ماجراجویی و تغییر شیوه زندگی و شاید نگاه به زندگی… مطمئنآ کلی سؤال برای این ماجراجویی پیش میاد، دوستانی مثل جادی و فروم‌های فارسی زیادی پاسخ‌گوی این سوال‌ها هستن.

پی‌نوشت: عنوان مطلب از کتاب شل سیلور استاین گرفته شده.

جشن اختتامیه مسابقات برنامه نویسی بیان

دوستان بیان لطف داشتن و برام دعوتنامه شرکت در اختتامیه مسابقه برنامه نویسی شون رو فرستادن. من به خاطر برنامه های شخصی نمی تونم شرکت کنم ولی پیشنهاد می کنم به ایونت این برنامه نگاهی بندازین چون شاید شما بخواین شرکت کنین. همین شنبه است، موسیقی داره و در برج میلاد و با این تفاصیل مشخصه که نیاز به ثبت نام.

آگهی استخدام شرکت تاد: از اسکریپت نویس تا برنامه نویس موبایل و طراح وب و یو آی و یو ایکس

tod
سلام،
ما مدتی هست که در تاد دنبال چند تا همکار میگردیم که در طراحی و توسعه نرم افزار ها کمکمون کنن. استایل کارمون استارت آپی هست و تا بحال روی دو تا پروژه که ممکنه اسم هاشون رو شنیده باشین به نامهای سیبچه (تنها بازار ایرانی برای آی-او-اس) و فروت کرفت (یک بازی اجتماعی برای آندروید و آی-او-اس) کار کردیم.
در حال حاضر به تعدادی همکار به عنوان طراح و برنامه نویس با مهارت های زیر نیاز داریم:

اسکریپت نویس | Script Developer

تجربه کار کردن با یکی از موارد زیر برای ایجاد وب سایت و یا برنامه های کاربردی موبایل:
– کار با Action script with Flash or Adobe Air
– کار با Corona SDK
– زبان های Lua, JavaScript, Python, PHP, Ruby…
– تجربه کار با AS3

برنامه نویس موبایل | Mobile Developer

تجربه کار با فن آوری / زبان / ابزار زیر:
– آشنایی با یکی از زبان های برنامه نویسی ActionScripts with Flash، ActionScripts with Adobe Air، کرونا، یونیتی و یا چهارچوب های ObjectiveC، Android-Java
– تسلط در برنامه سازی شی گرا و طراحی الگوهای برنامه نویسی
– آشنایی به محیط های برنامه نویسی اندروید یا iOS (دارا بودن تجربه در این زمینه یک نکته مثبت محسوب میشود)
– آشنایی با مفاهیم وب و شبکه

طراح وب | Web front-end Developer

تجربه کار با فن آوری / زبان / ابزار زیر:
– تسط کامل بر CSS و HTML
– آشنایی با فریم ورک های طراحی وب مانند Bootstrap و …
– تسلط کامل بر Java Script
– آشنای با فریم ورک های جاوا اسکریپت مانند Jquery , AngularJS
– مهارت در AngularJS مزیت محصوب می شود
– آشنایی نسبی با PHP
– آشنایی با روند های طراحی وب و الگو های طراحی واسط کاربری

طراح واسط و تجربه کاربری | UI/Ux Designer

  • آشنایی با نرم افزارهای طراحی برداری مانند Illustrator
  • سابقه در طراحی شخصیت و محیط بازی و انیمیشن ها
  • آشنایی با قالب های طراحی وب و المان های واسط کاربری
  • سابقه در طراحی واسط کاربری نرم افزارها و یا وب سایت ها
  • آشنایی با نرم افزار Flash
  • آشنایی با مفاهیم بهبود تجربه‌ی کاربری یک نکته‌ی مثبت محسوب میگردد (UX)
  • امکان همکاری به صورت پاره وقت حد اقل ۲۰ ساعت در هفته

کار اینجا چجوریه؟

  • همیشه چالش های جدید برای حل کردن وجود داره…
  • همیشه جایی برای نظرات و پیشنهادات بچه ها برای بهبود کیفی شرکت و محصولات هست…
  • بچه های ما اگر مشکلی بخورن، میتونن تا حد خوبی گلیم خودشون رو از گوگل بکشن بیرون…
  • اونایی که اینجا هستن، همونایی هستن با انگیزه و اشتیاق فراوون برنامه نویسی می کنن تا بهترین محصولات تولید بشه …
  • کسایی که اینجا هستن فقط دنبال یک شغل نیستن بلکه از کاری که می کنن لذت می برن…
  • اغلب اوقات خوردنی های خوشمزه داریم…
  • مکان شرکت بالای سید خندان هست و عموما از ۹ و نیم الی ۶ هستیم.
  • برامون مهمه که ساکن تهران باشید.

چجوری اپلای کنیم؟

شرح حال کاری و سابقه و نمونه کارهاتون و میتونید از طریق مراجعه به http://hrms.todco.ir/jobs.php برای ما بفرستید تا ما باهاتون برای یه جلسه‌ مصاحبه تماس بگیریم و با هم آشنا بشیم.

از همراهیتون سپاسگزاریم…

حواستون به جمعه همین هفته هست دیگه؟ کنفرانس پایتون!

من بسیار خوشحالم که تقریبا شش ماه قبل کشف کردم که مدیر خوبی نیستم و از کارم استعفا دادم و برگشتم سراغ دنیای برنامه نویسی. الان هم از این جریان بسیار خوشحالم و زندگی راحتتر، شادتر و خلاقتری دارم. در این دوره زبان اصلی ای که دارم استفاده می کنم پایتون است. پایتونی که دو روز دیگه کنفرانس ایران اون برگزار خواهد شد. به این سایت برین تا در این هفته عالی که انتشار اوبونتو رو داشتیم و بعدش انتشار دبیان رو، فرصت یاد گرفتن چیزهای جدید و دیدن دوست های خوب رو داشته باشین. راستش من نمی دونم می یام یا نه چون او روز برام روز خیلی شلوغی است ولی اگر علاقمند به دنیای برنامه نویسی هستین، کنفرانس پایتون ایران فرصت خیلی خوبیه که به همت دوستانی عالی فراهم شده. (**در این مطلب اول به اشتباه نوشته بودم کنفرانس پنجشنبه است! تاریخ جمعه صحیحه!)

نسخه جدید دموکرات ترین توزیع بزرگ جهان: دبیان جسی

jessie

دبیان مادر بسیاری از توزیع های مشهوری است که ما می شناسیم؛ مثلا اوبونتو:

jadi@funlife:~$ cat /etc/debian_version 
jessie/sid

این توزیع که به خاطر پروسه های انتخابات آزاد و رای گیری ها و تصمیم گیری های جمعیش دموکرات ترین توزیع لینوکس هم شناخته می شه، به خاطر حجم عظیم بسته هاش که توشون تقریبا هر برنامه ای پیدا می شه و همچنین وسعت حیرت آور سخت افزارهایی که روشون اجرا می شه یکی از انتخاب های همیشگی حرفه ای ها است.

حالا دبیان هشت بعد از بیست و چهار ماه تلاش پیگیری منتشر شده. دبیان بر خلاف توزیع هایی مثل اوبونتو و ردهت و … در جواب به اینکه «کی نسخه بعدی منتشر می شه» می گه «هر وقت آماده شد» که جوابی عالی در دنیای لینوکسه.

نسخه های مختلف دبیان بر اساس اسم شخصیت های کارتون «داستان اسباب بازی» نامگذاری می شن و این نسخه جسی است:

مثل همیشه بیش از بیست هزار سورس برنامه از sources.debian.net در دسترس هستن و این نسخه قابلیت اجرا از روی کامپیوترهای ۳۲ بیت تا ۶۴ بیت تا پاورپی سی و میپس و آرم و غیره رو داره.

اگر علاقمند هستین بعد از انتظاری ۲۴ ماهه، دبیان جدید رو تست کنین به صفحه ایمیج های زنده دبیان برین و در صورتی که لازمه راهنمای نصب رو بخونین.

مبارک باشه به همه لینوکس کارها و بخصوص ایریکس که در حالی که من مشغول پریدن از این توزیع به اون توزیع بودیم همیشه حرفش این بوده که «یکبار دبیان نصب کن و خودت رو خلاص کن!»

چالش کتاب ۱۳۹۴ – قدم دوم – گازم بگیر از مایک فریسی

book1394_2

در قدم دوم چالش کتاب ۱۳۹۴، تصمیم گرفتم چیزی رو بخونم که همیشه برام جالب بوده ولی حوصله نکردم بخونم: کتابی از یکی از نویسنده‌های مدرن دیجیتال. به دلیل اینکه در لحظه انتخاب، مایک فریسی یکی از کتاب‌هاش رو روی آمازون رایگان کرده بود، کتاب Bite Me یا «گازم بگیر» رو انتخاب کردم.

bite_me-mike_faricy

خود داستان تعریف خاصی نداره. من بهش دو ستاره از پنج ستاره دادم و توی بررسی ام نوشتم:

داستانی بدون خلاقیت خاص، با شخصیت‌های کلیشه‌ای و بدون تکنیک نویسندگی گیرا یا ارزشمند و حتی بدون پایان هیجان انگیز. اما کتابی سرگرم کننده و قابل خوندن.

تمام دلیلی هم که می خواستم از این نویسنده‌ّای موسوم به «نویسندگان ای بوکی» چیزی بخونم همین بود. این نویسنده‌ها در دنیای کیندل و نوک و غیره مشهور شدن و بدون حضور ناشرها، خودشون تو خونه چیزهایی می نویسن که درصد قابل قبولی از مردم جهان به خوندنش علاقه نشون می دن و اونها رو می خونن و اینها هم به پول خوبی می‌رسن. من از مایک فریسی خوندم. نویسنده داستان‌های پلیسی، کمیک، رمانتیک و اصلا هم ناراضی نیستم. کتاب‌ها در رده ده هزار تومن تموم می شن، حجم کمی دارن، بسیار ساده خونده می شن و به راحتی می تونن یک بعد از ظهر شما رو پر کنن.

کتاب «منو گاز بگیر» کتاب سوم از مجموعه جنایی کارآگاهی به اسم دولین هسکل است (سلام به دوستانی که احتمالا با جستجوی زبان برنامه نویسی هسکل به اینجا رسیدن!) و روندی بسیار منطقی و کلاسیک و نرمال داره. کارآگاه یک شغل جدید می گیره که توش درگیر ماجراهای نسبتا پیچیده ای می شه که در نهایت با ادعای تجاوز از طرف دوست دختر نیمه دیوانه اش اونو راهی زندان می کنه. زندانی که توش معلوم می شه چند قتل هم به گردنش افتاده. بعد با وثیفه بیرون می یاد و مساله رو دنبال می کنه و خودش و پلیس به این نتیجه می رسن که قاتل واقعی همون دوست دختر بوده. یک داستان ساده که حتی اگر ده صفحه آخرش رو هم نخونین، تفاوت عجیبی نمی کنه.

mike_faciry

این نویسنده‌های نوظهور بدون نیاز به روشنفکرهایی که آثارشون نقد کنن، بدون نیاز به صفحه ویکیپدیا، بدون نیاز به سازمان های انتشارتی و غیره رمان‌هایی ساده ولی عامه پسند می نویسن که به خوبی در اینترنت فروش می ره. این رمان هم مثل بقیه کتاب‌های این نویسنده ترکیبی بود از جنایت و ماجراهای پلیسی، شخصیت‌های تیپیک، سکس، فاکتورهای جامعه مدرن مثل دغدغه پول و تنهایی و رابطه و یک روند خطی از دید شخصیت اصلی که در اواخر کتاب به اوج می رسید و بعد به آرومی پایین می اومد.

من راضی هستم که خوندمش و دقیقا هم پروسه رو درک کردم: این نویسنده ها یک کتاب رو برای مدتی مجانی می کنن و من الان می دونم که اگر یکی دو روز بیکار داشتم بدون چیز جذابی برای خوندن، خریدن یک کتاب ده هزار تومنی از مایک فریسی گزینه خوبیه. این نکته تاکید کننده همون ماجرای قبلی است که «آیا ما ایرانی ها بی شعوریم که کتاب نمی خونیم؟ یا چی؟». کتاب های عامه پسند ترکیبی هستن از سرگرمی و مسائل پر کشش (از درگیری های روزمره اجتماعی تا سکس و رابطه و عشق و جنایت و معما) و خب وقتی ما بخشی از اینها رو ممنوع می کنیم و بخش دیگه رو سانسور و بخش دیگه رو تنظیم با تبلیغات دولتی،‌ معلومه که محصول نهایی جذاب نمی شه و کتاب همون مهملی باقی می مونه که انگار قراره هر لحظه باهاش بودن به ما آموزش بده (: فرهنگ ساز جان هم اینو درک نمی کنه که بخش بزرگی از کتاب ها برای سرگرمی هستن و همین شروع کتابخون شدن آدم ها است. به هرحال… می ریم برای قدم بعدی که به پیشنهاد یکی شروع کردم ولی تا اینجا که نسبتا به زور خوندم ولی تمومش می کنم تا از کسی که تا حالا نخوندم و اصلا نمی دونستم هست، چیزی خونده باشم: رمان کلاسیک کلید از جونیشی تانی‌زاکی که در ۱۸۸۶ به دنیا اومده!.

مرتبط
چالشی برای سال نو: کتابی بخونیم که….
دلبر اسپوتنیکی

این زن‌ بعد از ۵۶ کیلو لاغر شدن عکس‌هاش رو منتشر کرده تا به من و شما بگه بدونمون رو دوست داشته باشیم

کریستین مایل ۲۳ سالشه و مثل اکثر ما فکر می کرده اگر با فشار و گرسنگی و ورزش و .. بدن ۱۲۰ کیلویی‌اش رو به ۶۴ کیلو برسونه چیزی می شه که رسانه‌ها تبلیغش می کنن و بهش می گن زیبا. این مساله براش وقتی شروع شد که سراغ خرید لباس عروسی رفت و هیچ لباسی اندازه‌اش نبود:

لباس رو به اتاق پرو بردم و نفس نفس زنان تلاش می کردم توش جا بشم. قرمز شده بودم و عرق می ریختم و کم مونده بود گریه کنم. در آخر لباس رو پس دادم و از مغازه فرار کردم.

شاید عکس فعلی کریستین از نظر خیلی از ما هیکل قابل قبول‌ باشه:

after_body

ولی واقعیت بدنی که از ۱۲۰ کیلو به ۶۴ کیلو رسیده این نیست. متاسفانه واقعیت اینه که یک بدن ۱۲۰ کیلویی بیمار حساب می شه و نیازمند درمان است و مهمتر از اون پیشگیری. اما از دست دادن ۵۶ کیلو، درمان نیست. زیبا کننده هم نیست:

after_nu

هر کس بدنی داره و باید سعی کنه اونو سالم و خوب نگه داره. مطمئنا بیمه قبول نمی کنه که پول جراحی‌های لازم برای حذف پوست اضافه رو بده و کریستینا می گه که شاید بهترین کار این باشه که بخشی از وزن قبلی رو دوباره برگردونه.

من نمی تونم همیشه اینطوری بمونم. مثل اینه که توی زندانی از پوست گیر افتاده‌ام. من می خواستم توی عروسی خوب به نظر برسم ولی رژیم همه چیز رو نابود کرد. مثل این بود که مشغول مخفی کردن یک راز بزرگ زیر لباس عروسی‌ام هستم. همه می‌گفتن که چقدر جذاب شده‌ام ولی هیچ ایده‌ای از شرایط وحشتناک زیر لباس نداشتن.

روش کاهش وزن رژیم سخت و قرص‌های تجویز شده توسط متخصص لاغری بودن که در نهایت باعث شدن ماهانه نزدیک به هفت کیلو از وزن کم بشه و در نهایت کریستین از سایز ۲۴ به ۱۴ برسه.

منطقا باید از خوشحالی بال در می‌آوردم چون به سایز ۱۴ رسیده بودم اما احساس انزجار داشتم. من بدن یک آدم بازنشسته رو زیر لباس مخفی کرده بودم.

یادآوری: بدن خیلی چاق یا بدن خیلی لاغر بیمار است. بیماری باید درمان بشه و از اون مهمتر پیشگیری. یک بچه چاق یک بچه جذاب نیست بلکه بچه ای است با والدینی بی توجه به سلامت کودک. همزمان باید بدونیم که زیبایی وابسته به یک شکل بدن خاص – بخصوص بدنی که هالیوود تبلیغ می کنه – نیست. سلیقه ها و گرایش ها فرق می کنن و هر کسی می تونه زیبا باشه و یک عدد مشخص کننده هیچ چیز نیست و در نهایت اینکه هر کس باید درک کنه چه بدنی داره و باهاش کنار بیاد (: درست مثل قد. اگر من خیلی لاغر هستم خب خیلی لاغر هستم و دیگه لازم نیست تمام زندگی در حسرت داشتن بدن عضلانی باشم. اگر من فرم بدنی درشت دارم باید سالم نگهش دارم و تمام زندگی حسرت این رو نخورم که چرا استخونی نیستم و غیره و غیره. شاد و باشیم و سالم و آگاه. تا جمعه ای دیگه نگاهتون به مطالب مرتبط باشه:

اوبونتوی ۱۵.۰۴، کم سر و صدا ولی قرص و محکم

Screenshot from 2015-04-23 20:59:10

دوباره بعد از شش ماه، یک اوبونتوی جدید داریم. ماه چهارم از سال ۲۰۱۵ هستیم پس اوبونتوی فعلی اسمش هست «پونزده [ممیز] صفر چهار یا همون 15.04» آشنای خودمون.

تقریبا تنها و بزرگترین تغییر جدی در این نسخه رفتن به سراغ سیستم دی است. سیستم اینیت که حالا سیستم دی اداره اش می کنه، نرم‌افزاری است که کنترل ماژول‌ها رو بر عهده داره و می شه گفت یکی از اجزای بسیار مهم یک سیستم عامل است. در نسخه‌های قبل اوبونتو سعی می کرد سیستم خودش به اسم upstart رو به عنوان سیستم اینیت جا بندازه که خوشبختانه با حرکت دبیان به سمت سیستم دی، اوبونتو هم پشتش اومد تا تاکیدی باشه روی اینکه اوبونتو هنوز شدیدا وابسته به دبیان است – و این وابستگی خوبیه.

menu

تغییر قابل مشاهده دیگه رفتن به سراغ یونیتی (محیط گرافیکی اختصاصی خود اوبونتو) نسخه ۷.۳ است که تغییرات ریزی نسبت به نسخه قبلی داره از جمله اینکه می تونیم تنظیم کنیم منوها به جای ظاهر شدن در صورت حرکت ماوس به نوار بالا، همیشه دیده بشن یا اینکه اصولا اون بالا رو ول کنن و مثل آدم بیان روی خود پنجره‌ها.

کرنل ۳.۱۹ در حالی که لینوکس برای هیجان بخشی سراغ کرنل ۴ رفته، کمی توی ذوق زننده است و باعث می شه – علیرغم نداشتن تفاوت عملیاتی برای کاربران عادی بین دو کرنل- هر کسی که از توزیع های با کرنل ۴ استفاده می کنه بتونه تا مدت‌ها اوبونتویی‌هایی که هنوز روی خانواده ۳.۱۹ هستن رو دست بندازه!

در صورت تمایل، اوبونتوی دسکتاپ ۱۵.۰۴ رو از اینجا دانلود کنین یا اگر روی ۱۴.۱۰ هستین با این دستور به استقبال برین:

sudo do-release-upgrade

اگر علاقمد به حرفه ای شدن در دنیای لینوکس هستین هم دوره رایگان آموزش لینوکس من رو از دست ندیدن و یادتون باشه بهترین جا برای سوال و جواب در مورد لینوکس و بخصوص اوبونتو، سایت و فروم اوبونتوی ایران است.