خوندن مایکروسرفها یا Microserfs با ISBN 0-06-039148-0 رو تازه تموم کردم. به شکل epub با نرمافزار کتابخونی Stanza که روی آی.پاد.تاچ و خیلی دستگاههای دیگه اجرا میشه. من نسخه دزدی رو خوندم و منطقا شیر کردنش از طریق وبلاگ کار بدتری است از دزدی فردیش. این کتاب سال ۱۹۹۵ منتشر شده و این تنها نکته بدش است: قدیمی بودن. اسمش اولین نکته جذابش برای من بود: مایکروساف+سرفها. سرف به کسانی میگفتن که در دوران فئودالی زمین نداشتن و مجبور بودن روی زمین فئودالها کار و زندگی کنن بدون اینکه عملا صاحب چیزی باشن.
نویسنده کتاب دوگلاس کاپلند است و عنوان این کتاب کافی برای دانلود کردن همه کتابهاش. کتاب به شکل خاطرات روزانهای نوشته شده که روی یک مکبوک تایپ میشوند. توش اسمایلی هست و کاراکترهای دیگه کامپیوتری و گاهی فقط کدهای صفر و یک و این برای سال ۱۹۹۴ یک انقلاب بوده و احتمالا پیشتاز وبلاگنویسی. کتاب از شرکت مایکروسافت شروع میشه و برنامهنویسهایی که در مایکروسافت کار میکنند و در یک «خانه گیکی» زندگی (یک دست مرتب به افتخار ایریکس که تازه با دو تا لینوکسی دیگه، Geek Houseش رو افتتاح کرده). مایکل (راوی اصلی خاطرات) به همراه دوستانش در ردموند که مقر اصلی مایکروسافت است مثل یک سرف خوب، زندگی شان را فدای شرکت و فئودال (بیل گیتس) کردهاند و دلخوشند به گرفتن جایزه «تحویل به موقع کد» و پاکتهایی که گاهی برایشان فرستاده میشود و تویش بخشی از سهام مایکروسافت به نامشان شده و باعث میشود هر روز وضعیت بازار بورس را برای دیدن قیمتها چک کنند.
کاپلند در مصاحبه با تایمز میگوید که در حال حاضر ۹۰٪ مردم آمریکا به شکل مستقیم با یک کامپیوتر کار میکنند و این یعنی روزی بیش از یک میلیارد نفر-ساعت کار در دفترها و ادارات کامپیوتری و اظهار تعجب میکند از اینکه کمتر کتابی در مورد محیط کار دفتری نوشته شده. حالا او نیمه اول کتاب را در این مورد نوشته: مردمی که در مایکروسافت کار میکنند.
نیمه دوم برمیگردد به این آدمها که از شرکت مادر جدا میشوند و شرکت کوچک خودشان را تشکیل میدهند تا محصولی به نام !Oop بنویسند که یک جور زبان برنامهنویسی شیئگرا است برای ساختن مدلها و ترکیب کردن آنها با هم؛ چیزی شبیه لگو در دنیای کامپیوتر.
کتاب فوقالعاده نیست. از نظر من روند داستانی مشکل دارد و خیلی چیزها ناتمام ول میشود تا ماجرای دراماتیک جدید شروع شود (مثلا ماجرای بیماری یک نفر و عشق یک نفر دیگر و همجنسگرایی یکی دیگر) و اینها سریعا از شاخههای فرعی داستان به شاخه اصلی تبدیل میشوند. ابتکارهایی مثل نوشتن کلماتی که از ذهن مایکل میگذرند هم به نظر من که چندان با معنی نیامد. اما کماکان کتاب به خاطر بحثهایی که در مورد کارکرد داخلی مایکروسافت و در نیمه دوم سیلیکون ولی دارد جذاب است. مثلا جلساتی هست که وقتی دارید در شرکت کوچکتان برنامه مینویسید میتوانید در آنها شرکت کنید و توضیح بدهید که مشغول چکاری هستید و سرمایهگذارها اگر احساس کنند کار شما ارزش دارد دعوتتان میکنند برای توضیح کاملتر در مورد کارتان و بعد یک جلسه دیگر برای بررسی فنی کار و در نهایت ممکن است برای ادامه کار یا پخش محصول شما سرمایهگذاری کنند.
همانطور که گفتم مشکل اصلی کتاب قدیمی بودنش است. در زمان نگارش کتاب مایکروسافت حتی به ویندوز ۹۵ هم نرسیده بود و اینترنت هم هنوز دنیا را تسخیر نکرده بود و خواندن یک کتاب کامپیوتری بدون اینترنت کمی عجیب است. کتاب جدیدتر کاپلند «جی.پاد» است. من نخواندهام و پیدایش هم نکردهام و احتمالا در آینده نزدیک هم نخواهم خواند ولی به هرحال آشنایی با کاپلند جالب بود.