حالا که خیلی‌ مدرسه‌ها آنلاین هستن، چرا حداقل همه از بهترین معلم‌ها استفاده نکنن؟

کرونا باعث شد کلی مدرسه به اصطلاح آنلاین بشن. تمام اون گروه عظیمی که زیرساخت و ابزار مورد نیاز آنلاین شدن رو ندارن به کنار ولی بقیه از تکنیک‌های مختلف برای آنلاین شدن استفاده می کنن؛ از یه سیستم آموزش راه دور نسبتا قابل دفاع گرفته تا اجبار به نصب برنامه زوری شاد تا دزدیدن انواع سیستم‌های آزاد و کمی فارسی‌سازی و قالب کردنش به اسم افتخار ملی و تولید وطن و دانش بنیان و بقیه چیزها. اما چیزی که توی همه اینها مشترکه اینه‌: یه معلم سعی می‌کنه درس رو به شکل فایل صوتی و تصویری و بقیه چیزها ارائه کنه و بعد بچه‌ها اونو دانلود می‌کنن و تمرین و مشق و غیره رو با معلم چک می‌کنن و پیش می‌رن.

می‌دونیم که مشخصه دنیای دیجیتال صفر بودن هزینه بازتولید است و اتفاقا سودش هم توی همینه. اینهمه شرکت نرم‌افزاری به سرعت به غول‌های اقتصادی تبدیل شدن چون هزینه بازتولید نرم افزار صفر است. یعنی کافیه یک نسخه از یه برنامه تهیه کنین و بعد هر نسخه جدیدی که ازش تهیه می کنین تقریبا رایگان تهیه شده. این کاملا مخالف وضعیت مثلا خودروسازی یا لپ‌‌تاپ سازی یا پالایشگاه یا کارخونه پفک است. در دنیای صفر و یک، همین که اولین نسخه رو ساختین، میلیون‌ها کپی از اون هم که بگیرین هزینه‌تون بالاتر نمی‌ره.

حالا اینو ربط بدین به این آنلاین کردن مدارس. چرا به جای تلاش هر معلم برای ساخت محتوای درسی کلاس خودش، آموزش و پرورش یا هر ارگان دیگه نمیاد به بهترین مدرس‌ها ابزار و زمان بده تا یک آموزش خوب و کامل از درس خودش بسازه؛‌ مثلا خانم فارسی ممکنه فارسی کلاس چهارم دبستان رو بهتر از همه درس داده باشه و همین ضبط بشه و در اختیار همه باشه. یا حتی بهتر از اون مثلا از هر درس هر پایه، ۱۰ استاد منتخب دوره بسازن و همه یکجا قرار بگیرن. بعد دانش آموزها یا حتی معلم‌ها هستن که می تونن توی کل کشور اگر خواستن خودشون درسشون رو ضبط کنن یا به بچه ها پیشنهاد بدن که فلان استاد رو نگاه کنن یا اگر بچه استادی رو دوست نداشت یا روشش براش مناسب نبود، خودش یک استاد دیگه رو تست کنه.

اینطوری با یه بار هزینه تولید، همه بچه هایی که در همه کشور به یه گوشی و سیم کارت و موارد مشابه دسترسی دارن می تونن از بهترین معلم‌ها درس بگیرن. معلم‌های خودشون هم بیکار نمی‌شن چون می تونن وقتشون رو بیشتر برای توصیه اینکه چی بخونین و تمرین و حل مشکل و اینجور چیزها بذارن بدون اینکه درگیر بحث های مسخره ای بشن که هیچ وقت هم براش آموزش ندیدن و ابزار نگرفتن. چیزهایی مثل شیوه ضبط و شیوه ادیت و شیوه کم کردن حجم و … بشن. از اونطرف کشور می تونه ادعا کنه که تمام دروس تمام سال ها برای تمام بچه‌ها قابل دسترسی است – اونم از طریق بهترین معلم‌ها. اگرم معلمی بهتر درس داد می تونه درسش اضافه بشه به اونجا. هیچ ضرری حتی برای هر درس هزار نفر معلم هم درس داده باشن و بچه ها باشن که رای بدن یا انتخاب کنن.

معلومه که در این سیستم مدرسه‌هایی که برای داشتن فلان معلم کلی پول میگیرن ضرر می کنن ولی اتفاقا این فایده همین سیستمه.

وقتی هکرهای ناشناس دوباره ظاهر می شوند؛ انانیموس در حمایت از تظاهرات ضد نژاد پرستی

انانیموس

هکرهای انانیموس تاریخچه درخشانی دارن، البته تا زمانی همکاری‌های سابو از گروه لالزسک که از افراد مرتبط با انانیموس هم بود با دولت فاش شد و ۵ هکر دیگه دستگیر شدن و فعالیت های گروه کمتر شد. در این مدت هم اصولا گروه بی سر و صدا بود. اما حالا یه ویدئوی جدید توی فیسبوک تا حدی توجه‌ها رو دوباره به گروه جلب کرده.

توی این ویدئو،‌ صورت ماسکدار مرسوم با صدای کامپیوتری اش اول صحنه‌هایی از سرکوب و تعقیب خشن سیاه پوست‌ها توسط پلیس آمریکا رو نشون می ده و بعد می گه مردم خسته شدن و نیاز به تغییری واقعی هست. توی آمریکا قوانین و‌ آزادی رسانه و موارد مشابه باعث شده بسیاری از این موارد بالا بگیره و مرتکبینش بیکار بشن و اینها ولی تغییر سیستماتیک رو شاهد نبوده ایم. حرف هکرهای انانیموس هم اینه که مجازات های باید اینقدر جدی باشه که کسی که نژادپرست است نتونه با پیوستن به نیروی پلیس، رفتار نژاد پرستانه اش رو ادامه بده. در نهایت ویدئو درخواست محاکمه به جرم قتل عمد برای پلیسی رو داره که باعث مرگ جرج فلوید شده و تهدید می کنه که برای افشاگری، فعالیت هایی رو خواهد داشت از جمله «آشکار کردن جنایات [پلیس مینیاپولیس] به جهانیان».

البته وقتی خواننده اینجا هستین منطقا می دونین که انانیموس یک گروه بسیار نامتمرکز و بدون رهبری یا حتی عضویت مستقیم است و در نتیجه هیچ کس نمی تونه چیزی رو به چیزی مرتبط کنه. مثلا کمی بعد از اومدن این ویدئو، اداره پلیس مینیاپولیس داون شده و چند ساعتی طول کشیده تا با یه کپچا بالا بیاد. این احتمالا نتیجه یه دی.داس. نسبتا گسترده است که منطقا باید از یه بات نت بیاد.

یا مثلا چند ساعت بعد فهرستی از ایمیل‌ها و پسوردهای منسوب به اداره پلیس منتشر شد که خب جدید نیست و چند سالی هست این لیست وجود داره یا همچنین منتشر شدن «کتاب کوچیک سیاه» اپستین به شکل مشابه. اپستین مردی بود که به برگزاری مهمونی های مختص سکس شهرت داشت و متهم بود که در چندین مورد افراد زیر ۱۸ سال یا کسانی که رضایت کامل نداشتن در این مهمونی ها شرکت کردن. از اونطرف چون افراد بسیار مشهوری در این مهمونی ها حاضر می شدن یا با اپستین و «مدلهای» احتمالا مشکل دارش از نظر سنی به جزیره اش می رفتن مساله بسیار حساستر شد. در نهایت اپستین به اتهام آزار جنسی زندانی شد ولی در سلول مرد. کالبدشکافی می گه خودکشی بوده ولی وکیلش و خیلی ها در اینترنت می گن بعید نیست مساله کار قدرتمندانی باشه که ممکن بود این وسط اسمشون لو بره ولی از نظر رسمی خیلی هاشون مدعی بودن که حتی اپستین رو نمی شناسن. بعدها یه خبرنگار یه دفتر کوچیک مشکی رنگ رو منتشر کرد که مثل دفتر تلفن اپستین است و اسم خیلی آدم های مهم توشه. از جمله ترامپ ها. حالا انانیموس به ادعای افشاگری این رو دوباره منتشر کرده؛ ولی خب چیز جدیدی هم نیست.

چه این انانیموس قدیم خودمون باشه چه کسی که اکانت رو داره و سعی کرده مساله رو زنده نگه داره، اهمیت اصلی اینجاست که هکرها نسبت به مسائل اجتماعی اطرافشون بی تفاوت نیستن. اتفاقا هکرها یک موضع گیری سیاسی به سمت آزادی و عدالت دارن و الان حس می کنن که پلیس ابزاری برای حفظ قدرتمندان شده نه وسیله ای برای امن نگه داشتن عموم مردم؛ و لازم می دونن کاری بکنن.

موتورهای جستجوی ملی و کشوری ویران به اسم ایران

اولین کامپیوتر گوگلچندین ایمیل گرفتم که چرا از موتور جستجوی ملی نمی گم. آدم ها دوست دارن چیزهایی رو بشنون که خودشون نمی خوان بگن. خب خبر رو همه می دونن و تحلیل هاش رو هم. سایت‌هایی که می گن کارشون نقد و بررسی تکنولوژی است در چنین مواردی اصل حرف اینکه واقعا در چه پروسه ای باید ۱۷۰ میلیارد به یک تیم داده بشه و چه دستاوردی داشته و … نمی زنن و فقط به نقل قول ها و گفتن خبر بسنده می کنن. عجیب هم نیست چون نارنجی رو فراموش نکردن و اونطرف بحث ۱۷۰ میلیارد پول در میونه و یک حکومت که زورش به راحتی به مردمش می رسه. تجربیاتی هم که من از برخی از این دوستان دارم، امید خاصی باقی نمی ذاره و تکرار می کنم که اشکال خاصی هم نداره، هر کس راه و روش خودش رو داره ولی دیگه نباید تعجب کرد که چرا ایران ما وضعش اینه و ورد «آخه چرا وضعمون اینه» گرفت.

منم نمی خوام در مورد این دستاورد ملی حرف خاصی بزنم. هر کس صدها میلیارد رو می گیره مطمئنا هیچ نیازی به نظر من نداره و هر کس هم نگرفته حرف های من رو می دونه که کل جریان یکسری نرم افزار آزاد است که از اینترنت دانلود می کنین و سر هم می کنین و اجراش می کنین و سری به نمایشگاه های ماشین عباس آباد و تخت طاووس می زنین (:

تنها نکته جالبی که اینجا می شه گفت، ادامه بحث ویرانگی ایران ما است. در اون سر دنیا دو تا دانشجو وقتی به این نتیجه می رسن که موتور جستجو می تونه مفید باشه، پروژه دانشگاهی‌شون رو بدون هیچ حمایت دولتی و بودجه و … گسترش می دن و می رسن به شرکتی به اسم گوگل که توی پونزده سال به یکی از قطب‌های علمی جهان و یکی از موتورهای پیش‌برد علم و کعبه آمال آدم‌های فنی تبدیل می شه و نه فقط خرج خودش رو در می یاره که کلی پروژه از اینترنت بالنی و ماشین بدون سرنشین و عکسبرداری از تک تک خیابان های کشورها و نقشه های ماهواره ای و دادن فیبرنوری به منازل و … رو ساپورت می کنه و تبدیل می شه به یکی از پایه های اقتصاد جهانی. در حالی که در ایران عزیز ما باید مالیات و پول نفت من و شما رو به شکل یک رقم [برای ما] افسانه ای ۱۷۰ میلیاردی به یکی بدن تا تقلید همون کاری رو بکنه که در یک جای دیگه بدون هیچ هزینه خاصی به اونجا رسیده و در نهایت هم خروجی پروژه چیزی باشه که فقط به ضرب و زور سانسور و بستن همه دسترسی ها، بشه کسی رو سراغش فرستاد.راستی همزمان با خبر دادن ۱۷۰ میلیارد به موتورهای جستجوی ملی، آقای دینارودی نامی هم خبر از کاهش ۲۰۰ میلیارد تومانی بودجه غذا و دارو در سال ۹۴ داده.

پ.ن. نمی دونم لازمه اضافه کنم یا نه ولی در همون آمریکا، در همین دوران بیمه‌های اجتماعی در حال گسترش هستن. یعنی دولت سرمایه داری جایی کار می کنه که باید بکنه و شرکت های خصوصی هم کاری رو می کنن که باید بکنن در حالی که توی ایران ما جریان دقیقا برعکس شده و دولت می یاد شرکت خصوصی درست کنه و بهداشت و درمان و حمل و نقل و تحصیل خصوصی تر و خصوصی تر می شه.