موسسه NPR اخیرا نتایج نظر سنجیاش در مورد ۱۰۰ کتاب برتر علمی تخیلی و فانتزی رو منتشر کرده. لیست عالی نیست چون به جای متخصصها از عموم سوال شده و در نتیجه مشهورترین کتابهای جامعه آمریکا انتخاب شدن ولی به هرحال لیستی است جذاب برای کسی که می خواد کتاب بعدی اش رو انتخاب کنه. راستش هوس کردم یکی از این کتاب ها رو بخونم. بررسی اولیه نشون داده که شونزده تاشون رو خوندیم! خوشحال شدم. البته یکسری اش خب کتاب های خیلی مشهوره ملث مثل بیست هزار فرسنگ زیر دریا یا اودیسه فضایی یا آی.روبوت. اما کتاب بعدی رو باید چطوری انتخاب کنیم از یک لیست عظیم؟
دوباره چهارشنبه… و دوباره روزی که رادیو بیست و چهار وبلاگینا بخش عمدهاش رو در اختیار اخبار دنیای آزاد گذاشته و من توش توی پنج دقیقه اخبار این دنیا رو میگم (:
نکته شخصی: جادی جان تو این وسط چرا شدی مرثیه خون تکنولوژی؟ (((: یعنی کس بهتری نیست برای اینکار؟
روزگاری بود که اینترنت فقط وب نبود. برای دسترسی به برنامههای علمی نرمافزار مستقلی وجود داشت، برای خواندن ایمیل باید باید از چیز دیگری استفاده میکردید و برای بازی وارد یک محیط متنی ساده میشدید. وب هم بود اما فقط به عنوان بخشی از اینترنت. اما حالا وب همه جا را تسخیر کرده. اشتراک فایل، دیدن عکس، تماشای فیلم، شنیدن موسیقی، ارتباط ایمیلی و حتی گپ و گفتگو با دوستان همه و همه به داخل مروگر وب رفته و برای خیلی از ما، اینترنت – به عنوان بستری وسیع از کامپیوترهای متصل به هم که میتوان با آن هر کاری کرد – تقلیل پیدا کرده به بحث اینکه برای رفتن به «اینترنت» مرورگر فایرفاکس بهتر است یا اپرا یا گوگل کروم.
تازه این همه ماجرا نیست. بحث این است که ما خانههایمان را هم در همین وب محدود داریم از دست میدهیم. یک زمانی برای حضور در وب باید یک خانه میخریدید: یک آدرس وب. بعد میتوانستید از یک سرویس دهنده، فضایی اجرا کنید و خانهتان را روی آن زمین بنا کنید. اگر هم از زمین راضی نبودید، آدرسی شخصیتان را برمیداشتید، سرویس دهنده دیگری پیدا میکردید و خانهتان را با همان آدرس قبلی در محل جدید مستقر میکردید. طبق قانون شما صاحب خانه خودتان بودید.
بعد سرویسهای پولی ظاهر شدند. جاهایی که میتوانستید پول بدهید و خانهای موقت داشته باشید. مثل یک مستاجر. در این مکانها احتمالا برای تزیین خانهتان وابسته به اجاره دهنده سرویس بودید اما روزی که میخواستید از آنجا به جای دیگری اسباب کشی کنید، مالکیت اطلاعاتتان با خودتان بود. کسی چیز زیادی از این دوره یادش نیست چون خیلی زود، دورهای تحت عنوان «سرویسهای رایگان» آن را به کنار راند. دوره «رایگان» حالا به اوج رسیده ولی هنوز هم رقبایی را برای شکست دادن دارد و باید پیشتر برود و بیشتر بیشتر برایتان بگوید که لازم است خانهتان را ول کنید و در مجتمعهای زیبایی زندگی کنید که نه فقط رایگان است که صاحب آن تمام تلاشش را میکند تا آن را مطابق سلیقه شخص شما تزیین کند. و همه فراموش کردهایم که اگر برای چیزی که یک شرکت در اختیار ما میگذارد هزینه نمیکنیم، آن چیز دیگر محصول نیست بلکه ما محصول این مبادله هستیم.
بله! شما همیشه اجازه دارید این خانهها را ترک کنید. میتوانید اصلا وارد آنها هم نشوید اما دنیا دارد به سمتی میرود که اسباب کشی نکردن به مجتمعهایی همچون فیسبوک، توییتر و گولاس یعنی زندگی کردن در غار یا خانه ساختن در مکانهای بدون جاده. زمانی دور، موتورهای جستجو مخاطبانتان را به شما میرسانند اما حالا تنها ارتباطی بودن در مجتمعهای وسیع است. در این شبکهها، شما کالا هستید. تعقیب میشوید. رفتارتان زیر نظر است. اطلاعاتی که شما دارید، کالاهای تجاریای هستند که باعث میشوند مارک زوکربرگ (سازنده فیسبوک) حالا در فهرست پولدارترینهای آمریکا از سازنندگان گوگل هم جلو بزند و در یک کلام، هویت و حضور شما کالایی است در بازار مبادله.
راه حل؟ هیچ. حداقل من راه حلی ندارم. خودم هم در این شبکهها هستم. اما دانستن اینکه همه در این سیستم به کالای تجاری یک شرکت بزرگ تبدیل شدهایم، قدمی رو به جلو است. قدمی که بهتر است همه آن را برداریم و بدانیم در فیسبوق کشوری ساختهایم با دوبرابر جمعیت آمریکا – سومین کشور جهان. قدم دوم شاید حفظ سنگرهای کوچکی مثل وبسایتهای شخصی باشد هرچند که این سنگرهای کوچک همانقدر در مقابل غولهای اجتماعی قدرت دارند که کمونها در برابر جامعه مصرفی قرن بیستم.
من از مدرسه متنفر بودم. با ناراحتی می رفتم و تقریبا همه کلاسها رو با بدبختی تحمل میکردم. هیچ وقت درس نمیخوندم و همیشه استرس داشتم از اینکه معلم برای هر درسی ازم هر سوالی بکنه یا بخواد تمرینی حل کنم. معمولا نه دفتری داشتم و نه چیزی می خونم. درسهای دینی، کامپیوتر، ادبیات و زبانم عالی بود ولی کماکان متنفر از تک تکشون. عاشق علم بودم ولی متنفر از سیستم مدرسه و واقعا فکر می کنم مدرسه در مقابل تلف کردن دوازده سال از بهترین سالهای آموزش پذیری زندگی آدم، کمترین چیزها رو بهش می ده.
اما خودم نمیذارمش پشت دیوار کامپیوترم چون اولا در یک استفاده بهنیه از کامپیوتر حداقل کاغذدیواری باید دیده بشه و در نتیجه کاغذدیواری خیلی چیز مهمی نیست (: اما بالاتر از اون، علاقهای ندارم هیچ چیز یادآور مدرسه یک ماه جلوی چشمم باشه. می دونم که خیلی ها توش زحمت کشیدن و برای بعضی معلم ها واقعا ارزش قایلم. مدرسههای خوبی رفتم و خاطرات بسیار شیرینی دارم (دبیرستان البرز) ولی به نظرم در کل چیزیه مزخرف و من تمام زندگیام توش مشغول تقلب بودم و جیم زدن و قرض گرفتن از بقیه و غیره و غیره و حتی جعل و تغییر نمیرات (: مطمئن هستم اگر تیپ گول زنک درسخونیام نبود و معلم ها پیش فرض مثبت بهم نداشتن، مشکلاتی بسیار بسیار جدی تر داشتم توی زندگی ام.
برای دانش آموزها هم بگم که اگر مدرسه رو دوست دارن که خوش بخالشون. اگر دوستش ندارن اما … بذارن وقتی بزرگ شدن در موردش عمل کنن. الان مدرسه نرفتن و الان تنبلی کردن فقط باعث می شه توی آینده آدم کمتر تاثیرگذاری بشین. اگر می خواین با مدرسه بجنگین، مجبورین توی سیستم خودش باهاش بازی کنین. متاسفانه واقعیته. من در این لحظه برای کار قطر هستم. برای استخدام توی شرکتم مدرک مهندسی لازم داشتم. حتی بعد از اینکه شرکتم منو قبول کرد، برای انتقال به شعبه قطر شرکت و دو ماه کار کردن اینجا، دولت قطر هم ازم مدرک مهندسی می خواست. این دنیای خبیثه (: نمی تونین نفی اش کنین. اگر می خواین باهاش بجنگین مجبورین یا توی این سیستم عظیم بازی کنین و آروم درگیر بشین یا انقلاب کنین و از پایه به همش بریزین (که نه من موافقشم نه به نظرم موفق می شه و نه به نظرم حتی اگر موفق بشه مشکل خاصی رو حل می کنه).
خلاصه کنم… سیستم آموزشی مدرسه [ و به شکلی ملایمتر دانشگاه ] برای من چیز مزخرفی بود ولی خوشحالم که با شناختن قواعدش – و استفاده یا سوء استفاده از باگهاش – ازش نیمه سربلند بیرون اومدم. الان هم مخالفشم و بی علاقه بهش و بسیار مفتخرم که دوره کوتاه یکساله ای که توی مدرسه درس دادم (علامه حلی) با جزء جزء سیستم حاکمش ناسازگاری کردم و اخراج شدم (:
میخواستم آکادمی فانتزی و نشریه عالیشون شگفتزار رو معرفی کنم. مجموعه ای عالی از دوستان علاقمند به علمی تخیلی و فانتزی و انیمه و کتابهای کمیک و مانگا که علاوه بر سایت خوب و ویکی جذابشون، مجله شگفتزار رو هم در می یارن. یک ماهنامه با موضوعات مورد علاقه شون.
شماره ۹ و ۱۰ این ماهنامه (شهریور و مهر) در مورد خوناشامها است؛ ومپایرها (: با اینکه من احتمالا شماره بعدی که در مورد رباتها است رو بیشتر ترجیح میدم ولی این شماره هم برام بسیار جذاب بود. ترجمههای عــــالی، مطالب جذاب و یک صفحه بندی عالی که کاملش کرده. اونقدر قشنگ بود که معرفی متنی اش کم بود به نظرم.. براتون یک داستانش رو خوند: داستان فاکس ترات در نیمروز (فاکس ترات ظاهرا یک جور موسیقیه یا رقص) نوشته سرگئی لوکیاننکو و ترجمه شیرین سادات صفوی. داستان اصلا پر از خون و هیولا نیست… من ازش خوشم اومد (:
آنلاین
به داستان صوتی خون آشام های نیمروز با کیفیت بالا گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story.mp3]
به داستان صوتی خوناشام های نیمروز با حجم کمتر گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story_low.mp3]
عالیه و پر هیجان. گروه انانیموس یا ناشناس، صفحه رسمی اکثر شهرهای سوریه رو هک کرده و نقشه تعاملی ای از کشته های شهرها رو به جاشون گذاشته. راضیم ازت انانیموس (: دوستان طرفدار قدرت سیاسی حاکم، شما هم به نظرم کم کم وا بدین این بشار رو (:
سومین قتل همراه با شکنجه در همین هفته. باندهای مواد مخدر مکزیک شروع کردن به قتلهای فجیعی علیه کسانی که در مورد این گروهها توییت کرده بودن یا اطلاعات اونها رو به شبکههای اجتماعی فرستاده بودن.
جدیدترین مورد یک زن ۳۹ ساله است. خبرنگاری که در در یک فروم آنلاین در مورد فعالیتهای یک کارتل مواد مخدر مطلب نوشته بود. نوشته ای که بالای جسد بدون سر این زن نصب شده میگه که کارتل «زتاس» مسوول این کار بوده. تصاویر منتشر شده در وبلاگها خشن هستن. خیلی خشنتر از چیزی که من بخوام ببینم یا لینک بدم.
قتل یک آدم به خاطر اطلاعاتی که داره یا کارهایی که می کنه جنایته. شکنجه کردن و مثله کردنش اما بیماریه. مریضی ای که فقط از یکسری آدم خاص بر می یاد که خب بعضی دولت ها و کارتل ها دوست دارن استخدامشون کنن.
دو نفر قبلی بعد از شکنجه و کشتن شدن از پلی در شهر آویزون شده بودن تا عبرت بقیه بشن و مردم شدیدا امیدوارن که دولت بالاخره مداخله کنه و سعی کنه عدالت رو اجرا کنه. خیلی ها در تلاش هستن که نتیجه چنین خشونتی رو به خود گروهها برگردونن و حداقل اینها رو پایهای کنن برای فشار جهانی به دولت مکزیک یا هر کس دیگه که می تونه فشار بیاره به گروههای مواد مخدر یا حداقل افشا کردن جنایت هاشون در سطح جهان.
نشریه شبکه ازم خواست برای پرونده بیست سالگی لینکسشون ده نفر از آدم های مهم دنیای گنو/لینوکس رو معرفی کنم. منم اینو براشون نوشتم و اینجا چاپ شده.
به مناسبت بيست سالگي لينوكس بهتر است نگاهي به بزرگان دنياي اپنسورس در جهان و ايران داشته باشيم و تاثيرگذاري آنها را بررسي كنيم.
۱ – لینوس توروالدز
لینوس توروالدز نویسنده اولیه هسته و اكنون هماهنگ کننده اصلی این پروژه متولد ۲۸ دسامبر ۱۹۶۹ است. او که در دانشگاه درس سیستمعامل و در نتیجه مینیکس میخواند، به این نتیجه رسید که خوب است یک سیستم مشابه یونیکس برای خودش ايجاد كند و اینکار را با چسباندن کاغذ سیاه به پنجره برای جلوگیری از نفوذ نور آفتاب تابستانهاي طولاني به داخل اتاق شروع کرد. چند ماه بعد یک دستور اشتباه باعث شد، مینیکس روی کامپیوتر توروالدز پاک شود و او تصمیم گرفت، به جای بازسازی مینیکس، هسته خودش را روی کامپیوتر نصب کند. توروالدز در طول سالهای بعد به عنوان مدیر پروژه هسته باقی ماند و در سال ۲۰۰۴ مجله تایم او را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد جهان معرفی كرد.
۲ – ریچارد استالمن
ریچارد استالمن مشهور به «تنها هکر واقعی» و «پیامبر جنبش آزادی نرمافزار» در سال ۱۹۵۳ متولد شد. وي بنيانگذار جنبش نرم افزار آزاد، پروژه گنو و مؤسسه نرمافزار آزاد است. و با رهاکردن تحصیل کلاسیک و تبدیل شدن به سرشناسترین هکر نسل نخست، مفهوم کپی لفت را ابداع کرد تا از ارزشهای جنبش آزادی نرمافزار دفاع کند. در حال حاضر، مجوز GPLکه از ابداعات او است، اصلیترین مجوز آزاد جهان شناخته میشود. ریچارد متيو استالمن که شخصاً از نام مخففش یعنی آر.ام.اس استفاده میکند، نویسنده ادیتور ایمکس، کامپایلر سی گنو و دیباگر گنو هم است؛ هرچند که امروزه کمتر به برنامهنویسی میپردازد. از دهه ۱۹۹۰ به بعد استالمن بیشتر زمان خود را به رهبري جنبش نرمافزار آزاد میگذراند و از طرف مؤسسات مختلف سراسر جهان برای تبلیغ فلسفه آزادی در دنیای نرمافزار به همایشها و جلسههاي سخنرانی دعوت میشود. او همیشه تأکید دارد که لینوکس فقط یک هسته است و بهتر است برای اشاره به کل سیستمعامل از عبارت «گنو/لینوکس» استفاده کنیم.
۳ – مارک شاتلورث
مارک شاتلورث میلیونر خودساخته آفریقای جنوبی و مؤسس شرکت کنونیکال برای توسعه گنو/لینوکس اوبونتو است. وي در دهه ۱۹۹۰ به توسعه دبیان کمک کرد و در سال ۲۰۰۴ شرکتی در آفریقای جنوبی پایهگذاری کرد تا توزیع لینوکس خودش را با نام اوبونتو عرضه کند. ورود سرمايه چند میلیون دلاری او به دنیای لینوکس، باعث تولد یک توزیع جدید و بسیار محبوب شد،توزيعي كه حداکثر تلاش خودش را میکند تا برای کاربران دسكتاپ جذاب و قابل استفاده باشد. شاتلورث در جایی گفته است، مؤسسه کنونیکال میخواهد تا سال ۲۰۱۵ دویست میلیون کاربر را جذب اوبونتو كند. او دومین توریست فضایی جهان است و گفته میشود، در یک سفر دریایی به قطب جنوب، با پرینت شش ماه از ایمیلهای لیست پستی توسعهدهندگان دبیان سوارکشتی شده و با خواندن آنها فهرستی از مناسبترین افراد را برای استخدام در کنونیکال تنظیم کرده است.
۴ – اندرو مورتون
اندرو مورتون توسعهدهنده هسته لینوکس است. افراد کمی اسم او را شنیدهاند، اما از نسخه 2/6 هسته که در هفدهم دسامبر ۲۰۰۳ منتشر شد، توروالدز نگهداری کد را به او سپرده است. او به همراه توروالدز در استخدام آزمايشگاه توسعه اپنسورس است و تنها وظیفه رسمیاش، کار روی هسته است. مدرک دانشگاهیاش، مهندسی برق است.
۵ – وینفرد میشل بیکر
وینفرد میشل بیکر؛ مدیر عامل شرکت موزیلا است که زیر مجموعه مؤسسه موزیلا به شمار میآید. کار او هماهنگکردن توسعه اپنسورس شرکت است و دلیل حضورش در این فهرست، مرورگر فایرفاکس است. فایرفاکس شاید به شکل مستقیم به لینوکس مربوط نباشد، اما با توجه به اینکه نخستين نرمافزار آزادی بود که افراد عادي را با مفهوم آزادی نرمافزار و مزیتهای آن نسبت به نمونههای بسته آشنا کرد، تأثیر عمیقی در همگانی کردن جنبش آزادی نرمافزار داشت. بیکر یک وکیل و عضو هیئت مدیره مؤسسه موزیلا است. در سال ۲۰۰۵ در فهرست صد فرد تأثیرگذار سال مجله تایم قرار گرفت.
۶ – آلن کوکسبیکر
آلن کوکس بيكر یکی فعالترين افراد در توسعه هسته است. او شاخه قدیمی هسته (۲,۲) و شاخه خودش از هسته قبلی (4,2) را نگهداری میکند. هستههایی که زیر نظر آلن هستند، با حروف اختصاری نام او، یعنی ac شناخته میشوند. کوکس در گذشته به عنوان «معاون اول» توروالدز شناخته میشد، اما این روزها وضع کمی فرق کرده و او زمان کمتری روی هسته میگذارد. او در استخدام شرکت ردهت است و در ولز زندگی میکند. این هکر هم همانند تنها هکر واقعی، بیشتر از آنکه به شکل مستقیم درگیر فعالیتهای فنی باشد، زمان خود را روی تبلیغ فلسفه آزادی و مبارزه با پتنتهای نرمافزاری میگذارد.
۷ – اریک ریموند
اریک ریموند برنامهنویس و نویسنده متون ترویجی جنبش، متولد ۴ دسامبر ۱۹۵۷ و نامي بسیار معتبر در فرهنگ هکرها است. وي نگهدارنده جارگون فایل است که در دهه ۹۰، مرجع اصلی تمام اصطلاحات و مفاهیم فرهنگی دنیای هکرها بود. وی پس از انتشار کتاب «کلیسا و بازار» در سال ۱۹۹۷، به عنوان یکی از اصلیترین سخنگویان غیررسمی جنبش اپنسورس مشهور شد. اریک استیون ریموند که ترجیح میدهد خودش را ای.اس.آر بنامد، مبدع قانون لینوس است: «اگر چشمهای کافی داشته باشیم، همه باگها دیده خواهند شد». او کمربند سیاه تکواندو دارد، نئوپاگان است و در حوزه سیاست از اندیشه آنارشیسم، یعنی کنترل مستقیم توسط شهروندان حمایت میکند. او همچنین مدافع حق داشتن اسلحه برای شهروندان است و میگوید، مالکیت فردی اسلحه راهی بوده که مؤسسان امریکا کشفکردهاند تا دولت را از زورگویی علیه شهروندان باز دارند.
۸ – آلن باغومیان
اما ایرانیها! در ایران هم نام افراد مختلفی در دنیای لینوکس و نرمافزار آزاد پررنگ بوده است. از این فهرست به نسبت بزرگ، دو نام را انتخاب کردهایم. شاهکار آلن پارسیکس است. یک لینوکس با قابلیتهای فارسی که اثباتی برای امکان استفاده از لینوکس در ایران بود. این توزیع شاید این روزها کاربرد کمی داشته باشد، اما هنوز یکی از نمادهای فعالیتهای لینوکسی در ایران است و خوشبختانه، حتی با وجود مهاجرت آلن به سانتا کلارای کالیفرنیا کماکان پروژهای زنده است. از جمله فعالیتهای دیگر آلن ميتوان به دیکشنری فارسی xFarDic و سایت تکنوتاکس اشاره كرد. اولی پروژه مشترک آلن و برادرش آرمن بود، و سبب شد تا نقطه ضعف بزرگ آن زمان لینوکس (یعنی نبود یک دیکشنری فارسی) به شکلی حتی بهتر از نمونههای ویندوزی حل شود و در سطحی بالاتر، سایت تکنوتاکس محفلی شد تا لینوکسکارهای ایران از جزیرههای مستقلشان بیرون بیایند و در یک فضای مشترک، به بحث و تبادل نظر بپردازند. نخستين برخورد آلن با لینوکس، سال ۲۰۰۱ بود که با ردهت 1,7 شروع به کار کرد. بعد به سراغ ردهت ۸ و سپس سوزه و لیبرانت و دبیان رفت و در نهایت با ابداع پارسیکس، سیستمعامل خودش را با گنومی که بخش بزرگی از آن را خودش ترجمه کرده بود، ساخت.
۹ – بهداد اسفهبد
بهداد اسفهبد در دانشگاه به حقیقت یونیکس پی برد و با فلسفه آزادی نرمافزار، گنو و پروژه گنوم آشنا شد. به کانادا رفت و به ردهت پیوست و با کار روی متون راست به چپ و استانداردهای یونیکد سهمی در این واقعیت داشت که در بین تمام سیستمعاملهای جهان، گنو/لینوکس کاملترین پشتیبانی را از زبان فارسی دارد.بهداد نقش بسیار پر رنگی هم در میزکار گنوم داشت و هنوز هم دارد. یکی از آرزوهایش این است که روزی گنوم روی هر لپتاپ و دسکتاپ غوغا کند و زمانی بیاید که لازم نباشد صبح تا شب مردم مشغول گزارش باگ باشند. او این روزها توسعهدهنده نرمافزار در گوگل و ساکن واترلوی استان اونتاریوی کانادا است.
آخرین نفر: شما
با نه شخصيت برجسته آشنا شديد، اما باید بدانید که مهمترین فرد در تمام دنیای آزاد خود شما هستید. نرمافزار آزاد بهشدت وابسته به جامعه کاربریاش است و هر کاربر باید تا جایی که میتواند به بقیه كاربران کمک کند. شاید بعضیها بتوانند اینکار را با نوشتن هسته و دیگر اجزای سیستمعامل انجام دهند و برخی با اضافه کردن قابلیت فارسینویسی و در نهایت یک نفر با ساخت توزیعی ایرانی. اما لازم نیست همه کار فنی انجام دهند. ترجمه مهم است. مشارکت در انجمنها مهم است و حتی اگر هیچ یک از اینکارها را نکنید، یک کاربر خوش اخلاق و بیادعا بودن شما را به نمایندهای مناسب برای این جامعه تبدیل میکند. برنامههای انحصاری برنامههایی هشتند که شرکتهای بزرگ برای فروش به آدمها نوشتهاند. در مقابل، برنامههای آزاد نرمافزارهایی هستند که کاربران برای استفاده خودشان نوشتهاند و اگر میخواهیم این فضا حفظ شود، باید بهياد داشتهباشيم که گنو لینوکس نه یک سیستمعامل است نه یک هسته. گنو/لینوکس فرهنگی منتج از فلسفه آزادی است که «شما» را در مرکز جهان کامپیوتر قرار میدهد و به خاطر داشته باشيد که سهم شما از این دنیا، دقیقاً با میزان فعالیت شما در آن مشخص میشود.