چوب و فلک برای حفظ آخرین پادشاهی مطلقه آفریقا

شاه موسواتی سوم. پادشاه سوازیلند، آخرین پادشاهی مطلقه آفریقا

سوازیلند تهدید کرده که فعالان طرفدار دموکراسی در کشور را شکنجه خواهد کرد تا از این طریق بتواند این آخرین پادشاهی مطلق در آفریقا را حفظ کند. فعالان اتحادیه‌ای، این تهدید را تقبیح کرده اند.

بارناباس دلامینی، نخست وزیر سوازیلند، در رسانه دولتی این کشور اعلام کرده که برای توقف دموکراسی‌خواهان در این کشور از چوب و فلک استفاده خواهد کرد. او همچنین اضافه کرده که هر کس فقط باید حواسش به سیاست‌های مربوط به کشور خودش باشد و کسی حق ندارد در کارهای کشورهای دیگر دخالت کند و دولت حق دارد با کسانی که از بیرون تحریک شده‌اند و اقلیتی هستند پر سر و صدا که مثل کودک رفتار می‌کنند و بزرگ نشده‌اند، برخورد کند.

بدون شک این حرف‌ها تا حد زیادی در همه دنیا آشنا است (: تهدید خارجی، دخالت خارجی، اقلیت، مزاحم مردم و غیره و غیره (: البته بخش‌های دیگر شاید خیلی هم آشنا نباشد. دستگیر شدگان آفریقای جنوبی می‌گویند که برای چهار ساعت بازجویی شده‌اند و بعد آن‌ها را به هتل برده‌اند تا کیفشان را جمع کنند و به کشورشان برگردند.

منبع: گاردین

خدمات جنسی در نیجریه

می‌گن ارائه خدمات جنسی از قدیمترین مشاغل دنیا است. همینطور می‌گن شایع‌ترین شغل دنیا هم هست و در هر کشور و ملتی پیدا می‌شه. خیلی چیزهای دیگه هم می‌گن. مثلا آدم‌هایی رو دیدم که فکر می‌کنن روسپی‌ها افراد مستقلی هستن که تصمیم می‌گیرن به خاطر لذت یا راحتی‌اش اینطوری زندگی کنن. این موضوع در مورد کشورهای فقیر به هیچ وجه صادق نیست.

روسپي‌گری کار سختی است. فقط به این تصور کنید که هر روز بیرون برین و منتظر باشین ببینین کارفرمای امروزتون چیه. به شکل مرموزی سر کار برین و ندونین کار امروزتون با این فرد جدید، دقیقا قراره چی باشه. نه بتونین از پلیس کمک بگیرن و نه بتونین دنبال حقوقی باشین که هر کارگر دیگه‌ای داره. بحث نمی‌کنم که آیا روسپیگری نوعی کارگری است یا نه بلکه حرفم اینه که وقتی کسی از این راه کسب درآمد می‌کنه، هیچ تضمینی نسبت به روزهاش، شغلش و مشتری‌هاش نداره.

مگر اینکه وارد یک باند بشین. روسپیگری هم مثل مواد مخدر باندهای خودش رو داره. باندهای کوچیک و بزرگی که سیستم رو کنترل می‌کنند، حمایتی که پلیس دریغ می‌کنه رو در اختیار شما می‌ذارن و «امنیت» شما رو فراهم می‌کنن. اما اتفاقا در کشورهای پیشرفته‌تری که روسپیگری رو آزاد کردن، این باندهای سازمان یافته هستن که ممنوع هستن. یعنی یک نفر حق داره از این راه کسب درآمد کنه اما کسی حق نداره از آوردن بقیه توی این راه و نگه‌داشتن و کنترل اونها کسب درآمد کنه.

حالا که بحث انحرافی است این رو هم اضافه کنم که در یک کشور درست و حسابی قرار نیست هر چیزی که بد است، ممنوع باشه. آدم‌ها در یک کشور آزاد حق انتخاب دارن و می‌تونن تا وقتی که به دیگران ضرر مستقیم نمی‌رسونن، راه خودشون رو انتخاب کنن، حتی اگر از نظر من و شما بد باشه.

اما نیجریه. نیجریه کشور فقیری است. درآمد متوسط هر فرد تقریبا ۲۰۰ دلار در ماه است و این یعنی اگر کسی حاضر بشه قیمت متوسط جهانی روسپگیری (بگیریم ۵۰ دلار) رو در دو سه ساعت کار به یک نفر بده، یعنی طرف درآمد متوسط یک هفته یک هموطنش رو دو سه ساعته کسب کرده. این قدم بزرگی است و سریع منجر می‌شه به رواج فحشا که نه نیازی به سواد درست و حسابی داره و نه نیازی به هیچ مهارت عمومی دیگه. در عین حال فحشا با اندازه شهرها هم مرتبط است. در یک روستای کوچیک روسپی‌گری نمی‌تونه رواج داشته باشه اما در یک لاگوس ۱۷ میلیونی بدون شک شدیدا رواج داره.

این رو اضافه کنید به فرهنگ عمومی کشورهای آفریقایی. البته این تیکه نظر خودمه و منبع درست و حسابی براش ندارم و وقت پیدا کردن هم ندارم الان. در کل به نظر می‌رسه آفریقایی ها حساسیتی که «دنیای نو / غرب» یا «دنیای قدیم / شرق» به مساله جنسی دارند رو ندارند. از اول هم در عکس‌ها آفریقایی‌ها را با لباس‌های کمتر می‌بینیم و مشخصا هم رفتاری گرم‌تر و راحت‌تر از ما دارند. حتی یادمه یک جایی خونده‌ام که پستان در آفریقا مفهوم جنسی کمتری داره تا در غرب. آخرین فاکتور: نیجریه‌‌ای‌ها بعضی از مشخه های فیزیکی تبلیغی هالیوود را هم دارند: بلند و کشیده. لاغر و در عین حال بدن فرم دار و خب رنگ پوست کاملا سیاه و موهای بافته شده آفریقایی هم می‌تواند آدم را از خیل زنان دیگه که دنبال یک کار با درآمد قابل قبول و بدون نیاز به هیچ مهارت در جهان، جدا کند.

همه موارد بالا می‌تواند منجر بشود به آمادگی شرایط فحشا در یک کشور. پلیس فاسد جلوی این کار غیرقانونی را نمی‌گیرد و هر دربان هتل و راننده تاکسی با گرفتن یک پانصد نایرایی (تقریبا سه دلار) حاضر است همکاری کند. خیلی از آدم‌ها نان خالی می‌خورند و خیلی‌ها فقط منتظر یک اتفاق کنار خیابان می‌نشینند و می‌ایستند. برای اکثر این آدم‌ها دو هزار نایرا (پانزده دلار) بیشتر از درآمد یک روز راننده ما است که در یک شرکت خارجی کار می‌کند و حاضرند برایش هر کاری بکنند. این تقریبا پایین‌ترین قیمتی است که یک خارجی ممکن است بدهد.

اما سیستم‌های نیمه نظام‌یافته هم هست. کافی است به هر کدام از «رستوران‌های سفیدپوست‌ها» بروید تا این را ببینید. اصلاح اول برای ما هم عجیب بود ولی ظاهرا در زبان‌های محلی لغت‌هایی برای «سفید پوست» وجود دارد که حتی خطاب به خودتان هم استفاده می‌شود. در این رستوران‌ها سیاه پوست هم می‌بینید، اتفاقا کم هم نه ولی سیاه‌پوست‌ها / نیجریه‌ای‌های پولدار. غذا کمی گران است (مثلا پرسی پانزده یا بیست دلار) ولی محیط تمیزتر است و «غربی» تر. آخر هفته قبل، راننده‌مان «لطف کرد» و برای شام ما را به یکی از این رستوران‌های Decent برد. مثل اکثر دیگر رستوران‌های «مرتب» توسط لبنانی‌ها اداره می‌شود و این روزها پر است از نمایشگرهای بزرگی که توی هر گوشه توشون می‌شه فوتبال رو دید. فصل بارون است و من وقتی در ماشین رو باز می‌کنم به شکل ناخودآگاه از شدت بارون دوباره می‌بندمش! دربون با چتر می‌یاد جلو و زیرچتر پیاده می‌شیم و زیر چتر می‌ریم تو. قبل از ورود به راهرو یک راهروی کوتاه است با صندلی انتظار و سه چهار دختر آنجا نشسته‌اند. ما می‌ریم پشت میز می‌شینیم و غذا سفارش می‌دیم و مردم رو نگاه می‌کنیم که فوتبال نگاه می‌کنن. کشفم اینه که دخترهای جلو در «کار» می‌کنند. در واقع کافیه آدم‌های پشت میزها نگاهشون کنن و با چشم یا دست اشاره کنن. طرف بلند می‌شه و می‌یاد کنار شما می‌ایسته و مثلا سیگار می‌گیره ازتون یا فندک یا در باره فوتبال بحث می‌کنه. دستتون رو می‌گیره تو دستش یا می‌ذاره رو پاش و اینجور کارها و اگر به توافق برسین احتمالا می‌شینه با شما مشروب سبک یا شام می‌خوره. این دخترها حداقل ۳۰ تا ۵۰ دلار درخواست می‌کنن و بدون شک سیستم سازمان‌یافته‌تر است و از نظر من نادرست چون احتمالا حجم زیادی از پول به مسوول جریان و صاحب رستوران می‌رسد و کل کار هم غیرقانونی است.

نمونه دیگر بار خودمان است. مجتمع ما یک بار اختصاصی دارد. در این مجتمع تقریبا ۱۰۰ خانه ویلایی و آپارتمانی هست و یک بار دارد به اسم «Boat Club». ورودی نگهبان دارد و «ورود زنان تنها ممنوع است.»!!!! چرا؟ چند روز قبل شام را رفتیم آنجا و کشف کردیم. اگر اجازه بدهند که دخترهای تنها تو بیایند، مردهای سفید پوست (که به شکل پیش فرض پولدار هستند) دیگر نمی‌توانند راحت و آرام باشند و هی باید بگویند «No thank you». در عوض شما می‌توانید قبل از ورود به یکی از دخترهایی که اطراف ورودی قدم می زند نزدیک شوید و از او بپرسد که می‌خواهد با شما شام بخورد یا نه.

به نظر من فحشا در اینجا نمی‌تواند برای گروه بزرگی از مردم یک شغل دائمی باشه. بازار کوچیکه و احتمالا رقابتی.به خاطر مردهای زیادی که اینجا هستن (شرکت های مخابراتی و نفتی) و زبان انگلیسی که زبان اصلی نیجریه است، مذاکرات راحته ولی عرضه و تقاضا کماکان به نفع مردان است. زن‌هایی مثل زن‌های پاراگراف بالا احتمالا در رقابت سختی هستن چون خارجی‌هایی که طولانی‌تر در نیجریه می‌مونن (و زیاد هم هستن) می‌دونن که احتمالا راه ارزان‌تری هم هست. اولین جای ارزان‌تر اطراف هتل‌های بزرگ است. خیابان. و دومین قدم برای کسی که طولانی می‌ماند، دوست دختر گرفتن یا دوست ثابت داشتن است. خیلی از مردهای سفید را در خرید هم با دوست دخترهایشان می‌بینید. در نیجریه هم مثل ایران، «خارج رفتن» یک آرزوی کم‌شناخته ولی همه‌گیر است. آدم‌ها دوست دارند بروند خارج، از جهنم خارج شوند، آزاد باشند، فقیر نباشند و … و در نتیجه پاسپورت «خارجی» به شکل خودکار برای شما «بهترین» دوست دخترها را پیدا می‌کند.

و بازهم جنایتکاری سازمان یافته یا «خارج رفتن‌های» ناآگاهانه. زن‌هایی که برای «کار» به خارج برده می‌شوند. اطلاعات دقیق ندارم ولی یکی از محلی‌ها می‌گوید که اروپا و کشورهای عربی هدف مهاجرت خواسته یا ناخواسته جنسی هستند. بعضی‌ها می‌روند با علم از اینکه فقط اولش دنبال فحشا خواهند رفت تا پول اولیه را فراهم کنند و بعد کاری دیگر را شروع می‌کنند. بعضی‌ها هم با قول کار و ازدواج به خارج برده می‌شوند و هر دو گروه تحت کنترل باندهای جنایتکار یا فقر، فقیرتر، پیرتر و خسته‌تر می‌شوند. شما وقتی فقیر باشید، بدترید و کمتر پول می‌گیرید و فقیرتر می‌شوید و این چرخه تا ابد ادامه پیدا می‌کند. چه در آفریقا باشید و چه در اورپا و چه در کشورهای عربی.

و فقر و ناآگاهی بیماری می‌آورد. ایدز شدیدا رایج است. می‌توانید کاندوم بخرید ولی هر بسته سه تایی کاندوم – مزین به لوگوی آگاهی از ایدز و توضیح اینکه پوشیدن این کاندوم فرقی با حالت طبیعی ندارد (نه دندانه، نه شوک) – تقریبا ده هزار تومان قیمت دارد (در آمد یک روز یک خانواده متوسط به بالا) و برای خریدن آن هم باید به یکی از سوپر مارکت‌ها یا داروخانه‌های معدود شهر بروید.

فحشا برای کسانی که آن را ندیده‌اند، برای جوان‌هایی که دنبال اولین سکسشان هستند و برای پیرمردها و تجاری که نمی‌دانند پولشان را چطور برای افسرده‌تر شدن در یک شهر غریب با یک آدم غریب صرف کنند وسوسه کننده است. شاید هم برای کسانی که دوست دارند با پولشان بر دیگران کنترل داشته باشند. اما به نظر من چیزی حوصله‌ سر بر تر، کثیف‌تر و بی‌معنی‌تر از فحشا وجود ندارد. سکس یک چیز عالی است اما فحشا سکس نیست، یک رابطه فیزیکی مبتنی بر پول و قدرت است بدون احساس آرامش که از مهمترین مشخصه‌های رابطه جنسی است. روسپیگری در بهترین حالت، تجربه‌ای است برای کسی که نمی‌تواند یک رابطه واقعی و درست داشته باشد. دقت کنید که منظورم از «رابطه واقعی و درست» الزاما ازدواج نیست. حتی می‌شود پنج ساعت با یک نفر واقعی و درست دوست بود و رابطه هم داشت. اما فحشا وارد کردن پول و قدرت و سلطه است و حذف کردن دوستی و احساس صمیمیت. یکی از لغت‌های قشنگ انگلیسی intimacy است: نزدیکی ژرف، رابطه خیلی نزدیک، دوستی گرم، رابطه جنسی، خلوت.

خاطرات سفر نیجریه: شنبه آخر اول ماه

لاگوس شهر کثیفی است با جمعیت تقریبا ۱۷ میلیون نفرو مساحتی عظیم. این شهر دومین شهر بزرگ آفریقا است (بعد از قاهره) و هفتمین شهر جهان است از نظر سرعت رشد. اتوبان‌ها و محلات پولدار نشین این شهر توسط کارگران زن جارو می‌شود اما هیچ سیستم مشخصی برای جمع‌آوری زباله‌ از مابقی سطح شهر وجود ندارد به جز: شنبه آخر اول ماه.

چندین سال قبل، حکومت نظامی مستقر بر کشور اعلام کرد که «شنبه آخر اول هر ماه میلادی، از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح زمان نظافت است». یا به قول خودشان Sanitation day. دولت آن زمان مدعی بود که این ساعت لازم است تا شهر تمیز شود. در طول این چهار ساعت در ماه، هیچ کس حق ندارد از خانه بیرون برود. جریمه سنگین است. دستگیری و پرداخت تقریبا ۷۰ دلار (در کشوری که درآمد سرانه به زحمت به ۱۰۰ دلار در ماه می‌رسد) یا رفتن به زندان برای سه ماه (به نقل از یک محلی).

اما چیزی که در آن هیچ شکی نیست این است که هیچ کس ساعت ۶ تا ۱۰ بیدار نمی‌شود تا خانه‌اش را تمیز کند. سربازها و پلیس در خیابان هستند و از کارگران که شهر را جارو می‌کشند و آشغال‌ها را جابجا می‌کنند «محافظت؟» می‌کنند و مردم هم در خانه خواب. جنبه مثبتش برای فقرا این است که یک روز در ماه را می‌توانند تا ساعت ۱۰ بخوابند بدون اینکه احساس کنند به خاطر چند ساعت ندویدن در پشت چهارها رو نفروختن عکس رییس جمهور و آنتن تلویزیون و کارت شارژ و عروسک و آبجو و … به ماشین‌های در حال حرکت در راه بندان‌ها، از مخارج عقب مانده‌اند. اما جنبه منفی هم زیاد است: تکرار تفوق (سلطه) دولت بر زندگی مردم و مفهوم تجملاتی «نظافت» برای کسانی که سال‌ها است سه وعده غذا در روز نخورده‌اند.

با خود لاگوسی‌ها که حرف می‌زنیم، از این برنامه نه ناراضی هستند و نه راضی. تحصیل کرده‌ها با احتیاط موافقت می‌کنند که دولت نباید حق داشته باشد در مورد زندگی خصوصی مردم تا این حد دخالت کند که یک روز به آن‌ها اجازه ندهد حتی از خانه بیرون بیایند و وقتی می‌پرسم که آیا احساس نمی‌کنید دولت می‌خواهد با این قانون و مجازات‌های سنگین تخلف از آن، حضور خود را به رخ مردمی بکشد که خیر چندانی از آن نمی‌بینند، سری تکان می‌دهند و البته بدون جواب. سطح پایینتر خوشحالند. راننده ما می‌گوید که هر روز ۵ صبح از خانه خارج می‌شود تا ساعت ۷.۵ صبح جلوی ساختمان ما باشد که ماشین آنجا پارک شده. به این فکر می‌کنم که شب‌ها که ما تا ساعت هشت و نه کار می‌کنیم، احتمالا او زودتر از ۱۱ به خانه نمی‌رسد. برای چنین کسی (که نسبت به بقیه لاگوسی‌ها خیلی هم خوشبخت است و کار بسیار راحتی دارد) احتمالا یک روز استراحت اجباری تا ساعت ۱۰ بسیار هم جذاب است ولی تاکید می‌کند که در این زمان «هیچ کس» حق ندارد «به هیچ دلیلی» بیرون بیاد. می‌گوید حتی اگر کسی بیماری جدی یا درد زایمان هم داشته باشد باید تا ساعت ده صبر کند و بعد به سراغ همسایه‌ها برود…. برای کمک.

این روزها دیگر حکومت نظامی حاکم نیست اما خیلی از قوانینش هنوز پابرجا هستند. باید ببینیم بالاخره در چه تاریخی جمهوری فدرال نیجریه به این نتیجه می‌رسد که ۱۲ روز حکومت نظامی اعلام کردن در یک کشور، هیچ ربطی به پاکیزگی خیابان‌ها ندارد.

ماشین نابودی آموزش جمعی در خیابان‌های آرژانتین

یک هنرمند محلی در آرژانتین، یک خودرو – دقیقا از همان مدلی که دیکتاتورها به عنوان خودروی نظامی استفاده می‌کردند – را به خیابان‌ها آورده است. اما اینبار با کتابخانه‌هایی که به دور تا دور آن متصل شده‌اند و پر از کتاب‌های رایگانند. داوطلبان به این مجموعه کتاب اهدا می‌کنند و این هنرمند با راندن این «تانک» در پایتخت و شهرهای کوچک آرژانتین، بین مردم کتاب رایگان توزیع می‌کند. او این خودرو را را «ماشین نابودی آموزش جمعی» می‌نامند (:

در صورتی که سرعت قابل قبولی دارید، برای دیدن فیلم این تانک و گزارش دو دقیقه‌ای آن، به یوتیوب مراجعه کنید.

آوت سورس کار آی.تی. به زندان

آوت سورس یعنی دادن کار خودتان به یک نفر دیگر. مثلا شرکت ما بخشی از کار طراحی دکل‌ها را به یک شرکت دیگر آوت سورس می کند. حالا یک شرکت آوت سورس هندی به سراغ یک زندان رفته تا کار وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر را به زندانی‌ها و کارگاه زندان آوت سورس کند.

رادیات اینفو سیستمز با ایالت آندرا پرادش هند قرار دادی بسته که طی آن ۲۰۰ نفر از زندانی‌ها در طول روز به وارد کردن اطلاعات ارائه شده توسط این شرکت به کامپیوتر خواهند پرداخت. بنا به گفته مدیر زندان «این برنامه تامین کننده آینده خوبی برای زندانی‌ها است چون کاری را یاد می‌گیرند که بازار به آن احتیاج دارد.»

کسانی که طی این برنامه به کار مشغول شوند، روزانه ۲.۲۰ دلار حقوق می‌گیرند که بسیار بیشتر از حقوق معمول کار در زندان (یعنی ۰.۳۳ دلار) است. دلیل اصلی انتخاب این زندان، درصد بالای افراد باسواد (یعنی ۴۰٪) عنوان شده. در صورت موفقیت این برنامه، از الگوی آن در بقیه زندان‌های ایالت نیز استفاده خواهد شد.

شیرین علم هولی

یکی دیگه از کسانی که جزو اعدام های یواشکی امروز صبح بود، شیرین علم هولی است. من هیچ وقت شیرین رو ندیدم ولی از دوستانی که بدون دلیل بازداشت می شن و بخشی از عمرشون رو در زندان ها می گذرونن و بعدش هم بهشون گفته می شه که مشکلی نیست و می تونن برن درباره اش شنیده بودم.

یک دختر خیلی جوون که گناهش جذب شدن به نیروهای «جدایی خواه» کرد بوده. گروه هایی که فکر می کنن مهمترین کارشون اینه که کاری کنن که مردم کرد بتونن مسجد مذهب خودشون رو داشته باشن و رییس منطقه شون کرد باشه و بچه هاشون کردی یاد بگیرن توی مدرسه. شیرین کسی رو نکشته بود و حداکثر جرمش این بود که به شکل غیرقانونی وارد یک جایی شده و می خواسته در آینده در اونجا بمب گذاری کنه. شیرین اعدام می شه تا بقیه بترسن ولی این اشتباهی است که خیلی از دولت های تاریخ کردن (دقیقا اونهایی که الان توی خبرهای قرن بیست و یکم اسمی ازشون نمی شنوین) و مردم رو به جای ترسوندن،‌ عصبانی، ناراحت ، عقده ای، مصمم و غیره کردن.

شیرین بدون شک گناه‌کار بود ولی نه با مسلسل به جمعیتی شلیک کرده بود و نه کسی رو با اسلحه کشته بود و نه با ماشین از روی کسی رد شده بود. شیرین قصد کرده بود که روزی جایی بمبی بذاره و گناهش ورود غیرقانونی به مکانی بود که احیانا نظامی بوده یا امنیتی یا هر چیز دیگه. شیرین شکنجه شده بود و حالا هم اعدام. بدون وکیل و بدون حقوق یک انسان و این برای هیچ کشوری خوب نیست.

اعدام مخفی

امروز فرزاد کمانگر اعدام شد. حکومت می گه عضو پ.ک.ک. که یک گروه کرد مخالف است بود و فعالان حقوق بشر می گن که یک معلم طرفدار محیط زیست بود. سوال من اینه که حتی اگر عضو هر گروهی هم بود، به صرف عضو بودن آیا باید اعدام می شد؟ من در کل مخالف اعدام هستم چون راهی است برای فرار کردن از کلی سوال و جواب و حذف کل مساله اما می تونم حکومت و آدم هایی رو درک کنم که هنوز ذهنیت قدیمی ای دارن که فکر می کنه با اعدام، مشکل قابل حل شدنه اما درک نمی کنم که همین آدم‌ها، کسی که نه کسی رو کشته و نه جرم سنگینی رو مرتکب شده رو فقط به خاطر علایق و عقایدش اعدام کنن.

فرزاد کمانگر امروز صبح اعدام شد. بدون خبر قبلی و به احتمال زیاد بدون وصیت نامه ای آزاد و بدون وکیل مدافع واقعی و بدون خیلی خیلی چیزهای دیگه. با خودم فکر می کنم که کسی که اینکار رو می کنه،‌درباره خودش چه ایده ای داره.

خروج گوگل از چین

هرچند ما در این گوشه دنیا عادت کرده‌ایم به خراب‌تر شدن هر روزه دنیا، گاهی هم چیزهای مثبتی اتفاق می‌افتن. یکیش این خروج گوگل از چین. البته کلیت جریان فوق العاده نیست ولی همینی که یک شرکت تجاری به خاطر آبروش و همچنین فشارهای احمقانه دولتی بالاخره به ستوه می‌یاد و سانسور رو کنار می‌ذاره خودش خوبه. از دیروز هر کس توی چین وارد گوگل می‌شه و سرچ می‌کنه، به جای نسخه سانسور شده و بدون هیچ منبع حقوق بشری و بدون هیچ رد پایی از دیکتاتوری‌ دولت، با یک گوگل «معمولی» روبرو می‌شه که در هنگ کنگ، جواب‌هایی که همه مردم دنیا می‌گیرن رو به چینی‌ها هم نشون می‌ده.

این اتفاق بعد از این افتاد که گوگل ادعا کرد گوگل یکسری حمله پیچیده سایبری از طرف چین داشته و چین هم گوگل رو متهم کرد که به «قرارداد نوشته شده» در مورد سانسور درست عمل نمی‌کنه. چین کشوری است که توش هزاران پلیس و حقوق بگیر دولت وظیفه بررسی دائمی اینترنت و کامنت گذاشتن توی وبلاگ‌ها رو دارن و نرم افزارهای مختلف اتاق های چت و سایت‌ها رو زیر نظر گرفتن. من واقعا خوشحالم که گوگل در این شرایط خودش رو از سیستم خارج کرده… حتی اگر به خاطر منافع تجاری اش در جاهای دیگه دنیا باشه.

در نهایت هم خوبه اشاره کنم به نامه‌ای که عده‌ای از دانشمندان چینی نوشته بودند در این مورد که اگر گوگل سانسورش در چین رو متوقف کنه و در نتیجه دولت کل گوگل رو سانسور کنه، رشد علمی چین کندتر خواهد شد چرا که گوگل در حال حاضر یکی از اصلی ترین منابع شروع هر تحقیق علمی و غیرعلمی است (: