گوگل، جیمیل و بلاگفا فیلتر هستند

جدید: فعلا متوجه این اشتباه ابلهانه شدن و فعلا گوگل بازه (:

ساعت هشت و نیم صبح بیشت و ششم. هنوز جیمیل، گوگل و بلاگفا فیلتر هستند

کس دیگه ای بهم می گفت تا نمی دیدم باور نمی کردم. به هرحال الان که بیست و پنجم شهریور ساعت یازده شب است، شرکت معظم داتک تله کام، شرکت معظم گوگل رو فیلتر کرده:


البته احتمالش نزدیک به صفر است که عمدی باشه. از روی بی سوادی یا حماقت است (: ولی تصور کنین وقتی گوگل به این عظمت و شهرت فیلتر می شه، من بدبخت که جادی.نت ام فیلتره باید چیکار کنم و به کدوم گوش کری حالی کنم که سایتم بیخود فیلتره چون اصولا روش هاستی نیست که بشه روش حرف حقی زد (:

فردا صبح هم دنبال می کنم ببینم هنوز فیلتره یا نه (: شب به خیر.

واو…. همین الان یکی توی IRC بهم گفت که Gmail.com هم فیلتره ! امتحان کردم اون هم فیلتر بود.

جدید… می گن خیلی از سرویس دهنده های دیگه هم فیلتر کردن.

سانسور ابلهانه: دلایل سانسور وبلاگ کیبرد آزاد

من وبلاگ هام رو از هم جدا کردم تا توی یکیش راحت تر بنویسم و اینجا رسمی تر. حالا دیدم که هر دو بلاگ در حال سانسور شدن هستند. یک ایمیل زدم به مسوولین ربات هوشمند احمقی که با پول من و شما، وظیفه تر زدن با سایت ها رو بر عهد گرفته اند و دلیل فیلتر شدن کیبرد آزاد رو ازشون پرسیدم. جواب رو ببینید:

ba salam
kalamate zir dar site moredenazar yaft shodeand:
کس | سکسی | سوپر | جنسی | برهنه

سایت من به خاطر بودن کلمات کس، سکسی، سوپر، جنسی و برهنه فیلتر است. یک نگاه بندازیم:

 کس: این که واقعا آخر بلاهت است. این آدم نمی دونسته «کس» توی فارسی به معنی «شخص» هم هست و الزاما به «اون چیز زشتی» که تمام مردم جهان در طول تاریخ از اون متولد شده اند، اشاره نمی کنه ؟

 جنسی: یک بار گفتم که یکی از بهترین دوستانم می گه ارائه خدمات جنسی بهتر از گولد کوئست است و یکبار هم گفتم که بعضی از کشورها مطالب جنسی رو فیلتر می کنند.

 سکسی: یکبار به موزه هلند اشاره کردم، یک بار به فیلتر آمازون که روش هیچ فیلم سکسی نیست و یکبار هم به اینکه نباید آبروریزی های سکسی رو دستاویز جذب خواننده قرار داد.

 سوپر: می گم اینا احمقن و خرفت می گین نه ! (: من در مورد «سوپرمارکت» نوشتم و این آقا وبلاگ رو جنسی تشخیص داده. نمی دانم هنوز هم می گن یا نه ولی من که بچه بودم به فیلم پورنو می گفتیم فیلم سوپر.

 برهنه: این دیگه واقعا غیرقابل بخشایش است. در تمام صفحات وبلاگ در لینک دادن به «پا برهنه بر خط» به این لغت زشت و قبیح اشاره کردم. پیشنهادم اینه که برای پابرهنه برخط یک جفت کفش بخریم تا وبلاگهامون فیلتر نشوند.

راستش قبلا فکر می کردم مدیران و برنامه نویس های خود فروش امن افزار شریف باید به خاطر خودفروشی و سرکوب آزادی بیان خجالت بکشند، حالا فهمیدم حتی اگر اینقدر پر رو باشند که به خاطر همکاری در سرکوب نظرات از خجالت آب نشوند، به عنوان یک برنامه نویس باید از خجالت بمیرند با این موتور هوشمند پر هزینه مسخره (: هیچ روزی از دیدن فیتر اینقدر نخندیده بودم.

پ.ن: برای کشف دلایل سانسور وبلاگتان به filter@dci.ir ایمیل بزنید و در موضوع اسم وبلاگ و در متن سوالتان را مطرح کنید.

بلاگر فیلتر شد

حدود یک هفته ای بود که همه با لاگین کردن به بلاگر مشکل داشتند. صفحه منحوس و‌‌ آشنای سانسورچی ها ظاهر نمی شد ولی صفحه هم باز نمی شد (فیلتر به سبک چینی). امروز ایتنا اعلام کرد که بلاگر فیلتر شد و به نقل از مسوولین «امن افزار شریف» که شغل شریف سانسورچی بودن را بر عهده گرفته اند نوشت که «از سوي مراجع مربوطه، درخواست بستن نشاني «beta.blogger.com» به ما ابلاغ شده اما از آنجا كه اين نشاني با خود سايت داراي IP يكساني هستند، ناگزير از بستن كل هاست اين سرور شده‌ايم.».

بلاگر از اولین سیستم های وبلاگ نویسی عمومی رایگان است و قبلا هم دو سه بار دولت تلاش کرده استفاده از کل آن را فیلتر کند. مایه خجالت است. هم برای کشوری که از حرف زدن مردم می ترسد و هم برای برنامه نویس ها و مدیر سیستم هایی که از سانسور پول در می‌ آورند و پشت استدلال مسخره و احمقانه «فقط مجری بودن» مخفی می شوند.

می خواهم از مسوولین «امن افزار شریف» بپرسم که آیا به نظرشان یک قاتل دولتی می تواند بگوید که «مجری دستور» بوده؟ آیا شکنجه گر می تواند بگوید که «فقط مجری» بوده و چون تصمیم شکنجه شدن افراد را کسی دیگری می گرفته او بی گناه است؟ آیا کسی که خلبان هواپیمایی است که بمب شیمیایی پرتاب می کند می تواند بگوید که فقط یک خلبان بوده و در برابر آنهمه تاول و رنج مسوولیتی ندارد؟ پس چطور یک برنامه نویس و یک مدیر سیستم و … می تواند بپذیرد که مسوول خفقان چند ده میلیون انسان باشد، مسوول سلب حق خواندن انسان ها باشد، وظیفه اش جلوگیری از حرف زدن و ابراز عقیده آدم ها باشد و در نهایت هم به سادگی بگوید که «ما فقط مجری» هستیم ؟ می دانم که نه ولی این را هم درک می کنم که پول نفت من برای بعضی ها وسوسه کننده است (: بعضی ها آن را به زور از من می گیرند و بعضی ها با دستمال به دستی و التماس، مثل سگ خواهش می کنند تا بخشی از آن جلویشان بیافتد. درک می کنم (: درک ولی به هرحال از خودفروشی آدم های مدعی حالم به هم می خورد.

فیلتر ابلهانه: سایت منابع وب

بعضی کشورها، مسایل جنسی رو سانسور می کنن. بعضی کشورها مسایل مخالف باورهای عامه رو، بعضی کشورها مسایل سیاسی رو، بعضی کشورها طنز رو و بعضی کشورها هم خواسته های مردم رو. ایران یکی از دو کشوری در دنیا است که همه اینها رو سانسور می کنه.

اما کار به همینجا ختم نمی شه ! (: امروز دیدم که ایران مسایل آموزشی مربوط به وب رو هم سانسور می کنه تا ثابت کنه که یکی از بدترین کشورهای سانسور کننده اینترنت است.


سایتی که می بینید web.resource.org است و من امروز در حالی که دنبال مطالبی در مورد مشخصات فنی RSS می گشتم، بهش بر خوردم و واقعا دو دقیقه ای طول کشید تا مطمئن بشم که فیلتر است ! (:

البته این شک هست که شاید جایی از این سایت به سایتی مثل wordpress لینک داده باشه که وبلاگ روبو از اون استفاده می کنه. منطقا وبلاگ روبو باید فیلتر باشه چون احتمالا لینکی داره به سایت خوب دودردو که به نوبه خودش لینک داده به یک وبلاگ سانسور شده! طبق این منطق ابلهانه، هر کی به سایتی که فیلتر شده باشه لینک بده، فیلتر می شه. به عبارت دیگه اگر سرعت فیلترینگ به اندازه مورد نظر آقایون برسه، تنها سایتی که برامون باقی بمونه این وبلاگ باشه که تا حالا به هیچ جای فیلتر شده لینک نداده.

سایتم را در هیچ جا ثبت نخواهم کرد

در فیلترینگ و میزان آن، ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که اطلاعات اینترنت را برای شهروندانشان غیرقابل دسترسی می کنند و حالا هم می خواهد قدم دیگری بردارد تا از چین (تنها کشوری که قانون مشابهی دارد)‌عقب نماند:‌ هر چیزی در اینترنت باید از دولت مجوز بگیرد.

فراموش نکنید که این روزهایی که به اخراج کارمندان می گوییم تعدیل نیرو و به فروختن املاک مردم (مثل بانک ها و …) می گوییم خصوصی سازی برای توسعه، طبیعی هم هست که به مجبور کردن هر نوشته اینترنتی به کسب مجوز بگوییم ساماندهی.

این ثبت درست مانند این است که از شما بخواهند

 اگر دفتر خاطراتتان را به بیشتر از سه نفر می دهید که بخوانند،‌ باید یک کپی اش را به وزارت ارشاد بفرستید.

 اگر ایمیلی را به بیشتر از پنج نفر می فرستید، یک نسخه برای وزارت اطلاعات هم بفرستید.

 اگر جزوه ای از دوستتان کپی کرده اید و کنار جزوه یک شعر عاشقانه نوشته، یک نسخه به بسیج دانشجویی هم بدهید

و … دوستان ! من و شما حق داریم حرف بزنیم. حق داریم بنویسیم و هیچ کس حق ندارند بگوید «اگر می خواهی حرف بزنی اول از من اجازه بگیر». طرح ساماندهی حق دارد اجرا شود، دولت زور دارد و می توانند مثل قبل به کسانی که از کارهایش تعریف می کنند جایزه بدهد و تشویقشان کند ولی در وبلاگستان هیچ کس حق ندارد یک تشکل دولتی درست کند و همه را مجبور به عضویت در آن کند.

می خواهند بگوید هیچ کس حق ندارد درباره دین بنویسد،‌ هیچ کس حق ندارد از وضعیت کشور انتقاد کند، هیچ کس حق ندارد نظری درباره انقلاب یا امام بدهد، هیچ کس حق ندارد از مشکلات بگوید چون مردم ممکن است ناامید شوند، هیچ کس حق ندارد از زندگی اش بنویسد، هیچ کس حق ندارد از فیلتر رد شود و هیچ کس حق ندارد با هیچ کسی که همچین قوانینی را به چالش می طلبد هیچگونه رابطه ای داشته باشد. من مخالفم. بخصوص با بند آخر که می گوید هیات وزیران می توانند بعدا هر چیزی را به این مصوبه زیاد یا از آن کم کنند. من زیر این را امضا نمی کنم.

من حق دارم بنویسم، من حق دارم نظرم را داشته باشم و حق دارم نظرم را بگویم. این بسیار ساده است. طرح ساماندهی (با همه اشکالاتش) دو حالت بیشتر ندارد: یا می خواهد کمک کند یا می خواهد سانسور را بیشتر کند. اگر دنبال کمک است من عطایش را به لقایش می بخشم و کمکش را نمی خواهم. اگر در پی سانسور است، من کسی نیستم که با امضا کردنش اولا به دولت گفته باشم به این قوانین عجیب و بی ربط پایبندم و ثانیا نمونه ای باشم که دولت من را به دیگران نشان بدهد و بگوید: «ببینید‌! این که مشکلی نداره خودش رو عضو کرده. شما که عضو نشدید حتما مشکل دارید پس باید سانسور شوید». من مشکلی ندارم و دقیقا به همین دلیل نیازی نمی بینم خودم را جایی ثبت کنم ساده است.

دختری با گوشواره های مروارید

نمی دونم دیشب فیلم سینما چهار رو دیدید یا نه. فیلم درباره داستان زندگی ورمیر نقاش هلندی و داستان خلق تابلوی دختری با کوشواره های مروارید بود. در جایی از فیلم یکی از دوستان نقاش که سابقا هم مدل نقاشی اون بوده تابلویی از خودش رو به دختر خدمتکار نشون می ده که اون رو وحشت زده می کنه و مردم هم از اینکه دختر خدمتکار در تابلوی بعدی ورمیر مدل خواهد بود ابراز انزجار می کنند. این تابلو در فیلم سانسور شده بود !

جنبه ابلهانه جریان اینجاست که کل داستان با نشون ندادن این تابلو گنگ و مبهم شده بود ! خوشبختانه لیلا هم درباره این جریان نوشته و هم تصویر تابلوی سانسور شده رو در وبلاگش گذاشته کار جالبیه و تابلوی جالبی که تازه داستان رو با معنی می کنه !

فهرست خبرخوان های موجود در اینترنت

نمی خواستم هفته ای یکی دو تا بیشتر از فیلتر ابلهانه بنویسم ولی فیلتری دیدم که خیلی هنر کنم، کنترل کردن کلمات مورد استفاده ام برای بلاهت یک آدم است. این چند روز که کم پیدام دارم روی یک خبرخوان کار می کنم که توی گزارش های ماه های مختلف وبلاگستان وابسته به دو در دو و بانک اون نباشم. مدتی با پیتون کار کردم ولی به خاطر مشکلاتی که با زبان فارسی داشتم تصمیم گرفتم برگردم سراغ PHP عزیز. در اینترنت دنبال Feed Reader Directory گشتم و رسیدم به این صفحه : http://www.hebig.org/blogs/archives/main/000877.php. کلیک که کردم دیدم فیلتر است (من از پارس آنلاین استفاده می کنم). گفتم بررسی کنم ببینم وبلاگ چه مشکلی دارد، رفتم به صفحه اول سایت ولی باز بود. رفتم به صفحه اول وبلاگ ولی باز بود. رفتم به آرشیو وبلاگ ولی باز بود. رفتم به یک مطلب قبل از این ولی باز بود ! فقط و فقط و فقط همین یک صفحه فیلتر شده ! معلوم نیست کدام @#%@&^ی از خبرخوان می ترسیده و همین یک صفحه را فیلتر کرده است. مردد بودم این را بگذارم در فیلتر احمقانه یا نه که متوجه شدم http://hebig.org/blogs/archives/main/000877.php باز است ! نکته را گرفتید ؟ اگر www را پاک کنیم، صفه باز است. من نمی فهمم آن موجودی که شغلش این است که از پول نفت من و شما حقوق بگیرد و اطلاعات را فیلتر کند حتی اینقدر از اینترنت نمی فهمد که بداند زدن یا نزدن www فرقی در کل ماجرا ایجاد نمی کند ؟‌