شهر کانزاس، حمل و نقل رایگان رو تجربه می کنه

کانزاس سیتی در آمریکا چند روزی است که با یک تیتر دائما دیده می شه: برنامه رایگان کردن کامل اتوبوس‌ها. این اولین شهر بزرگ در آمریکا خواهد بود که توش اتوبوس که سابقا ۱.۵ دلار برای هر سفر یا ۵۰ دلار برای بلیت نامحدود ماهانه بوده، رایگان می‌شه. هدف؟ افزایش درآمد شهر.

برنامه‌ریزها انتظار دارن که با رایگان شدن اتوبوس، حمل و نقل در دسترس پذیر تر بشه و در نتیجه آدم ها بیشتر جابجا بشن و از این طریق گروه‌های حاشیه ای که در فعالیت‌های اقتصادی کمتری شرکت می‌کن، بتونن با تحرک بالاتر، برای اقتصاد شهر مفیدتر باشن. یکی از مشاوران شهرداری در این مورد می گه که «به اعتقاد من، مردم حق دارند در شهر جابجا شوند. هدف از این برنامه، کسب اعتبار نیست بلکه انجام کار درست است».

مسوول نوآوری شهر می گه که این تغییر دیدگاه چهار پنج سال قبل بوده که باعث شده شهر در این مسیر حرکت کنه. اون می گه در این مدت، مسوولین بیشتر از اینکه روی ابزار حمل و نقل فکر کنن، روی اهداف و آثار حمل و نقل در شهر متمرکز شدن. به این معنی که الان نگاه می کنن که بودن یا نبودن هر خیابون یا اتبووس چه تاثیراتی روی اقتصاد و شکل زندگی مردم می ذاره.

راستش من خیلی وقت بود می خواستم در این مورد بنویسم و بگم عملا فاصله شهرها رو با کیلومتر نمی سنجیم، با «ساعت» می سنجیم. اگر در اتوبان‌ها حداکثر سرعت رو کم و کمتر می کنیم چون خیابون ها و ماشین ها و فرهنگ بد و بدتری ساخته ایم، عملا داریم محله ها و شهرها رو از هم دورتر و دورتر می کنیم. برای من مهم نیست تهران تا رشت چند کیلومتره، برای من مهمه که چند ساعته و چند تومن. همینطور ونک تا فلکه دوم صادقیه! حداقل تلاش کانزاسی ها این بوده که این فاصله ها رو صفر دلار بکنن، چیزی که داریم درست در جهت مخالفش حرکت می کنیم و این روزها رفت و‌آمد حتی با اتوبوس و مترو هم هزینه ای داره که در آخر ماه برای خیلی ها با معنی است و باید در موردش حساب کرد و از اونطرف فاصله شهرها به تومن و ساعت داره دورتر و دورتر می شه و فاصله آدمها، شغل‌ها و قشرها هم بیشتر و بیشتر.

منبع اصلی

فیلمی واقعی از قبیله ای «دست نخورده»

دیدن فیلم بالا برای من که فوق العاده بود (آدرس یوتوب). توی فیلم یک قایق به نزدیکی یکی از آخرین قبیله‌های دست نخورده انسانی رفته. قبیله‌ای شکارچی/گردآوری کننده غذا در شمال سلسله جزایر آندامان هند. این قبیله چند وقت قبل به خاطر کشتن یک مبلغ مذهبی که سعی کرده بود واردشون بشه و دینشون رو عوض کنه مشهور شدن. این مبلغ مسیحی با پول دادن به ماهی‌گیرهای محلی به جزیره رسیده بود و بعد از زخمی شدن هم باز به اونجا برگشته بود تا بالاخره کشته بشه.

فیلم بالا مربوط به ۱۹۹۱ است که توش یک مردم‌شناس به اسم پاندیت از طرف وزارت امور قبایل هند به این جزیره نزدیک شد. این قبیله معمولا در موارد مشابه قایم می‌شدن یا تیراندازی می‌کردن ولی اینبار هدایایی شامل نارگیل رو پذیرفتن و خودشون رو نشون دادن. این مردم‌شناس می‌گه مشخص نیست چرا در این یک بار خاص مردم این قبیله پذیرفتن که دیده بشن و ارتباط بگیرن ولی به هرحال این انتخاب اونهاست و با قواعد اونها اتفاق افتاد. اون می گه «ما در جایی که فقط گردنمون از آب بیرون می موند از قایق بیرون پریدیم و نارگیل و هدایای دیگه ای بهشون دادیم اما اجازه ندادن به جزیره‌شون قدم بذاریم. ما علاقمند هستیم این تبادل هدایا ادامه پیدا کنه ولی اونها علاقمند نیستن و نباید مزاحمشون بشیم. ما باید به خواسته اونها مبنی بر تنها گذاشتنشون، احترام بذاریم».

فیلم برای من یادآور این بود که چقدر جهان بزرگ و کشف نشده است و چقدر عادی بود که ما الان جای اون مردم باشیم و چقدر از نظر زمانی بهشون نزدیکیم. امیدوارم شما هم از دیدن فیلم هیجان زده بشین.

مرتبط؟ معرفی، پیشنهاد و البته نکاتی و نقدی بر کتاب «انسان خردمند» نوشته یووال هرری

هیپستر کیه

امروز توی استوری اینستاگرام، به شوخی یه تگ #هیپستر زده بودم و دو نفر پیام داده بودن که هیپستر چیه، هر دو هم سرچ کرده بودن و نتیجه دقیقی نگرفته بودن.

هیپستر عبارتی نسبتا جدیده. درسته که چند ده سالی است وجود داره ولی به هرحال به تازگی دوباره باب شده و معنی‌اش هم تا حدی تغییر کرده. اولا که آدم‌ها معمولا به خودشون هیپستر نمی‌گن. هیپستر شبیه یک کلمه مسخره کننده است که توسط بقیه به هیپسترها گفته می‌شه. یه هیپستر می‌تونه این شکلی باشه:

می‌بینین که هیپستر دوست داره قیافه اش با قیافه مرسوم فرق کنه ولی خب از اونطرف کلی هم مواظبه که این فرق دقیق و منظم باشه. در واقع فضاش بیخیالی یا مهم نبودن نیست بلکه علاقمنده که خوش تیپ باشه ولی حرفش اینه که تیپم رو خودم تعریف می کنم نه بقیه. اما خب مشکل کجاست؟ اینجا که صدها هزار هیپستر با ایده متفاوت بودن، یک شکل می شن و از اونطرف علاقمندی شون به چیزهای قدیمی و کهنه و … باعث می شه این چیزها رو به جای پیدا کردن تو انبارهای خانوادگی یا مدت ها نگه داشتن، به قیمت های خیلی بالا بخرن. مثلا هیپسترها دوست دارن دوربین آنالوگ داشته باشن، دوچرخه قدیمی سوار بشن و در موارد حاد، به جای لپ تاپ با ماشین تایپ به کافه برن (:

برای همینه که کلمه هیپستر بیشتر به عنوان مسخره کردن استفاده می شه تا نشون بده که یک نفر در عین اینکه فکر می کنه متفاوت است و با چیزهای قدیمی اش خوشحال، داره از یک مد خیلی مشخص پیروی می کنه و کلی هم خرج می کنه تا به اون چیزهای قدیمی برسه. البته معلومه که هر کس هر کار می خواد می تونه بکنه ولی مشکل اصلی هیپسترها زیادی تلاش کردن‌ است.

هیپسترهای آمریکایی و اروپایی معمولا جوون های سفید پوست شهرنشین هستن که با استفاده از تکنولوژی‌های قدیمی و لباس های چهارخونه یا قدیمی و ریش و سبیل، می شه شناختشون. بخش های زیادی از جامعه هیپسترها رو چندان دوست ندارن و اصلا غیرعادی نیست همونطور که توی سریال شیملس هم دیده می‌شه، کافه‌ها ورودشون رو ممنوع کنن و البته هیپسترها هم از این موضوع ذوق کنن که «وای چقدر ما ضد جریان اصلی هستیم» و همزمان حاضر بشن پول بیشتری بدن تا توی همون کافه راه داده بشن.

هیپسترها معمولا طرفدار جنبش‌های سبز هستن، خودشون شراب و الکل خودشون رو درست می کنن و دوچرخه سوار می شن و غذای ارگانیک می خورن و حتی بعید نیست بگن به گلوتن حساسیت دارن چون به نظرشون حساسیت چیز باکلاسیه ( هرچند که درصد خیلی خیلی کمی از جمعیت واقعا حساسیت جدی به گلوتن داره).

و اتفاقا منم امروز ریش داشتم و یک دوچرخه قدیمی رو سوار شده بودم که اصولا خریدمش تا تعمیر کردن رو یاد بگیرم و دیشب هم سرویسش کردم و گفتم سوارش بشم و اگر یه لباس چهارخونه هم داشتم می تونستم هیپستر طبقه بندی بشم (:

هزاران #دوچرخه سوار برهنه در حمایت از خیابان‌های امن تر

تظاهرات دوچرخه سوارها شکل‌های مختلف داره. گاهی مثل سه شنبه‌های بدون خودرو، فقط توی خیابون بودنشون دفاع از حقشون است. گاهی برای اثبات اینکه نیاز به خط دوچرخه هست با لوله بازکن دستی برای خودشون خط درست می کنن و گاهی هم، در روز جهانی دوچرخه سواری برهنه، به خیابون میان!

در پانزدهمین دوره‌اش، امسال هم مراسم جهانی دوچرخه سواری لخت با دو هدف برگزار شد: ۱. تشویق به دوچرخه سواری و ۲. تشویق به راحت بودن با بدن. هدف اول که نیازی به توضیح نداره. دوچرخه ها کیفیت شهر رو بالا می‌برن. اما در مورد دوم ایده اینه که دیدن بدن‌های مختلف اون توهم «همه خوشگلن جز من» که پورنوگرافی و تبلیغات به آدم‌ها می ده رو از بین می بره و یادمون می ندازه که اینقدر نگران بدنمون نباشیم و باهاش احساس راحتی کنیم – حالا شاید خیلی اکستریم بر اساس برداشت های ما از انسان (:

اما دلیلی که اینو نوشتم، تظاهرات سائوپائولو بود. توی برزیل هزاران نفر به خیابون اومدن و تا جایی که دوست داشتن برهنه دوچرخه سوار شدن تا علاوه بر مسائل قبلی، امنیت دوچرخه سواران رو هم به یاد طراحان شهر بندازن. با شعارهایی مثل «وقیح، بی اهمیت بودن امنیت ما است»‌ (ترجمه نسبی) و «عجله شما به قیمت جان آدم‌ها تمام می‌شود». و البته ما برای برزیلی ها که نمی‌تونیم مستقیما کاری بکنیم ولی دیدن دنیا، بهمون می گه کجای دنیا هستیم (: از این به بعد از دوچرخه بیشتر می نویسم.

به بهانه شارژ یک ماهه شوهر از طریق بوسیدن پا: فتیش شما منحصر به شما نیست، ولی همه هم ندارنش

فتیش کلمه بسیار جالبیه و در جاهای مختلف کاربردهای فوق العاده داره. مثلا توی انسان‌شناسی، فتیش شیئی است که تصور می شه قدرت‌های فوق طبیعی داره. توی خیلی از ادیان و باورها، چیزهایی که انسان‌ها ساختن رو طوری نگاه می‌کنیم که انگار نیروی ماورای انسان‌ها پیدا کرده. همین کلمه فتیش توی اقتصاد سیاسی به شکل فتیشیم کالایی دیده می‌شه. مفهومی که به یک پدیده عجیب اشاره می‌کنه: اینکه حین تولید یک کالا، ما کم کم فراموش می کنیم که کاربرد اون کارا برای انسان‌ها چیه یا چطوری انسان‌ها دست به دست هم می دن تا کالا رو برای مصرف تولید کنن و می ریم به سمت اینکه انگار اون کالا یه چیز مستقل است که خودش ارزشی مستقل داره؛ حتی شروع می کنیم به جای «حسین» می‌گیم «اونی که آیفون ایکس خریده».

اما این کلمه توی دنیای سکس هم هست. فتیش توی دنیای سکس هم تعریفی تقریبا مشابه داره: چیزی که ارزشی خاص پیدا می کنه. مثلا در حالت عادی بوسیدن پا یک بوسیدن ساده است ولی ممکنه این برای یک نفر فتیش جنسی باشه: بوسیدن پا تبدیل بشه به بخش خیلی مهمی از سکس یا یک علاقمندی که سکس رو خیلی جذابتر می‌کنه. آدم ها فتیش‌های متنوعی دارن و کسی هم دقیقا نمی دونه چرا. مثلا اینها بعضی از فتیش‌های مرسوم هستن:

  1. علاقمندی خاص به پا
  2. علاقمندی خاص به چرم
  3. بازی با ادرار
  4. فیلم‌گرفتن از رابطه
  5. تظاهر به تفاوت سنی

روانشناس‌ها برای اشاره به این ماجرا از پارافیلی استفاده می‌کنن که جزو بیماری‌ها هم نیست و شرایط هر کس است. البته اگر از حد خاصی بگذره یا ناتوانی در رابطه غیرفتیش ایجاد کنه و غیره و غیره ممکنه نیازمند کمک گرفتنی جدی‌تر باشه.

اما برگردیم به فیلم. در این هفته فیلمی دست به دست می‌شه که توش خانمی در تلویزیون جمهوری اسلامی توضیح می ده که زن اگر می‌خواد مردی رو تا یک ماه شارژ کنه خوبه پاهای اون مرد رو ببوسه. اینکه این بحث ضد زن و زشت و مسخره است به کنار. اینها همه هست چون از تلویزیون رسمی به همه زن ها از طرف یک کارشناس توصیه می شه. اما نکته جالب این است که:

اگر شما فتیشی دارین، مطمئن باشین که اون فتیش منحصر به شما نیست. اما این رو هم بدونین که اون فتیش همه نیست. هر چقدر هم شما فکر کنین بهترین چیز دنیا است، از نظر بقیه ممکنه کاملا غیر سکسی و بیمزه و حتی توهین آمیز باشه.

در واقع کاملا ممکنه این خانم و شوهرش از اینکه خانم پای همسرش رو می بوسه به اوج لذت برسن و بینشون لینکی برقرار بشه که هیچ چیز دیگه نتونه باهاش رقابت کنه. اما مشکل اینجا ست که این خانم همین رو به همه توصیه می‌کنه، حتی به عنوان راه حل کسی که کتک می خوره. مشکل اصلی اینجاست که این خانم نمی دونه که این رابطه خاص خودش و شوهرش مربوط به خودشون دو تا است و ظاهرا غافل است از اینکه فتیش هر کس یه مساله شخصیه. این عمومی دونستن فتیش جنسی رو در جاهای دیگه هم می‌بینیم. مثلا یک زمانی رییس بگیر و ببند حجاب گفت که اگر خانمی چکمه بپوشه یعنی خیلی سعی کرده سکسی بشه و باید دستگیر بشه (همین ایشون بود که بعدا در حال نماز جماعت برگزار کردن با زنان برهنه دستگیر شد؟). یا حتی خارج از فضاهای سکسی، مثلا در جایی که یکی فکر می کنه اگر مثل سگ رفتار کنه، ارج و قرب زیادی پیدا می‌کنه و این رو به بقیه هم توصیه می‌کنه.

من و شما باید بدونیم که هر چقدر هم فتیش عجیبی داشته باشیم، حتما یکی دیگه هست که همون فتیش رو داره و ما هیچ وقت تو فتیشمون تنها نیستیم. اما بایدیادمون هم باشه که اگر چیزی برای ما به شکل خاص برانگیزاننده است، معنی اش این نیست که برای بقیه آدم‌ها هم اینطوره. باید خودمون رو بشناسیم و با پارتنرمون یا شرایطمون هماهنگ بشیم؛ بدون تعمیم دادن علاقمندی شخصی‌مون به کل بشریت.

زلزله و جنبش های خیابانی، سه شباهت و یک تفاوت

این روزها ما با دو تا چیز درگیر هستیم: زلزله و آدم هایی که توی خیابون دارن با زندگی شون بازی می کنن تا بتونن فریاد بکشن که چی می خوان؛ از سقوط رژیم تا نان. این دو تا شباهت ها و تفاوت های زیاد دارن. بذارین یه نگاه بندازیم:

  • زلزله و جنبش خیابانی از این نظر شبیه هستن که امکان وقوع هر دو رو می شه سنجید ولی زمان دقیق وقوع هیچ کدوم رو نمی شه پیش بینی کرد. تو تهران بالاخره زلزله خواهد اومد چون روی گسل است و در ایران حتما جنبش های خیابانی خواهیم داشت چون شکاف هایی مثل فقر و نبود آزادی های مدنی و عدم دخیل بودن مردم در تصمیم گیری و فساد و … هست و دائما بزرگتر می شه. اما هیچ کس نمی تونه بگه دقیقا چه روزی زلزله اتفاق می افته؛ زلزله سورپریز می کنه؛ درست مثل جنبش خیابانی که یکهو اتفاق می افته و همه از خودشون می پرسن «اینها از کجا هماهنگ شدن؟»
  • یک شباهت دیگه هم اینه که وقتی علم پیش می ره، آدم ها می فهمن که جنبش زمین، نتیجه اتفاقات زمین شناسی است نه نفرین علیه مردم. علم هم که پیش بره آدم ها می فهمن جنبش خیابانی محصول شرایط محیط است نه دستور یک نفر یا یک گروه.
  • و در نهایت می رسیم به شباهت نهایی: برای مقابله با زلزله می شه برنامه داشت و هم برای مقابله با جنبش خیابانی هم همینطور. حالا در کشور ما برای یکیش میلیاردها خرج شده و کلی آدم پرورش پیدا کردن و حقوق گرفتن و وسیله خریداری شده و براش تو خیابون خط ویژه کشیدن و پادگان کنار جاهای مهم گذاشتن و … ولی برای یکیش بیشتر متمرکز بر دعا و تند به بیرون دویدن و رفتن زیر مثلث هستیم

اما فرق..

  • فرق زلزله و جنبش خیابانی اینه که وقتی روی گسل هستین، تقریبا هیچ کاری به جز آماده شدن برای زلزله احتمالی نمی تونین بکنین. اما وقتی بحث از جنبش خیابانی باشه، به راحتی امکان پیشگیری داریم. برای جلوگیری از جنبش خیابانی، کافیه شکاف ها رو کم کنیم یا اجازه ندیم شکاف های مختلف (مثلا فقر، نداشتن حقوق مدنی، نداشتن حقوق فردی، عدم مشارکت سیاسی، …) روی هم بیافته. مثلا الزاما خودی های هم فکر ما پولدار و غیرخودی ها فقیر نباشن. یا الزاما حق تحصیل و آزادی مدنی و آزادی بیان و کار رو از یک گروه خاص نگیرن و این شکاف ها رو تقسیم کنن بین افراد مختلف. حکومت با شعورتر هم برای غیرلازم کردن جنبش خیابانی،‌ می‌ره به این سمت که به همه اجازه مشارکت بده. مثلا یکی از رهبران جنبش خیابانی آلمان بعدها از طرف حزب سبز،‌ وارد مجلس می شه و خواسته هاش رو اونطوری پیگیری می کنه. وقتی در یک حکومت همه حق نظر دادن پیدا کنن – به اندازه رای شون – اصولا جنبش خیابانی غیرمحتمل می شه. «براندازی»‌ اصولا مربوط به شرایطی است که فقط یک ایده حق اظهار نظر داشته باشه؛ به فکرتون می رسه مثلا کسی بخواد حکومت آلمان رو براندازی کنه؟ نه؛ چون اگر رای داره حکومت رو برای مدتی که رای داره، می دن دستش. به این می گن دموکراسی که البته به ما گفتن ترسناکه و شبیه زلزله؛ ولی واقعیت اینه که خیلی فرق داره.

بازی نهنگ آبی دقیقا از اینجا اومده و دقیقا این شکلیه

اینجا اینترنت است. جایی که توش یکسری خریدار هستن و یکسری فروشنده. خریدارها اینجا می چرخن، سایت ها رو می خونن، از تنهایی در میان، حس عضویت در گروه پیدا می کنن و وقتشون می گذره. فروشنده ها هم می نویسن، عکس می ذارن، لینک می دن و هر کاری دیگه که باعث بشه بخشی از وقت خریدارها به اونها اختصاص پیدا کنه.

یک روز یک روزنامه نگار مهمل روس مطلبی می نویسه که یکسری خودکشی رو به هم و به یک پدیده ناشناخته به اسم نهنگ آبی مرتبط می کنه. منظور اصلی نویسنده اینه که چند تا از این خودکشی ها مربوط به آدم هایی بوده که عضو یک شبکه اجتماعی بودن و بعد که توجه خوبی جلب می شه همه دنیا شروع می کنن به نوشتن در مورد خطر بزرگی که بچه ها رو تهدید می کنه. چرا؟ چون خطر فروشش خوبه. آدم ها از اینکه از چیزی بترسن خوششون میاد و بهتر از اون اینه که شروع کنن به گفتن اینکه «وای تو رو خدا مواظب باشین» و در نقش قهرمان بقیه رو از چیزهای دیگه بترسونن. پدیده ای که قرن ها برامون آشنا است.

واقعیت چیه؟ گزارش های مستقل چیزی در مورد بازی نمی دونن و نمی گن. خودکشی ها به هم ارتباط معنا داری ندارن و کل جریان نهنگ آبی زاده هیجانی است که روزنامه ها و رسانه ها دوست داشتن سوارش بشن و مخاطب جذب کنن. توی کشوری مثل ایران عزیز هم که دیگه ماجرا نور علی نور است. کارشناس میاد توی تلویزیون و توضیح می ده که این چقدر مهمه و باید در موردش دونست و چه خطر بزرگی است و یک گروه هستن که این بازی رو می کنن و … و این خطرناکترین حرفی است که یک رسانه رسمی می تونه بزنه!

وقتی شما بچه ای دارین که بهش می گین «یک گروه خاص هستن که یه چیزی می دونن که فقط خودشون می دونن چیه»، این بچه حاضره هر کاری بکنه که جزو اون گروه باشه. تعلق گروهی اولین قدم های نوجون است در تعریف هویت مستقلش. برای همینه که پسر بچه ها کلاه های عجیب می ذارن، سیبیل می ذارن، پیرسینگ می کنن، جور متفاوتی حرف می زنن، نشان و سمبل به کیف و لباسشون می چسبونن و …

از خیلی نوجوون ها اگر بپرسین «ایکس ممنوع است. آیا تو در مورد ایکس اطلاعات داری؟» جوابش بله است. دفعه بعد که دیدین چطوری با هیجان در مورد مواد مخدر و انواعش حرف می زنن یا می گن طبقه بندی های پورن رو بلدن یا خودشون خیلی خلافن، به این فکر کنین که اگر به یک نوجوون بگین «بازی نهنگ آبی هست که توش آدم ها که عضو گروه خاصی شدن به خودشون صدمه می زنن» اصلا نباید تعجب کنین اگر بگه «خودم بلدم، خودم عضوم». و نتیجه اش توی همه دنیا بوده: بچه هایی که با چاقو رو دستشون خط می ندازن و عکسش رو می ذارن تو شبکه های اجتماعی و می گن «مرحله ۱۴ رو انجام دادم» و یکهو بین دوستاشون اعتبار «خفن بودن» رو پیدا می کنن.

واقعیت اینه که هیچ چیزی به اسم بازی نهنگ آبی وجود نداشته. حداقل تا وقتی که رسانه ها شروع نکردن بگین چنین چیزی هست. بعد از اینکه تبلیغ شد که یک گروه مخفی هست که خیلی خفنه، خیلی ها گروه مخفی رو نه فقط می شناختن که حتی عضو بودن و شروع کردن به عضو گرفتن های بعدی. اگر تلویزیون انحصاری ایران واقعا نگران نوجوون ها است بهتره به این فکر کنه که اگر هیچ موزیک اعتراضی ای نباشه، اگر گنگ های نوجوون ها تحمل نشن، اگر پلیس به مدل مانتو گیر بده و … و به جاش کارشناس از گروه های مخفی مخصوص خودکشی حرف بزنه، مقصر خودکشی های بعدی کسی نیست به جز کارشناس مربوطه و مسوولین تصمیم گیرنده ماجرا. بازی نهنگ آبی دقیقا از توی اینترنتی اومده که توش رسانه ها سعی می کنن هیجان انگیزترین چیزی که می تونن بسازن رو بفروشن و در ایران، شکلش دقیقا شبیه یک رسانه انحصاری است که بعد از خفه کردن صدای همه، نگران می شه که چرا هنوز مردم دوستش ندارن و به جوون ها توضیح می ده که «یکسری آدم خفن دارن خودکشی می کنن ها» و بعد خبر خودکشی آدم ها رو با آب و تاب گردن بقیه می ندازه.

رادیوگیک شماره ۷۶ – پر از تقبیح

در شماره جدید رادیو گیک به درهایی سر می زنیم که با اشتباه کارخونه سازنده دیگه باز نمی شن و دستگاه هایی که از دی ان ای ها، ویروس می گیرن! با ما باشین تا در کمال شرمندگی از خودمون، از دولت های خبیث فاصله بگیریم!

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

یک آهنگ با ۱۰ دقیقه سکوت، ترک ۴۴م پر فروش آیتونز این هفته است
آقای سمیر رژامی یه آهنگ خوب ساخته و منتشر کرده: aaaaa very good song که ۹ دقیقه و ۵۸ ثانیه سکوت است. ارزشش؟ خودروهایی که اتوماتیک وصل می شن به گوشی و از اول شروع می کنن آهنگ ها رو پخش کردن. حداقل ۵هزار نفر این مشکل رو داشتن و نفری ۹۹سنت پول دادن اینو خریدن که ۱۰ دقیقه اول که تو ماشین هستن چیزی پخش نشه! (: ایده خوب هست، نگین نیست

ویمو waymo برای تست ماشین های خودکارش یک راه حل پیدا کرده: ساخت یک شهر

ویمو بخش ماشین های خودکار گوگل است. در واقع ماشین های خودراننده. این شرکت همیشه برای تست ماشین ها مشکلات متنوع داشته و اتفاقا از بخش هایی در گوگل است که نسبتا هم مخفی نگه داشته شده. حالا اونها از دو پروژه مختلفشون پرده برداشتن. اولی یک شهر کاملا تقلبی در کالیفرنیا،‌صد مایلی سیلیکون ولی که اسمش رو گذاشتن قلعه و پر است از خیابون که بشه توش خودروهای خودراننده رو تست کرد. همه جور تستی. مثلا اینکه یکی بپیچه جلوی ماشین یا بستن خیابون ها با موانع و این چیزها. هاها.. بهترین روش حل مشکل : شهر خودتون رو بسازین.

وب اسکریپتینگ هک کردن نیست
در رای ای مهم، دادگاه فدرال کالیفرنیا رای داده که اسکریپ وب برای جمع کردن دیتا برابر هک کردن نیست. شاکی لینکدین بوده و متشاکی شرکت های.کیو که کارش جمع کردن اطلاعات از سایت هایی مثل لینکدین است و فروختن اونها به شرکت ها. حکم دادگاه [توضیح اینکه چرا مهمه] و ۲۵ صفحه است که توش می گه اسکریپ حتی بعد از درخواست سایت مبنی بر توقف کار هم، غیرقانونی نیست. طبق رای وقتی چیزی روی اینترنت قرار می گیره به عموم اجازه دسترسی به اون داده شده؛ مثال قاضی مغازه ای است که درش قفل نیست و در ساعات کاری یک نفر می تونه بره تو و به همه اجناس نگاه کنه.

حرکت مایع گونه الکترون‌ها در گرافین، موج جدیدی در فیزیک ایجاد می کنه

هوم.. فیزیک دانمون رو نداریم برامون توضیح بده‌ ): خیلی بده. ولی خب.. خبر می گه که با مشاهده حرکت غیرعادی الکترون ها در گرافین، درک جدیدی از مواد رسانا پیدا شده. گرافین با خاطر ساختار دو بعدی اش بارها از مثلا مس رسانا تره ولی از اون مهمتر شکل حرکت الکترون ها است که بر خلاف فلزات رسانای مرسوم، گاهی چندین میکرون رو بدون پخش شدن حرکت می کنن. محققان این تحقیق که توی نیچر فیزیکز منتشر شده می گه که الکترون های بررسی شده حتی سریعتر از الکترون هایی حرکت می کردن که کاملا آزاد بودن. درک من از مطلب اینه که الکترون های کاملا آزاد حرکت های پخش شونده بیشتری دارن از الکترون هایی که روی سطح گرافین جاری می شن. به هرحال تخص من نیست ولی لازم بود بگیم چون می گن درک جدیدی از جهان ممکنه به ما بده!

شنود توسط قطعات تعمیری موبایل

مقاله ای که این هفته توی یوزنیکس آفنسیو تکنولوژی منتشر شده خیلی چشم گیره. نشون می ده چطوری تعمیرکاری می تونه گوشی ای که بهش برای تعمیر داده شده رو با اسکرین / دیسپلی جدیدی به صاحبش پس برده که برای اکثر آدم ها قابل تمایز گذاشته شدن با اسکرین اصلی نیست ولی این توانایی رو داره که نه فقط چیزهای تایپ شده رو ذخیره کنه که بدافزار نصب کنه یا حتی پترن ها رو هم نگه داره. هزینه چنین اسکرینی اگر در مقیاس صنعتی ساخته بشه تقریبا ۱۰ دلار بیشتر از اسکرین اصلی خواهد بود. برای نمونه روی یک ال جی پد ۷ و یک نکسوس ۶پی نصب کردنش و هم درایور آی او اس رو نشون دادن هم درایور اندروید رو. در واقع به این تیپ حملات می تونیم کم کم اسم chip in the middle attack بدیم.

و برقصین؛ پیری رو کند می کنه
ماکه پیر تر می شیم، تغییراتی منفی رو در سلامت بدن و مغز شاهد هستیم. حالا یک مقاله جالب توی ژورنال آزاد پیشگامان نوروساینس چاپ شده که می گه فعالیت فیزیکی این روند رو کند می کنه و یکی از بهترین کندکننده ها، رقص است (: دکتر کاترین رهفلد رهبر این تحقیق می که که دو فعالیت اصلی ورزش استقامتی و رقص می تونن پروسه پیری رو کند کنن یا حتی در مواردی معکوس. خبر خیلی قرص و محکمی نیست ولی خب برای مایی که اسم رقص هم برامون ممنوعه، شنیدنش باحاله… برقصین حالش رو ببرین [آهنگ شاد]

در اعماق

دری که باز نمی شه

توی یکی دو تا پادکست قبلی، در مورد دری که کلید نداره حرف زده بودیم. بحث اینترنت چیزها و اینکه چطوری اضافه کردن پیچیدگی به چیزهایی که وظایف ساده دارن، مسیر رو سخت می کنه. اخیرا لاک استیت که یک شرکت سازنده قفل های هوشمند است، اشتباهی آپدیتی که باید به سری ۷۰۰۰آی می فرستاد رو به سری قفل های ۶۰۰۰آی فرستاد و اونها دیگه نتونستن به شبکه مادر وصل بشن: چیزی که در بسیاری از دیوایس های هوشمند پایه ارتباط هایی مثل باز کردن از راه دور، وضعیت و .. هستن. حالا شاید فقط ۵۰۰ تا مهمون ایر بی اند بی و اینها گیر کرده باشن ولی باید درک کنیم که دنیا کدوم طرفی می ره.

آلوده کردن دستگاه خواننده دی ان ای با دی ان ای آلوده
بخش هایی از اخبار دارن ترکیبی از دنیای آینده می شن که حالا اتفاق می افتنن.. در آینده هستیم! این خبر می گه که محققان برای نشون دادن مشکلات پیش رو که حواسمون بهش نیست، روی دی ان ای اطلاعاتی نوشتن که می تونه کامپیوتری که مظلومانه داره دی ان رو می خونه رو آلوده کنه! در واقع بافری که دیتاهای دی ان رو می خونده اونها رو به شکل A, T, G و C ذخیره می کرده؛ در سایزی مشخص. حالا با یک حمله بافر اورفلو اونها تونستن کد اجرایی رو هم به حافظه ماشین خواننده تزریق کنن! در اصل کامندهای شل رو. اینکه با چنین چیزهایی چیکار می تونن بکنن شدیدا وابسته به اینه که ماشین های خواننده دی ان ای قراره در آینده چیکار کنن… و … حالا ریز بگم که یک تقلب کوچیک هم کردن چون خودشون کد خواننده رو هم نوشته بودن ولی به هرحال سعی کردن نشون بدن چنین چیزی رو.

ربات های قاتل و نامه ۱۱۶ نفره علیه شون

قبلا هم در رادیوگیک ازش گفته ایم ولی هی دارن نزدیکتر می شن: ربات های قاتل (کمی صحبت). حالا در یک نامه ۱۱۶ نفر از متخصصین هوش مصنوعی (شامل ایلان ماسک و مصطفی سلیمان از دیپ مایند گوگل و وزنیاک و هاوکینگز)‌ از «انقلاب سوم جنگ افزار» حرف می زنن. اونها می گن «کشنده های مستقل»‌ یک «پاندورا باکس» هستن که اگر توسعه پیدا کنن اجازه درگیری های نظامی عظیمتری از هر چیزی که درک می کنیم رو خواهند داد. ابزارهایی که تروریست ها ازش علیه جمعیت های بیگناه استفاده خواهند کرد و ابزارهایی که هک می شن تا کارهای غیرقابل تصوری بکنن. اونها می گن وقتی این جعبه پاندورا باز بشه، دیگه بستنش کار حضرت فیل است. اونها می خوان سازمان ملل این ابزارها رو ممنوع اعلام کنه. ربات های قاتل ابزارهایی هستن که به شکل کاملا مستقل اهداف خودشون رو انتخاب و هدف قرار می دن و می کشن. فعلا چنین چیزی نداریم و ابزارها برای عمل نهایی و حتی انتخاب هدف نیازمند دخالت یا تایید انسان ها هستن.

شارژ خودروهای برقی با بلاک چین در کالیفرنیا

خب عنوان خبر باحال نیست.. در واقع یک شرکت جدید به اسم ای.موتور.رک از بلاک چین استفاده کرده تا دارندگان شارژر خونگی خودروهای برقی رو به هم وصل کنه. شما عضو می شین، اجازه پیدا می کنین از شارژر دیگران استفاده کنین و دیگران هم می تونن توی پارکینگ شما از شارژرتون ماشینشون روشارژ کنن و بلاک چین حساب ها رو نگه می داره. دو تا بحث هست.. یکی استفاده از چیزهای بیکار [نظرات خودم در مورد خرید اشتراکی یا سیستم های اجاره و ..] و یکی ظهور بلاک چین در هر گوشه که داریم نگاهش می کنیم. از بیت کوین زیاد حرف می زنیم ولی تکنولوژی جذاب پشت ماجرا بلاک چین استکه موندگاره و رشد کننده.. کمی توضیح در مورد لجر و این چیزها. آهان اینم جالبه که کمپانی پشت ماجرا eMotorsWreck از خود اصل جریان سود برنمیداره بلکه این رو روشی می کنه برای سرمایه گذاری آدم ها در خریدن شارژرهای خونگی و اجاره دادنش به بقیه.. این کمپانی در واقع شارژر خواهد فروخت به کسانی که می خوان تو سیستم مشارکت کنن.

تشدید سرکوب آزادی بیان در اینترنت چین: نوشتن بدون اسم ممنوع

تبریک و تقبیح

مفصل

موسیقی

  • شروع با چامسکی که توضیح می ده هر عمل فردی می تونه مفید باشه
  • ادامه با حسن شماعی زاده و شادمهر
  • آهنگ تهران از سینا شیخی
  • آهنگ آخر رو هم که می شناسین