لینوکس یعنی بهترین، سریع‌ترین و فنی‌ترین پشتیبانی (+ جوک مرتبط)

جالبه که وقتی صحبت از نرم افزارهای بازمتن و لینوکس می شه، یکی از استدلالها علیه اون اینه:

– پشتیبانی آقا پشتیبانی! وقتی چیزی مجانیه که دیگه خراب شد کارت با کرام الکاتبینه. من خودم زنگ می زنم مایکروسافت همه مشکلات رو حل می کنن برام.

امیدوارم دوستانی با تجربه زنگ زدن به مایکروسافت باشند. معمولا یک نفر با لهجه هندی یا کنیایی یا یک کشور جهان سوم به شما جواب می دهد و از روی لیست لعنتی شما را راهنمایی می کند:

– مطمئن هستید که کامپیوتر روشن است؟

– بعله خانم. مشکلم اینه که نمی تونم gateway رو عوض کنم.

– کابل شبکه رو چک کنین. معمولا در قسمت پستی..

– خواهرم! کابل شبکه رو می دونم چیه. جایی مثل 4.2.2.4 رو می تونم پینگ کنم ولی می خوام gateway رو عوض کنم.

– لطفا از منوی start در سمت چپ پایین گزینه run رو انتخاب کنید و بعد

– خانم جان! می گم اینها رو بلدم. از کجا باید …

می گویید نه؟ اینترنت را سرچ کنید یا دگمه TroubleShoot را فشار دهید تا از شما بپرسید که «کامپیوتر روشنه؟ کابل وصله؟ برق هم هست؟ دیگه نظری ندارم». این شاید به درد بعضی‌ها بخوره ولی من رو عصبی می کنه (: در عوض در دنیایی مثل دنیای لینوکس همیشه هزاران نفر مشتاق کمک شما هستند. بعضی ها مشکلات و راه حل اونها رو قبلا در اینترنت نوشته اند. در انجمن ها هر سوال مرتبط با لینوکس سریعا توسط دیگران جواب داده می شه (برای سوالات در ایران مراجعه کنید به انجمن‌های تکنوتاکس که البته بهتره قبل از هر سوال، جستجو کنید) و از اون بهتر همیشه یکسری IRC هست که آدم هاش آماده جواب دادن به شما هستند.

من امروز صبح می خواستم بدون gateway رو چجوری باید عوض کنم. وارد محیط چت عمومی IRC می شم. بیشتر از ششصد نفر در کانال #linux منتظر سوال من هستند. در خط اول سوالم رو می پرسم و سریعا دو نفر جواب می دهند. جواب دوم دقیقا همان جواب فنی است که من می خواهم (:


فراموش نکنید که در یک دنیای آزاد، افراد مشارکت طلب هستند و با یکدیگر همکاری می کنند. این تصور که کمک را فقط با پول می شود خرید، تصور دنیای انحصارها و رقابت ها است. برای اینکه ادای دینی هم کرده باشم، ده دقیقه ای در همان کانال می مانم و گپی می زنم و مشکل چند نفر را حل می کنم.

جوک.

یک هلی‌کوپتر که یک خلبان و یک سرنشین در آن بودند در حوالی سیاتل در حال پرواز بود که نگهان مشکلی فنی در سیستم ناوبری و بی سیم به وجود آمد. به خاطر تاریکی و مه، خلبان نمی‌توانست مسیر را پیدا کند.

خلبان به ناگهان متوجه برج بزرگی شد که رو به روی آن‌ها سبز شده بود و بعضی از چراغ‌هایش روشن بودند. از همراهش خواست تا روی کاغذی بزرگ بنویسید: «ما کجا هستیم؟» و به برج نزدیک شد. وقتی فاصله به اندازه کافی به برج نزدیک شد کاغذ را از پشت شیشه به افراد درون دفتر نشان دادند.

کارمندان سریعا به سمت یک کاغذ بزرگ دویدند و چیزی روی آن نوشتند و به سمت پنجره برگشتند. روی کاغذ نوشته شده بود: «شما درون یک هلی‌کوپتر هستید.»

خلبان لبخندی زد و به نقشه نگاه کند و به سمت فرودگاه سیاتاک رفت و به سلامتی فرود آمد.

بعد از فرود، مسافر از خلبان پرسید که: «چطور با خواندن اینکه شما درون یک هلی‌کوپتر هستید فهمیدی که کجای شهر هستیم؟‌»

خلبان گفت: «راحت بود. چیزی که خواندیم از نظر فنی درست ولی از نظر کاربردی کاملا بی استفاده بود. به راحتی فهمیدم که ما درست کنار ساختمان پشتیبانی فنی مایکروسافت هستیم.»


تشکر از دوستان خوبی که توی کامنت شیوه های بهتری رو هم دارند می گند و نشون می دن که لینوکس به چه جامعه فوق العاده پشت گرمه (: