سرویس هاستینگ ایرانی

الان دیگه می‌شه گفت سال‌ها است که بحث



البرز همین دو ماه قبل
۱۰۰ تومن از ما برای

هاستینگ یک ساله گرفته

دیتاسنتر ملی و اینترنت ملی و اینجور مزخرفات در جریانه؟ چرا می‌گم مزخرفات؟‌ چون همین الان شرکت معظم البرز خدمات هاستینگ‌اش رو بدون هیچ توضیحی تعطیل کرده و ما مطمئن و مطمئن تر شدیم که از هیچ سرویس دهنده داخلی،‌ هیچ چیزی نگیریم.

درک می‌کنید؟‌ خودم نمی‌کنم! مدیری که سه سال قبل من براش یک سایت دینامیک عظیم نوشته ام زنگ زده که سایت کار نمی کنه و وقتی نگاه می کنم می‌بینم اصلا هاستی روی این آدرس نیست. زنگ می‌زنم به شرکت البرز و معلوم می‌شه این سرویس دهنده بزرگ ایرانی که کلی ادعای اینترنت داره و به شرکت‌های غولی مثل بیمه وصله، یک شبه یکسری حکم صادر کرده برای کارمندانش که اخراج هستند و قراردادها تعطیله و اونها هم سرورها رو خاموش کردن و رفتن خونه!

لطفی که مهربانی‌های شخصی برای ما کردند، اینه که کرم می‌کنند و یک سی دی حاوی فایل‌های ما روی سرور و یک نامه حاوی پسورد دامین به ما می‌دن.

جالبه که اگر مدیر من متوجه داون‌بودن سرور نمی‌شد یا یک هفته دیرتر زنگ می‌زدیم البرز، کل اطلاعات سایت به همراه دامین و بقیه داستان‌ها از بین می‌رفت که می‌رفت!

شبکه‌جهانی نمی‌تواند محلی شود

به درخواست دوست عزیزی، برای چاپ در روزنامه اعتماد نوشتم و همونجا چاپ شد (:

اینترنت، همانگونه که از نام آن بر می‌آید، شبکه‌ای است از دیگر شبکه‌ها. این ابرشبکه، حاوی تقریبا تمامی شبکه‌های دانشگاهی‌، دولتی، تحقیقاتی، تجاری و شخصی جهان است. اما «اینترنت ملی» چیست؟ اگر در گوگل به دنبال معنای این واژه (چه به انگلیسی و چه به فارسی) بگردید جواب این است: واژه مورد نظر پیدا نشد.

اگر این روزها پیگیر اخبار آی تی در کشور باشید، عبارت «اینترنت ملی» یکی از آن عبارت‌های نامفهومی است که هر روز به گوشتان خواهد خورد و تا به حال هم هیچ مسوولی توضیحی درباره معنا و مفهوم و چیستی آن به هیچ خبرنگاری نداده است. اگر بخواهیم با توجه به مصاحبه‌ها و نظرات مختلف، اینترنت ملی را معنا کنیم، دو مفهوم به ذهن خواهد رسید. مفهوم اول عبارت است از ایجاد یک زیرساخت قوی در سطح کشور برای ارتقاء سرعت و کاهش قیمت پهنای باند و هدایت بهینه اطلاعات. مفهوم دوم متاسفانه چیزی نخواهد بود به جز سیستمی متشکل از یک شبکه داخلی برای محدود کردن دسترسی کاربران شبکه به سایت‌های درون کشور و قطع ارتباط با اینترنت.

مورد اول همان چیزی است که اکثر کشورهای جهان در طول سال‌های اخیر آن را در کشور خود پیاده کرده‌اند. حتی می‌توان گفت که پیدایش اینترنت به مفهوم امروزی، حاصل به هم پیوستن این شبکه‌های وسیع کشوری بوده است. شکی نیست که این شبکه کمک خواهد



اگر «اینترنت ملی» به معنای «شبکه محدود به داخل ایران» باشد،
هر کاری هم که بتوان در آن کرد، نمی‌توان آن

را «شبکه‌ای از شبکه‌ها» یا «اینترنت» نامید.

کرد تا ترافیک داخلی، نیازی به دور زدن در مسیرهای خارج از کشور نداشته باشد، دسترسی به اینترنت همگانی‌تر و ارزان‌تر شود، کیفیت خدمات بالا رود و ایمنی فعالیت‌های کشوری افزایش یابد. این سیستم ترکیبی است از ستون فقرات یا Backbone و «نقاط تبادل کشوری» یا IXP. ستون فقرات عبارت است از یک زیرساخت انتقال اطلاعات در سطح کشور و نقاط تبادل کشوری هم سوییچ‌هایی هستند که داده را به شکل بهینه در کشور جابجا می‌کنند. در بسیاری از کشورها، از ژاپن و فرانسه گرفته تا بوتسوانا و زیمباوه این سوییچ‌ها نصب شده‌ و در حال استفاده شدن هستند. راه اندازی اینگونه سیستم‌ها موضوعی شناخته شده و سرراست است و نه نیازی به اسم‌های ابتکاری مانند «اینترنت ملی» دارد و نه نیازی به بودجه‌های کلان و کارهای کارشناسی چندین ساله.

فرض دوم برای معنا کردن واژه «اینترنت ملی»، شبکه‌ای است محدود در یک کشور که در آن امکان دسترسی به اطلاعات خارج از این شبکه فراهم نیست. در این حالت پهنای باندی در داخل کشور ارائه می‌شود که به پهنای باند جهانی اینترنت متصل نیست و به شکل کامل توسط دولت کنترل شده است. در این شبکه می‌توانید وبلاگ بنویسید، می‌توانید سایت داشته باشید، می‌توانید ایمیل بفرستید و می‌توانید هر کاری که روی «اینترنت» انجام می‌دهید را بکنید؛ مادامی که طرف مقابل شما، سایت مورد نظر شما، خواننده وبلاگ شما و … فقط و فقط در داخل کشور و دارای مجوز استفاده باشد. اگر «اینترنت ملی» به معنای «شبکه محدود به داخل ایران» باشد، هر کاری هم که بتوان در آن کرد، نمی‌توان آن را «شبکه‌ای از شبکه‌ها» یا «اینترنت» نامید.

به این نکته توجه کنید که وب یا به شکل کاملتر «شبکه‌ای به وسعت جهان» ترکیبی است از لینک‌های متقابل سایت‌ها به یکدیگر. اگر شروع به حذف سایت‌ها از این شبکه بکنید، مشغول حذف معنای شبکه از اینترنت هستید. روزهای نخست وب، هنوز سایت‌ها ارتباط چندانی با هم نداشتند و به همین دلیل برای استفاده از اینترنت باید کتابچه‌ای را سفارش می‌دادید که نام، موضوع و آدرس هر سایت در آن نوشته شده بود. این کتابچه، کتابچه زرد اینترنت خوانده می‌شد ولی هیچ وقت فروش چندانی پیدا نکرد چرا که اینترنت واقعا به سمت «شبکه» شدن رفت و همین که وارد بخشی از این تار عنکبوت بزرگ می‌شدید، هر سایت، شما را به سایت بعدی راهنمایی می‌کرد. هنوز هم بزرگترین مزیت وب نسبت به کتاب‌های کاغذی همین پیوندهای بسیار به سایت‌های مختلف است. ایجاد چیزی مثل «اینترنت ملی» یعنی پاره‌کردن این تارعنکبوت بزرگ و پیشنهاد اینکه مردم فقط از یک نخ آویزان باشند.

اگر قرار است ایران به مرحله تولید علم برسد و سهمی در جهان مجازی ایفا کند، باید پیوندهای خود را با جهان گسترش دهد. اگر وب‌سایت‌های فارسی و ایرانی پیوند خود را با جهان قطع کنند، عملا خود را منزوی کرده‌اند. قانون جدید «ساماندهی» وب‌سایت‌های ایرانی که بنا بر آن اگر سایتی به سایت‌های سانسور شده لینک دهد، سانسور می‌شود عمیقا مخالف روح اینترنت است و مثل همان «اینترنت ملی» حذف کننده ایران از شبکه جهانی است. فرض کنید من مطلبی بنویسم درباره یک فرد مشهور و لینکی بدهم به صفحه MySpace وی. بعد از مدتی دولت تصمیم می‌گیرد MySpace را فیلتر کند و من که پیش از این به آن سایت لینک‌های زیادی داده‌ام هم فیلتر می‌شوم. ده نفر هم هستند که به سایت من لینک داده‌اند و سانسور می‌شوند. کافی است به هر یک از آن ده نفر هم ده نفر لینک داده باشند تا هزار نفر فیلتر شوند و در تلاش چهارم یا پنجم «ربات هوشمند»‌ همه اینترنت فارسی، سانسور خواهد بود جز آن‌هایی که تا به حال به هیچ کس لینک نداده‌اند و در نتیجه کسی هم آن‌ها را نمی‌شناسد. این سناریو شاید غیرمنطقی به نظر برسد ولی فراموش نکنید که گوگل، سه چهار روز قبل سانسور بود. شاید فقط و فقط به این خاطر که به همه صفحات موجود در اینترنت لینک داده بود.

جادی اسعدی

آیا اجازه می‌دیم دزدی مطلب از وبلاگستان عادی بشه؟

لطفا اگر کسی اسکن یا عکس از روزنامه همشهری که مطلب نمودار مقایسه سرعت اینترنت «پر سرعت» در جهان و ایران رو بی‌اجازه چاپ کرده داره، بهم (jadijadi‌ در جیمیل) ایمیل کنه تا سایت رو راه بندازیم! ممنون

مطلب قبلی که در مورد دزدی مطلب در اینترنت نوشته بودم (دستور آشپزی: چگونه برای چاپ در همشهری آنلاین، مقاله بدزدیم )، بازخورد خوبی داشت اما نکته قابل توجه‌اش این بود که یکی گفته بود یکی دیگه از مطالب اخیر (نمودار مقایسه سرعت اینترنت «پر سرعت» در جهان و ایران) را هم همشری کاغذی دزدیده و چاپ کرده.

خب ما چیکار می تونیم بکنیم ؟ این قبلا برای دوستان خیلی خوبی مثل سینا و کسوف و راز و … هم افتاده و مطمئن هستم خیلی های دیگه هم تجربه‌های مشابهی داشته اند.

ما چیکار می تونیم بکنیم ؟ اولین چیزی که به فکر من رسید این بود که «مهم نیست. روزنامه ای که شروع کنه دزدیدن مطالب از دیگران، اصولا در حال مرگه» (و آمار همشهری آنلاین هم همین رو نشون می ده). ولی مشکل اونجا است که این کار رسم بشه. «مدیر روزنامه» فکر کنه اینترنت و وبلاگستان یک منبع مجانی مطلب است که هر وقت کم آورد می‌تونه بهترین مطالب رو ازش انتخاب کنه و چاپ کنه. به نظرم جلوی این رو باید بگیریم. من یکی دو تا ایده دارم و دوست دارم قبل از اجرا، نظرات دیگران رو هم بدونم.

یک نظر این است که در هر مورد اگر دیدیم و اگر حوصله و وقت کافی داشتیم برویم پیگیری کنیم تا احتمالا آخرش یک منتی هم سرمان بگذارند که «باید خیلی هم افتخار کنین که مطلبتون رو چاپ کرده‌ایم»!‌ این راه حل من نیست. نه وقت اضافی دارم که با همشهری سر و کله بزنم و نه این سرو کله زدن من جلوی دزدی رو می گیره.

ایده من اینه که یک سایت درست کنیم. یک سایت که موارد دزدی مطلب رو مستند کنه و در دوره های مثلا سه ماهه، یکسری جایزه دزدترین ها به روزنامه ها و جاهایی بده که مطالب دیگران رو دزدیده‌اند. با اینکار کسانی که مطالبشون به شکل غیراخلاقی کپی شده هم می‌تونن جایی داشته باشن برای «شکایت».

می‌شه یکسری قواعد گذاشت برای «ثبت یک دزدی». مثلا ارائه یک تصویر از روزنامه یا سایت دزد و یک لینک هم به مطلب اصلی و شکایت نویسنده اصلی. این «موارد» رو می‌شه بر اساس «نوع جرم» و «نام دزد» برچسب زد و همیشه ابری از دزدترین‌ها داشت (:

نظرتون چیه؟ پیشنهادی دارین؟ برای اسم دامین چی خوبه ؟ یک چیزهایی در مایه copypaste یا dozdi ؟ پیشنهادی دارین؟

دستور آشپزی: چگونه برای چاپ در همشهری آنلاین، مقاله بدزدیم


وقتی در اینترنت مشغول جستجو به دنبال «گرامافون» بودم، دو نتیجه عجیب توجهم را جلب کرد: هم همشهری آنلاین و هم بی‌بی‌سی فارسی
نوشته بودند «فقط در صفحه های گرامافون قابل شنیدن بود» ! شباهت عجیب و غیرطبیعی‌ای بود.

نگاهی به صفحات انداختم. بعله! جناب همشهری آنلاین مقاله‌ای دارد درباره ۲۵ ساله شدن سی‌دی‌ها همه چیز در یک روز کهنه می‌شود که کپی مسخره‌ای از مقاله ۲۵ ساله شدن سی‌دی‌ها بی‌بی‌سی فارسی است. نکته بامزه این است که همشهری آنلاین، ۲۰ روز بعد از ۲۵ ساله شدن سی‌دی این خبر را کشف کرده است (:

روش پخت مقاله چاپ شده در همشهری آنلاین به این شیوه است:

یک متن مقدماتی تهیه کنید. این متن می‌تواند از یک منبع دیگر کپی و پیست شده باشد.

یک مقاله با اطلات خوب پیدا کنید (مثلا از بی‌بی‌سی فارسی)

مقاله بی‌بی‌سی را پارگراف پاراگراف کپی کنید

پاراگراف‌های انتخاب شده را به شکل اتفاقی در متن پیست کنید

باور نمی‌کنید که حتی نظم منطقی پاراگراف‌ها مهم نیست ؟ (: من هم نمی‌کنم ولی خب واقعیت دارد.

نکته داغ: تازه الان دیدم که سایت آفتاب عین مطلب بی‌بی‌سی را کپی کرده! به اندازه کافی مسخره نیست ؟ پس این را هم اضافه کنم که منبعی که آفتاب ذکر کرده، جام جم است !‌ به این می‌گویند خر تو خر واقعی نشریاتی. اگر به دوست مطبوعاتی‌ای توهین شده، به مدیر مسوول نشریه‌هایش اعتراض کند نه به من (:

نمودار مقایسه سرعت اینترنت «پر سرعت» در جهان و ایران

دیروز نموداری در اینترنت منتشر شد تحت عنوان «مقایسه سرعت اینترنت پر سرعت در کشورهای مختلف جهان» و خب بالطبع ایران ما – احتمالا به خاطر عقاید حاکمان اش – در این نمودار جزو کشورهای جهان به حساب نیامده بود.

نمودار رو که باز کردم، دلیل نبودن ایران واضح تر شد. اصولا مقیاس اینترنت پر سرعت با «مگابیت در ثانیه» سنجیده شده بود در حالی که در ایران کاربرانی که خوش شانس باشند و حاضر باشند یک دهم درآمد حداقل رو برای اینترنت بدهند، دسترسی ای بیشتر از ۱۲۸ کیلوبیت در ثانیه نخواهند داشت.

فقط برای نشون دادن وضعیت، ایران رو هم به این نمودار اضافه کردم اما اونقدر کوچیک شدیم که حتی به چشم نمی یومد. سرعت ما ۱۲۸ است که با مقایس مگابیتی این نمودار می شود 0.128 ! برای اینکه حداقلی دیده شود، قسمت کندترین کشورها را تقریبا چهار برابر بزرگ کردم تا بتوانیم ایرانی که تقریبا یک هشتم کندترین کشور «جهان» است را ببینیم. اینهم نتیجه:


گارانتی کاملا معتبر و قابل اتکا

می دونیم که گارانتی چیز مهمی است. برای خیلی ها (البته در بخش هایی از دنیا که حقوق مشتری توسط دولت حمایت می شه) کیفیت گارانتی ارزشی برابر یا حتی بیتشر از کیفیت خود کالا داره.

در ایران هم جنگ گارانتی جنگ مهمی است و به همین خاطر شرکت معتبر و مهم صبا راهبر تلاش کرده با اضافه کردن این عکس، نشون بده که چقدر گارانتی اش ارزشمنده و قابل اتکا است.


البته من مشکلی با فتیش [1] ندارم ولی به نظرم استفاده از تصویر یک هنرپیشه پوزنو که در حال اجرای نقش فتیش به صورت یک پرستار است، چیزی به اعتبار یا قابلیت اتکای پشتیبانی اضافه نمی کند (: مگر اینکه جریان چیز دیگری باشه (مثلا به این صورت: اگر از ما بخرید، این خانم پشت تلفن جوابگوی شما خواهد بود).

ببینم تا حالا کسی به بخش پشتیبانی این شرکت زنگ زده ؟

پرشین بلاگ و دخالت سرخود ISPها در درخواست های کاربران

مشکلات پرشین بلاگ رو زیاد شنیده ایم و حس کرده ایم. اولین سرویس دهنده بزرگ وبلاگ فارسی که باعث شد خیلی ها دستشون به وبلاگ نویسی باز بشه و حتی کشورهای همسایه رو به این وادی کشوند ولی بعد از چند سال کار خوب، با تغییرات مدیریتی و حرف و حدیث های پشتش و همینطور اضافه شدن رقبایی مثل بلاگفا با سرویس بهتر و جدیدتر، شروع به از دست دادن بازار کرد.

مساله ای که یکبار دیگر پرشین بلاگ را سر زبان ها انداخت، هک شدن هایش بود و در آخرین بار این مساله کلا منجر به از دست دادن دامین این سرویس دهنده بزرگ شد به شکلی که بسیاری از افراد تصور می کردند وبلاگ های خود را برای همیشه از دست داده اند.

در این وضعیت مدیریت پرشین بلاگ راه حل های مختلفی پیش رو داشت که به نظر من بدترین آن ها را انتخاب کرد: عدم اعتماد به کاربران و جامعه ایرانی و سعی در فریب آن ها. روش کار آن ها این بود که هیچ اطلاع رسانی شفافی درباره مشکل پیش آمده نکنند و با وجود نوشتن سه خبر در بخش اخبار سایت، هیچ چیزی جز اینکه مشکل را پیگیری می کنند، منتقل نکنند. در ادامه این روند و در یک اقدام غیرمنتظره و غیرقانونی و غیرقابل پذیرش در سطح جهان، احتمالا با یک لابی، سرویس دهنده هایی مثل پارس آنلاین (در خطوط IN و DialUP) به شکل سرخود تمام درخواست های به سمت persianblog.com را به سمت persianblog.ir تغییر مسیر می دهند که به نظر من بدعتی بسیار زشت در فضای وب فارسی است.

تغییر درخواست یک کاربر بدون رضایت و درخواست خود او از یک طرف به ضرر پرشین بلاگ است چون با اینکار مشغول دور زدن مشکل است، هم به ضرر ISP است چون اعتماد به آن را پایین می آورد و باعث می شود افراد DNSهای خود را بیشتر و بیشتر روی سرویس دهنده های قابل اتکای خارجی تنظیم کنند و در نهایت به ضرر کل وب فارسی است چون باعث می شود محتوای آن از جاهای مختلف، متفاوت به نظر برسند.

اثر این بی اعتمادی را می توانید در توماری که پرشین بلاگ در اعتراض به هک شدن دامنه اش ترتیب داده ببینید. این تومار در حمایت از سرویس دهنده ای که دائما خودش را در اطلاعیه ها دارای ۸۰۰ هزار وبلاگ و ۴ میلیون بازدیده کننده و … می‌خواند، تا این لحظه فقط و فقط ۲۶۲ امضا دارد. من این را حاصل بی اعتمادی و عدم شفافیت می بینم. برای من هک شدن پرشین بلاگ مشکوک است. دزدی دامنه چیز خیلی پیچیده ای نیست که بعد از این همه مدت مسوولین نتوانند آن را بپگیری و حل کنند. برای من این جریان بیشتر نشان دهنده بی کفایتی مسوولین فعلی پرشین بلاگ است. حتی اگر دامنه را از دست داده اند می توانند دوستانه و راحت این را مطرح کنند و من همه لینک های به سمت persianblog.com خودم را به به persianblog.ir بر می گردم. اما تا وقتی می خوانم که «این اختلالات برای تمامی کاربران قابل مشاهده نیست ولی اکثریتی از چهار میلیون مخاطب روزانه پرشین بلاگ با آن مواجه هستند که با همکاری شرکت خارجی عرضه خدمات دامین در حال پیگیری و رفع میباشد» به سراغ اینکار نخواهم رفت.

دروغ هایی که می شنویم: ابررایانه ایران

امیدوارم ۱۹۸۴ را خوانده باشید. حکومتی فاشیستی که با زور دشمن دشمن کردن زنده است و دائما به مردم خودش دروغ می گوید که در حال پیشرفتیم ولی وقتی مردم به زندگی شان نگاه می کنند، فقیرتر و فقیرتر شده اند. تا چند روز پیش پس‌زمینه لپ تاپ من عکسی بود که می گفت «قرار نبود ۱۹۸۴ یک راهنما باشد».

دیروز خبر را خواندم که ايران به جمع كشورهاي پيشرفته سازنده قويترين ابررايانه هاي فوق سريع پيوست. در شرح خبر دکتر احمد معتمدی می گفت که ایران ۲۱۶ CPU را با استفاده از لینوکس موازی کرده و با ساخت یک «ابرکامپیوتر» به جمع معدود کشورهایی پیوسته که این تکنولوژی را دارند. خنده دار است و مسخره (: و یکی از دروغ هایی که لازم است هر روز گفته شود تا احساس کنیم علی رغم فقیرتر شدن و منزوی شدن، در حال پیشرفت دائمی و جلوزدن از جهان هستیم.

به قول دوستی ایران یک میکروپروسسور ۸ بیتی هم نساخته و مدعی ساختن «سوپرکامپیوتر» است (: ماجرا از این قرار است که شما هر چند تا کامپیوتر با سیستم عامل لینوکس که داشته باشید، می توانید در یک شبکه و فقط با استفاده از دو نرم افزار رایگان آزاد قابل دریافت از اینترنت آن ها را با هم موازی (از نظر فنی کلاستر) کنید و قدرت پردازشی بالاتری به دست بیاورید. عملا ما با این هیاهو پیوسته ایم به آدم هایی که برای کارهایی مثل رندر تصاویر در خانه شان از اینترنت این برنامه ها را دانلود می کنند و استفاده.

البته به نفسه، ساخت این کلاستر دوست داشتنی است و یک قدم به جلو و من خوشحالم ولی وقتی بحث می کشد به دروغ گفتن و مساله را جوری جلوه دادن که انگار ما چیزی به علم اضافه کرده ایم، بدم می آید. این خبر می توانست این گونه باشد «ایران با کلاستر کردن فلان قدر میکروپروسسور، قدرت پردازشی فلان را به دست آورد که در خاور میانه منحصر به فرد است (که البته من شک دارم). از این کامپیوتر در کارهای هواشناسی استفاده خواهد شد.» ولی وقتی به دروغ جوری جلوه داده می شود که ما قهرمان جهان هستیم (با تقلید تکنولوژی ای که هندی ها حدود ده سال قبل اختراع کردند و در اختیار همه گذاشتند)، حالت تهوع به آدم دست می دهد (:‌