برنامه‌نویسی پایتون برای تاریخ‌دانان (و دیگر محققان علوم انسانی)

آیا یک نفر محقق علوم انسانی می‌تونه بدون اینکه برنامه نویسی بلد باشه محقق خوبی باشه؟ بله

آیا یک نفر محقق علوم انسانی اگر برنامه نویسی بلد باشه محقق بهتری خواهد بود؟ بدون شک بله

پس منطقی است که کسی کتابی بنویسه برای یاددادن برنامه‌نویسی و از اون مهمتر دقیقا بخش‌های کاربردی برنامه‌نویسی برای یک محقق علوم انسانی. کارهای منطقی هم معمولا انجام می‌شن.

شبکه کانادایی تاریخ و محیط کانادا، کتاب آزاد و رایگانی رو روی سایتش گذاشته که در ده فصل، برنامه‌نویسی پایتون رو آموزش می‌ده. از نصب تا هر چیزی که احتمالا برای یک محقق اجتماعی مهمه از جمله:

  • خوندن و نوشتن فایل‌
  • شمارش تکرار کلمات و عبارات
  • جستجوهای متنوع
  • ساختن دیکشنری‌ها
  • ساختن KWICها
  • ساختن تگ‌کلاودها
  • استخراج کردن لینک‌ها از درون صفحات وب به شکل خودکار

و غیره و غیره… کتاب تاریخدان برنامه نویس رو می تونین به فرمت پی دی اف، آنلاین یا حتی روی گیت دریافت کنین.

بهترین طنز لینوکسی : پادکست اول آوریل لینوکس آوت‌لاوز

اگر این فاکتورها رو دارین این پادکست هفده مگی و سی و شش دقیقه‌ای احتمالا خنده‌دارین چیز ممکن برای شنیدن است:

  • از فلسفه گنو/لینوکس سر در می‌آوردی
  • لینوکس آوت لاوز را هفتگی گوش می‌کنید
  • اخبار دنیای لینوکس و نرم افزار آزاد را می‌شناسید
  • می‌دانید Lame یعنی چه
  • انگلیسی‌تان قابل قبول است

لینوکس آوت لاوز یک پادکست هفتگی لینوکسی است. در شماره اول آوریل، این دو نفر آلمانی و انگلیسی به جای پادکست همیشگی یک بمب خنده ساخته‌اند. جالبی جریان هم این است که سبک برنامه دقیقا مانند قسمت‌های قبلی است: مقدمه، توزیع‌های جدید و اخبار، بررسی اخبار رقبا، بررسی‌ها و فیدبک‌ها و در نهایت یک موسیقی برای پایان داستان اما اینبار همه چیز فرق می‌کند…

اگر از لینوکس و دنیای آزاد سر رشته دارید و می‌خواهید سی و شش دقیقه بخندید، حتما و حتما شماره ۱۹۸ لینوکس آوت لاوز را گوش کنید. آهنگ نهایی را هم پیامبر جنبش نرم افزار آزاد استالمن شخصا اجرا می‌کند… هرچند که استالمن دیگر آن استالمن سابق نیست.

اینهم لینک مستقیم دانلود ام پی تری / شانزده مگ

اتاق زادگاه اینترنت برای نسل‌های آینده حفظ خواهد شد

این اتاق ۳۴۲۰ دانشگاه کالیفرنیا – لس آنجلس است. جایی که اینترنت در آن زاده شد:

تا چند وقت قبل کسی نمی‌دانست که اولین پیام آرپانت در کدام اتاق مخابره شده ولی حالا بعد از چهل و دو سال (که عددی مقدس برای گیک ها است) گروهی برای کشف موضوع تشکیل شده و بعد از مشخص کردن این اتاق تاریخی، مشغول تزیین آن به همان شکل سال ۱۹۶۹ هستند تا به عنوان یک محل تاریخی برای نسل‌های آینده حفظ شود. بازسازی اتاق به زودی تمام شده و مردم از اول جون خواهند توانست از این موزه بازدید کنند.

منبع

دسترسی به فایل اصلی کامپیوتر: کامپیوترهای درون فیلم‌ها

وبلاگ AccessMainComputerFile.net یک هدف ساده بیشتر ندارد: گذاشتن تصویر کامپیوترهای درون فیلم‌ها. کافی است ماوس را روی هر تصویر نگه دارید تا ببینید از کدام فیلم است.

تصویر زیر ترمینال کامپیوتری فیلم Tron: Legacy است.

راستش ترمینال توی فیلم‌ها زیاد هست و معمولا موضوع خنده کسانی که حداقلی از کامپیوتر سر در می یارن یا قبلا با کامپیوتر کار کردن. اما وقتی صحبت از حضور jtnimoy برای ضبط اینترفیس‌ها باشد مساله فرق می‌کند. در تصویر بالا، جاش برای فیلم ترون، وارد emacs می‌شود و ادیتور را به چند قسمت جذاب تقسیم می‌کند و به قول هکرها l33t بازی در می‌آورد و با ps گرفتن و grep کردن پروسه مورد نظر را پیدا و در نهایت kill می کند (: به خاطر همین صحنه‌ها هم که شده، ترون لگاسی (۲۰۱۰) ارزش دیدن دارد.

گیمپ خوب است اما…

از هر طرفدار سر و پا قرص نرم‌افزارهای آزاد که بپرسید به جای فوتوشاپ باید از چه چیزی استفاده کرد به شما خواهد گفت «گیمپ» و بعد اضافه خواهد کرد که «البته گیمپ کمی متفاوت است اما بعد از کمی عادت کردن و تمرین می‌توانید کارهایی که با قبلا با فتوشاپ می‌کردید را با اینهم بکنید.». اما آرزوی من این است که امسال شاهد حضور فتوشاپ تجاری برای لینوکس باشیم تا بتوانم دنیای آزادم را برای جمع بیشتری تبلیغ کنم.

مساله این است که ظاهرا از نظر حرفه‌ای‌ها، گیمپ جایگزین مناسبی برای فتوشاپ نیست. این را عدم استفاده از گیمپ در جمع حرفه‌ها و همینطور مقاله هفته قبل تروی سوبوتکا تشریح می‌کند. او می‌گوید که گیمپ به سه دلیل نمی‌تواند به عنوان یک نرم‌افزار حرفه‌ای ویرایش تصاویر استفاده شود. اولین عاملی که تروی به آن اشاره می‌کند دقت است. او می‌گوید که گیمپ تنها از هشت بیت برای هر کانال رنگی استفاده می‌کند و در نتیجه برای هر رنگ در هر کانال تنها ۲۵۵ انتخاب مختلف دارد. این عدد در یک دوربین عکاسی دیجیتال کاملا معمولی با فرمت RAW، بین ۱۲ تا ۱۴ است و این به سادگی یعنی از دست دادن اطلاعات فقط با باز کردن یک فایل در گیمپ.

نکته دوم مورد اشاره، کارایی عملی گیمپ است. این نرم‌افزار از ابتدا برای فایل‌های بسیار حجیم طراحی نشده و حتی قلموهای آن هم به شکل پیش فرض سایزهای کوچکی دارند. این موضوع استفاده از گیمپ را حتی برای کار روی یک صفحه آ۴ با دقت ۳۰۰ پیکسل در اینچ هم سخت می‌کند. اما نکات فنی‌تر دیگری هم وجود دارند از جمله بحث نور خطی. در مونیتورهای کامپیوتری، به خاطر حضور اشعه کاتودیک و اینجور مباحث، رنگ‌ها رفتار خطی ندارند. یعنی اگر یک واحد نور قرمز را به یک واحد نور قرمز اضافه کنید، دقیقا به دو واحد نور قرمز نمی‌رسید و اینجور بحث‌ها. نرم‌افزارهای حرفه‌ای تر این مشکلات را با کالیبره کردن حل می‌کنند ولی تا به حال که گیمپ راهی برای حل این مساله ارائه نکرده.

مشخص است که امکان اصلاح گیمپ وجود دارد، امکان نوشته شدن یک برنامه آزاد برای ویرایش تصاویر از صفر هم صد در صد محتمل است و حاضر هستم شرط ببندم که به راحتی می‌تواند از فتوشاپ هم بهتر بشود. اما سوال این است که آیا کسی حاضر است برای اینکار وقت و انرژی بگذارد؟ حداقل دو سه سال است که می‌شنویم گیمپ قرار است یک پنجره‌ای بشود اما هنوز هم این اتفاق نیافتاده. می‌دانید چرا؟ در ماه‌های آخر ۲۰۱۰، دلیل عدم انتشار نسخه تک پنجره‌ای جدید اینطور اعلام شد:‌ باقی ماندن تنها دو توسعه دهنده در پروژه و نبود وقت کافی توسط آن‌ها.

گیمپ مشکل توسعه دارد و در حال حاضر هم توسط حرفه‌ای‌ها مورد استفاده نیست. مشکلی نیست و این نرم‌افزارهای برای کارهای ویرایشی من از سرم هم زیاد است اما شدیدا دوست دارم فتوشاپ تجاری را هم روی لینوکس ببینم تا سیستم عاملم برای یک قشر جدید هم قابل استفاده شود. از سال ۲۰۰۶، یک نظر سنجی از طرف ناول نشان داده بود که فتوشاپ در صدر برنامه‌هایی است که لینوکسی‌ها دوست دارند آن را روی سیستم‌عاملشان ببینند و من هنوز هم همین آرزو را دارم.

شغل: آینده نگر

همکارم پیام، یکبار از یک نفری که امضاش توی شرکت Futurist بود، پرسید که شغلش چیه. بعد از چند ایمیل کاشف به عمل اومد که فیوچریست یا آینده نگر – که هیچ ربطی هم به تاروت نداره – کسی است که سعی می‌کنه به روش علمی آینده جوامع / علم / بشر رو ببینه. عجیبه ولی یک شغل واقعی.

مثلا به این سند جذاب نگاه کنید. این مال موسسه Institute for the Future است که بهترین‌های دنیا رو جمع کرده بود تا بتونه آینده رو ببینه. سند مال سال ۱۹۷۱ است! چهل سال قبل! زمانی که دانشمندان تازه داشتند سعی می‌کردند با تکیه بر آرپانت، اینترنت رو ایده پردازی کنن. واقعا نیاز به نوابغی است که درست در سالی که اینتل تازه تاسیس شده بود، فهرستی درباره آینده بنویسه که سی مورد از سی موردش بعد از چهل سال محقق بشه.

از جمله این پیش بینی‌های می شه به چنین چیزهایی اشاره کرد: جامعه بدون پول، روزنامه شخصی شده بر اساس نیازهای هر فرد با متن و تصاویر مرتبط، کار خانگی فرد به فرد، بررسی قیمت و سفارش خریدهای خانگی از طریق کامپیوتر، دسترسی به فایلهای شرکت از خانه، سیستمی برای اطلاع رسانی در مورد قرارها و برنامه ‌های هر روز فرد، دسترسی به کتابخانه و مرور مطالب کتاب‌ها.

جالب نیست؟‌ اگر اصل سند رو بخونید می‌تونید ببینید که یک آینده نگر، از چهل سال قبل چه برداشتی از تکنولوژی‌های امروزی داشته.

چیزهایی که در مدرسه یاد نمی دهند

صحنه ای از فیلم مورد علاقه‌ام، مدرسه راک
مدرسه‌های ایران مثل بقیه مدرسه‌های دنیا چیزهای مزخرفی هستند. زحمات معلم‌ها و غیره به کنار ولی یک آدم معمولی دوازده سال به مدرسه می رود بدون اینکه یاد بگیرد در جامعه زندگی کند. احتمالا آخرین سه معادله سه مجهولی که یک نفر حل می‌کند در همان دوران راهنمایی است. آخرین جذر هم احتمالا در همان راهنمایی گرفته می‌شود و احتمالا من و شما هیچکدام عدد اتمی آهن را یادمان نیست و به زحمت ممکن است بتوانیم چهار کتاب از سمرقندی نام ببریم.

اما بعد از دوازده سال باید وارد جامعه بشویم. حالا بگویید برویم دانشگاه و بعد از شانزده، هجده یا بیست و دو سال درس خواندن با لیسانس، فوق لیسانس یا دکترا وارد جامعه بشویم… و تازه کلی چیز هست که بلد نیستیم. از یک چک نقد کردن در بانک تا قانون کاری که قرار است بر مبنایش کار کنیم تا حرف زدن با کسی که دوستش داریم.

ما در مدرسه و آن بیست و دو سال خیلی چیزها یاد می‌گیریم اما در خیلی چیزها هم کاملا بی سواد می مانیم. همین شد که تصمیم گرفتم این قوانین را برایتان بنویسم که قبل از ورود به جامعه مرورش کنید. زندگی جدی نیست ولی قانون های بامزه‌ای دارد که در مدرسه درسشان نمی‌دهند. این متن اولین بار در سال ۱۹۹۶ نوشته و چاپ شده و ممکن است بارها و بارها به فارسی ترجمه شده باشد ولی به نظرم ارزش دارم ترجمه آزاد خودم را هم بکنم.

قانون اول.

زندگی عادلانه نیست. اینهمه دین و بقیه داستان‌ها برای همین وجود دارند. یک نوجوان یا یک دکتر سی ساله که تازه در شرکتی استخدام شده دائم تکرار می‌کند که «این عادلانه نیست». شاید روزی ۸ بار. قانون اول را تکرار کنید «عدالت مبنای چیز خاصی در دنیا نیست.»

قانون دوم.

جهان واقعی ارزش زیادی برای شخصیت شما قایل نیست. بر خلاف مدرسه و خانواده که فکر می کنند شخصیت شما چیز مهمی است، برای محیط کار خروجی از همه چیز مهمتر است و هر کس قبل از اینکه محترم و متشخص باشد، باید کارا باشد. اگر فکر می کنید در مدرسه به شخصیت شما احترام نمی‌گذارند منتظر دنیای واقعی باشید تا نظرتان اصلاح شود. اگر فکر می کنید عدم احترام عادلانه نیست، به قانون یک رجوع کنید.

قانون سوم.

با خروج از دانشگاه یا مدرسه، ماهی یک میلیون درآمد نخواهید داشت و چیزی را هم طراحی نمی‌کنید. برای رسیدن به کارهای خوب باید مدت نسبتا زیادی تلاش کنید. اکثر چیزهایی که در دانشگا خوانده‌اید به درد محیط کار نمی‌خورند.

قانون چهارم.

اگر فکر می‌کنید معلمتان خیلی سخت گیر بوده، منتظر دیدن رییستان باشید. رییس شما بر خلاف معلم شما برای کار کردن با شما حقوق نمی‌گیرد.

قانون پنجم.

در بچگی همیشه کسی برای مقصر قلمداد بودن داشته‌اید. خانواده خوب نبوده یا معلم بد نمره داده. اما اگر بیست سی سالتان بشود و از دهنتان در بیاید که تقصیر مادرتان بوده که زندگی‌تان به هم خورده یا تقصیر مدیرتان بوده که حقوق‌تان کم است یا اخراج شده‌اید، همه به شما خواهند خندید. در دنیای واقعی خودتا مسوول کارهای خودتان هستید.

قانون ششم.

پدر و مادر شما قبل از به دنیا آمدن شما آدم‌های بسیار باحالتری بوده‌اند. روند خستگی و بی‌حوصلگی و بی‌هیجانی پدر و مادرتان از وقتی شروع شده که شروع کرده‌اند به حساب کردن پولشان برای خریدن پوشک برای شما، کار کردن برای مخارج تحصیل شما و وقت گذاشتن برای تمیز کردن اتاقتان. تمام مدتی که شما مشغول برنامه‌ریزی کارهای باحال زندگی‌تان بوده‌اید را آن‌ها مشغول فراهم کردن غذا و خانه و غیره برای شما بوده‌اند.

قانون هفتم.

مدارس سعی می کنند مفهوم رد شدن را ملغی کنند. تقریبا همه ورودی‌هایی که به تحصیل ادامه می‌دهند دیپلم می‌گیرند و تقریبا همه کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند مدرک می‌گیرند. در جامعه تقریبا ده درصد آدم‌ها شغل ندارند و دنبال شغل می‌گردند. تعداد بیشتری هم در عشق و غیره شکست می‌خورند و کسی هم تلاش نمی‌کند برایشان کلاس تقویتی بگذارد.

قانون هشتم.

زندگی نه ترم دارد نه تعطیلی تابستان. از شما انتظار می‌رود از یک لحظه به بعد هر روز هشت یا نه ساعت کار کنید و هر چهار ماه یکبار هم وارد یک زندگی جدید نمی‌شوید. به قانون اول و دوم هم مراجعه کنید. از این به بعد باید کار کنید و کار کنید و متاسفانه کارهای خیلی خیلی کمی هستند که کاملا لذت بخش باشند یا از آن مهمتر به شما اجازه خودشکوفایی بدهند.

قانون نهم.

تلویزیون واقعی نیست. در برنامه صدا و سیما هر خانواده کوچک یک خانه زیبا دارد و یک ماشین و مسافرت. در هیچ برنامه تلویزیونی آدم‌ها یک سوم زمان سریال را سر کار نیستند و در سریال‌های ماه رمضان، همه مشکلات در روز بیستم به اوج می‌رسند و روز بیست و هشتم همه چیز حل شده و همه خوشحالند.

قانون دهم.

اکثر شاگردهای لوس کلاس و خودشیرین‌ترین‌ها یا خرخوان‌ترین‌هایی که زمان مدرسه می‌دیدید، در آینده یا رییس شما خواهند شد یا دارای بقیه موقعیت‌های خوب جامعه.

قانون یازدهم.

انسان نامیرا یا زودمیرا نیست. شما هم مثل اکثر آدم‌های دیگر باید تقریبا هفتاد هشتاد سال زندگی کنید و بعد بمیرید. تاتوی روی بدن، تا پیری با شما خواهد بود همانطور که مفاصل دردناک ناشی از ورزش نکردن. انتخاب با خودتان است ولی یادتان باشد که قرار است حدود هفتاد هشتاد سال همین بدن باشید.

قانون دوازدهم.

همه بالایی ها را بدانید و شاد باشید. زندگی کوتاه است. خانواده مزاحمند، کار سخت است و زندگی حوصله سر بر اما هر چقدر زودتر لذت بردن از زندگیتان را شروع کنید، بهتر است.

تکمله.

اینها همه و همه برای وقتی هستند که بخواهید در شرایط معمول جامعه بازی کنید. مطمئنا می‌توانید به انتخاب خودتان یک قدم عقب‌تر بروید و به تمام این قوانین به عنوان قواعد یک بازی نگاه کنید. بازی‌ای که می‌شود به آن داخل شد یا نشد. داستان مهم این است که مسخره داور نباشید و اگر وارد بازی «جامعه خبیث سرمایه داری»‌ می‌شوید حداقل بخش بیشتری از قوانینش را بدانید.