هلند – این کارها را در آمستردام نکنید

هلند – این کارها را در آمستردام نکنید

خب کم کم انگار باید مجموعه پست های سفر رو شروع کنیم. برای ده روز تفریح داریم می ریم هلند / آمستردام و شهرهای کوچیک هلند مثل Delft. اونجا دوستان خوبی داریم و برنامه اینه که بریم اینطرف و اونطرف رو ببینیم. خونه یکی از دوستان می مونیم و جریان بسیار کم خرج می شه (امیدواریم!).

علی الحساب نگاهی می ندازیم به هفت کاری که نباید توی آمستردام کرد:

  1. ماشین به مرکز شهر نبرید
    مرکز آمستردام شلوغ است و پارک در آن سخت و گران. پلیس ها دائما مشغول جریمه هستند و توجه خاصی هم به ماشین های توریست ها دارند. اگر ماشین شما قفل شد و یک کاغذ زرد روی پنجره بود باید ۶۷ یورو پرداخت کنید و اگر اینکار را بیست و چهار ساعت طول بدهید، ماشین شما به پارینگ منتقل خواهد شد. خوشبختانه ما دنبال رانندگی نیستیم. دوچرخه سواری خواهیم کرد.
  2. بدون بلیت سوار ترن نشوید
    از همه جا می شود بلیت خرید پس بهتر است به بدون بلیت سوار شدن خطر نکنیم نازنین وگرنه ۶۰ یورو جریمه خواهیم شد.
  3. روی خطوط دوچرخه نایستید
    در شهر خطوط دوچرخه ای هست که کاملا با تصویر دوچرخه مشخص شده اند. اینها شاهراه های حرکت دوچرخه ها هستند و ایستادن روی آن ها دوچرخه سوارها را عصبی می کند، بخصوص اگر خارجی باشید.
  4. در قطار و ایستگاه قطار سیگار نکشید
    از اول امسال، استعمال دخانیات در قطارها، ایستگاه ها، استراحتگاه ها و محل های سوار شدن به قطار ممنوع شده است. محل هایی برای سیگار کشیدن تعبیه شده ولی دقت کنید. انداختن ته سیگار بر روی زمین چهل یورو جریمه دارد.
  5. در خیابان حشیش نکشید
    نامطمئن و غیرقانونی است. در عین حال وقتی های هستید درست نیست در حال حرکت در خیابان باشید چون ممکن است بروید زیر ماشین ! اگر خیلی علاقمند بودید از کافی شاپ ها برای اینکار استفاده کنید و به هیچ وجه سعی نکنید از هلند حشیش خارج کنید.
  6. از پنجره های Red Light عکس نگیرید
    Red Light مرکزی توریستی است که در آن زنان روسپی در پشت پنجره /ویترین ها به انتظار مشتری می نشینند. این مکان یکی از جاذبه های توریستی است ولی به خاطر احترام به عرضه کنندگان و مشتری ها و حفظ حریم خصوصی آنان عکس گرفتن در آنجا درست نیست
  7. با غریبه ها حرف نزنید !
    با غریبه هایی که سعی می کنند در خیابان به شما دوچرخه یا مواد مخدر بفروشند حرف نزنید. کار آن ها غیرقانونی است و احتمال دزدی از شما هم زیاد است.

توجه کنید که آمستردام یکی از شهرهای امن دنیا است. به جز جیب بری که در همه شهرهای بزرگ تا حدی رواج دارد، در آمستردام لازم نیست مواظب چیز خاصی باشید. تنها کافی است وسایل شخصی خود را نزدیک خود نگه دارید و حواستان به دوچرخه تان باشید چون بعضی ها می گویند تنها چیزی که دزدی آن در هلند مجاز است، دوچرخه است !

دولت الکترونیک / کارت اعتباری و جامعه شناس مجازی

نمی خواستم این ماجرا رو بنویسم ولی چون مدخلی است بر یک مطلب بسیار جالب، درباره اش صحبت می کنم. یکی دیگر از نقطه ضعف های بسیار واضح دولت الکترونیک که در مطلب قبلی هم در کامنت ها به آن اشاره شد (نگاه کنید به کامنت خدمات دولت الکترونیک).

مشکل جدیدی که با اینهمه بوق و کرنای دولت الکترونیک به آن برخوردیم این کارت های اعتباری لعنتی هستند. بازهم دو نمونه برایتان مثال می زنم:

  • دوست های سوییسی هم کارت اعتباری ویزاکارت دارند و هم مسترکارت و به همین امید، پول زیادی همراه ندارند. حالا در تهران گیر کرده اند و هیچ بانک عریض و طویلی و هیچ شعبه ارزی ای هم نمی تواند چند صد دلار از ویزا / مستر کارتشان برای آن ها نقد کند. کار رسید به اینجا که ما به آن ها پول قرض می دهیم تا آن ها از اینترنت پول را منتقل کنند به یکی از دوستان زمان دبیرستان من در خارج از کشور و بعد یک روزی و روزگاری من پول را از دوستم بگیرم ! احمقانه است ولی شاید تنها راهی که کشف کردیم مطلب را تا آخر بخوانید. مشکل بالاخره حل شد. بامزه بود که یک شناسه اینترنت و یک دوست زمان دبیرستان و یک مسافر عازم به ایران بیشتر از بانک مرکزی توانایی دارند.
  • رفته بودیم شهروند برای خرید و اعتبارمان هم کارت های اعتباری ای بودند. سبد خرید که پر شد بلندگوی شهروند اعلام کرد:‌با عرض پوزش به دلیل قطع بودن سیستم کامپیوتری امکان خرید با کارت های اعتباری وجود ندارد

خب من هم می دانم که درست شدن این سیستم ها زمان می برد و مشکل است و فقط صد سال اول اش سخت است (:

اما نکته ای که اصولا برای گفتن اش شروع به نوشتن کردم: مهمان های جهانگرد سوییسی مان در بازگشت از اصفهان در قطار با یک آقای آلمانی آشنا شدند که پول اضافه همراه داشت و به دلیلی از ادامه سفر منصرف شده بود و می خواست به آلمان برگردد. دوستان ما دلارها را از او تحویل گرفتند و از طریق اینترنت خانه پول را به آن مرد حوال کردند:‌نتیجه منطقی اینکه آقای آلمانی یک ساعت مهمان خانه ما بود. این آقای آلمانی دکترای کامپیوتر دارد و به محض ورود محو تماشای چارت بزرگی شد که برای Penetration Test روی دیوار خانه ما بود (البته برای تزیی). در ادامه صحبت مشخص است شد که فرد بسیار جالبی است که در دانشگاهی در ترکیه درس های میان رشته ای درباره کامپیوتر، جامعه شناسی و فلسفه و روان شناسی می دهد.

جالب این بود که جامعه شناس فضای مجازی نبود بلکه برنامه نویسی بود که جامعه شناسی را دنبال کرده بود. درباره مفهوم کلمات در وبلاگ ها صحبت کردیم و درباره ویکی پدیا. این دومی خلاصه مقاله اش بود که به تازگی در کنفرانس eDemocracy پذیرفته شده بود و برای آن مجبور شده بود به ترکیه و آلمان برگردد. مرد جوانی بود با چشم های بسیار بسیار آبی و بدن لاغر و شکم بزرگ و بسیار علاقمند که انگلیسی را با لهجه آلمانی حرف می زد. این را نوشتم تا در پست های بعدی درباره نظریه اش درباره ویکیپدیا بنویسم.

مساله ریاضی: در خانه ما شش نفر آدم بودند. دو نفر به فارسی و انگلیسی صحبت می کردند. سه نفر به آلمانی و انگلیسی و یک نفر به فارسی و آلمانی !‌ ثابت کنید در هر لحظه حداقل یک نفر باید مشغول ترجمه باشد تا همه، همه حرف ها را بفهمند.