فارنهایت ۴۵۱ یک رمان دیستوپیایی است. رمانی در زمانی که جذاب نیست. رمانی در دنیایی که خراب شده. فضای رمان در دنیای آینده آمریکا است و تا حدی شبیه فضاهای رمان مشهور ۱۹۸۴ جرج اورول.
نویسنده کتاب ری بردبری میگوید که ۴۵۱ درجه فارنهایت، درجهای است که کاغذ در آن آتش میگیرد. در شهری که گای مونتاگ (قهرمان کتاب) در آن زندگی میکند، خانهها دیگر ضد آتشسوزی شدهاند و مردم تمام اخبار، اطلاعات، نیازها و دانش خودشان را از رسانههای تصویریای میگیرند که برنامههای بدون نیاز به مغزی درست میکنند که به شکل بیست و چهار ساعته به درک مردم از دنیا شکل میدهند.
کشور دشمن خارجی دارد و کتاب به خاطر چیزهای غیر دقیقی که میگوید و اشتباهاتی که دارد و تضادهایی که ایجاد میکند کلا ممنوع است. در این جامعه، کار آتشنشانهایی مثل گای مونتاگ این است که اگر در خانهای کتابی قدیمی پیدا شد یا اگر کسی سعی کرد از طریق داشتن یا خواندن کتاب امنیت ملی را به خطر بیاندازد، به آنجا بروند و کتاب و خانه و حتی اگر لازم شد، دارنده و خواننده کتاب را به آتش بکشند.
در این جامعه بدون کتاب، خانواده شما بلندگوهایی هستند که در دیوارهای خانه کار گذاشته شدهاند و با شما حرف میزنند و اطلاعات و سرگرمی و درک شما از دنیا حتی اگر خارج از خانه باشید و به تلویزیونها روشن نباشند، از گوشیهایی میآیند که در گوش میگذارید. درست است که اگر کتاب بخوانید یا سعی کنید خودتان از طبیعت و انسانها اطلاعات بگیرید، آتشنشانها به دنبالتان خواهند آمد یا در برخورد با اتوموبیل کشته خواهید شد اما این باعث نمیشود کسی شورش نکند. یک نفر شورش میکند و بعد میفهمد شورشیهای بیشتری هم هستند و دولت حتی وقتی نمیتواند آنها را دستگیر کند هم به دروغ فیلمهایی مبنی بر دستگیر شدنشان از تلویزیون پخش میکند.
رد بردبری، که از مادری سوئدی در ایلینویز آمریکا به دنیا آمده، این کتاب را در ۱۹۵۳ و در خلال سالهای جنگ سرد آمریکا و روسیه نوشته. من کتاب را به فرمت epub روی ipod touch خواندم که تجربه خوبی بود. متن انگلیسی کتاب نسبتا سنگین است و من به راحتی قبول کرده بودم که از دو سه پاراگراف چیزی نفهمم ولی جلو بروم (: من ترجمهای فارسی از کتاب ندیدهام اما در ویکیپدیای فارسی خواندم که ظاهرا مترجمهای مختلفی ترجمه را شروع کرده و نیمه کاره رها کردهاند، هرچند که یکی از دوستان در کافه پراگ، گفت که ترجمه قدیمی آن هم موجود است و البته نایاب و کتاب فارنهایت پنجاه و شش کی را هم معرفی کرد که نمونه جدید همین رمان است (اینبار ۵۶ کیلوبایت یادآور سرعت مودمهای کامپیوتری است). هنوز آن را پیدا نکردهام، ولی اگر پیدا کنم در بالای فهرست خواندن خواهد بود (:
نکات جالب جریان:
- ری بردبری این رمان را در اتاق مطالعه کتابخانه دانشگاه UCLA و با یک ماشین تایپ اجارهای نوشته
- در سال ۱۹۶۶ یک فیلم از روی این رمان ساخته شده
- این روزها در آمریکا جایزهای هست به نام «جایزه ری بردبری» برای بهترین نمایشنامههای علمی تخیلی
- در ۱۹۸۴، یر اساس این رمان، یک بازی برای کمودور ۶۴ عرضه شد
- یک روز کافه پراگ بودیم که دوستی از میز بغلی بلند شد و آمد و با هم گپ زدیم (: اتفاقا هم من هم لیلا مشغول خواندن فارنهایت ۴۵۱ بودیم و اون دوستمون هم فارنهایت ۵۶کیلو را معرفی کرد. اگر دوست داشت اینجا خودش رو معرفی می کنه تو کامنت ها (: نمی دونم میتونم اسم ببرم یا نه
- اخیرا هم یک رمان تصویری از همین اثر ساخته شده