تقسیم خودکار سرمایه‌داری

خلاصه است ولی دونستنش مهم: متوسط زمانی که هر سهم در وال استریت در دست هر سهامدار می‌مونه ۲۲ ثانیه است. بله! ۲۲ ثانیه.

بخش بزرگی از این جریان به معاملات کامپیوتری برمی‌گرده. به من و شما جوری می‌گن انگار که کل جهان توسط شرکت‌های بزرگی اداره می‌شه که از طریق خریدن و نگه‌داشتن اون سهام می‌شه جزوشون بود اما در واقعیت، برای جزو سیستم شدن نباید مالک یکی از این شرکت‌ها بشین بلکه باید با مالکیت اونها بازی کنید.

کامپیوترهای وال استریت، اخبار رو می‌خونن و کلمات اون رو استخراج می‌کنن و ربط اونها رو به اقتصاد می‌سنجن و سهم‌هایی رو می‌خرن و به طور متوسط ۲۲ ثانیه بعد، اونها رو می‌فروشن. مشخصه که من و شما هنوز می‌تونیم سهام بخریم و جزوی از سرمایه‌داری باشیم یا شم اقتصادی قوی داشته باشیم و توی طولانی مدت از سیستم سود کنیم ولی نباید فراموش کنیم که این روزها سهام‌ها دارن خود به خود دست به دست می‌شن و این یعنی مالکیت بر اساس اخبار و توسط کامپیوترها بین آدم‌ها تقسیم و بازتقسیم می‌شه و این یعنی بیشتر و بیشتر سیستم تصمیم می‌گیره متعلق به کی باشه و کی رو از بازی بیرون بذاره.

دلقک برزیلی روی صندلی‌های کنگره

من دست افتادن دولت‌ها رو دوست دارم. هر جا که باشن. دولت‌ها تقدس‌های احمقانه برای خودشون درست می کنن و وقتی این تقدس شکسته می شه آدم‌ها تازه می‌بینن که دولت واقعا در بهترین شکل یک انتخاب توسط خودشونه و در بدترین شکل یک تحمیل از طرف آدم‌هایی کاملا معمولی به اونها.

به همین خاطر خوشحالم که توی انتخابات کنگره برزیل، فرانسیسکو اولیویرا (که با اسم مستعارش تیریکا بهتر شناخته می‌شه) در انتخابات نمایندگی فدرال رای آورده. این دلقک تلویزیونی با این لباس در تبلیغ‌های تلویزیونی‌اش ظاهر می‌شد:

و شعارش این بود که «یک نماینده فدرال چیکار می‌کنه؟ من واقعا نمی‌دونم ولی اگر بهم رای بدین و نماینده بشم، کشف می‌کنم و بهتون می‌گم.» این مرد بامزه، ۱.۳ میلیون رای آورد (بیشترین رای در کل کشور) و انتخاب شد اما منطقا خیلی‌ها از این موضوع خوشحال نشدن. مخالفین می‌گن که حضور یک دلقک در مجلس، باعث بدنامی می‌شه ولی بامزه است که همین آدم‌ها وقتی مجلس با افتضاحات مالی مختلف روبرو بود حرفی نمی‌زدن. اونها برای مخالفتشون از این در وارد شدن که تیریکا سواد خوندن و نوشتن نداره و قانونا به این دلیل نمی‌تونه به مجلس بیاد. این ادعا وقتی تیریکا ثابت کرد که به حد کافی می‌تونه بخونه و بنویسه، رد شد. جالبه که رییس جمهور برزیل لولا دا سیلوا که زمانی خودش واکسی و بعد کارگر صنایع آهن بوده و تا ده سالگی سواد خواندن و نوشتن نداشته و تقریبا به همین دلایل علاقمند به مسایل سیاسی شد و بعد از رشد در اتحادیه کارگری با انتخابش چپ های دنیا رو خوشحال کرد هم گفته که گرفتن تست سواد از یک دلقک تلویزیونی و بعد راه دادنش به مجلس حماقت/مسخره است و با این حرف عملا رای مردم رو زیر سوال برده.

من کارشناس سیاسی و توسعه و این چیزها نیستم. برزیل رو هم می دونم که وضعش خیلی بد نیست و فکر کنم دوست مشترک ایران و آمریکا هم هست ولی کاملا مستقل از همه چیز و بخصوص بعد از خوندن حرف‌های مخالفین، خوشحالم که مردم برزیل ترجیح دادن اینبار یک دلقک توی کنگره‌شون باشه تا یکسری آدمی که فایده‌شون هیچ وقت درک نشده. حداقلش اینه که تیریکا ممکنه بعد از یکی دو سال بهشون بگه یک عضو کنگره واقعا اون تو چیکار می کنه که مستحق کلی حقوق و مزایا است. مردم برزیل از حقشون برای انتخاب یک دلقک استفاده کردن و به نظر من هم بامزه می یاد (:

منابع: بلومبرگ، msnbc و AFP

پاسخ به چند پرسش در مورد ویکی لیکس

بعد از نوشتن راهنمای ویکی لیکس برای خبرنگاران، سوال‌های دیگه‌ای هم مطرح شده.. و چه کسی است که به سینا جواب نده؟ حتی اگر شکسته نفسی کرده باشه (:

با این اوصاف، چرا اسم ویکی لیکس و آسانژ با هم گره خورده؟

آسانژ سردبیر و سخنگوی ویکی لیکس است. همینطور موسس آن در سال ۲۰۰۶ و عضو هیات مشورتی آن. به خاطر همه این سمت‌ها و همینطور جایزه‌های خبرنگاری که به خاطر کارهای ویکی لیکس برده، منطقی است چهره اصلی‌اش شناخته بشود. البته نظر شخصی من را بخواهید، ظاهر فتوژنیک و خونسردی او هم در مشهورشدنش بی تاثیر نبوده (: او خودش را «موسس» ویکی لیکس نمی‌خواند اما این موضوع یک واقعیت تاریخی غیرقابل فرار است (:

آیا منابع مالی دیگه ای به جز اهدای مالی (دونیشن) برای ویکی لیکس وجود داره؟


این یک سوال حسابی است که جالبه کمتر پرسیده می شه (: راستش رو بخوای من همیشه اینو دنبال می کردم و برام جالب بوده. یک سایت و سازمان مثل ویکی لیکس شوخی نیست و بدون شک پول زیادی برای چرخشش می‌خواد (تخمین شخصی؟ بیشتر از صد هزار یورو سالانه فقط برای وب سایت) و حداقل صد هزار تای دیگه برای کسانی که وبسایت رو فعال نگه می‌دارن. این مستقل است از هزینه مدیران سایت و غیره و غیره (اگر درست یادم باشه ویکی لیکس یک هیات مدیره نه نفره داره).

اما این پول از کجا می‌یاد؟ ویکی لیکس بر خلاف شفافیتی که در دنیا گسترش می ده هیچ وقت این رو دقیق نمی‌گه. البته خیلی دقیق توضیح می‌دن که به چه دلایلی اینجا شفاف نیستن و تقریبا همه اش هم قابل حدس است. می‌گن اگر دقیق بگن از کی چقدر گرفتن طرف به دردسر می افته. اگر دقیقا بگن پول رو به کدوم سازمان حتی برای هاستینگ دادن، این سازمان به خطر می افته و غیره و غیره. واقعا اگر فرصت بشه یک مطلب کامل در این مورد می‌نویسم ولی سعی می کنم اینجا هم خلاصه بگم. اول اینکه ویکی لیکس با کمک مالی آدم ها و شاید سازمان‌ها می‌چرخه. اما هیچ کس دقیق نمی دونه چقدر پول و توسط کی.

ویکی لیکس عمده پولش رو از طریق سازمان پیچیده ای مدیریت می کنه که توی آلمان قرار داره. این سازمان که به یاد یک هکر بنیاد Wau Holland نامگذاری شده، اجازه می‌ده که آدم‌ها بهش کمک مالی کنن و بعد با دریافت رسید خرج از ویکی لیکس، به اون پول می‌ده. جالبه که این بنیاد نام پول دهنده ها رو افشا نمی‌کنه. در عین حال چون این بنیاد یک سازمان اجرایی نیست، قابل تعقیب قضایی به خاطر پول‌هایی که خرج می‌شه هم نیست. آسانگ دقیقا توضیح می‌ده که به پول‌های ویکی لیکس اونجا امن است چون دولت آلمان نمی‌تونه به پول‌های ذخیره شده دسترسی داشته باشه.

اما شبکه پولی به همین محدود نشده. آسانگ می‌گه که توی استرالیا به شکل یک کتابخونه ثبت شدن، توی فرانسه یک بنیاد هستن، توی سوئد یک روزنامه هستن و توی آمریکا دو تا موسسه که مردم می‌تونن به جای مالیات به اونها کمک مالی کنن. این سازمان‌ها و کتابخونه‌ها و روزنامه‌ها و غیره، بعلاوه کمک‌های مالی از طریق وب‌سایت تقریبا نصف چرخش مالی ویکی لیکس رو ایجاد می‌کنند. بقیه‌اش به گفته آسانژ «آدم‌هایی که چند میلیونی پول دارند سراغ ما می‌آیند و می‌گویند می‌خواهند به ما ۶۰ هزار یا ۱۰۰ هزار پول بدهند.» فکر کنم اینها همون تیپ آدم‌های لوتی هستن که به گفته علی آقا، به استیل آذین پول می دن (:

حالا اگر فرصتی شد بیشتر در این باب می‌نویسم (: ولی ویکی لیکس عملا با «دانیشن» زنده است و می‌چرخه. راستی اضافه کنم که پی‌پل گفته که کماکان امکان ارسال پول به ویکی لیکز وجود داره و ویکی لیکس هم گزینه‌های دیگه ارسال پول (حتی گزینه ارسال با پاکت پستی) رو فعال کرده تا بتونه هزینه این روزهای پرخرج رو تامین کنه.

منطقی هست که اگر جرم آسانژ 175 هزار دلار جریمه داره، 300 هزار دلار وثیقه بخوان؟

خب این رو باید حقوق دان نظر بده (: من نظری ندارم. در عین حال عدد میزان جریمه هنوز تایید نشده از جایی و فقط من یکی دو تا جا دیده بودمش.

چطوری اطمینان پیدا میکنن که اطلاعات موثق هست و رو سایت میذارن؟

خب این رو خودشون توضیح دادن. خلاصه‌اش اینه که با دقت زیاد همه چیز رو چک می‌کنن تا مطمئن بشن که سند واقعی است. مثلا از خودشون می پرسن که چه چیزهایی ثابت می‌کنه که واقعیه؟ چه کسی ممکنه بخواد چنین چیزی رو جعل کنه؟ همچنین از تکنیکهای خبرنگاری investigative در کنار روش‌های مدرن و تکنولوژیک استفاده می‌شه تا صحت یک مدرک چک بشه. گاهی اینها داخلی هستن (مثلا اینکه هزینه تولید تقلبی این سند چیه و آیا با انگیزه‌ها و منابع یک سازمان می‌خونه و …) و گاهی خارجی (آیا افراد مستقل ولی درگیر جریان، واقعی بودن سند رو تایید می‌کنن؟)

مشخصه که این روشها باعث صحت صد در صد همه مدارک نمی‌شن ولی انتشار اونها همزمان با بررسی‌های انجام شده اولا به بقیه کردیت کارهاشون رو می ده و در عین حال بازدید کنندگان هم حق دارن خودشون در مورد اینکه می خوان یک مدرک رو قبول کنن یا نه تصمیم بگیرن (:

آیا سیستمش مثل ویکیه، همه میتونن ادیت کنن؟

ویکی لیکس اول‌ها یک ویکی بود (به معنای مصطلحی که ترجمه می شه به قابل ادیت بودن توسط بازدیدکنندگان) ولی این روزها دیگه مراجعین نه می‌تونن توش کامنت بذارن و نه چیزی رو ادیت کنن یا صفحه به سایت اضافه و کم کنن. البته عبارت ویکی الزاما مترادف با امکان ادیت توسط خوانندگان نیست. ویکی یک ایده است برای امکان گسترش سریع یک سایت بدون نیاز به دانش فنی و برنامه ریزی اولیه در مورد تمام جزییات. اشتباه رایجی که ویکی حتما باید توسط خوانندگان قابل ادیت باشه از ویکی پدیا شروع شد و نرم افزار ویکی مدیا. قابل ادیت بودن یک سایت توسط خوانندگان ممکنه در یک ویکی فعال باشه و در یکی دیگه نه. من نمی‌دونم که در این لحظه ویکی لیکس از چه نرم افزاری برای صفحه بندی و سایت سازی استفاده می کنه ولی همونطور که دوستان در کامنت‌های مطلب قبلی گفتن، هرچند ویکی لیکس در گذشته قابل ادیت توسط کاربران بود، الان دیگه نیست.

خبرگزاری فارس ، این یکی آزادی رو هم بیخیال شو

خبرگزاری فارس، این یک درخواست رسمی است از طرف یک کاربر نرم‌افزارهای آزاد.

خبرگزاری فارس ! من کاملا درک می‌کنم که اکثریت آدم‌ها شغلی دارن و معمولا هم در تعادل بین شرافت و درآمد، آدم‌ها کفه درآمد رو انتخاب می‌کنن. عبارت قلم به دست مزدور رو از خود شماها یاد گرفتم و واقعا تعجب نکردم وقتی دیدم خودتون هر دروغی رو برای دستمال به دستی پیش صاحب قدرت، می‌نویسین و مطمئن هم هستم اگر توی هر کشور دیگه‌ای هم بودین قلم به دستی صاحب قدرت اونجا رو می‌کردین نه شبه-عقیده فعلی‌تون رو. هرچند که امروز با خوندن چند صفحه از نوشته‌هاتون احساس کردم واقعا صفت «قلم به دست» به راحتی به شما اطلاق نمی‌شه.

به هرحال.. این کاسه لیسی قدرت، خوب نیست ولی در جامعه بیماری مثل مال ما، قابل درکه. من نه در حمله اینترنتی به شما شرکت کردم و نه هیچ وقت یک خبر ازتون خوندم و نه ناراحتی عظیمی داشتم از اینکه دروغ می‌نویسید و خودفروشی می‌کنید. اینه به خودتون مربوط بود و من مشکل رو بیشتر در این می‌دیدم که در کشور ما، غیر از کاسه لیسان قدرت، کسی دستش به هیچ مرجعی برای دادخواهی بند نیست. من هیچ وقت به شما اعتراض نکردم. اما حالا جریان فرق می‌کنه.

چی بگم؟ اشتباهات عظیم رو تذکر بدم؟ بگم این نسخه جدید لینوکس نیست و نسخه جدید اوپن زوزه است؟ بگم «just weeks after Canonical pushed the latest version of Ubuntu out the door» یعنی «فقط چند هفته بعد از اینکه کانونیکال آخرین نسخه اوبونتو را عرضه کرد» و نه «مبتنی بر لینوکس اوبونتو بوده»؟ بگم «لینوکس کرنل» انگلیسی است و تو فارسی می‌گیم «کرنل لینوکس»؟ بگم که وقتی خبر رو نمی‌فهمی باید چند پاراگراف در مورد کی دی ای و گنوم و نصب روی حافظه‌های جانبی رو بکنی «یکی از ویرایش‌های محبوب سیستم عامل لینوکس است که به طور اختصاصی توسط شرکت ناول طراحی و روانه بازار شده و کاربران و علاقمندان خاص خودش را دارد؟» بگم این لینوکس جامعه محور است و به طور اختصاصی توسط ناول طراحی نشده؟ بگم که «social networking applications» همون چیزیه که تو ازش می‌ترسی نه «برخی نرم‌افزارهای شبکه‌ای»؟ جمله به جمله در مورد چیزی که نمی فهمی، کلمه نوشته‌ای… مسخره است ولی اینم بگم که «ناول بسته‌ای حاوی ۱۰۰۰» هم اشتباه مطلقه. بحث اینه که «در این بسته – یعنی کل اوپن زوزه – بیش از هزار…»

خبرگزاری فارس! ما تو رو دروغگو و غیرصادق می‌شناسیم. قبول. خبر دزد می‌شناسیم. قبول. اما توی حوزه سیاست و اجتماع. این «نرم افزار آزاد» درباره آزادی است. درباره حق انتخاب. درباره اینکه افراد حق دارن در مورد چیزی که استفاده می‌کنن نظر بدن و تا عمقش رو بفهمن. نرم افزار آزد در مورد چهار تا ‌آزادی حرف می‌زنه:

آزادی ۰: اجرای برنامه به هر مقصودی

آزادی ۱: آزادی بررسی چگونگی کار برنامه و تغییر آن در صورت تمایل

آزادی ۲: آزادی پخش نرم افزار اصلی به دوستان و همسایه‌ها

آزادی ۳: آزادی بهبود برنامه و پخش نسخه‌های بهبود یافته

می‌بینی؟ این دنیا به درد تو نمی‌خوره. آدم‌ها توی این دنیا تغییر می‌خوان، چیزها رو عوض می‌کنن، حق انتخاب دارن، به هر مقصودی اجازه دارن از چیزها استفاده کنن (تا وقتی آزادی‌های دیگه زیر سوال نرفته) و با عشق،‌ در کنار هم می ایستن. این دنیا به درد تو نمی‌خوره خبرگزاری فارس. لطفا این دنیا رو بیخیال شو – حداقل تا وقتی که دستمال به دست کسی هستی که تفنگ و زندان و طناب دار داره.

انتهای پیام/ج

آنگ سان سوچی به حصر خانگی برگشت

خبر جدیدی نیست: یک دادگاه دروغی، یک مدافع واقعی حقوق بشر رو محکوم کرد. اینبار در برمه. آنگ سان سوچی که من قبلا هم درباره اش نوشته ام (اینجا و اینجا)، اینبار به جرم نخ نمای «اقدام علیه امنیت ملی» یا چیزی مشابه، ۱۸ ماه دیگه رو در حصر خانگی خواهد گذروند. این آدم شریف، ۱۴ سال از ۲۰ سال قبل رو در زندان گذرونده.

ضریب جیم یا چرا در مورد تونل دی ان اس می نویسم

بیاین یک ضریب تعریف کنیم و اسمش رو بذاریم ضریب جیم که یک مفهوم است و نه یک عدد. ایده من این است که اگر میزان مفید / جالب بودن یک پست وبلاگ رو ضربدر تعداد افرادی که اون رو مفید / جالب می‌دونن بکنیم، یک عدد به دست می‌یاد که می‌تونیم بهش بگیم ضریب جیم. چون دو تا مقدار اولی به راحتی سنجش پذیر نیستن، ضریب جیم هم قابل بیان عددی نیست.

حالا که ضریب جیم رو داریم، می تونیم به راحتی تصمیم بگیریم چه مطلبی رو باید در وبلاگ نوشت و چه مطلبی رو نه. مد‌ت‌ها قبل یکی از دوستانی که من خیلی خیلی کم دیده‌امش ولی یکی از بهترین دوستانم است (هه هه! ضریب جیم اینجا هم خودش رو نشون می ده!) لینک http://dnstunnel.de/ رو برام فرستاد. من هیچ وقت نمی‌دونستم باید در موردش چی و چقدر بنویسم اما همیشه برام بسیار جالب بود و جذاب و مفید. حالا که ضریب جیم رو معرفی کردم، می‌دونم که این مطلب باید نوشته بشه. حتی اگر فقط به درد یک نفر بخوره (: شدیدا پیشنهاد می‌کنم دیگران هم بخوننش. البته فقط صورت مساله رو:

صورت مساله: جایی نشسته‌اید که شبکه محلی بی‌سیم دارد اما وقتی وصل می‌شوید و آدرس سایتی را وارد می‌کنید یک صفحه لاگین باز می‌شود که باید کد وارد کنید یا اعتبار بخرید و … تا وقتی این کد را وارد نکرده‌اید یا اعتبار نخریده‌اید، هر سایتی که بزنید،‌نتیجه همین صفحه است.

غیرطبیعی است؟ اصلا (: اکثر فرودگاه‌ها، مکان‌های عمومی، هتل ها و … که اینترنت پولی دارند، با این روش کار می‌کنند.

راه حل؟ http://dnstunnel.de/

من توضیح فنی نمی‌دهم. کار خیلی راحتی هم نیست ولی احتمالا برای بعضی‌ها واقعا ارزش خواندن دارد و برای بعضی‌ها از نظر فنی واقعا جذاب. مطمئنا آدم‌های خیلی کم با علاقه خیلی زیاد که باعث متعادل شدن ضریب جیم می‌شود (:‌

نکته: این کار احتمالا غیرقانونی است. حواستان باشد. احتمالا همه شما هم مثل من اعتقاد دارید که Internet Should be Free / اینترنت باید رایگان باشد ولی به هرحال این ایده همه نیست (:

امروز ۱۵ اکتبر است: روز فعالیت وبلاگی علیه فقر


امروز ۱۵ اکتبر است. اگر بخوام مشکلات امروزم رو ردیف کنم اینها رو می‌نویسم:

جلسه زیاد رفتم

کامپیز یعنی محیط سه بعدی لینوکس روی لپ تاپ آی بی امم به جای چهار فضای کار دو فضای کار در اختیارم می‌ذاره

اما بخش بزرگی از جمعیت جهان بودند که این حرفها اصولا براشون بی معنا بود. اونها فقیر بودن، شاید در یک ماه کمتر از یک روز من و شما درآمد داشتند و شاید هم اصولا هیچ درآمدی نداشتند. این آدم‌ها گرسنه بودند، اگر بیمار می شدند حق درمان شدن نداشتند، فرزندشون حق نداشت غذای کافی برای رشد کافی بخوره و حق نداشت برای کنکور کتاب مخصوص بخره یا معلم داشته باشه یا حتی به مدرسه بره. این آدم‌ها هیچ فرقی با من نداشتند جز اینکه فقیر بودن. حتی از اینهم بالاتر، اینها آدم ها فقیر نبودن چون از من و شما کم هوش تر بودن یا تنبل تر. این آدم‌ها به سادگی فقیر بودن چون فقیر بودن. این آدم ها شغل ندارن چون فقیرن. فقیرن چون شغل ندارن. احترام ندارن چون فقیرن، فقیرن چون احترام ندارن. این آدم‌ها… من توی این حوزه تخصص ندارم. راستش حرف خاص هم ندارم که بزنم. درک می‌کنم که فقر بده و درک می‌کنم که آدم ها چون خنگ یا تنبل هستن، فقیر نمی شن. از طرفی هم معتقدم که همه آدم‌ها مستقل از هر چیزی حق دارند احترام داشته باشن، حق دارن سالم باشن و حق دارن به امکانات دسترسی داشته باشن. حالا چه اصل چهل و چهار چه اصول اساسی اسلام و چه مارکسیسم و چه خصوصی سازی مقدس و چه هیچ چیز دیگری حق نداره آدم ها رو چون فقیرن از حقوق اولیه شون محروم کنه،‌ ولی می‌کنه؛ همونطور که خیلی چیزهایی که حق ندارن ولی می‌کنن.

امروز ۱۵ اکتبر است. روز جهانی فعالیت وبلاگ‌ها علیه فقر شکی نیست که این نوشته من فقر رو از بین نمی‌بره، حتی ممکنه یک نوشته ضعیف باشه خارج از حوزه تخصصی من. اما برای من مهمه که در این روز در این مورد نوشته باشم که فقر بده و ذکری کرده باشم از اینکه خیلی از آدم‌ها فقیرند. آدم‌هایی بی اهمیت‌ترین چیز در دنیا براشون فیلترینگه. حق هم دارند.

لینوکس و کمونیسم

چند وقت قبل کامنتی داشتم از من تنها که توش می‌گفت جدیدا جایی خونده که لینوکس و کمونیسم فلسفه مشترکی دارند و به این دلیل نگران بود که نکنه لینوکس چیز بدی باشه و می‌خواست من در این مورد نظر بدم و حدس هم زده بود که این جواب طولانی خواهد بود.

جواب دادن به این مطلب طولانی است و پر پیچ و خم. من ترجیح می‌دم شروع کنم و جلو برم.

نفی استدلال مبتنی بر «فلان بده، این فلانه، پس این بده»

این استدلال از نظر ریاضی درست است ولی در دنیای سیاست معمولا یک جور کلاهبرداری است. دولت سرمایه‌داری تبلیغ می‌کند که کمونیسم بد است و بعد اگر بخواهد چیزی را بکوبد می‌گوید مربوط به کمونیسم است. ایران می‌گوید اسراییل بد است و بعد اگر بخواهد کسی را بدون دلیل نفی کند، می‌گوید وابسته به اسراییل است. همانطور که گفتم این استدلال در سطح ریاضی / منطق درست است اما در دنیای سیاست و پول معمولا روشی است که وقتی طرف از نفی واقعی چیزی ناتوان است از آن استفاده می‌کند.

فرض کنید من از شیرین عبادی بدم بیاید یا شیرین عبادی برای من مشکل زا باشد. خب اگر واقعا مشکل در شیرین عبادی باشد می‌توانم توضیحی مثل این بدهم که «شیرین عبادی آدم‌ها را به اعتیاد تشویق می‌کند پس بد است» یا «شیرین عبادی رفتار شکنجه‌گران رژیم فاشیستی سابق آرژانتین را طبیعی می‌داند پس آدم خوبی نیست» و .. اما وقتی نتوانم اینجور اشکالات را به خود فرد نسبت بدهم می‌گویم «دختر شیرین عبادی بهایی شده است» و قبلا هم تمام تلاشم را می‌کنم تا بین همه دین‌ها، فقط یکی را درست جلوه بدهم و بقیه را کمابیش اشتباه و بهایی را از بقیه اشتباه تر (:

حالا داستان استدلال کمونیستی بودن لینوکس هم همین است. اصولا درباره کمونیسم چیز زیادی نمی‌دانیم و نقد خوبی هم بر ضد لینوکس نداریم در نتیجه می‌نویسم:‌ آهای مردم بترسید! لینوکس همان کمونیستم است و قبلا هم که به اندازه کافی شما را از کمونیسم ترسانده ام.

کمونیسم

هاها (: نمی‌دانم الان هم اینقدر بامزه‌اند یا نه ولی ما که بچه بودیم معلم‌های دینی و پرورشی و اینجور چیزها، در برخورد با سوال در مورد کمونیسم توضیح می‌دادند که «کمو» به روسی یعنی «خدا» و «کمونیست» کسی است که معتقد است «خدا نیست» (: من و شما با وجود فحش دادن چند سال قبل دولتمان به آمریکا در یک جامعه سرمایه‌داری زندگی می‌کنیم که تند تر و تندتر در حال رفتن به دنیای سرمایه‌داری است. در این شرایط خیلی طبیعی است که کلمه «کمونیسم» اصولا بد حساب شود. برابر پلیس امنیتی شوروی، برابر تصفیه‌های سیاسی و حکومت بسته کوبا. ولی فراموش نکنید که مردم سابق شوروی و کوبا و کره شمالی هم تصورشان از دنیای سرمایه‌داری جایی بوده که آدم‌ها در آن تحت فشار گرسنگی مجبور به کار روزمره هستند و چند نفر سرمایه‌دار خون‌اشام هر روز مشغول کارکشیدن بیشتر و بیشتر از آن‌ها و فقیرتر کردنشان هستند و در مواقع لزوم بمب اتم روی دیگر کشورها می‌اندازند.

کمونیسم / مارکسیسم واقعا اندیشه زیبایی است. شاید هیچ وقت درست پیاده نشده باشد (مثل همه اندیشه‌های مدعی زیبایی دیگر) و دقیقا به همین دلیل مردم را همیشه از آن ترسانده‌اند. مارکسیسم / کمونیسم اندیشه اکثر نویسندگانی بوده که کتاب‌هایشان این روزها برایمان جالب هستند و جذاب.

این «بد» جا انداختن یک چیز هم مثل مرحله قبل معمولا مبتنی بر استدلال نیست بلکه چیزی شبیه به این است که «وای… بهایی!» یا «صدام یزید» یا «محور شرارت» و … این حرفها و ترس‌ها معمولا مبتنی بر استدلال / آگاهی نیست بلکه مبتنی بر تکرار دائمی ترس است. همین ترس را آمریکایی‌ها از ایران دارند.

لینوکس و کمونیسم

اندیشه محوری کمونیسم این است: هر انسان به اندازه نیازش باید از منابع سهم بگیرد.

اندیشه محوری لینوکس این است: یک سیستم عامل مبتنی بر یونیکس با مجوز جی پی ال.

اندیشه محوری مجوز جی پی ال این است: حق دارید استفاده کنید، حق دارید متنش را بخوانید، حق دارید تغییرش بدهید،‌ حق دارید به دیگران بدهیدش.

حالا خودت مقایسه کن که آیا لینوکس همان کمونیسم است؟ جواب بدون شک خیر است چون اصولا این مباحث ربطی به هم ندارند. البته اگر از این جنبه نگاه کنیم که کمونیسم در مقابل سرمایه داری می‌گوید که افراد مستقل از وضعیت مالی حق دارند از منابع استفاده کنند، ممکن است جواب «بله» باشد (: اگر هم اینطور باشد لینوکس را نباید به خاطر کمونیسم کنار گذاشت بلکه به خاطر لینوکس باید بیشتر درباره کمونیسم/مارکسیسم خواند (:

لینوکس یکی از تبلورهای اندیشه آزادی در دنیای نرم افزار است. کمونیسم هم یکی از اندیشه‌های مدعی رهایی بخشی در دنیای سیاست. تفاوت فعلا در اینجاست که لینوکس واقعیت یافته و کمونیسم هنوز نه؛ لینوکس مثل فایرفاکس چیزی واقعی است اما دنیای آزاد از سرمایه‌داری هنوز قابلیت تحقق ندارد.


شکی نیست که این بحث ادامه دار است و یک من یک مطلب مفصل دیگر هم در موردش خواهم نوشت (یا ترجمه خواهم کرد) ولی فعلا به شکل کاملا خلاصه این را بگویم که لینوکس اصولا یک چیز سیاسی نیست و در نتیجه در این دیدگاه ربطی به کمونیسم که یک چیز سیاسی است ندارد. اما مثلا از این نظر که هر دو مدعی هستند آدم‌های آزاد جهان بهتری خواهند ساخت، لینوکس و اسلام و کمونیسم و سوسیالیسم و آنارشیسم و آمریکا همه و همه ادعای مشترکی دارند (: