رادیوجادی ۱۹۴ – جنگ کریه

جنگ شده ولی تهش فکر کردم بهتره رادیو جادی رو داشته باشیم. گپی سریع می‌زنیم در مورد خبرهایی که در مقابل خبرهای دیگه بی اهمیت هستن ولی می تونن بهانه‌ای باشن برای گپ و گفت ما. وضع این دنیا که برامون ساختن خرابه و ما هکرهای بیشتری لازم داریم.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

و البته ایده جدید که اگر توشون سابسکرایب کنین / مشترک بشین یا هر چی بهش میگن، خوشحال می شم:

در این شماره

آلودگی ارتش آمریکا از مجموع آلودگی کل ۱۰۰ کشور دیگه بیشتر

جای‌پای کربن ارتش آمریکا در محیط زیست عظیم‌ است. این ارتش هم مثل شبکه تامین شرکت‌های بزرگ شدیدا وابسته به حمل و نقل است از جمله کشتی‌ها، کامیون‌ها و هواپیماهای باربری که از بمب تا مواد غذایی برای آدم‌های درگیر در مناطق جنگی رو جابجا می‌کنن. یک تحقیق جدید میزان آلودگی کربنی این حجم عظیم حمل و نقل رو محاسبه کرده.

گازهای گلخانه‌ای معمولا روی میزان آلودگی شرکت‌ها و آدم‌ها تمرکز می‌کنن اما اخیرا محاسبه‌های مختلفی نشون دادن که ارتش آمریکا یکی از آلوده‌ کننده‌ترین‌های کل تاریخ جهان است که میزان مصرف سوخت مایع و تولید گازهای مضرش بیشتر از اکثر کشورها با اندازه متوسط است. اگر این ارتش یک کشور مستقل بود، توی رده بندی آلوده کنندگی می‌تونست ۴۶مین کشور تولید کننده گازهای گلخانه‌ای جهان باشه؛ بین پرو و پرتغال.

در ۲۰۱۷، این ارتش تقریبا روزانه ۲۶۹هزار بشکه نفت سوزونده که باعث اضافه کردن ۲۵هزار کیلو تن دی اکسید کربن به اتمسفر زمین شده. هزینه خرید این سوخت برای نیروی هوایی نزدیک ۵ میلیارد دلار و برای نیروی دریایی ۲.۸ میلیارد دلار بوده.

این اطلاعات بر اساس «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» به دست اومده که بر طبق اون هر کس حق داره اطلاعات غیرطبقه بندی شده ای که می خواد در موردشون بدونه رو از دولت درخواست کنه. شاید گفتن این هم جالب باشه که آمریکا به شدت مخالف گنجوندن بندی برای گزارش ساطع کردن گازهای مضر ارتش در پروتکل مرتبط ۱۹۹۷ کیوتو بوده ولی بعدا توی معاعده پاریس این رو پذیرفت.

پنج پناهنده و من

پناهنده اول

اسم منشی مادر من پریسا بود. حدود یک میلیون در ماه حقوقش بود. ازدواج کرده بود و کارش این بود که نسخه مریض‌ها رو بگیره، بهشون نوبت بده، اگر لازمه بهشون بگه به اندازه کافی آب بخورن و به نوبت اونها رو بفرسته تو اتاق سونو و نتیجه رو روی کامپیوتر تایپ کنه بده دست مراجع. یک روز از مامان خواهش کرد بهش حقوق سه ماه رو پیش بده تا بتونه بره ایتالیا. روشش دادن پونزده میلیون به یک قاچاقچی بود که اونها رو می رسوند به مرز ایتالیا. شش ماه بعد مادرش با یک جعبه شیرینی اومد مطب و گفت که دخترش خیلی موفق و خوشبخت است و ماهی هزار یورو از دولت می گیره و زندگی راحت و خوبی داره.

پناهنده دوم

فرید در حوزه خودش یکی از متخصص های خوب ایران است. از افغانستان اومده و نمی تونه درس بخونه یا تو بانک حساب داشته باشه. مستقل از کار فنی اش گاهی در ماست بندی کار می کنه چون حقوقی که به خاطر اون کار فنی میگیره جوابگوی هیچ چیز نیست. تعریف می کنه که یکبار در راه قم-تهران مسافری کنار جاده ایستاده بوده و اتوبوس نگه می داره و اونو پیاده می کنه تا اون مسافر رو سوار کنه. استدلال اینکه «من بلیت دارم» در مقابل «تو افغانی هستی» برنده نشده.

پناهنده سوم

اسمش رضا بود و من توی عربستان همکارش بودم. از مرز ایران رفته بود پاکستان و به سازمان ملل گفته بود ایران براش خطرناکه چون «لر» است و دولت مرکزی با لرها خوب نیست و قبایل اونها امنیت ندارن. ازش چند سوال پرسیده بودن مثل اینکه از کدوم طایفه است و از کدوم کوه‌ها برای رسیدن به پاکستان گذشته و بهش کارتی داده بودن که می تونست خونه و غذا داشته باشه. کارش این بود که هر هفته بلیت هواپیما به مقصد کانادا بخره و سعی کنه با پاسپورت ایرانی که ویزای کانادا نداره، سوار هواپیما بشه. در نهایت از طریق یک کشور ثالت به کانادا رسیده بود و چون پناهنده ها هی داشتن بیشتر می شدن، یک جایی دولت اعلام کرد که هر کس قبل از فلان تاریخ به کانادا رسیده بیاد اقامت بگیره. دوستمون در این مدت از دانشگاه مدرک مهندسی اش رو گرفته بود و در یک شرکت معتبر بین المللی کار می کرد.

پناهنده چهارم

دوستی است که در کمپین یک میلیون امضا عضو بوده. یا شایدم یه دوست چپ. شایدم اصلاح طلب یا روزنامه نگار یا تازه مسیحی شده یا گی یا ترنس. این دوستمون توی ایران نمی تونسته زندگی کنه چون … نمی دونم چرا.. چون راحت نبوده احتمالا یا خارج رو بیشتر دوست داشته. خیلی ها با شرایط مشابه این دوستمون نه فقط زنده موندن که هنوزم دارن برای حقوق خودشون و دیگران تلاش می کنن ولی اون که یکبار تو خیابون امضا جمع کرده بود یا توی سایت سه مطلب منتشر کرده بود یا توی ۸۸ باتوم خورده بود یا تازه مسیح رو کشف کرده بود یا بلد بود زیرچشمش رو سیاه کنه رفت و الان افتخار می کنه که توی آلمان و ایتالیا و … کار نمی کنه و حتی زبان هم نمی خونه یا در خانه آزادی و بقیه جاها فعاله. این دوستمون گاهی تظاهرات می کنه چون معتقده شرایط زندگی اش در کشور میزبان انسانی نیست. این آدم خیلی فرق داره با اونی که واقعا نمی تونست تو ایران بمونه و خوشحالیم که تونسته بره ولی؛ این پناهنده چهارم، اون نیست.

پناهنده پنجم

هزارن آدم است، از جمله یک بچه سوری است که پدرش و مادرش دریا رو به بمب و گلوله ای که با پول ما رو سرشون ریخته می شد ترجیح دادن.

من

من گاهی پناهنده یک، سه یا چهار هستم و به حال پنجمی افسوس می خورم که چرا کشورها قبولش نکردن. گاهی خودم هستم و به پناهنده دو توهین می کنم و گاهی کاملا آدم مستقلی هستم که فکر میکنم کشورها حق دارن دیگه بگن «ما اصلا پناهنده نمی خوایم» یا همونی هستم که قبلا مرتضی پاشایی شر می کردم و بعدش غواص و بعدش کارشناس حفاظت در برابر زلزله شدم و الان مسوول لایک گرفتن از غرق شده ها. شایدم من اونی هستم که پول بمبی که روی سر پناهنده ها گرفته می‌شه رو ازم می گیرن و جرات ندارم بگم «نکن آقا نکن!». راستش من واقعا نمی دونم کی‌ هستم؛ امیدوارم شما بدونین.

عکس دسته جمعی وزرای دفاع آلمان، هلند، سوئد و نروژ

vozaraye_defa

از راست به چپ وزرای دفاع آلمان (اروسلا فون در لین)، هلند (جین هنیس پلاسچارت)، سوئد (کارین انستروم) و نروژ (این اریکسن ساریده)

مصرف کنید: ربات‌ها نباید حق کشتن داشته باشند

دانیل سوارز به عنوان یک نویسنده تکنولوژی در مورد چیزی حرف می زنه که باید بیشتر و بیشتر در موردش حساس باشیم و بدونیم: ربات‌هایی که می‌تونن آدم بکشن. از درون‌ها گرفته تا تفنگ‌های اتوماتیک نصب شده بین کره شمالی و جنوبی. اون توضیح می ده که چرا ربات‌ها به زودی حق کشتن رو کسب خواهند کرد و چرا پیشرفت تکنولوژی بر خلاف روند ۵ قرن گذشته، ما رو از دموکراسی دور می کنه و در نهایت پیشنهادهاش رو می ده برای بهبود شرایط. حتما اگر اینترنت اسلامی عزیز اجازه داد، ببینین.

لینک دانلود مستقیم

برنامه حمله کره شمالی به آمریکا، توسط عکس‌های خبرگزاری این کشور «درز» کرد

ظاهرا این سوتی باید همیشه تکرار بشه (:

north-korea-map-6_2522947c

عکس هایی که روزنامه دولتی کره شمالی از نشست اضطراری روز جمعه رهبر کشور جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی و مشاور نظامی‌اش منتشر کرده بود، می‌گفت که این کشور موشک‌هاش رو به حالت آماده باش در آورده تا در صورت نیاز به آمریکا حمله کنن. نکته جالبش این بود که در پس زمینه عکس‌ها روی دیوار نقشه حمله‌ها هم مشخص شده (:

نقشه‌های پشت سر این تصاویر سه نقشه بزرگ هست که دیاگرام حمله‌های احتمالی کره به آمریکا رو مشخص می کنن و احتمالا الان کل کارشناس‌های جنگی جهان در حال بررسی اونها هستن (:

منبع

پهپادهای شهروندی مجهز به دوربین و اسلحه

این آقای مهربون از اینترنت یک درون یا فکر کنم تو فارسی می گیم پهپاد خریده.

Screenshot from 2012-12-26 10:40:47

می‌بینین که بهش یک دوربین و تفنگ پینت‌بال هم وصل کرده و بعد

Screenshot from 2012-12-26 10:40:13

باهاش به ماکت‌های مقوایی آدم حمله کرده و تک تکشون رو با گلوله‌های به سر و گردن و سینه «کشته».

فقط برای اینکه بدونیم کدوم وری داریم می ریم و البته به عنوان الهام برای دوستانی که به کار جذب بودجه‌های عجیب غریب هستن (:‌

اگر اینترنت کم-سرکوب دارین،‌ ویدئوی کامل رو ببینین:

تک تیراندازان آمریکایی و پرچم اس اس‌های نازی‌ها

هی می‌گم جوون ها رو بذارین تاریخ بخونن و توی کتاب‌های تاریخ عکس چاپ کنین نمی کنین اینطوری می شه (:

دسته تک تیراندازهای پیشاهنگ‌های نیروی دریایی آمریکا که SS مخفف Scout Snipersشونه، رفتن برای خودشون پرچم درست کنین صاف از این فونت استفاده کردن:

و عکس کلی سر و صدا کرده به خاطر شباهت غیرقابل تصورش با پرچم SSهای آلمان نازی که علاوه بر هنرهای دیگه، مسوول اردوگاه‌های مرگ هم بودن:

نیروی دریایی توضیح داده که موضوع رو بررسی کرده و غیرعمدی بوده اما به همه تذکر داده شده و قرار شده دیگه این پرچم استفاده نشه ولی به هرحال سوتی خنده داری بوده که این روزها کلی جا دارن در موردش می نویسن (مثلا سی ان ان). اما راستش اینقدر ضایع شبیه هستن که من فکر می کنم یکی رفته اینترنت رو سرچ کرده و یک چیزی پیدا کرده و تحت عنوان طرح خودش قالب کرده (: