یک وبلاگنویس مصری دیگر در زندان


بنا به گزارش Dialy News Egypt، احمد محسن که بلاگر اخوت معرفی شده، سه هفته قبل در شهر فیوم (Fayoum) دستگیر شده و کماکان در زندان طورا (Tora) نگهداری می‌شود. دستگیری او بخشی از سرکوب اعضای اخوت اسلامی بوده که سازمانی غیرقانونی در مصر است. امروز ۱۶ روز است که احمد محسن در زندان است.

محسن یک فعال و نویسنده علیه شکنجه است که در وبلاگ eyestillopen می‌نویسد. او یکی از اولین کسانی بود که علیه شکنجه محمد قوما الدهشوری (Mohamed Gomaa Al Dahshouri) در وبلاگش افشاگری کرد. فعالان ادعا می‌کنند که مرگ مشکوک این فرد پس از انتقال به ایستگاه پلیس فیوم، به خاطر کتک شدید بوده است.

بنا به گزارش منعم پرس گروهی از وبلاگنویسان مصری و عرب که خود را «اتحادیه وبلاگنویسان عرب» می‌نامند، برای آزادی او سایتی به نام هزار وبلاگنویس به راه انداخته‌اند.

نمودار آماری واقعیت را افشا می‌کند: پوتین تقلب کرده

نمودار جالب و هوشمندانه ای است که تقلب حزب پوتین را نشان می‌دهد:


تا جایی که من فهمیدم، هر نقطه نشان دهنده یک صندوق رای حوزه رای گیری است. محور افقی نشان دهنده درصد آرای قبول شده در صندوق در آن حوزه است و محور عمودی نشان دهنده درصد رایی که حزب پوتین آورده. به راحتی می‌بینید که هر وقت پوتین رای آورده، آرای حوزه قبول شده و هر وقت رای حزب پوتین کم بوده،‌ آرای حوزه ابطال شده. به سبک ایران هم کار تا جایی پیش رفته که بعضی از حوزه‌ها که بالای صد در صد شرکت کننده داشته اند (!)، صد در صد به پوتین رای داده بودند (: جالب، روشن کننده و دردناک است که Correlation چیزی در حدود ۹۰٪ است. یعنی تعداد آرای پوتین به راحتی می‌تواند میزان رای‌های باطله را پیش‌بینی کند:‌ اگر حزب پوتین رای آورده باشد رای‌ای باطل نمی‌شود ولی اگر کس دیگری رای آورده باشد، رای باطل است.

حالا هی بپرسید چرا ما با روسیه اینقدر دوستیم یا چرا احمدی نژاد می‌گوید که ما هیچ وقت در طول تاریخ خاطره بدی از روسیه نداشته ایم (:

با این اخبار، من از دنیای دیجیتال چی بگم؟

این روزها خبرها حال به هم زن شدن. جلوه و مریم حسین خواه در زندان هستند چون فکر می کنند زن و مرد باید حقوق برابر داشته باشند. نزدیک بیست دانشجو در زندان هستند چون چند روز مونده به ۱۶ آذر و ممکنه دانشجویان ایران هم مثل دانشجویان ونزوئلا بگویند که با روسا مخالف هستن. بعد هم این آقا کاپشن اش رو درآورده و سعی کرده کت شلوار شیک بپوشه تا مهمان «مجلس التعاون الدول الخلیج العربیه» باشه و زیر تابلوش بشینه بعد از فروختن دریای خزر به روس‌ها، خلیج فارس رو تقدیم عرب ها کنه.



عکس از یاهو

یادتونه خاتمی پشت میزی نشست که روش مشروب بود؟ فرض کنید خواهش می کرد در مجلس تعاون کشورهای خلیج عربی راهش بدن. کجایین دوستان بمب انداز گوگلی و انتحاری؟

راستش اینها تا اینجا که گفتم اصلا برام دردناک نیست. کاملا قابل درکه و قدرت همیشه به این سمت سوق داده می شه. نکته ای که برام دردناکه اینه که یکسری آدم کاملا ساکت هستن که چیه کارشون تخصصیه. یکسری آدم هم چون حرف زدن در این موارد هزینه داره ساکتن به این امید که کسی باهاشون کاری نداشته باشه. یادتونه مصادیق بدحجابی رو پارسال اعلام کردن و همه گفتیم: «بابا چهار تا چیز بیشتر نیست و ما هم که اونها رو نداریم»؟ حالا امسال چاک کنار و جلوی مانتو و چکمه و شلوار زیر چکمه هم اضافه شده و دو سال که صبر کنین،‌ چادر ملی اجباری است و وقتی بچه هاتون ازتون بپرسن: «چادر که اجباری شد، شما اعتراض نکردین؟» باید بهشون جواب بدیم: «راستش ما اصلا نفهمیدم کی اجباری شد!».

این وسط خوشم می یاد از آدم شریفی مثل کسوف که اینقدر زیبا عکس گرفته و نوشته. ممنون آرش.

راستی حالا که صحبت زشتی ها شد، حرفی هم از پرسپولیس بزنم و خبر اینکه با تخصیص شش هزار لیتر سهمیه اضافه بنزین، نگرانی شون برای شرکت در تمرین برطرف شده. الان باید از خونه برم بیرون ولی در این مورد بعدا نامه مفصل می نویسم اما خلاصه اش اینه که خب ابله! من نگرانی ندارم که بنزین برای سر کار رفتن ندارم؟ اون معلم که مجبور شده هر روز با اتوبوس بره نگرانی نداره؟ باشگاه صنعت نفت آبادان چی؟ اونا چون نیومدن «رایزنی» نباید سهمیه اضافه بگیرن یا چون سرخپوشان پایتخت نیستن؟ ببینم چطوره که سرخپوشان و بهشت زهرا و مجلس و معلولین جنگی و کشاورزها باید سهمیه اضافه بگیرن و مهندس ها و معدنچی‌ها و پزشک‌ها نباید بگیرن؟‌ کارشون کم ارزش تره یا (به یاد سینای بزرگ) دستمالشون زبرتر یا رییسشون بی عرضه تر؟ خلاصه همین ها. الان هم تصمیم گرفتم نامه رو به رییس بنزین ننویسم بلکه خطاب به باشگاه بنویسم که دیگه پرسپولیسی نیستم چون تیمم دیگه خودش رو مردمی نمی دونه. آخر عمری ورزشی نویسم هم شدیم ! (: یادمه یک دوست توی روزنامه ورزشی داشتم ولی الان یادم نیست کی و کجا (:‌ خوشحال می شم اگر کسی آشنایی بده (:

سایت انتخابات هشتم واقعا هک شده

توی نوشته قبلی درباره هک شدن سایت انتخابات هشتم نوشتم و بعد دیدم که چند جا صحبت شده که اصولا سایت اصلی پسوند ir داشته و این کلا یک سایت الکی است که لیمرها درست کرده اند تا ادعای کنند. این صحبت درست نیست و و عملا وزارت کشور داره سعی می کنه این افتضاح رو جمع و جور کنه ولی انگار چون نمی دونه که با یک شناسه FTP می شه این «مشکل» رو برطرف کرد بازهم رفته سراغ کارهای عجیب و غریب و دیکتاتور مآبانه. روش دیکتاتور مآب چیه؟ اول رفته سراغ طریق فیلتر کردن آدرس سایت majels8.com (که هنوز در داتک فیلتر نیست) و بعد سعی کرده جملات خاصی بگه مثل اینکه

: اين پايگاه‌اينترنتي به‌آدرس ‪ www.majles8.com‬به منظور برگزاري دو مرحله مسابقه اينترنتي مورداستفاده قرارگرفت و پس‌از انجام مراحل مختلف مسابقه و تست‌هاي موردنظر ، در حال حاضر كاربران مي‌توانند به آدرس ‪ www.majles8.ir‬مراجعه نمايند.

و کم کم هم احتمالا مدعی می شه که این دامنه majles8.com اصلا از اول هم متعلق به وزارت کشور نبوده! (: هرچند که قبلا در ایرنا گفته بود:

در اين مسابقه اينترنتي كه از ساعت ‪ ۱۰‬تا ‪ ۱۲‬روز پنجشنبه هفته جاري برگزار مي‌شود، كاربران با اتصال به شبكه اينترنت و مراجعه به آدرس اينترنتي ‪ www.majles8.com‬مي‌توانند با ورود اعداد مختلف در اين مسابقه شركت كنند.

در عین حال بد نیست از صفحه کش گوگل مربوط به majles8.com هم دیدن کنید تا شکتان برطرف شود که این سایت همان سایت بوده (:

تار و پود عالم ارقام به هم پیوسته است

داستان اول: یک وبلاگنویس اسراییلی که به شکل گمنام در اسراییل مطلب می نویسد در وبلاگ بلاگ اسپات (متعلق به گوگل) مطلبی توهین آمیز نسبت به شورای منطقه‌ای نوشته. شورا به دادگاه شکایت کرده و دادگاه اسراییلی با فراخواندن وکیل گوگل به دادگاه با آن‌ها به توافقی رسیده مبنی بر اینکه شاکیان کامنتی



عمیقا معتقدم که همه ما باید از همه وقایع دنیا مطلع باشیم و نسبت به آن‌ها عکس‌العمل نشان دهیم. شکی
نیست که کار من در کشوری که فرهنگ و زبان‌اش با من یکی است مفیدتر است

اما این به هیچ وجه سبب نمی‌شود چشمم را روی بقیه دنیا ببندم.

برای وبلاگنویس ناشناس بنویسند و اطلاع دهند که اگر با افشای هویت در دادگاه فلان تاریخ حاضر نشود، گوگل شماره اختصاصی IP او را در اختیار دادگاه قرار خواهد داد. به عبارت دیگر، گوگل دارد هویت یکی از کاربرانش که می‌خواسته ناشناس باشد را به قوه قضاییه اسراییل افشا می‌کند. جالب است که درخواست مشابهی به دولت آمریکا داده شده بود تا گوگل هویت وبلاگنویس ناشناسی را افشا کند ولی دادگاه رای داد که افراد حق دارند هویت خود را مخفی نگاه دارند.

داستان دوم: Wael Abbas (وائل عباس؟) وبلاگ نویس مصری‌ای است که نمونه‌هایی از شکنجه توسط پلیس کشورش را در یوتوب می‌گذاشت تا جهان را نسبت به این موضوع آگاه کند. یکی از ویدئوهای او باعث شده دو پلیس خاطی برای سه سال زندانی شوند. از دیروز دسترسی او توسط یوتوب بسته شده است. آن‌هم به دلیل «ترویج خشونت»!

داستان سوم: می‌دانید؛ یک وبلاگنویس ایرانی بدون دسترسی به حقوق اولیه‌ای مثل تماس، وکیل، اخبار و … در زندان است چون خبری را نوشته که به مذاق حاکمان خوش نمی‌آمده.


و اما توضیح: در مطلبی که در مورد حمله پلیس کراچی به تجمع روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان نوشته بود،‌ کسی کامنت گذاشته که:

yani vaghe’an mamlekate khodemoon inghad amne ke pakestan inghad mohem shode ? maa kam zendaanie seaasi darim?

لازم می‌دانم این را توضیح بدهم که همه دنیا برای من به یک اندازه مهم است؛ بخصوص وقتی که بحث اینترنت و دخالت شرکت‌های تجاری در آن باشد (آنهم به منظور سرکوب حقوق بشر در مقابل کسب سود بیشتر)، عمیقا معتقدم که همه ما باید از همه وقایع دنیا مطلع باشیم و نسبت به آن‌ها عکس‌العمل نشان دهیم. شکی نیست که کار من در کشوری که فرهنگ و زبان‌اش با من یکی است مفیدتر است اما این به هیچ وجه سبب نمی‌شود چشمم را روی بقیه دنیا ببندم. اگر گوگل با دولت اسراییل همکاری کند تا انتقادها را خفه کند، اگر یوتوب وائل عباس را از حق اظهار نظر محروم کند و اگر پلیس پاکستان، در دفاع از سرکوب مردم، وبلاگنویسان را کتک بزند و بازداشت کند و همه کشورهای دیگر در دنیا بگویند «به من چه! من من پاکستانی / عرب / سیاه پوست / ضد صهیونیست / زن / کمونیست / … هستم؟» مطمئن باشید که رضا و من و شما هم در زندان خواهیم بود و همه خواهند گفت: «به من چه! مگر من ایرانی / خبرنگار / کارمند فلان روزنامه / فعال فلان جا و … هستم؟».

پس من نسبت به نقض حقوق هر «انسان» عکس العمل نشان می دهم با این باور که هر انسان دیگری هم همینکار را خواهد کرد (: این اندیشه هیچ تناقضی با این ندارد که جایی کار کنم که مفیدترین بازدهی را دارم. خوش و خندان (:

یک وبلاگ نویس دیگر در زندان: رضا ولی زاده

من نمی شناختمش. اکثر کسانی که براش نوشتن رو هم زیاد نمی شناسم. ولی چون وبلاگنویسی است که به خاطر نظرش و به خاطر حرفش در زندانه، عمیقا براش احترام قایلم.

رضا ولی زاده، مدیر بازنگار است و حدس می‌زنند به خاطر ماجرای چند سگ که به مذاق روسا خوش نیامده، دستگیر شده است. بازهم همان حکایت قدیمی است که لازم است تکرار شود: اگر چیزی آنقدر زشت و خجالت آور است که صرف گفتن آن توهین به کسی یا چیزی است، بهتر است آن را انجام ندهید. مجرم واقعی کسی است که کاری می‌کند که گفتنش مصداق تبلیغ علیه نظام و اینجور چیزها است. نمی فهمم چرا این را متوجه نمی شوند.

خیلی از لینک‌ها را از اینجا دنبال کنید

با شکست انحصار آمریکا و ایران، جادی دو کامپیوتر را به ابررایانه تبدیل کرد

طبق خبری خزعبل در ایسنا، دکتر شریفی در دروغی تبلیغاتی ادعا کرده که:

با شكست انحصار آمريكاايران به فن‌آوري افزايش نرم‌افزاري سرعت رايانه‌هاي معمولي تا حد ابررايانه‌ها دست
دكتر محسن شريفي، رييس دانشكده مهندسي كامپيوتر دانشگاه علم و صنعت …. اظهار كرد: اين نرم‌افزار تحت نام «سي-شريفي» (C-Sharifi) اين امكان را فراهم مي‌كند تا يك سيستم عامل شبكه‌يي متداول به يك سيستم عامل مديريت كلاستر تبديل شده و اين امكان را فراهم مي‌كند كه داده‌هاي حجيم به سرعت مورد پردازش موازي و توزيع شده قرار گيرند …

وي در پايان با اشاره به وجود تنها دو نمونه خارجي اين نرم‌افزار كه در انحصار آمريكا و كشوري ديگر است، ايران را سومين كشور دارنده اين فن‌آوري معرفي كرد كه كشورهاي اروپايي با وجود شروع همزمان نتوانسته‌اند‌ به آن دست يابد، گفت: اين تكنولوژي كاملا حساس و استراتژيك براي اولين بار در سال 1980 توسط كشور آمريكا طراحي و پس از آن در سال 1986 من پروژه آن را آغاز كردم و طي دو سال اخير به صورت صنعتي به بازار راه يافته است.

البته دوستان اخیرا مقدار زیادی مطالب جالب در این مورد نوشته‌اند ولی گفتم من هم از قافله عقب نمانم. در حقیقت برای پر کردن عقده خودکم‌بینی و تلاش برای ایجاد توهم پیشرفت در خوانندگان، تصمیم گرفتم من بعد از آمریکا و ایران نفر بعدی باشم که به این تکنولوژی پیچیده دست پیدا می‌کنم. به همین دلیل حین وبلاگ‌نویسی توی یک پنجره دیگه راهنمای کلاستر سازی سایت فارسی تکنوتاکس رو باز کردم و تااین مقاله تموم بشه، گذاشتم کلاسترم روی یک کامپیوتر دسکتاپم، نصب بشه!

خلاصه این رو بگم که حالا که شما دارید این رو می‌خونید بعد از آمریکا و ایران، جادی هم به غول‌های دارای این تکنولوژی پیوسته. تنها اشکالش اینه که من دروغکی نمی‌گم ۲۱ سال این پروژه طول کشیده یا بیخودی کلمه‌های قلمبه سلمبه استفاده نمی‌کنم و در نتیجه نه توی اخبار هستم و نه توی دانشگاه بهم حقوق ریاست می‌دن (:

در عین حال حالا که بحث کلاستر شد بد نیست یادی هم بکنیم از دکتر احمد معتمدی از دانشگاه امیرکبیر. چرا که اون هم شش ماه قبل همین اختراع عظیم رو از طریق دانلود یک نرم افزار آزاد و رایگان به میهن اسلامی غالب کرده بود. و به این هم اشاره کنم که این نرم‌افزارهای آزاد ورایگان از قدرت‌های لینوکس هستند و قابل استفاده برای هر کسی که دوست داشته باشه.

پ.ن. ای بابا!‌ ما رو مسخره کردن! آقای دکتر جوادپور رییس چی چی دانشگاه شیراز هم چهار سال قبل همین برنامه رو دانلود و در نتیجه سـو پرکامپیوتر رو اختراع کرده بود پس من فعلا پنجمین نفر هستم: آمریکا، دکتر شریفی، دکتر احمد معتمدی، دکتر جوادپور، مهندس جادی.

نکته انحرافی: خوشبختانه در ایران اسلامی نمی‌تونید در گوگل به دنبال کلمه وقیح «سو‌‌‌‌پـر کامپیوتر» جستجو کنید.

دکتر رزاقی در زندان


برای اخبار و لوگو در این مورد: FreeSohrab.Wordpress.com

تا جایی که من شناختم، دکتر رزاقی عزیز یکی از آدم‌های بسیار شریفی است که در ایران کار اجتماعی می‌کنند. دکتر رزاقی (که گاهی بهش می‌گیم سهراب!) دکترای علوم سیاسی داره و فقط به خاطر اعتقادش به جامعه مدنی، از استادی دانشگاه کنار گذاشته شد. سهراب بهترین موقعیت رو داره تا به بهترین دانشگاه‌های جهان بره و تحقیق کنه و درس بده. دکتر در اوایل دوره خاتمی در وزارت کشور کار کرده و اگر اهلش بود، می‌تونست توی دولت بمونه. دکتر عزیز ما همیشه لبخند داره و همیشه جدی و عمیقه.

دکتر عزیز ما این طرف‌ها خیلی مشهور نیست یعنی یک چهره شناخته شده بین وبلاگ‌نشین‌ها نیست. برای همین هم ممکنه حمایت گسترده‌ای توی وبلاگ‌ها ازش صورت نگیره. ولی مطمئن هستم این برای دکتر مشکلی درست نمی کنه چون اونقدر به کارش اعتقاد داره که دنبال این حمایت ها نیست. الان خیلی ها با سواد و شعور خیلی کمتری از اون دارن توی دولت کار می کنن، دارن توی دانشگاه درس می دن، دارن توی خارج بورس می گیرن و ادعای فعالیت اجتماعی دارند ولی دکتر یکی از اون معدود کسانی است که دیدم همه اینها رو گذاشت و گذشت تا فعالیت واقعی بکنه: سازمان درست کرد، به سازمان‌ها درس داد، کلاس وبلاگ‌نویسی راه انداخت،‌ کارگاه سایت برای ان جی او ها راه انداخت و دموکراسی درس داد و ..

من سهراب رو دوست دارم و یکی از دلایلی که از ایران نمی‌رم اینه که تا وقتی کسانی مثل اون در کشور هستند، من هم هستم. سهراب شریفه. سهراب سالمه و سهراب باسواده و سهراب زندانه.

مرتبط:

بازداشت دکتر رزاقی – آفتاب

سهراب رزاقیان مدیر ان جی اوی کنشگران داوطلب بازداشت شد

«سهراب رزاقی» مدیر مؤسسه کنشگران داوطلب بازداشت شد

سهراب رزاقیان مدیر ان جی اوی کنشگران داوطلب بازداشت شد

حق؛ پشت میله ها – برای دکتر سهراب رزاقی-

دکتر سهراب رزاقی عزیز باید آزاد بشه. باید آزادبشه. باید آزاد بشه… (این خیلی بهم چسبید)

پي در پي خبرهاي خوش !ِِِ/ آمنه شیرافکن

چه تلخ‌اند این روزها ؛نفيسه زارع كهن

به ما گفتند كه آزاديد ، مريم ميرزا

دستگیری دکتر رزاقی؛ مجید اعزازی

دکتر رزاقی در زندان اوین / روسری آبی