سناتور آمریکایی و درخواست احمقانه حذف کتاب راهنمای آنارشیست‌ها از اینترنت

کتاب راهنمای آنارشیست‌ها یا Anarchists Cookbook یکی از چیزهایی است که باید توی موزه اینترنت جا بگیره. یک کتاب کوتاه که در سال ۱۹۷۱ نوشته شده و از اولین روزهای اینترنت روی اون پخش شد و در فصل های مختلف درباره مفهومی از آنارشیسم که طرفدار انقلاب خشن و شکستن عامدانه قوانین است بحث می کنه و راهکار می ده (البته این روزها خیلی ها چنین آرناشیستی نیستن و آنارشیسم (مخالفت با اقتدار) تعاریف جذابتری هم داره). این کتاب راهنماهای مختلفی برای ساخت بمب،‌ باز کردن قفل و اینجور چیزها داره و بیشتر از اونی که واقعا یک راهنما باشه، یک حرکت اعتراضی است؛ از نظر من مثل گذاشتن ریش‌های عجیب و غریب در جامعه (:

حالا یک سناتور آمریکایی بعد از دستگیری دو زن که که سعی کرده بودن بمب بسازن، در وبلاگش نوشته:

من تعجب می کنم که این که بمب‌گذارها سعی کرده اند از راهنماهای اینترنتی مثل کتاب آنارشیست کوک بوک و اینسپایر مگزین برای ساخت بمب استفاده کنند. این اسناد به هیچ وجه شامل الحاقیه اول (آزادی بیان در آمریکا) نمی شوند و باید از اینترنت حذف شوند.

نگرانی سناتور از اینکه چرا دو نفر بمب درست کردن کاملا بجا است ولی کلا سوراخ دعا رو گم کرده – درست همونطور که ما توی کشورمون فکر می کنیم اگر آدم ها رو اعدام کنیم به امنیت و آرامش و در عین حال سکوت مورد نظر حکومت می رسیم ولی در عمل سال هاست که دومین کشور اعدام کننده انسان ها در جهان هستیم و ناامنی و بقیه چیزهایی که دولت دوست داره سر و صداشون در نیاد هم هی در حال افزایش.

قضیه وقتی خنده دار تر می شه که بدونیم کتاب در آمریکا روی آمازون قابل خریدن است چون روش حفظ امنیت، ناآگاهی نیست بلکه اتفاقا آگاهی باعث امنیت می شه. یعنی کسی به خاطر دونستن شیوه ساخت بمب تصمیم نمی گیره جایی رو منفجر کنه یا کسی به خاطر ندونستن شیوه ساخت بمب از تروریسم منصرف نمی شه و اتفاقا حکومتی امن تر است که با آگاهی به جنگ تروریسم بره نه با سانسور. درسته که من هم ترجیح می دم یک تروریست روش ساخت بمب رو بلد نباشه ولی دنیا در این حد قابل کاستمایز و انتخابی شدن نیست که من بگم فلان چیز رو فلان گروه ندونه بهتره چون دقیقا یکی دیگه هم نظرش اینه که من هم بهتره فلان چیز رو ندونم و در نهایت کلا می رسیم به اینکه به نفع همه است که هیچی ندونه در حالی که معلومه که این گزینه جذابی نیست. انتخاب ما بین سانسور و آزادی بیان است و انتخاب من بین سانسور و آزادی گردش اطلاعات است،‌ جامعه ای است که توش گردش اطلاعات آزاده و آدم حق دارن نظر داشته باشن و نظرشون رو تبلیغ کنن.

در نهایت هم نکته بامزه اینه که سناتور عزیز آمریکایی نمی دونه که چیزی که روی اینترنت پخش شده تقریبا غیرقابل حذف شدن از اینترنت است، بخصوص کتابی که از اولین روزهای اینترنت روی اون زندگی کرده.

دوستای من تو لینکدین چیکاره هستن؟ بازنمایی اطلاعات با R

می دونین که من این چند وقت از داده‌ها، زبان برنامه نویسی آر و اینجور چیزها بیشتر می نویسم. هدفم اینه که کارهای جالب روزمره که برای یاد گرفتن بیشتر این چیزها می شه کرد رو باهاتون شریک بشم. یک جور دستگرمی برنامه نویسی ولی مهمتر از اون آماده شدن ذهنی برای اتفاق‌های بزرگی که در دنیای برنامه نویسی در جریان هستن.

در این مجموعه، امروز با الهام از کار مشابه در این فروم (که متاسفانه دیدنش نیازمند ساخت اکانت است با R و بسته تازه منتشر شده ای به اسم Rlinkedin که می تونه این زبون عددی / آماری رو به سایت لیندکین که شبکه اجتماعی بازار کار تخصصی است وصل کنه و به این برسه که دوستان من اکثرا چنین عناوین شغلی ای دارن:

title

اما چطوری؟ برای شروع باید اول بسته Rlinkedin رو نصب کنیم که با توجه به بسته devtools کار راحتی است:

require(devtools)
install_github("mpiccirilli/Rlinkedin")
require(Rlinkedin)

بعد لازمه شناسه خودمون رو به این بسته معرفی کنیم. من روش راحت رو باز می کنم و می گم فقط نیازمند این هستم که این بسته در این لحظه وصل بشه به اکانت من:

in.auth <- inOAuth()

این دستور یک لینک بهم می ده که کافیه تو براوزر بازش کنم و توی لیندکین لاگین کنم. حالا بسته Rlinkedin به لیندکین وصل شده و کار راحته.

در قدم اول همه کانتکت‌هایی که دارم رو توی یک ساختار ذخیره می کنم:

my.connections <- getMyConnections(in.auth)

و حالا مثلا بخش عناوین شغلی این ساختار رو به شکل متنی در یک متغیر می ریزم:

text <- toString(my.connections$title)

و با استفاده از بسته wordcloud و بعد از کمی تمیز کاری (حذف کاما، کوچیک کردن کل حروف و ...) و شمردن تکرار کلمات، ابر کلمات رو می کشم. در ابر کلمات اندازه فونت هر کلمه مرتبط با تعداد تکرار اون کلمه است و در نتیجه مثلا می بینیم که بیشتر دوست‌های من Developer هستن که نکته مثبتی است:

title

و البته معلومه که حالا که اینجا هستیم با خطی مثل

text <- toString(my.connections$industry)

می تونیم حوزه‌ای که افراد مرتبط با من کار می کنن رو هم در بیارم و ابرش رو بکشم که این یکی هم معقول و قابل دفاع است:

industries

اگر خوشتون اومد و روی لینکدین هستین و معقول می دونین، خوشحال می شم پروفایل من روی لینکدین رو روی BIG DATA یا Hadoop یا R یا Data Science یا NewSQL یا هر چیزی که دوست دارین من رو Endorse کنین که البته نمی دونم دقیقا به چه دردم خواهد خورد ولی حداقلش اینه که هی روی MySQL و PHP‌ و شبکه و لینوکس ایندورس نمی شم! خوش[بین] باشین و خندون و از اطلاعات و قشنگی‌شون لذت ببرین.

چرا ظریف، مصدق نیست؟ توافقنامه لوزان پیروزی بر نیروهای تندروی داخل بود نه پیروزی بر جهان

نکته: این یک بررسی جامع از طرف یک کارشناس نیست. این یک نگاه از یک جهت خاص است به یک اتفاق در زندگی یک آدمی که از قضا بخشی از عمرش در مکان زمانی طی می شه که احمدی نژادهایی که به انواع نیروهای ماوراء طبیعی متصل هستن برای زندگیش تصمیم می گیرن.

خب تیتر تقریبا همه چیز رو می گه. من نه تحلیلگر هسته ای هستم و نه «کارشناس خاورمیانه» و نه تاریخ‌دان و نه حتی علاقمند خاص به یکی از این دو تا ولی تا جایی که می دونم در ماجرای مصدق چیزی که مشهوره اینه که مصدق رفت توی یک دادگاه و نفتی که قبلا دست انگلیس بود رو «ملی» کرد. یعنی در سطح جهان از یکی از حقوق ایران دفاع کرد و با نفی قرارداد قبلی، گفت نفت متعلق به مردم ایران است.

اما در این مورد ظریف و روحانی و دوستان مذاکره کردن و رسیدن به اینکه ما تا ده بیست سال آینده اجازه نداشته باشیم فعالیت خاصی در حوزه هسته‌ای بکنیم و به جاش تحریم‌های مرتبط با فعالیت‌های نامشخص هسته ای که علیه ما وضع شده بود رفع بشه. در مقایس بچه‌ها، مثل اینه که کاری کردیم که کسی که زورش بیشتره دوست نداشته و وسایل مورد علاقه ما رو گرفته و بعدش رفتیم قول دادیم دیگه بدون اطلاع دقیق اون با هسته بازی نمی کنیم و اونم گفته وسایل ما رو پس می ده که از نظر من خیلی هم خوبه.

اما واقعا به نظرم اینجوریه. نیست؟

نمی‌گم اینهمه تلاش و فشار و مذاکره و در نهایت توافق مشترک ایران و آمریکا و غیره ارزشمند و مهم نیست. اتفاقا منم به روحانی رای دادم و با توافق جشن گرفتم ولی جریان اصولا ربطی به حقوق ایران و پیروزی و اینها نداره و در نهایت مذاکره هم دقیقا رسیدیم به حرفی که از اولش هم مطرح شده بود: توقف فعالیت های هسته‌ای و محدود کردنشون، انتقال سوخت سوخت مصرف شده به خارج و رفع تحریم‌های مرتبط. مطمئنا اینهمه حرف زدن و جزییاتی به نفع ما شده و منم با این شرایط موافقم ولی فاز مصدق رو اصولا متوجه نمی شم (:

ما از اینکه برگشتیم به شرایط حقوقی (و نه اقتصادی) هشت نه سال قبل خوشحالیم و در عین حال هم این رو یک پیروزی بزرگ برای روحانی و ظریف می دونیم ولی نه در مقابل آمریکا و جهان بلکه در مقابل تندروهای داخلی که حاضر بودن و هستن در عین مخالفت مردم، کشور رو به فقر و تباهی بیشتر بکشن ولی برنامه‌های بی سر و ته اتمی که مشخص نیست آخرش قراره چه فایده ای داشته باشه رو دنبال کنن. همونطور که گفتم نتیجه مذاکرات دقیقا اون چیزی است که از اول هم انتظار می رفت:‌ داریم قول می دیم کلی چیز – که از نظر من اصولا نباید درست می کردیم – رو جمع کنیم و دیگه هم روشون کار نکنیم تا تحریم‌های مرتبط با اونها رفع بشن. این به خودی خود نتیجه عجیبی نیست ولی وقتی به یک پیروزی بزرگ تبدیل می شه که یادمون بیاد خاتمی می گفت رییس جمهور کارپرداز یا چنین چیزی بیش نیست و در این کشور هیچ قدرتی نداره. در ضمن! اگر یادمون باشه در این کشور صحبت درباره مذاکره با آمریکا یک تابو بود ولی دیروز هیچ کس براش صرف مذاکره کردن با آمریکا هیجان عجیبی نداشت و همه منتظر بودن که ببینن نتیجه این «مذاکره» چی می شه. چند لحظه به تمام «مرگ بر آمریکا»ها و «خط قرمز»ها فکر کنین و امیدوارم مثل من نتیجه بگیرین که مذاکره دیروز، پیروزی ظریف و روحانی و بقیه دوستانشون بر داخل بود نه پیروزی بر جهان.

جشن توافق برای من مستقل از امیدهایی برای تثبیت نسبی وضع اقتصادی، جشن قدم گذاشتن توی راهی است که انتظار می ره ما توش با دنیا حرف بزنیم، رییس جمهور رو آدمی توان مند بدونیم و حس کنیم ممکنه اتفاقاتی که ما دنبالش هستیم هم در این کشور بیافته – حتی توسط رییس جمهوری که در یک سیستم دموکراتیک حتی نزدیک به رییس جمهور دلخواه من هم نیست.


یک کامنت مهم هم اینه که گفتم اینجا نقلش کنم از سینا:

مخالفم.

چون وب‌سایتت پرطرفدار و خودت رو هم دوست دارم، ترجیح دادم اشتباهاتت رو گوشزد کنم:

۱- «رسیدن به اینکه ما تا ده بیست سال آینده اجازه نداشته باشیم فعالیت خاصی در حوزه هسته‌ای بکنیم» <- کاملا اشتباه بود این حرفت! اتفاقا همون‌طور که توافق شده بود، تحقیقات و R&D قراره ادامه پیدا کنه، اونم با همکاری‌های بین‌المللی. فوردو هم تعطیل نمی‌شه و به جای تولید اورانیوم، تحقیقات که باارزشتره توش انجام می‌شه
۲- «توقف فعالیت های هسته‌ای و محدود کردنشون» <- قرار نیست چیزی متوقف بشه، فقط نظارت کامل انجام می‌شه و اون قسمت‌هایی که پتانسیل نظامی دارن (یعنی تجهیزات مرتبط با پلوتونیوم) محدود می‌شن
۳- «انتقال سوخت به خارج» <- قرار نیست سوخت به خارج منتقل بشه، این تنها سوخت مصرف‌ شده (که احتمالا حاوی پلوتونیوم و دیگر مواد به کار گرفته در بمبه) است که قراره منتقل بشه
۴- «برنامه‌های بی سر و ته اتمی که مشخص نیست آخرش قراره چه فایده ای داشته باشه» <- شاید در ابتدا برنامه‌ی اتمی بی‌سر و ته بوده، ولی الان هدف اصلی‌ش تولید انرژی، تولید دارو و تحقیقات برای کاربردهای غیر نظامی آینده است
۵- «قول می دیم کلی چیز – که از نظر من اصولا نباید درست می کردیم – رو جمع کنیم» <- بازم تاکید می‌کنم که کلی چیز رو از دست نمی‌دیم، و اتفاقا اورانیوم ۳.۷درصد برای تولید برق هسته‌ای کاملا کافیه (و برق هسته‌ای هم مهمه، مثلا کشوری مثل لیتوانی قبل از بستن آخرین رآکتورش در ۲۰۰۹، ۷۰٪ برقش هسته‌ای بود؛ منبع)
۶- «مذاکره دیروز، پیروزی ظریف و روحانی و بقیه دوستانشون بر داخل بود نه پیروزی بر جهان» <- چارچوب توافق دیروز، راهی بود برای پیشگیری از ناآرامی بیشتر، پس اصطلاح «پیروزی بر جهان» کلا غلطه و از یک فکر دیکتاتوری نشأت می‌گیره. درست‌تره بگیم که این توافق، یک رابطه‌ی برد-برد بود.

در آخر مشاهده‌ی این منبع هم بد نیست.

چرا ظریف، مصدق نیست؟ توافقنامه لوزان پیروزی بر نیروهای تندروی داخل بود نه پیروزی بر جهان

یک مشکل ریز در لینک ها پیش اومده. این مطلب اشتباهی دو بار منتشر شد و الان شما در لینک اشتباه هستین. نوشته اصلی اینجاست: چرا ظریف، مصدق نیست؟ توافقنامه لوزان پیروزی بر نیروهای تندروی داخل بود نه پیروزی بر جهان