در ادامه چالش کتاب ۱۳۹۴، کتابی رو خوندم که احتمالا هیچ کدوم ازش چیزی نخوندیم: جونیچیرو تانیزاکی. نویسندهای ژاپنی متولد ۱۸۸۶ (وفات ۱۹۶۵). به گفته ویکیپدیا اکثر آثار این نویسنده در مورد زندگی غیرسنتی جنسی و خواستههایی هستن که باعث می شن خانوادهها با مشکلات متنوع روبرو بشن. این سوژهها بازنماییهای سنتهای مستحکم جامعه بسته ژاپن و تغییرات سریع ناشی از مدرنیته هستن. در رمان کلید که به سفارش یکی از دوستان خوندم هم زن و شوهری که به شکل مستقیم نمیتونن خواستههاشون رو با هم مطرح کنن از طریق نوشتن در دفتر یادداشت روزانه خودشون (که هر کدوم تظاهر می کنه مال دیگری رو نمی خونه) پیامهایی رو با هم مبادله می کنن که پایه ای است برای تخریب نه فقط خانواده، که هر دو نفر به شکلی که میشناسیم.
رمان کلید فضایی جنسیتر از اونی داره که من خوشم بیاد ولی این رو می شه ربط داد به سال انتشار اثر یعنی ۱۹۵۶ و خط شکنیهای این نویسنده در نرمهای ادبی جامعهاش. این کتاب مجموعهای از نوشتههای یک زوج به شکل خاطره نویسی روزانه است. مردی مسنتر که داره سعی می کنه پیری خودش و بیحوصلگی جنسی خانهاش رو با هیجانات جدید همراه کنه و زنی جوونتر که علیرغم خوندن دفتر خاطرات شوهرش، تظاهر می کنه به بیخبری از نقشهها و نه فقط به اونه تن در میده که چندین قدم هم ماجرا به پیش میبره و از طریق نوشتن ماجراها در دفترش، پیامهایی رو برای شوهرش میفرسته.
هرچند که من کتاب رو با هیجان پیش نبردم و با تلاش تا آخرش رو خوندم ولی از خوندنش کاملا راضی هستم چون برام نمونهای از جامعهای است که داره سعی می کنه قدم در مرزهایی بذاره که قبلا براش کاملا بیگانه بودن.