سایتم را در هیچ جا ثبت نخواهم کرد

در فیلترینگ و میزان آن، ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که اطلاعات اینترنت را برای شهروندانشان غیرقابل دسترسی می کنند و حالا هم می خواهد قدم دیگری بردارد تا از چین (تنها کشوری که قانون مشابهی دارد)‌عقب نماند:‌ هر چیزی در اینترنت باید از دولت مجوز بگیرد.

فراموش نکنید که این روزهایی که به اخراج کارمندان می گوییم تعدیل نیرو و به فروختن املاک مردم (مثل بانک ها و …) می گوییم خصوصی سازی برای توسعه، طبیعی هم هست که به مجبور کردن هر نوشته اینترنتی به کسب مجوز بگوییم ساماندهی.

این ثبت درست مانند این است که از شما بخواهند

 اگر دفتر خاطراتتان را به بیشتر از سه نفر می دهید که بخوانند،‌ باید یک کپی اش را به وزارت ارشاد بفرستید.

 اگر ایمیلی را به بیشتر از پنج نفر می فرستید، یک نسخه برای وزارت اطلاعات هم بفرستید.

 اگر جزوه ای از دوستتان کپی کرده اید و کنار جزوه یک شعر عاشقانه نوشته، یک نسخه به بسیج دانشجویی هم بدهید

و … دوستان ! من و شما حق داریم حرف بزنیم. حق داریم بنویسیم و هیچ کس حق ندارند بگوید «اگر می خواهی حرف بزنی اول از من اجازه بگیر». طرح ساماندهی حق دارد اجرا شود، دولت زور دارد و می توانند مثل قبل به کسانی که از کارهایش تعریف می کنند جایزه بدهد و تشویقشان کند ولی در وبلاگستان هیچ کس حق ندارد یک تشکل دولتی درست کند و همه را مجبور به عضویت در آن کند.

می خواهند بگوید هیچ کس حق ندارد درباره دین بنویسد،‌ هیچ کس حق ندارد از وضعیت کشور انتقاد کند، هیچ کس حق ندارد نظری درباره انقلاب یا امام بدهد، هیچ کس حق ندارد از مشکلات بگوید چون مردم ممکن است ناامید شوند، هیچ کس حق ندارد از زندگی اش بنویسد، هیچ کس حق ندارد از فیلتر رد شود و هیچ کس حق ندارد با هیچ کسی که همچین قوانینی را به چالش می طلبد هیچگونه رابطه ای داشته باشد. من مخالفم. بخصوص با بند آخر که می گوید هیات وزیران می توانند بعدا هر چیزی را به این مصوبه زیاد یا از آن کم کنند. من زیر این را امضا نمی کنم.

من حق دارم بنویسم، من حق دارم نظرم را داشته باشم و حق دارم نظرم را بگویم. این بسیار ساده است. طرح ساماندهی (با همه اشکالاتش) دو حالت بیشتر ندارد: یا می خواهد کمک کند یا می خواهد سانسور را بیشتر کند. اگر دنبال کمک است من عطایش را به لقایش می بخشم و کمکش را نمی خواهم. اگر در پی سانسور است، من کسی نیستم که با امضا کردنش اولا به دولت گفته باشم به این قوانین عجیب و بی ربط پایبندم و ثانیا نمونه ای باشم که دولت من را به دیگران نشان بدهد و بگوید: «ببینید‌! این که مشکلی نداره خودش رو عضو کرده. شما که عضو نشدید حتما مشکل دارید پس باید سانسور شوید». من مشکلی ندارم و دقیقا به همین دلیل نیازی نمی بینم خودم را جایی ثبت کنم ساده است.

فیلتر دو سایت فمنیستی دیگر :‌ زنستان و هستیا

متاسفانه به نظر می آید که دو سایت زیر هم به زودی به فهرست فیلتر سراسری اضافه خواهند شد:

  • انجمن هستیا اندیش که آنگونه که خودش می گوید آرمانش جامعه ايست انساني، آزاد، عادلانه و عاري از خشونت؛ جايي كه زنان و مردان با برخورداري از حقوق انساني و فرصتهاي برابر، صرفنظر از تبعيضهاي جنسيتي، نژادي، طبقاتي، قومي، مذهبي، سني و ديگر وضعيتهاي محروميت زا همگام با هم در توسعه انساني پايدار صاحب نقش باشند و از ثمرات آن بهره مند گردند.
  • زنستان یکی از محوری ترین و پر خواننده ترین سایت های زنان. گردانندگان این سایت چندین بار با فیلر مواجه شده اند ولی همیشه به خوبی ادامه داده اند.

امیدوارم خبرهای مقدماتی اشتباه باشند ولی از یک طرف دیگر هم مطمئن هستم اگر خبرها صحیح باشند، فعالیت ها متمرکزتر خواهند شد. وقتی سایت انجمن هستیا بسته شد یک سایت خبری راه انداختند و وقتی سایت خبری تریبون فمنیستی بسته شد، یک نشریه راه انداختند. احتمال زیادی می دهم این بار جریان جالبتر دنبال شود… منتظر و آماده می مانیم (:

چند خبر بد

  • اولی اینکه ماه رمضان شروع شده. ذات ماه رمضان خوب است ولی اجراش این چند وقت واقعا وحشتناک شده. آدم به خاطر اعتقادات یکسری آدم دیگه از پایه ای ترین حقوق اش محروم می شه. من برای هر کس که اعتقاد به روزه داره احترام قایلم ولی خیلی ظالمانه می دونم که به خاطر اعتقاداتم کسی رو مجبور کنم که چیزی نخوره. کسی استدلالی نسبت به این جریان داره ؟
  • جلال همتی رفت بهشت (: لاله زار یکطرفه است،‌ توپخونه یکطرفه است و مهوش، پریوش و … شاید شما معتقد باشید رفت جهنم یا شاید معتقد باشید جای خاصی نرفت. ولی الان که من دارم با لبخند از آهنگهاش می نویسم برام به این معنی است که رفته بهشت (:
  • اول مهر اومده که ذاتا برای من همیشه خبر بدی بوده
  • سخنگوی دولت اعلام کرده دولت شدیدا معتقد به آزادی بیان و آزادی رسانه ها است – البته این حرف هم ذاتا بد نیست ولی دروغ خیلی چیز بدی است و از طرف کسی که ادعای مسلمانی اش همه رو کر کرده بدتر. در عین حال اگر احمقی مثل بوش دروغ بگه آدم ها حق دارند با این دروغ بکشندنش به صلابه ولی در ایران دروغگو به خودش حق می ده همه رو هم خفه کنه تا کسی نشنوه دروغ می گه.

البته اصلا نگران نشید ! با همه این خبرهای بد من خیلی خوبم (: سرحال سرحال ! امروز می خوام با یک ستاره روی لباسم برم دانشگاه: در اعتراض به اینکه به دانشجوها ستاره می دهند و دانشجوهای ستاره دار در ترم های بعدی از تحصیل محروم می شوند.

جواب به یک سوال (ناتاشا کامپوش)

این مطلب توی کامنت ها بود :

Natascha Kampusch

سلام جادی جان ، آیا به نظر تو وقتی ناتاشا کامپوش از مرگ کسی که اون رو 8 سال زندانی کرده ناراحته ،این یه بیماریه یا کاملا مثبته؟
مدیا این رو غیر عادی و بیماری می دونن ولی از طرفی خیلی با حکم اعدام برای صدام حسین مخالفت میشه به عنوان اولین اقدام برای داشتن قواین انسانی در عراق !
ممنون میشم اگه نظرت رو بنویسی

جواب من : جون هر کی دوست دارید کامنت ها رو مربوط به مطالب ذارید. مطالب متفرقه رو از «تماس» بالای صفحه بگویید.
جواب اصلی: ناتاشا همین دختر اتریشی است ؟ من دنبال نمی کردم ولی به نظر می یاد یک نفر است که هشت سال اسیر کسی بوده و حالا اون مرده یا اعدام می شه یا همچین چیزی و طرف ناراحت است. حالا این بیماریه ؟ در مورد صدام حسین هم که حرف اینه که اعدامش نکنن تا نشون بدن که دیگه قرار نیست توی عراق کسی شکنجه بشه یا اعدام بشه یا شلاق بخوره یا …

خب ؟ عقاید من که معلومه. صدام نباید اعدام بشه چون مثل هر اعدام دیگه ای باهاش مخالفم. به نظر من انسان ها حق ندارند همدیگر رو بکشند. همونطوری که من حق ندارم همسایه ام رو بکشم، دولت هم حق نداره من رو بکشه. به همین سادگی.

در مورد ناتاشا هم اطلاعاتی ندارم ولی به نظرم اگر من هم بودم و هشت سال فقط یک انسان رو می دیدم از کشتن اش بیشتر از اینی که الان ناراحت می شم ناراحت می شدم. به نظرم منطقی است که الان ناتاشا اصولا تعادل روانی کافی نداشته باشه. درست مثل اون جریانی که می گویند آدم به بازجو یا حتی شکنجه گرش وابسته می شه. وضعیت ناتاشا هم ممکنه همین باشه. به هرحال من اطلاعات کافی ندارم و اگر هم داشتم مشکل می شد این که من تخصص کافی ندارم (:

در مورد رسانه ها هم که اصولا علاقمند به رسانه های عمومی (مثل سی ان ان، صدا و سیمای خودمون و … ) نیستم چون دنبال خبر واقعی نیستند بلکه دنبال اهداف بی مزه خودشون هستند.

دولت می خواهد مسوولان سایت ها را پاسخگو کند

به نقل از خبرگزاری آفتاب و بی بی سی، آقای صفار هرندی (رییس سابق سپاه و وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی فعلی) خبر داده است که دولت طرحی دارد که طی آن مسوولان سایت های اینترنتی را وادار به پاسخگویی کند.

گفته می شود این طرح که در جمع دانشجویان بسیجی مشهد مطرح شده است در پاسخ به انتقاداتی است که از عملکرد احمدی نژاد در سایت ها مطرح می شود.

صفار هرندی چیز بیشتری درباره جزییات این طرح و شیوه وادار کردن مسوولان سایت ها (و وبلاگ ها؟) نگفته است ولی با توجه به اینکه سابقا زندانی کردن وبلاگ نویسان و فیلتر شدن سایت ها معمول بوده است، باید منتظر بود و دید این شیوه وادار کردن جدید چیست.

در عین حال پیشنهاد من این است که این پاسخگویی دو طرفه باشد. هر وقت دولت جواب وبلاگنویسان و منتقدان و دارندگان سایت ها را داد می تواند انتظار جواب شنیدن هم داشته باشد. در عین حال ایشان باید توجه کنند که پدیده وبلاگنویسی و داشتن سایت یک پدیده ثانویه در انتقادات مردم است. سایت و وبلاگ تنها رسانه است. یعنی وضع به این شکل نیست که یک عده وبلاگنویس و مسوول سایت مشغول شکایت باشند. مساله این است که یک عده از مردم مشغول انتقاد هستند و تنها رسانه در دسترسشان (در نبودن روزنامه و کنترل کامل تلویزیون و رادیو و …) فعلا اینترنت است. راه حل بستن اینترنت نیست، راه حل جواب به انتقاد است.

بعضی مواقع احساس می کنم نباید اینها را بنویسم چون بیش از حد بدیهی و ساده هستند. بعضی وقت ها هم احساس می کنم باید بنویسم چون به هرحال انگار عده ای متوجه اش نیستند یا خودشان را به نامتوجهیت می زنند.

سایت کانون دفاع از حقوق کودکان هم سانسور شد

متاسفانه دیدم که سایت کانون دفاع از حقوق کودکان هم فیلتر شده. آدرس این کانون http://www.koodekan.com/ است. به نظر من شرم آور است پاسخ یک انجمن را با سانسور و فیلتر دادن. آنهم انجمن حمایت از حقوق کودکان را – حتی اگر بخشی از کارهای نامرتبط با کودکان باشد. جواب حرف حرف است و جواب منطق منطق. سانسور جواب کسی است که برای حرف حساب جوابی ندارد و تلاش می کند تا با ساکت کردن صدای دیگران، صدای خودش را تنهای صدای موجود کند. متاسفم که دولت یک بار دیگر تصمیم گرفته صدایی را خفه کند. متاسفم.

نوشته ای دلگرم کننده برای پرستوی زن نوشت و هر فیلترشده دیگر

این نوشته ای است دلگرم کننده برای پرستوی زن نوشت که برای تکمیل مقاله «نوشته ای بیرحمانه تقدیم به پرستوی زن نوشت» در وبلاگ کوچه نوشته شده است.

کوچه درست نوشته. یک وبلاگ بعد از سانسور شدن نیمه جان می شود و به سختی زنده می ماند هرچند که به راحتی می توان نمونه هایی از وبلاگ های فیلتر شده ولی فعال و تاثیر گذار نیز نام برد.

کوچه می گوید وبلاگ ها آنلاین می میرند ولی به نظر من باید مطلب اش را تکمیل کند. فیلتر شدن ضربه روانی بدی به وبلاگ نویس می زند ولی نکته مثبتی هم دارد:‌وقتی فیلتر می شوید تازه می فهمید که دارید درست کار می کنید. فیلتر شدن وبلاگ را از خوانندگان اش دور می کند (طبق تجربه، خوانندگان تقریبا نصف می شوند) ولی به نویسنده نشان می دهد که کارش درست است.

درمورد بازی موش و گربه کاملا با کوچه موافقم. کار ما موش و گربه بازی با سیستمی نیست که این حق را به خودش می دهد که پول نفت مرا علیه من به کار بگیرد. من باید حقوق ماهانه ام را خرج گرفتن یک دومین جدید کنم در حالی که سیستم مقابل من، پول نفت سرزمین مرا حقوق می کند برای کسی که شغل اش خفه کردن صدای من است و مطمئنا در این بازی برنده او است.

فیلتر شدن سخت است ولی نباید با تکرار و دامن زدن به این سختی ها افراد را از ادامه راه مایوس کرد. وقتی کسی فیلتر می شود خودش به اندازه کافی ناراحت است و لازم نیست من با تکرار مشکلات، روحیه او را خراب تر کنم. وقتی کسی فیلتر می شود، باید نشست و همفکری کرد تا فیلتر به ضرر فیلتر کننده تمام شود نه به ضرر فیلتر شونده.

من اعتقاد دارم پرستو حق دارد حرف بزند،‌ پس وقتی فیلتر می شود باید اعتراض کنم. فیلتر کننده می خواهد پرستو حرف نزند و من می خوانم حرف بزند، پس من در راه حرف زدن اش تبلغی می کنم نه در راه مایوس کردن اش.

پرستوی عزیز !‌ من پیشنهاد می کنم:

  • یک سایت دیگر شروع کنی ولی نه با مطالب سابق. فیلتر کننده از نظر منطقی به خود حق می دهد که سایت دقیقا مشابه قبل تو را فیلتر کند ولی در صورت شروع یک سایت جدید باز باید بهانه جدیدی پیدا کند. این کاری بود که من کردم. خوانندگان ام از ۲۰۰۰ به ۴۰۰ تقلیل پیدا کرده ولی کار می کنم تا رشد کند.
  • با دیگر سایت ها همکاری کنی کلی سایت حرفه ای هست که در حوزه های خاص کار می کنند. مثلا سایت های زنان، حقوق بشر و … به راحتی می توان برای آن ها مطلب فرستاد
  • وبلاگ انگلیسی بزنی. تو حق داری حرف بزنی. سانسورچی اجازه نمی دهد سایت فارسی ات را داشته باشی. به نظر من حق داری برای مخاطب دیگری بنویسی. دردناک است برای هم زبان های خودت ننویسی ولی مسوول اش سانسور چی است نه تو.
  • یک پله حرفه ای تر بشوی. تو حرفه ای هستی ولی در وبلاگ نویسی فعال تر بوده ای. حدود ۶۹۹۹۹ نفر دیگر هم هستند که در این کار با تو همکار هستند. می توانی اصولا بیخیال این تیراژ ۲۰۰۰ تایی روزانه بشوی و وقت وبلاگ نویسی را بگذاری برای یک کار ریشه ای تر. مثلا نوشتن کتاب، نوشتن بیشتر در روزنامه ها و مجلات، ‌فعالیت های مدنی و …
  • اعتراض مدنی. سانسور در ایران وضعیت جالبی دارد. هیچ کس پاسخگوی چرایی نیست. در کم جایی از جهان دولت اینترنت را سانسور می کند ولی اگر به فرض در آمریکا مدرسه ای خصوصی سایتی را سانسور کند موظف است به کاربران توضیح دهد که چرا آن سایت سانسور است (مثلا بگوید که به دلیل مسایل جنسی یا توهین به اقوام یا …). در ایران می شود این را از دولت خواست که لااقل به صاحب سایت پاسخگو باشد که چرا سایت سانسور است. کارهای مدنی بسیاری می شود در باره فیلترینگ کرد.
  • گروه ایمیل تاسیس کنی. یک گروه ایمیلی، یک وبلاگ نیست. آدمهای زیادی نیستند که علاقمند باشند کلیه نوشته های یک نفر دیگر را در یک ایمیل روزانه بخواند. ولی می شود گروه های ایمیلی تخصصی درست کرد. مثلا گروهی که اخبار تخصصی یک حوزه را پوشش بدهد یا گروهی که برگزیده وبلاگستان در حوزه های مختلف را برای کاربران بفرستد.
  • علیه سانسور تبلیغ کنی. در ایران گروهی هستند که فکر می کنند سانسور خوب است. من با آن ها جنگ ندارم و چون قانون با آن ها است می پذیرم که در این قانون حق دارند سایت من را فیلتر کنند ولی شدیدا جزو حقوق شهروندی خودم می دانم که با قانون موافق نباشم و از آن انتقاد کنم و از مردم طرفدارش بخواهم درباره اش توضیح دهند. من حق دارم در عین پذیرش قانون با آن مخالف باشم و تبلیغ کنم تا روزی قانون تغییر کند. لازم است من توضیح بدهم که چرا سانسور برای جامعه مضر است،‌ چرا هیچ کشور پیشرفته ای سانسور دولتی ندارد، چرا نباید به بهانه امنیت، آزادی را لگدمال کرد و چرا سانسور مخالف امنیت انسان ها است نه مدافع آن. در حال حاضر حجم ادبیات مربوط به سانسور در ایران بسیار کم است،‌می توان از آزادی بیان دفاع کرد. باید این کار را کرد.

پرستو یا هرکس دیگری که فیلتر شده ای ! تو حق داری حرف بزنی. من قدرت زیادی ندارم ولی با همین قدرت کم از حق ات دفاع می کنم، می دانم سانسور شدن سخت است. می دانم سلب شدن حق آزادی اظهار عقیده تفاوت زیادی با سلب شدن حق تنفس ندارد.. چون اینها را می دانم لازم می دانم برایت بگویم که به آزادی کیبرد اعتقاد دارم. تا آن حد که شاید روزی سایت کیبردآزاد، انجمن کیبردآزاد باشد. پرستو و هر سانسور شده دیگر ! وبلاگ تو نمی میرد و اگر بمیرد، مطمئن هستم که وقت آزادتری خواهی داشت برای کاری بهتر. همانطور که من شخصا جادی.نت را کشتم تا کاری بهتر را شروع کنم و می دانم سانسورگر نگران است که اگر «سایت» کیبردآزاد بمیرد، چه چیزی ممکن است شروع شود. پرستو… دلگرم باش.

پ.ن. مقاله کوچه را می پذیرم. حرف هایش منطقی است. من عملا خواسته ام نوشته اش را تکمیل کنم. در همین رابطه نقدی بر نگاه به وبلاگ های زنان آلیس را هم بخوانید.

سخنی با دپارتمان مجازی حقوقی ایران درباره جاسوسی سایبر رامین جهانبگلو

سایت «دپارتمان مجازی پژوهش های حقوقی ایران» در خبری اعلام کرده است که سردبیر آن در یک صحبت شامگاهی با یک «کارشناس جرایم جاسوسی» به این اطلاعات رسیده است که رامین جهانبگلو قصد داشته با راه اندازی یک وب سایت اینترنتی «اطلاعات طبقه بندی شده از لایه های گوناگون سیاسی، حزبی، اجتماعی و حاکمیتی» را جمع آوری کند.
در ادامه رییس دپارتمان از فعالیت گروه های اینترنتی در یاهو و گوگل می گوید و آوردن عبارت «چندین سایت فیلتر شده» به گویا لینک می دهد و از این می گوید که انقلاب مخملی اینترنتی (!) قریب الوقوع است و در نتیجه باید علیه آن فعالیت کرد.

اینجا لازم است به دو نکته توجه کنیم:

  • اینترت رسانه ای همگانی است که در آن افراد می توانند نظراتشان را بدون ترس از تعقیب ابراز کنند. اگر کشوری شروع به بستن و محدود کردن آن کند به این معنی است که از ابراز آزاد نظرات شهروندان می ترسد. ایران کشوری مسلمان است با حکومتی اسلامی که ترسی از مردم اش ندارد و معتقد است اکثریت مردم طرفدار آن هستند. پس چرا آقای پیام فضلی نژاد جوری که انگار منافع ایشان در این کار است،‌ دولت را از اینترنت می ترساند ؟
  • وب سایت رسانه ای است برای مخاطبین. یک وب سایت با این هدف تاسیس می شود که اطلاعاتی را در دسترس تعداد زیادی از مردم قرار دهد. به فرض جاسوس بودن رامین جهانبگلو، این نوع از رسانه چه کمکی به وی می کند ؟ آیا قرار است جهانبگلو اطلاعات خودش و چند همکارش را روی یک سایت بگذارد تا همه مردم آن را ببینند ؟

شدیدا لازم می دانم به آقای پیام فضلی نژاد بگویم که اگر می خواهد برای «حقوق امنیت» کار کند بهتر است به جای تبلیغ برای بستن دسترسی مردم به ابزارهای تکنولوژیک جدید و کسب درآمد از دامن زدن به ترس حکومت از تکنولوژی،از حقوق مردم مانند حق خلوت (Privacy)، حق دسترسی به اطلاعات، حق آزادی بیان و … دفاع کند. آقای پیام افضلی نژاد – دانش آموخته رشته حقوق قضایی و کاندیدای بورد تخصصی حقوق قراردادها در دانشگاه AUOL انگلستان – در صورتی که علاقمند هستید از تخصص خود استفاده کنید، بهتر است به کسی که می گوید «جاسوس سایبر» توضیح دهید که این جاسوس فرقی با «جاسوس نامه ای» و «جاسوس تلفنی» و «جاسوس صحبت رو در رو» و «جاسوس میکروفیلمی» ندارد و ذات فعالیت در اینترنت و انتشار اخبار در آن، عملی دموکراتیک و بسیار شفاف است و حتی اگر رامین جهانبگلو می خواسته سایتی علیه جمهوری اسلامی تاسیس کند، پاسخ اش باید سایتی در دفاع از جمهوری اسلامی و افشای دروغ های احتمالی باشد و نه زندانی کردن و جلوگیری از اظهار عقیده وی.