معجزه لینوکس و جادی کلاه آبی

انگار کم کم باید یک طبقه بندی «لینوکس» باز کنم. یکی از خواص خوب این سیستم عامل انسانی اینه که دائما در حال بهتر شدن است. یعنی شما ممکنه یک روز کامپیوترتون رو روشن کنید و مشکلی که دیروز داشته خود به خود حل شده باشه ! مثلا من تا دیروز لپ تاپم امکان تصویر سازی سه بعدی نداشت و در نتیجه نمی تونستم از یکسری امکانات بسیار جذاب لینوکس (از جمله ScreenSaverهای فوق العاده اش) یا مثلا GoogleEarth و … استفاده کنم.
امروز که داشتم باهاش کار می کردم بهم گفت که یک کرنل (هسته سیستم عامل جدید) اومده. من هم دریافت اش کردم و کامپیوتر رو ریست کردم (بر خلاف ویندوز، لینوکس رو فقط وقتی ریست می کنید که سیستم عامل – و نه برنامه ها – رو ارتقاء داده باشید). کامپیوتر که بوت شد احساس کردم کمی کندتر کار می کنه ولی بعد از چند لحظه همه چیز سرعت عادی خودش رو پیدا کرد و یکهو(!) متوجه شدم که تصاویر سه بعدی دارم !!! جل الخالق !

یکی یک گوشه دنیا مشکل من رو داشته، اون رو حل کرده و راه حل رو در اختیار همه دنیا گذاشته. حالا من هم به خاطر تعلق به یک جامعه باز، از امکانات سه بعدی کارت گرافیک ام استفاده می کنم. به این دلیل است که می گویند لینوکس فقط یک سیستم عامل نیست، لینوکس یک فرهنگ است از طرف دیگه تکنولوژی لینوکس اجازه می ده که قطعات مختلف اون مستقل از یکدیگه به روز بشود. مثل ماشینی که می تونید موتور و سوپاپ و صندلی و فرمون و … اش رو به اختیار خودتون عوض کنید و دقیقا چیزی که می خواهید رو بسازید . این برای من لذت بخش است.

از اون طرف دیدم که من تا حالا برای جامعه باز متن کار چندانی نکردم ! پس به عنوان کار خوب امروز و برای پاس داشتن کمک به همدیگه و خودمون، با راهنمایی لیلا به سایت روز دارفور رفتم و این کلاه آبی سازمان ملل رو سرم گذاشتم تا بگم از همه مسوولین کشورها می خوام که به سازمان ملل فشار بیاورند تا کاری برای مردمی که در دارفور در حال مرگ هستند بکنه. درسته که سازمان ملل ناکارآ و حتی در مواردی فاسد به نظر می رسه ولی همین مداخله همین سازمان هم بهتر از هیچ چیه.

عکس های جشن نصب لینوکس

روز شنبه روز نرم افزار آزاد بود و به همین مناسبت در انجن کاربران لینوکس تهران، یک جشن نصب لینوکس داشتیم. من چند تا عکس گرفتم که گذاشتم همونجا. اگر دوست داشتید سری بزنید و ببینید عکس های جشن نصب لینوکس رو

دستور از بالا

توضیح: توی لینوکس اگر جلوی هر دستوری sudo بزنید، سیستم عامل اون رو به عنوان «دستور از مقامات بالا» برداشت می کنه. یعنی دستوری که باید با بالاترین دسترسی اجرا بشه. اگر به کسی دستور دادید ساندویچ درست کنه و نکرد سریع جلوش یک sudo بگذارید !
منبع کاریکاتور: http://xkcd.com/c149.html

اشکال در کد

وقتی به دنبال اشکالی در کد می گردید، پیدا کردنش به اندازه کافی مشکل است. همین که مطمئن شوید کد اشکالی ندارد، این کار سخت تر هم می شود.

اشتباه تایپی در عنوان صفحه میهن بلاگ

هاها همین الان دیدم که دامین Mihanblog.com به اشتباه در عنوان (title) صفحه اصلی اش Powerful رو Powerfull نوشته !‌ اشتباه بامزه و باحالی است که امیدوارم هرچه زودتر اصلاح بشه.

پیچ گوشتی

مراقب برنامه نویسان کامپیوتری که پیچ گوشتی همراه دارند باشید.

مطالعه برنامه دیگران

بهترین شیوه آمادگی [برای برنامه نویس شدن] نوشتن برنامه است و مطالعه برنامه های خوبی که دیگران نوشته اند. در مورد خودم باید بگویم که به محل سطل های زباله مراکز علوم کامپیوتر می رفتم و دنبال متن سیستم عامل ها می گشتم.

جواب به یک سوال (ناتاشا کامپوش)

این مطلب توی کامنت ها بود :

Natascha Kampusch

سلام جادی جان ، آیا به نظر تو وقتی ناتاشا کامپوش از مرگ کسی که اون رو 8 سال زندانی کرده ناراحته ،این یه بیماریه یا کاملا مثبته؟
مدیا این رو غیر عادی و بیماری می دونن ولی از طرفی خیلی با حکم اعدام برای صدام حسین مخالفت میشه به عنوان اولین اقدام برای داشتن قواین انسانی در عراق !
ممنون میشم اگه نظرت رو بنویسی

جواب من : جون هر کی دوست دارید کامنت ها رو مربوط به مطالب ذارید. مطالب متفرقه رو از «تماس» بالای صفحه بگویید.
جواب اصلی: ناتاشا همین دختر اتریشی است ؟ من دنبال نمی کردم ولی به نظر می یاد یک نفر است که هشت سال اسیر کسی بوده و حالا اون مرده یا اعدام می شه یا همچین چیزی و طرف ناراحت است. حالا این بیماریه ؟ در مورد صدام حسین هم که حرف اینه که اعدامش نکنن تا نشون بدن که دیگه قرار نیست توی عراق کسی شکنجه بشه یا اعدام بشه یا شلاق بخوره یا …

خب ؟ عقاید من که معلومه. صدام نباید اعدام بشه چون مثل هر اعدام دیگه ای باهاش مخالفم. به نظر من انسان ها حق ندارند همدیگر رو بکشند. همونطوری که من حق ندارم همسایه ام رو بکشم، دولت هم حق نداره من رو بکشه. به همین سادگی.

در مورد ناتاشا هم اطلاعاتی ندارم ولی به نظرم اگر من هم بودم و هشت سال فقط یک انسان رو می دیدم از کشتن اش بیشتر از اینی که الان ناراحت می شم ناراحت می شدم. به نظرم منطقی است که الان ناتاشا اصولا تعادل روانی کافی نداشته باشه. درست مثل اون جریانی که می گویند آدم به بازجو یا حتی شکنجه گرش وابسته می شه. وضعیت ناتاشا هم ممکنه همین باشه. به هرحال من اطلاعات کافی ندارم و اگر هم داشتم مشکل می شد این که من تخصص کافی ندارم (:

در مورد رسانه ها هم که اصولا علاقمند به رسانه های عمومی (مثل سی ان ان، صدا و سیمای خودمون و … ) نیستم چون دنبال خبر واقعی نیستند بلکه دنبال اهداف بی مزه خودشون هستند.