صفحه کلید کولماک

تا حالا شده احساس مچ درد داشته باشین؟ به صفحه کلیدتون نگاه کنید. ردیف بالا سمت چپ. به ترتیب این کلیدها اون گوشه هستن: QWERTY. دقیقا به همین دلیل، به صفحه کلید شما، کوئرتی می‌گن.

صفحه کلید کوئرتی مربوط به قبل از اختراع کامپیوتر است. شاید تعجب کنید ولی طراحی این صفحه کلید برمی‌گرده به سال ۱۸۷۴ ! تاریخی که ماشین تایپ ساخته شده بود و یکسری چکش تق تق بالا می‌اومدن و کاراکترها رو روی کاغذ می‌نوشتن. مشکل این بود که این چکش‌ها دائما به هم گیر می‌کردن پس کریستوفر شولز کلیدها رو به نوعی کنار هم چید که امکان گیر کردن آن چکش‌ها به هم را به حداقل برساند. در عین حال یک هدف دیگر هم در میان بود! چی؟ راحت بودن تایپ؟ نه (: اینکه بشود کلمه Typewriter را فقط از روی یک ردیف تایپ کرد!

این صفحه کلید از سوی شرکت‌های سازنده با استقبال روبرو شد و تا امروز هم به عنوان استاندارد باقی ماند. اما

 کلیدهای پر استفاده کمی در زیر بهترین انگشت‌ها قرار گرفته‌اند. پس انگشت‌ها باید زیاد حرکت بخورند.
 یک انگشت باید چند کلید را پشت سر هم تایپ کند.
 گاهی کلمات فقط با یک دست تایپ می‌شوند، مثلا ‌sweaterdresses ! در حالت ایده‌آل دست چپ و راست باید یکی در میان کار کنند.
 در این ترکیب بندی، زیاد پیش می‌یاد که از مجبور بشین از روی ردیف وسط بپرین. مثلا تایپ minimum.

راه حل؟ یک نمونه راه حل ارائه شده، صفحه کلید دوراک بود که قبلا هم در موردش نوشته‌ام (در مطلب->320]. من خودم سراغ دوراک نرفتم چون یادگیری‌اش به نظر سخت می‌رسد و خودش هم اشکالاتی دارد. اما جدیدا راه حل دوم را دیدم که واقعا مشکلات کمی دارد…

 یادگیری‌اش ساده است چون خیلی‌ چیزها جای قبلی هستند
 تنها صفحه کلید طراحی شده برای کامپیوتر است. هم کوئرتی و هم دوراک برای ماشین تایپ طراحی شدند.
 با زندگی ما سازگار است، کلیدهای استانداردی مثل zxcvaqw که با کنترل یا کامند یا آلت زده می‌شن، هنوز جای خودشون هستن تا راحت بشه دست راست رو روی ماوس گذاشت و دست چپ رو روی این کلیدها.

صفحه کلید کولماک یا همان Colemak. این صفحه کلید تنها چینش صفحه کلید است که بعد از اختراع کامپیوتر به وجود آمده. تمرکز اصلی آن روی راحتی دست در موقع تایپ بوده و هر کسی می‌تواند با یک هفته تمرین آن را یاد بگیرد چون کلیدهای خیلی زیادی جابجا نشده‌اند. این صفحه کلید برای راحتی طراحی شده و از آن مهمتر برای سلامتی. چطور؟ فرض کنید بخواهید یک متن بزرگ تایپ کنید. مثلا به عنوان نمونه، متن اعلامیه حقوق بشر. من این متن را به ابزار بررسی صفحه کلیدها دادم. به نتایج نگاه کنید:

واو… غیرقابل باور! این مقایسه بین صفحه کلید کولماک و کوورتی است. در کوورتی برای تایپ ۳۰ بند اعلامیه حقوق بشر انگشت‌ها باید ۲۲۶ متر مسافت طی کنند. در کولماک فقط ۱۰۸ متر!‌کمتر از نصف!!!

فاکتور بعدی بحث ردیف وسط است: جای طبیعی انگشت‌ها و در نتیجه جای مهمترین کلیدها. در تایپ اعلامیه حقوق بشر، اگر از صفحه کلید کلماک استفاده کنید، ۷۳ درصد متن روی ردیف وسط تایپ خواهد شد! این رقم در کوورتی ۳۱ درصد است!

در تمام فاکتورهای دیگر هم کلماک به طرز غریبی از کوورتی جلو است. مثلا در کمتر از یک درصد موارد پیش می‌آید که لازم باشد یک انگشت دو دگمه پشت هم را فشار بدهد (این در کوورتی ۵ درصد است).

همه اینها سبب می‌شود که سوییچ کردن به کلماک جدی‌تر شود. این صفحه کلید بیش از حد جدید است و هنوز در دنیا جا نیافته ولی شرط می‌بندم که به زودی مشهورتر و مشهورتر خواهد شد. سوییچ کردن همیشه سخت است ولی به این فکر کنید که تا آخر عمر قرار است با کیبردها کار کنیم و بدون شک برای من می‌ارزد که یک هفته دردسر داشته باشم تا صفحه کلید جدید را یاد بگیرم.

تازه بین خودمان باشد! لازم نیست حتما دردسرزا بشوید. من الان سه صفحه کلید تعریف کرده‌ام: فارسی، انگلیسی کوورتی، انگلیسی کلماک. همیشه در انگلیسی کلماک هستم که بسیار کند است. یک کاغذ حاوی نقشه کلماک پرینت کرده‌ام و گذاشته‌ام جلویم و از رویش یکی یکی کلیدها را تایپ می‌کنم. فان است و لذت بخش و جذاب و خب کم کم هم یاد می‌گیرم. فقط در لحظات حساس یا موقع ورود پسورد و اینجور چیزها سوییچ می‌کنم به صفحه کلید انگلیسی کوورتی که مشکل پیش نیاید. منطقا آنهم باید کم کم ، کم بشود (:

عضو کنگره، سفر مخفی به عراق را روی توییتر لو داد

احتمالا با توییتر آشنا هستید. در توییتر هر کس در هر لحظه می‌نویسد که مشغول چه کاری است. مثلا اگر به توییتر من نگاه کنید می‌بینید که من در طول روز چه کاری می‌کنم حالا بگذریم از ایرانی بازی ما که فیدهای مختلف را روی توییتر می گذاریم یا پنج تا پست پشت سر هم در مورد عقایدمان می نویسیم و … (:

این ایده کمی عجیب است. در ایران کلی چیز داریم که نباید بنویسیم چون دولت حس می کند که در جنبه‌ای حق دخالت دارد. گاهی هم بحث کاری است. مثلا من گاهی که می‌خواهم چیزی بنویسم کلی باید فکر کنم که مثلا نوشتن «روی سرور فلان نوکیا که داون شده کار می کنم» چقدر احتمال دارد اطلاعات محرمانه را به دیگران منتقل کند.

حالا سوتی جان بوهنر پیتر هوکسترا،‌ عضو کنگره آمریکا را ببینید. جان بوهنر پیتر هوکسترا در ۵ فوریه توییت کرده:

Just landed in Baghdad. I believe it may be first time I’ve had bb service in Iraq. 11 th trip here.

قابل توجه شما که این توییت «تازه در بغداد فرود آمدم» را این عضو جمهوری‌خواه کنگره، از بلک بری‌اش فرستاده. آنهم در سفری که قرار بوده به خاطر مسایل امنیتی به عموم اعلام نشود (:

منبع: سی نت

دونکته

نام نویسنده توییت رو اضافه کردم. پیتر کسی است که توییت کرده و جان کسی است که هیات نمایندگی رو به راه انداخته. با تشکر از رضا شیرزاد عزیز (:

فرهاد برام برام توییت کرده که اگر قرار بود توی توییتر لینک گذاشته نشه، پس دکمه کارنت آدرس را نمی‌ساختند. ربطی هم به فرهنگ ملت‌ها نداره به علایق شخصی مربوط میشه. (: من هم نگفتم نباید توی توییتر لینک داد. حرفم این بود که فید سرویس‌هایی مثل توییتر و فرندفیدز فریندفید و diigo رو نباید به توییتر فرستاد. این، یک جور علاقه مفرط به اجبار دیگر به شنیدن است که در کشورهایی که سانسور حاکمه و آدم‌ها حس می‌کنند حق شنیده شدن ندارند، بیشتر پیش می‌یاد. قبول دارم که علاقه شخصی است ولی علاقه شخصی آدم‌ها دقیقا محصول شرایط اجتماعی اونها است. در مورد فرستادن معقول لینک (در پاسخ به اینکه الان دارم چیکار می‌کنم، خیلی وقت‌ها جواب من اینه که الان دارم فلان صفحه رو می‌بینم) خیلی هم خوبه و اتفاقا فکر کنم من جزو آدم‌هایی هستم که زیاد لینک می‌فرستم (:

مقایسه کاراریی اوبونتو و ویندوز ۷

این روزها همه جا می‌خوانیم که ویندوز ۷ دارد می‌آید (: ارائه سریع و پر سر و صدای ویندوز ۷ اصلی‌ترین نشانه این است که خود مایکروسافت هم امیدی به ویستا ندارد و شکست آن را پذیرفته و دارد با قول ویندوز بعدی، می‌گوید که بازار را حفظ خواهد کرد.

من ضد مایکروسافت نیستم. ضد بیل گیتس هم نیستم (:‌ من طرفدار سیستم عامل خوبم و آزادی‌های انسان و خب نتیجه منطقی فعلا لینوکس است و کمی مک. اما بدون شک هر چقدر ویندوز بهتر بشود خوشحالتر می‌شوم چون هم آدم‌ها به سیستم عامل خوب عادت می‌کنند و هم دردسرهای دوستانم کمتر می‌شود.

حالا بیایید برویم گشتی بزنیم در مقایسه اوبونتو و ویندوز ۷ با معیارهای فنی. این تست‌ها سعی می‌کنند به این سوالات جواب دهند:

هر سیستم عامل چقدر طول می‌کشد که نصب شود؟

بعد از نصب چقدر فضا اشغال می‌کند؟

بوت شدن و خاموش شدن چقدر طول می‌کشد؟

کپی فایل از یو اس بی به هارد و از هارد به هارد چقدر طول می‌کشد؟

هر سیستم عامل با چه سرعتی برنامه آزمایش بهره‌وری کامپیوتر را اجرا می‌کند؟

نصب

اوبونتو بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ ثانیه طول می‌کشد تا به طور کامل روی دیسک نصب شود. این زمان برای ویندوز ویستا ۱۳۶۰ و برای ویندوز ۱۳۹۳ ثانیه است.

ولی راحتی نصب، فقط به زمان نیست. بگذارید نگاهی به این بیندازیم که چند کلیک ماوس لازم است تا هر سیستم عامل به طور کامل نصب شود.

واو… اوبونتو فعلی فقط با ۷ کلیک نصب می شه و اوبونتوی بعدی (۹)‌ با ۸ کلیک. ویستا به ۱۲ و ویندوز ۷ به ۱۴ کلیک برای نصب نیاز داره. البته بدون شک کم بودن کلیک الزاما معیار خوبی نیست ولی اطلاعات بانمکی است.

فضای دیسک

فوق العاده جذاب (: اوبونتو بعد از نصب ۲.۳ گیگابایت فضا مصرف می‌کند. این میزان برای ویندوز، تقریبا ۸ است (با ۶۴ بیتی‌ها کار چندانی نداریم). این در حالی است که اوبونتو هم مثل دیگر گنولینوکس‌ها، بعد از نصب دارای فایرفاکس، برنامه‌های آفیس، بازی، برنامه ادیت تصاویر (گمیپ)، پخش کننده‌های متفاوت، چند تم، برنامه رایت سی دی و … است و ویندوز ۷ احتمالا مجهز به NotePad و Paint (:

لازم به ذکر است که در این مرحله، ویندوز ویستا کارت شبکه را نشناخت و مجبور شدیم روی یک کامپیوتر دیگر درایورهای کارت شبکه را دانلود و برای ویستا نصب کنیم.

بوت و شات‌دان

زمان بوت از لحظه‌ای شروع شده که کامپیوتر روشن می‌شود و به محض ظاهر شدن میزکار، زمان متوقف شده. کامپیوتر مورد استفاده حدود ۲۰ ثانیه در مرحله POST می‌ماند ولی برای نبود هیچ ابهامی، از لحظه فشردن دگمه پاور، زمان را گرفته‌ایم:

ویندوز هفت ۳۲ بیتی تنها سیستمی بود که زیر یک دقیقه بوت شد. البته فراموش نکنید که همیشه ویندوز بعد از ظاهر کردن میزکار،‌ به کلی زمان برای به حالت سکون رسیدن احتیاج دارد و در واقع بخش عمده‌ای از بوت را بعد از نمایش میز کار انجام می‌دهد.

حالا بگذارید به ثانیه‌های مورد نیاز برای خاموش کردن سیستم نگاه کنیم:

پیشتاز اوبونتوی فعلی است و بقیه کمابیش به هم نزدیکند. ویندوز ۷ کمی عقب افتاده و البته در این میان، ویندوز ویستای ۶۴ بیتی بحث جداگانه‌ای دارد (:

ورودی خروجی

برای آزمایش سیستم فایل، چند راه حل داریم. اول فایل‌های بزرگ را از یو اس بی به هارد بعد فایل‌های کوچک. بعد هم همینکار با فایل‌های کوچک. یکبار هم از هر هارد به همان هارد و بار دیگر از یک هارد به یک هارد دیگر. در تست فایل‌های بزرگ، یک دایرکتوری داریم که ۳۹ فایل در آن است که در مجموعه ۳۹۹ مگ حجم دارد. در بحث فایل‌های کوچک هم ۲۱۵۴ فایل در ۱۲۷ دایرکتوری داریم که روی هم ۶۰۳ مگابایت حجم دارند.

حرف زدن بس است! به کپی فایل‌های کوچک از یو اس بی به هارد نگاه کنید:

و حالا به فایل‌های کوچک از هارد به هارد:

امیدوارم ۹ ماهی که به انتشار رسمی ویندوز ۷ مانده،‌ زمان خوبی باشد برای حل این مشکل عظیم.

حالا برویم سراغ فایل‌های بزرگ. اول از یو اس بی به هارد:

و حالا از هارد به هارد:

به جز یک مورد، در همه کپی‌ها لینوکس برتر ظاهر شده. به شکل علمی موضوع را بررسی نکردیم ولی به نظر می‌رسد در پاک کردن فایل‌های زیاد، هم ویندوز ویستا و هم ویندوز۷ مشکل جدی دارند. پنجره زیر پنجره آشنایی است. مکثی ۲۵ تا ۳۰ ثانیه‌ای قبل از دست به کار شدن ویندوز برای پاک کردن فایل‌ها.

تست ریچارد

برای اینکار، برنامه مستقل از سیستم‌عامل Richards را با پیتون روی سیستم‌ها اجرا کردیم.

در این تست در مجموع ویندوز بهتر ظاهر می‌شود. در عین حال تفاوت بین ۶۴ بیتی و ۳۲ بیتی در لینوکس بیشتر است و نسخه ۶۴ بیتی لینوکس نزدیکتر به نسخه ۶۴ بیتی ویندوز. در نسخه ۳۲ بیتی‌،‌ ویندوز تست ریچارد را بهتر اجرا می‌کند.

منبع

Benchmarked: Ubuntu vs Vista vs Windows 7

سیستم عامل دوست داشتنی

دوستانی که من رو می شناسن می دونن که روی کامپیوتر دومم، دائما در حال عوض کردن سیستم عامل هستم. روش لینوکس دارم ولی انواع توزیع‌ها رو امتحان می‌کنم. از توزیع‌های مشهوری مثل دبیان و اوبونتو و زوزه گرفته تا توزیع‌های خاص مثل دی اس ال و پاپی و حتی توزیع‌های غیرمشهور مثل
سورس میج
و این روزها
مینت
و
لینوکس رویایی.

دلیلش؟ از یک طرف برام جالبه که احساس می کنم وابسته به هارد کامپیوترم نیستم. همه اطلاعات لازم روی اینترنت است و من فقط خودم رو سینک می کنم و کار رو شروع. در عین حال همیشه در مورد توزیع های مختلف یک دیدگاه کلی دارم و به چیزی هم بیش از حد وابسته نمی شم.

اما مشکل من اینه که این لینوکس ها همه در واقع شبیه هم هستند و همه سعی می کنن به یک چیز نزدیک بشن. البته راه‌هایی مثل سورس میج هم هست که مشکلش اینه که اونقدر ایده خاصی داره و اونقدر جامعه پشت سرش کوچیکه که نمی شه راحت و بی دردسر باهاش کار کرد.

راستش من دنبال یک توزیع خاص برای کامپیوتر خونه ام هستم: یک توزیع بانمک. یک لینوکس که در عین حفظ همه قدرت های لینوکس، برام همیشه تنوع ایجاد کنه. مثلا رنگ بندی اش گاه گداری عوض بشه، برنامه های بانمک بهش اضافه بشه یا حداقل پیشنهاد کنه، حرف های قشنگ بزنه و … عجیبه نه؟ امروز روی مینت یک نمونه اش پیش اومد. مینت پیشنهاد داده بود که هربار ترمینال باز می کنم، یک گاو یک حرف بانمک بزنه. امروز همین که گفتم می خوام روت بشم بهم گفت:

هاها باحال نیست؟ من لینوکسی می خوام که همه جاش از اینا باشه (: کسی داوطلب ساختنش نیست؟


اون گاو ترکیبی از دو برنامه جذاب است:

 برنامه fortune که هر بار اجرا بشه یک جمله جالب می گه.

 برنامه cowsay که هر چیزی جلوش تایپ کنیم، به شکل گاو تحویلمون می ده. مثلا

بانمک نیست؟ خب یک نفر به نظرش رسیده و اینو نوشته. مثل هر برنامه دیگه یونیکسی، با گذاشتن یک علامت پایپ یعنی | بین این دو دستور می شه خروجی یکی رو کرد ورودی اون یکی (: و مثل هر برنامه یونیکسی دیگه برای به دست آوردنش لازم نیست از خونه برین بیرون، برین توی وب یا هر دردسر دیگه… مثلا برای من که دبیان بیس هستم کافیه بنویسم:

#sudo apt-get install cowsay

و برنامه خود به خود از منبع مطمئن و اصلی دانلود و نصب می شه (:

برف علیه پایش همگانی

پایش همگانی رو به عنوان معادلی برای Surveillance به کار بردم. پایش همگانی چیز پیچیده‌ایه. از یک طرف دائما ادعا می‌شه که دوربین نظارتی و شنود و سانسور و اینجور چیزها برای امنیت ملی و تمامیت ارضی خوبه ولی همیشه چیزی که در نهایت باقی می‌مونه یک دولت اقتدارگرا است که توسط شنود و سانسور، آزادی‌های مدنی افراد رو سرکوب می‌کنه.

دوربین‌ها توی خیابون نصب می‌شن با این ادعا که دزدی کم خواهد شد ولی اتفاقی که می‌افته اینه که تجمعات قانونی راحت‌تر سرکوب می‌شن و فشارهای اجتماعی مثل حجاب و رفت و آمد انسان‌ها با همدیگه، محدود و محدودتر می‌شه و از همه بدتر جامعه به سمت پلیسی شدن پیش می‌ره و حکومت تبدیل می‌شه به چیزی جدای از خود مردم که به مردم نظارت می‌کنه.

تمام این نوشته‌ها به بهانه این عکس است:

که توسط یک کاربر فلیکر از برف اخیر لندن گرفته شده. این روزها لندن در حال تبدیل شدن به پایتخت دوربین‌های نظارتی است و در عین حال سمبلی از مقاومت علیه اونها.

مرتبط:

 استدلال احمدی‌نژاد در مورد نصب دوربین در معابر: آیفون‌های خانه مردم هم دوربین دارد
 سر تیتر مجله بیخوابی: خانه ما که آیفون تصویری ندارد