در واقع خبر خاصی نبود ولی گفتم بنویسم چون خیلی وقته برنامه شلوغه و ننوشتم. با خودم گفتم که میتونم کوتاه بنویسم و بعدا مفصل تعریف کنم.
دیروز بعد از کلاس آزاد بودیم. منظورم از «آزاد» اینه که برگزار کنندگان کارگاه برامون برنامههایی مثل بازدید از آبجو سازی، بولینگ، گردش در شهر و اینها در نظر گرفته بودند. این شد که تصمیم گرفتم برم و چرخی توی شهر بزنم، خرید کنم و در نهایت برم به یک بار گیها و ببینم چه خبره!
قبلش هم میخواستم در این کشور کاملا کاتولیک ولی پیشرو در حقوق جنسی، سری بزنم به سکس شاپها. برای اینکار باید از هتل بیایم بیرون و بپیچیم دست چپ. از شوخیهای بامزه روزگار است که سکس شاپهای ورشو در خیابان ژان پل دوم، پاپ سابق هستند. سکس شاپها مثل بقیه کشورها هستند و بدتر اینکه مغازه اصلی شعبه یک مجموعه مغزاه زنجیرهای است. از شانس خوب فروشنده هم انگلیسی صحبت نمی کند و در نتیجه بعد از جمله به این نتیجه میرسیم که کاری با هم نداشته باشیم (:
بعد بیرون میآیم و پیاده به یکی از بزرگترین مراکز خریدشان میروم: SKADIA یا همچین چیزی. در اینجا یک کتاب فروشی بزرگ انگلیسی هست و یکسری مغازه متفرقه. اگر اهل لباس و لباس و لباس خریدن نیستید، این یکی از مراکز خرید خوب برای دیدن است که فروشگاههای نسبتا متنوع دارد. کتاب کوییک سیلور نوشته نیل استفنسن را میخرم که قبلا از همین نویسنده یک کتاب واقعا فوق العاده خوانده بودم اسنو کرش. کتاب سه گانه است ولی من فقط جلد اول را میخرم تا اگر خوشم آمد، سراغ جلدهای بعدی هم بروم. در کل کتابهایی که در زمان نامشخص (یا آینده) اتفاق میافتند را به کتابهایی که در گذشته اتفاق میافتند ترجیح میدهم.
بعد هم یک چیز دیگر میخرم. بانمکترین لپ تاپ دنیا به اسم Eee. خیلی وقت با لیلا به خریدن این فکر میکردیم. در واقع کمی با عدم اطمینان خرید میکنم. دقیقا آخرین در بازار را. ایسوس به دلیل نامشخص مشغول جمع کردن این مدل است و مدلهای جدید را با امکانات بیشتر و قیمت بیشتر و وزن بیشتر میفروشد. بامزگی این کامپیوتر به جمع و جور بودن و کمبود امکانات سخت افزاری است و در عین حال جذابیتهای جانبی مثل لینوکس و وب کم و ….
و در نهایت هم گی بار! انتخاب من قدیمی ترین گی بار ورشو به اسم فانتوم. در طرف دگر شهر است. پیاده میروم تا شهر را هم دیده باشم. در واقع جستجو ناموفق است. در یک کشور کاتولیک که گی پرایدها به دعوای خیابانی تبدیل میشوند، گی بارها اگر چه آزاد هستند اما پیدا کردنشان آسان نیست. منطقه و حتی کوچه را پیدا میکنم ولی زنگ مورد نظر را پیدا نمیکنم. مهم هم نیست. به هرحال بخش جالبی از شهر را دیدهام و پنج ساعت هم در مرکز ورشو راه رفتهام. جرات و مسیریابیام قوی و زیاد شده و به همین دلیل از کوچه پس کوچهها به سمت هتل برمیگردم و خیابانهای غیراصلی شهر را هم میبینم (: نقشه گی بار اینبار شکست خورده ولی خب جنبههای مثبتی مثل دیدن شهر هم داشته. شاید یک بار دیگه سعی کنم. شاید هم با یک بار دیگر.
فعلا باید برم کلاس که یک کم دیگه شروع می شه (: سعی میکنم دوباره بنویسم.