خیلی خسته‌ام خیلی

اشاره: من این متن رو با الهام از یک متن نسبتا مشابه (که الان لینکش رو ندارم) حدود چند سال پیش به عنوان یکی از اولین متون وبلاگ سابقم که فیلتر شده نوشته بودم. از اون موقع فکر کنم بیشترین متن کپی / پیست شده و دزدیده شده در فضای اینترنتی ایران باشه. الان بعد از چندین سال دیدم که همکارها دارن دست به دستش می کنن (: این شد که گفتم اینجا بنویسمش تا حداقل یک جایی روی وبلاگم باشه (:


لان حدود ۱ سال است که خيلي خسته ام و اين هفته آخر هم که ديگه دارم از پا مي افتم. چرا ؟ هميشه فکر مي کردم کمي تنبل ام اما حالا دقيقا حساب کرده ام و متوجه شده ام که خيلي کار مي کنم. ببينيد ما توي ايران ۷۲ ميليون جمعيت داريم که ۱۳ ميليون اونها بازنشسته هستند. پس مي مونه ۵۹ ميليون نفر. از اين تعداد، ۲۴ ميليون دانش آموز و دانشجو هستند يعني براي انجام کارها فقط ۳۵ ميليون نفر باقي ميمونند. توي کشور ۱۰ ميليون نفر هم توي ادارات دولتي شاغل هستند که خب عملا کاري انجام نمي دن. پس براي پيش بردن کارها تنها ۲۵ ميليون نفر باقي مي مونند. از اين ۲۵ ميليون نفر هم تقريبا ۴ ميليون نفر آخوند و ملا و سانسورچي اينترنت و نماينده مجلس هستند پس فقط ۲۱ ميليون باقي مي مونن و اگر بدونيم که تقريبا ۱۷ ميليون آدم جوياي کار داريم، معنيش اين خواهد بود که کل کارهاي مملکت رو ۴ ميليون نفر دارن انجام ميدن. اما حدود ۲ ميليون نفر هم نيروهاي مسلح داريم و اين يعني فقط ۲ ميليون نفر نيروي کار باقي ميمونن. از بين اين دو ميليون نفر، ۶۴۶۹۰۰ عضو پليس و وزارت اطلاعات و نيروهاي سرکوب هستند پس کلا مي مونيم ۱۳۵۳۱۰۰. حالا اين وسط ۶۴۹۸۷۶ نفر بيمار داريم که قدرت کار ندارند و بار کارهاي کشور افتاده روي دوش ۸۰۶۲۰۰ نفر از جمعيت. فراموش کردم بگم که ما دقیقا ۸۰۶۱۸۶ نفر هم ممنوع القلم، ممنوع التصوير، ممنوع الصدا و ديگر انواع زنداني داريم پس کل کارهاي کشور افتاده روي دوش ۱۴ نفر! از اين چهار ده نفر ۱۲ تاشون عضو شوراي نگهبان هستند و پس متوجه مي شيم که کل کارهاي کشور افتاده روي دوش دو نفر: من و تو ! و تو هم که داري وبلاگ ميخوني.