بروشور روز آزادی نرم افزار

این یک بروشور است که با لیلا به مناسبت روز جهانی نرم افزار آزاد ساخته بودیم. حالا یکی از دوستای خوب لاگی می خواستش و گفتم بذارم اینجا که برای آیندگان هم بمونه (:

اگر تغییر دادین یا بهترش کردین بد نیست با توضیحی کوتاه در مورد تغییرات برام بفرستین که به همین مقاله اضافه کنم تا انواع و اقسامش همینجا باشه.

فرمت فایل اصلی آفیس‌باز یا OpenOffice است. ولی به توصیه بیتا به شکل PDF هم می‌ذارم.

بروشور روز نرم افزار آزاد به شکل آفیس‌باز
بروشور روز نرم افزاری آزاد به شکل پی.دی.اف.

امروز ترانزیستور ۶۰ ساله شد

شصت سال قبل یعنی در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۷، سه فیزیکدان در آزمایشگاه‌های بل اولین ترانزیستور جهان را ساختند. ویلیام شاکلی، جان باردین و ویلیام برتین به دنبال یک نیمه رسانا بودند که بتواند جای لامپ‌های خلاء را بگیرد. مشکل اصلی لامپ‌های خلاء غیرقابل اطمینان بودن و داغ شدن بیش از حد آن‌ها بود. آن‌ها برای شش ماه از این اختراع با کسی حرف نزنند تا بتوانند کلیه مشکلات آن را شناسایی و حل کنند و اختراع را به نام خود ثبت کنند.


روز ۳۰ جون ۱۹۴۸ بود که طی یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک سیتی، آن‌ها نه فقط یک ترانزیستور بزرگ که یک رادیو و یک تلویزیون به مطبوعات نشان دادند که به جای لامپ خلاء، با ترانزیستور کار می‌کردند. از همان لحظه مشخص بود که آینده در دستان ترانزیستور است ولی مطبوعات این را درک نکردند و مثلا نیویورک تایمز در صفحه ۴۶ و پایین ستون «اخبار رادیو» در مطلبی کوچک از ساخته شدن یک رادیوی جدید خبر داد.

جای گذاری چندین ترانزیستور روی یک ویفر حدودا ده سال طول کشید و در نهایت در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود که میکروپروسسورها ابداع شدند. اولین میکروپروسسور تجاری در ۱۹۷۱ توسط اینتل به بازار عرضه شد و با حضور آن در بازار، در میانه‌های دهه ۱۹۷۰، شاهد کامپیوترهای شخصی بودیم.

این روزها یک میکروپروسسور ساده تا ۱.۷ میلیارد ترانزیستور دارد. بنا بر برآوردی که «قانون مور» نامیده می‌شود، بشر در هر سال تقریبا ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ (هفده صفر!) ترانزیستور می‌سازد یعنی یک ترانزیستور به ازای هر مورچه.

این مطلب را هم تقدیم می کنم به رباتی که با لیلا و خواهرش ساختیم (یعنی در اصل لیلا و خواهرش و من!). سه تا خازن و دو تا ترانزیستور که به عنوان سوییچ، برق را از باتری‌های خورشیدی در موتورها تخلیه می کنند. عکس و فیلم و بقیه مطالب را اینجا ببینید: روبات کوچولوی ما با انرژی پاک کار می کند

مرتبط: ترانزیستور در ویکی‌پدیای فارسی

منبع خبر: ترانزیستور ۶۰ ساله شد

قصه های من و ویندوز ۱

ویندوز نصب کردم. برای اینکه حوصله کنم و برنامه تایپی که قدیم ها نوشته بودم رو روی ویندوز قابل اجرا کنم. اما داره منو دیوونه می کنه. اول شماره سریال می خواست که با تلفن به این و اون پیداش کردم. حالا اینترنت نداره و یک ربع ور رفتم و کارت گرافیک رو نشناخت. مدت ها بود فکر می کردم «آخه چرا هنوز کنار هر سخت افزار یک سی دی هست؟!» و حالا جوابش رو پیدا کردم. ویندوز هنوز برای شناختن یک DLink استاندارد قدیمی هم سی دی درایور لازم داره. سی دی رو که از توی انبار پیدا کردم، حالا ویندوز می خواد ری استارت بشه که بتونه درایور رو لود کنه (:

هربار هم بالا می یاد اصرار داره به شکل انیمیشن (احتمالا با حضور یک کلیپس!) قابلیت هاش رو به من شون بده. اونهم در حالی که نه فایرفاکس داره، نه آفیس داره، نه فتوشاپ داره، نه یک بازی درست و حسابی داره و نه هیچ برنامه به درد بخور دیگه (: خدا به من رحم کنه. عوض می خوام یک کار بامزه باهاش بکنم… می خوام اون کاریکاتور: نامه عاشقانه برای انتقام رو روش اجرا کنم و بعد درباره اون کاریکاتور توضیح بدهم. خیلی ها این درخواست رو داشتند.

لینوکس یعنی بهترین، سریع‌ترین و فنی‌ترین پشتیبانی (+ جوک مرتبط)

جالبه که وقتی صحبت از نرم افزارهای بازمتن و لینوکس می شه، یکی از استدلالها علیه اون اینه:

– پشتیبانی آقا پشتیبانی! وقتی چیزی مجانیه که دیگه خراب شد کارت با کرام الکاتبینه. من خودم زنگ می زنم مایکروسافت همه مشکلات رو حل می کنن برام.

امیدوارم دوستانی با تجربه زنگ زدن به مایکروسافت باشند. معمولا یک نفر با لهجه هندی یا کنیایی یا یک کشور جهان سوم به شما جواب می دهد و از روی لیست لعنتی شما را راهنمایی می کند:

– مطمئن هستید که کامپیوتر روشن است؟

– بعله خانم. مشکلم اینه که نمی تونم gateway رو عوض کنم.

– کابل شبکه رو چک کنین. معمولا در قسمت پستی..

– خواهرم! کابل شبکه رو می دونم چیه. جایی مثل 4.2.2.4 رو می تونم پینگ کنم ولی می خوام gateway رو عوض کنم.

– لطفا از منوی start در سمت چپ پایین گزینه run رو انتخاب کنید و بعد

– خانم جان! می گم اینها رو بلدم. از کجا باید …

می گویید نه؟ اینترنت را سرچ کنید یا دگمه TroubleShoot را فشار دهید تا از شما بپرسید که «کامپیوتر روشنه؟ کابل وصله؟ برق هم هست؟ دیگه نظری ندارم». این شاید به درد بعضی‌ها بخوره ولی من رو عصبی می کنه (: در عوض در دنیایی مثل دنیای لینوکس همیشه هزاران نفر مشتاق کمک شما هستند. بعضی ها مشکلات و راه حل اونها رو قبلا در اینترنت نوشته اند. در انجمن ها هر سوال مرتبط با لینوکس سریعا توسط دیگران جواب داده می شه (برای سوالات در ایران مراجعه کنید به انجمن‌های تکنوتاکس که البته بهتره قبل از هر سوال، جستجو کنید) و از اون بهتر همیشه یکسری IRC هست که آدم هاش آماده جواب دادن به شما هستند.

من امروز صبح می خواستم بدون gateway رو چجوری باید عوض کنم. وارد محیط چت عمومی IRC می شم. بیشتر از ششصد نفر در کانال #linux منتظر سوال من هستند. در خط اول سوالم رو می پرسم و سریعا دو نفر جواب می دهند. جواب دوم دقیقا همان جواب فنی است که من می خواهم (:


فراموش نکنید که در یک دنیای آزاد، افراد مشارکت طلب هستند و با یکدیگر همکاری می کنند. این تصور که کمک را فقط با پول می شود خرید، تصور دنیای انحصارها و رقابت ها است. برای اینکه ادای دینی هم کرده باشم، ده دقیقه ای در همان کانال می مانم و گپی می زنم و مشکل چند نفر را حل می کنم.

جوک.

یک هلی‌کوپتر که یک خلبان و یک سرنشین در آن بودند در حوالی سیاتل در حال پرواز بود که نگهان مشکلی فنی در سیستم ناوبری و بی سیم به وجود آمد. به خاطر تاریکی و مه، خلبان نمی‌توانست مسیر را پیدا کند.

خلبان به ناگهان متوجه برج بزرگی شد که رو به روی آن‌ها سبز شده بود و بعضی از چراغ‌هایش روشن بودند. از همراهش خواست تا روی کاغذی بزرگ بنویسید: «ما کجا هستیم؟» و به برج نزدیک شد. وقتی فاصله به اندازه کافی به برج نزدیک شد کاغذ را از پشت شیشه به افراد درون دفتر نشان دادند.

کارمندان سریعا به سمت یک کاغذ بزرگ دویدند و چیزی روی آن نوشتند و به سمت پنجره برگشتند. روی کاغذ نوشته شده بود: «شما درون یک هلی‌کوپتر هستید.»

خلبان لبخندی زد و به نقشه نگاه کند و به سمت فرودگاه سیاتاک رفت و به سلامتی فرود آمد.

بعد از فرود، مسافر از خلبان پرسید که: «چطور با خواندن اینکه شما درون یک هلی‌کوپتر هستید فهمیدی که کجای شهر هستیم؟‌»

خلبان گفت: «راحت بود. چیزی که خواندیم از نظر فنی درست ولی از نظر کاربردی کاملا بی استفاده بود. به راحتی فهمیدم که ما درست کنار ساختمان پشتیبانی فنی مایکروسافت هستیم.»


تشکر از دوستان خوبی که توی کامنت شیوه های بهتری رو هم دارند می گند و نشون می دن که لینوکس به چه جامعه فوق العاده پشت گرمه (:

چرا لینوکس رو دوست دارم: توییتر توی لینوکس

به فکرم رسید که توییترم رو زنده کنم. حتما یک نفر هم قبلا همین به فکرش رسیده پس گوگل کردم و رسیدم به این کد بامزه که کافیه یک جایی ذخیره اش کنم.

#!/bin/bash
curl -u jadi:password -s -F status=”`kdialog —inputbox ’الان دارم چیکار می کنم؟’`” http://twitter.com/statuses/update.xml

عمیقا لذت بخشه. حالا فقط کافیه یک کلیک راست روی منوهام بکنم و بگم هر وقت Ctrl+Alt+T رو زدم، اون فایل یک خطی اجرا بشه. فکر می کنید خروجی اش چیه؟ هربار که اون دگمه ها رو بگیرم این می یاد روی صفحه:


می نویسم و enter می زنم و تمام.

زیبایی در ترکیب سادگی و توانایی است. یکی دستور curl رو نوشته که مثل یک براوزر کار می کنه و درخواستی رو برای یک صفحه می فرسته. یکی هم دستور kdialog رو نوشته که کادری باز می کنه و سوالی می پرسه و خروجی رو بر می گردونه. حالا من مثل بازی لگو، اجزایی که دوست دارم رو به هم می چسبونم و با ساده ترین روش به بهترین نتیجه ممکن می رسم. نکته جذاب دیگه اینه که هر کدوم از این اجزا که بهبود پیدا کنن (مثلا ۲۷ روز دیگه که کی دی ای ۴ با اونهمه قدرت و زیباییش بیاد، دستور kdialog هم به خودی خود به روز خواهد شد (:

زیبایی پنهان: من مصرف کننده صرف و انتهای زنجیره نیستم. من این رو فارسی کردم و اینجا نوشتم. در دنیای نرم افزارهای آزاد، هر مصرف، مشارکت در تولید بهتر است. اگر رفته بودم بازار رضا یک سی دی خریده بودم و یکی از برنامه هایش را نصب کرده بود و بعد کرک را اجرا کرده بودم و الان توییتر می نوشتم، هیچ وقت احساس نمی کردم باید آن را بنویسم.

پاسخ رابطه عشقی با گیلدد تاروت و چینش الئونور جاکوبی


سوال:دو تا دختر که با هم رابطه عاشقانه دارند ولی مدتی است که طرف مقابل دیگه رابطه رو ادامه نمی ده و نفر اول هم به خاطر ازدواج داره می ره سفر و حالا فکرش درگیره که آیا طرف مقابل هنوز به فکر اون هست یا نه.

ورق مورد استفاده: گیلدد تاروت که به عنوان بهترین دست سال ۲۰۰۴ شناخته شد. دستی با طراحی کامپیوتری توسط چیرو مارچتی که هم به طور چاپی و هم به طور دست ساز به فروش می‌رسد.

چینش مورد استفاده: چینش ۹ کارتی بررسی رابطه عاطفی که توسط الئونور جاکوبی در کتاب Tarot for Love & relationships معرفی شده. من شخصا در مورد کارت ۹ معنی را از «موضوع» به «نهایت» تغییر می‌دهم چون به نظرم با معناتر است.

بعد از بر زدن، ۹ کارت را به ترتیب زیر از روی دسته می‌کشیم و می‌چینیم. کارت‌های دست چپ معرف مراجع و کارت‌های دست راست معرف طرف مقابل هستند.

کارت ۱ و ۲؛ نمود عشق در دو طرف:‌ تو رابطه را بسیار عاطفی می‌بینی در حالی که رابطه برای طرف مقابل پیچیدگی‌های فکری خیلی زیادی دارد. رابطه برای او فقط عاطفی نیست بلکه سبک سنگین کردن هم در آن نقش زیادی دارد و همین فکرهای مختلف باعث می‌شود رابطه را بسیار پیچیده‌ ببیند و به سادگی تو،‌ دو جام سرشار از عشق را در دست دو نفر نبیند.

کارت ۳ و ۴؛ هر طرف، طرف مقابل را چطور می‌بیند: تو به خوبی درک می‌کنی طرف مقابل چه فکری دارد (در فکر او (کارت ۲) نه شمشیر است و تو دقیقا برداشت هشت شمشیر را داری: بسیار نزدیک). همان چیزی که فکر می‌کنی درست است. پیچیدگی‌های فکری او را می‌فهمی و درک می‌کنی چرا دارد جدایی پیشه می‌کند. اما او احساس می‌کند که تو قدرت کنترل بر همه چیز را داری و این تو هستی که داری رابطه را ادامه می‌دهی و هرکار هم که بخواهی می‌توانی بکنی. کارت جادوگر، کارتی است دارای همه قابلیت‌های نهفته (در موقعیت ۴) و معنایش این است که هر کاری که دوست داشته باشی می‌توانی بکنی به شرطی که خودت را بشناسی. این نظر طرف مقابل است.

کارت ۵ و ۶؛ هر طرف درباره رابطه چه برداشت یا احساسی دارد: تو احساس می‌کنی رابطه در حال خراب شدن است بدون اینکه به نکات مثبت این رابطه در شکل جدیدش توجه کنی. ممکن است رابطه به شکل قبلی قابل ادامه دادن نبوده باشد و این تغییر لازم بوده تا حداقل دو تا از جام‌ها حفظ شود (در تصویر به نظر می‌رسد همه جام‌ها به زمین افتاده اند در حالی که اگر برگردی و درست نگاه کنی، هنوز دو جام پر از شراب باقی است). نکات مثبت را ببین و احساس نکن رابطه تمام شده. شاید فرصتی است برای تغییر شکل و ادامه. اما طرف مقابل کماکان احساس گیجی می‌کند (بازهم شمشیر. سومین کارت از سری شمشیر است که برای ذهن طرف مقابل آمده). او احساس می‌کند فرصتی برای تجدید قوا یا فکر کردن نیاز دارد. می‌خواهند چند وقت تنها باشد تا بتواند بین فکرهای متضاد، هماهنگی برقرار کند.

کارت ۷ و ۸؛ چیزهایی که هر طرف درباره عشق می‌اندیشد و شاید جرات ندارد بلند بگوید: برای تو هشت سکه آمده: یک وضعیت پایدار و خوشحال و برای طرفت هم خورشید آمده. کارت نوزدهم از سری کارت‌های اصلی و یک کارت خوشحال کننده و به سرانجام رسیده. هر دو دوست دارید این رابطه خوب و خوشحال ادامه داشت باشد ولی به شکل فعلی امکانش نیست. خورشید درست بعد از تاریکی و توهم و ضمیرناآگاه می‌آید و به معنی آگاهی و روشنی است. طرفت هم از این رابطه خوشحال بوده اما حالا در این باره فکر کرده و به سمت قضاوت نهایی پیش می‌رود (کارت بعدی). او از روی فکر به این رابطه پایان داده است اما هیچ وقت دروغ نگفته. او دوست داشته این رابطه ادامه یابد ولی حالا آگاهانه قطع اش کرده.

کارت ۹؛ نهایت: کارت دوست نداشتنی هفت چوب. محاصره، حمله، انتقاد و فشار حتی وقتی زخمی هستی. درگیری ذهنی ادامه خواهد داشت و نباید منتظر حل شدن سریع ماجرا باشی. کسی قصد ناراحت کردن تو را ندارد ولی فضا، فضای پرتنشی است که باید دوره‌اش بگذرد.

داستان ما و مخابرات؛ کمدی درام مصور در دو پرده

پرده اول:

دیشب خیلی دیر خوابیدیم. صبح اول وقت با صدای اس ام اس موبایل لیلا بیدار می شیم. چون دیشب کار مهمی در دست اقدام بوده خودمون رو به موبایل می رسونیم. شجره طوبی است:


پرده دوم:

به فکرم می رسه حداقل یک ایمیل بزنم و شکایت کنم که این چه وضعیه که برای موبایلی تبلیغ می یاد که پول خرید دستگاه هاش رو من دادم، دویست برابر قیمت افغانستان پول سیم کارت دادم، شش هزار تومن در ماه پول انواع سرویس های مسخره می دم، حقوق کارمنداش رو دارن از پول نفت و مالیات من می دن و برای هر دقیقه اش هم باید کلی پول بدم.

«همراه اول» رو سرچ می کنم و می رم به سایت tct.ir و بخش
ارتباط با مسوولین رو کلیک می کنم:


اوج کمدی درام ما اینجاست که نه صفحه با ریفرش کردن درست می شه و نه می شه رو چیزی کلیک کرد.

تاروت چیست و آیا می‌توان به آن اعتقاد داشت؟

جدیدا زیاد می‌پرسند تاروت چیست یا مگر به تاروت اعتقاد داری؟. اینجا می‌خوام چند تا از اصلی‌ترین موضوعات رو جواب بدم و به یک متن منبع تبدیلش کنم برای جواب به این سوالات: تاروت چیست؟ تاروت چه چیزی نیست؟ آیا می‌تون به تاروت اعتقاد داشت؟ چرا تاروت یکی از زیباترین هاست؟ آماده‌اید؟ حرکت…

تاروت چیست؟

تاروت مجموعه‌ای است از کارت‌های مصور که برای روشن‌بینی، الهام‌بخشی و گاهی پیشگویی به کار می‌روند. در مرسوم‌ترین دست‌ها، هر دست کارت شامل ۷۸ کارت است: ۲۱ کارت آتو، یک کارت ابله و یک سری ۵۶ تایی از چهار خال جام،‌ شمشیر، چوبدست و سکه که هر خال شامل کارت‌های کارت‌های آس تا ده و سپس چهار صورت است.

۲۲ کارت (آتو و ابله که شماره صفر دارد) کارت‌های کبیر نامیده می‌شوند و ۵۶ کارت دیگر (که به جز یک کارت صورت اضافی شبیه کارت‌های ورق معمولی هستند) کارت‌های صغیر.

کارت‌های تاروت انباشته‌ هستند از نمادها و اسطوره‌ها. برای خواندن فال تاروت بعد از تمرکز روی سوال و برزدن ورق‌های آن، بر اساس نوع سوال ورق‌ها را به شیوه‌ خاصی روی زمین می‌چینند و هر کارت را در هماهنگی با محل قرار گرفته و دیگر کارت‌ها «می‌خوانند». این خواندن بر اساس نمادهای موجود در کارت و خود سوال و کارت‌های اطراف انجام می‌شود.

کسی چیز دقیقی درباره تاریخچه کارت‌های تارو یا تاروت نمی‌داند ولی شکی نیست که حداقل از قرن ۱۴ام در اروپا موجود بوده‌اند و پیش از آن نیز در مصر (با خال‌های شمشیرعربی، چوب، جام و سکه) استفاده می‌شده‌اند. نمونه‌های پیشا اروپایی کاملا حال و هوای عربی دارند و اولین نمونه‌های مشاهده شده در اروپا (۱۴۱۰ تا ۱۴۳۰) شکل اروپایی گرفته‌اند. کارت‌ها در آن دوره به احتمال زیاد برای بازی به کار می‌رفته‌اند و اولین شواهد مربوط به الهام‌بخشی کارت‌ها به ۱۵۴۰ بر می‌گردد.

آیا می‌توان به تاروت اعتقاد داشت؟

من تاروت را دوست دارم و درباره آن می‌خوانم و با آن فال می‌گویم و در عین حال هم به روند علت و معلولی جهان و علم اعتقاد دارم. مگر ممکن است؟‌ بعله به سادگی.

تاروت یک علم نیست. یک ناعلم است. مثل شعر، مثل ادبیات، مثل دین، مثل سـک‌س. زیبا است ولی قابل بررسی علمی نیست. شما حق ندارید شعری را بد بدانید چون به راحتی اثبات پذیر است که اعتقاد به قدی مانند سرو بی معناست.

اصولا بحث اعتقاد به تاروت بی معنی است. تاروت مثل هر چیز خارج از علم دیگر، خارج از رد و اثبات است. بحث این است که آیا تاروت زیبا است؟ جواب من و کسانی که فال را دوست دارند بله است. اما چرا؟

چرا تاروت یکی از زیباترین هاست؟

برای من به سه دلیل عمده:

۱. تاروت (یا به قول خارجی‌ها تارو) تلاقی اسطوره شناسی، نمادشناسی، دین و علوم رمزآمیز است و من همیشه عاشق هر سه بوده ام (: تارو برای بعضی‌ها دین است، برای بعضی‌ها ابزار دینی و برای بعضی‌ها بهترین تجلی اسطوره‌ و دین در دنیای مدرن. دست‌هایی مثل توت، توسط بهترین متخصصین مصرشناس و علوم خفیه مصری طراحی شده‌اند و حاصل سال‌های طولانی کار و تلاش هستند و هر کارت به راحتی می‌تواند مدت‌ها شما را با نمادها و اسطوره‌هایش به تعمق وادارد.

۲. تاروت یکی از اوپن سورس / بازمتن‌ترین چیزها در خارج از دنیای کامپیوتر دیده‌ام. هر دست ورق تاروت غولی است که روی شانه غول‌های دیگر ایستاده. از قرن ۱۴ این کارت‌ها توسعه پیدا کرده‌اند بدون اینکه هیچ قانون خاصی آن‌ها را محدود کند. هر کس حق داشته به هر شکلی که دوست دارد کارت‌ها را تفسیر کند یا کارت‌های جدیدی طراحی کند یا کارت‌های قبلی را به شکل مورد نظر تغییر بدهد. ما دست‌هایی داریم که ا وفاداری به اولین دست‌ها طراحی شده‌اند و هنوز هم معتبرند، دست‌هایی داریم که بیش از ۹۰ کارت دارند و دست‌های ۵۰ کارتی هم داریم. دست‌های قرون وسطایی، پاگانی و مسیحی موجود هستند و همه و همه حق حیات دارند. هرکس تغییر مورد نظر خود را داده و این جامعه تاروت بوده که با حمایت یا عدم حمایت از این تغییرات روند پیشرفت را مشخص کرده. این چیزی است شبیه به پیشرفت موجودات در محیط زیست طبیعی. این مساله باعث شده کارت‌های تاروت در طول تقریبا پانصد قرن به همراه انسان‌ها تکامل پیدا کنند و پیچیدگی امروز آن‌ها حاصل همین روند تکاملی است.

در عین حال این تکامل هنوز هم ادامه دارد. من اجباری به پیروی از رسوم ندارم. من تصمیم گیرنده اصلی برای خودم هستم و جامعه تاروت تصمیم گیرنده اصلی در مورد بقای نظرات من. این همان چیزی است که در دنیای لینوکس هم اتفاق می‌افتد: رشد. این زیباترین چیز در جهان است.

این مساله دقیقا همانی است که من را از کارت‌های پیشگویی یا الهام‌بخشی به سبک اوراکل جدا می‌کند. کارت‌های اوراکل (و مشهورترین آن‌ها، کارت‌های اوراکل اوشو) از نظر من بسیار بد هستند: یک نفر چند عکس کشیده و روی کارت‌ها چاپ کرده و ادعا کرده که هر کارت چه معنایی دارد و وقتی کارتی را می‌کشید باید دقیقا معنای آن را از کتاب بخوانید یا از حفظ بگویید و همان است و لاغیر (اگر شخصا کارت‌های اوراکل را تفسیر می‌کنید، دارید از آن‌ها به سبک کارت‌های تاروت استفاده می‌کنید). من در کارت‌های تاروت، آزادی عمیقم را می‌بینم در عین احترام عمیق جامعه به من و من به جامعه.

۳. تاروت مثل هر شکل دیگری از فال، یک عمل اجتماعی صمیمانه است.فرصتی است برای صحبت با غریبه‌هایی که حرفی برای گفتن با آن‌ها ندارید. هیجانی است برای کسانی که دیده‌اند علم به آن‌ها آرامش نمی‌بخشد. خنده‌ای است در مهمانی‌ای که همه دوست دارند در آن شاد باشند. مفری است برای همه ما که جرات نداریم از مشکلاتمان حرف بزنیم. نگاهی است دوباره به جهانی که دور و بر ما است. کنترلی است که جادوگرها بر جهان مژده داده بودند. تاروت یک تلنگر در دنیای مدرن است.

من تاروت را دوست دارم (:

تاروت چه چیزی نیست؟

تاروت پیشگویی نمی‌کند. هر کس بگوید با کارت تارو می‌شود زندگی شخصی را معین کرد یا جهت بخشید دروغ می‌گوید؛ بدون شک. تاروت غیبگویی نیست. غیبگویی وجود ندارد -لااقل بعد از دوران مرلین- و آینده در کنترل من و شماست. کاری که تاروت می‌کند، الهام‌بخشی است و اجازه نگاه از زاويه‌ای دیگر.

اگر بخواهم با یک جمله تمام کنم این است که تاروت بسیار بیشتر از سرگرمی است و بسیار کمتر از تقدیرگرایی.