خاطرات سفر نپال – صعود به بیس کمپ آناپورنا

در قسمت قبلی گفتم که وارد کاتماندو شدیم ولی چون هدف اصلی رسیدن به بیس کمپ آناپورنا بود به شهر پخارا رفتیم. رسیدن به پخارا با روش های مختلفی ممکنه ولی احتمالا منطقی ترینشون اتوبوس توریستی شب است. در پخارا یک ساعتی برای گرفتن دو تا مجور وقت گذاشتیم. کافیه به دفتر صدور مجوز برین و بگین می خواین به کدوم بخش صعود کنین و با حدود ۳۰ دلار مجوز بگیرین. همچنین اگر بدون راهنمایی تور حرکت می کنین، باید ۲۰ دلار هم بیشتر بدین تا در فهرستی ثبت بشین که اگر گم شدین بعدا دنبالتون بگردن. عکس ها و غیره همونجا گرفته می‌شن. ما یک شب در پخارا موندیم و فردا صبح خیلی زود با اتوبوس‌های محلی به سمت اولین محل صعود حرکت کردیم. اینکه اتوبوس کجاست و مجوز کجا می دن و … چیزیه که تقریبا از هر کسی در پخارا بپرسین، جوابش رو داره.

اتوبوس‌های این مسیر، اتوبوس‌های واقعی محلی هستن. البته می تونین خیلی خرج کنین و جیپ بگیرین یا هر روش دیگه ولی اتوبوس به اندازه کافی خوب و در عین حال جالبه. کاملا ممکنه یکی به شما بگه اونطرف تر بشینین چون اونم می خواد رو صندلی بشینه یا هر جایی مسافرها سوار و پیاده بشن و اگر جا نباشه، سر پا بایستن. ما کمی با راننده گپ زدیم و بهمون گفت بهتره زودتر از جایی که برنامه اصلی مون بوده پیاده بشیم و از مسیری بهتر صعود رو شروع کنیم.

وقتی می گم مسیر منظورم چنین چیزی است:

راهنمای روستاهای آناپورنا در هیمالیا

این تابلوها تقریبا همه جا هستن و به شما می گن از چه اقامتگاه‌هایی باید رد بشین تا به مقصد برسین. فاصله هر اقامتگاه تقریبا دو ساعت پیاده است. شما می تونین برای خودتون مسیر یابی کنین و ببینین از کجا دوست دارین رد بشین. مثلا فکر می کنم ما از جایی نزدیک نیو بریج شروع کردیم و شب اول در جینوا خوابیدیم. فردا هیمالیا یا شایدم بامبو خوابیدیم و در طول سه روز به بیس کمپ رسیدیم و در برگشت به سمت پون هیل رفتیم و برگشتیم. سرعت ما نسبتا زیاد بود ولی هر کس می تونه تنظیم کنه که در هر روز از چند تا از این اقامتگاه‌ها دوست داره رد بشه. مثلا افراد مسنی بودن که احتمالا هر روز فقط یک روستا/اقامتگاه بالا می‌رفتن. اقامتگاه‌ها چیزهایی شبیه این هستن:

که بین ۲ تا ۵ لژ دارن. هر لژ چندین اتاق داره و شاید یک دوش که ساعت‌هایی که خورشید هست آب گرم داره و یک رستوران و غذاخوری. اگر به موقع نرسین و به شما اتاق نرسه، می تونین تو غذاخوری بخوابین که احتمالا پر سر و صدا تر است ولی در نهایت خطری نداره. در صورتی که وسایل شما زیاد باشه می تونین «پورتر/Porter» بگیرین که گاهی بهش می گن «شرپا». پورترها انواع و اقسام دارن و روزی بین ۱۲ تا ۲۰ دلار حقوق میگیرن. کار اصلی‌شون آوردن کوله‌های سنگین شما است و گاهی می تونن تا ۳۰ کیلو بار حمل کنن – اما به سختی و با استراحت زیاد. ما با چهار کوله اومده بودیم (نفری یک سنگین‌تر و یک سبک‌تر)‌ تا پورتر بگیریم و دو تا کوله سبک رو بیاره ولی چون جای غیرمرسومی از اتوبوس پیدا شدیم پورتر نبود و نصف روز رو خودمون چهار کوله رو آوردیم. اگر کمی ورزیده هستین می تونین با یک کوله قابل قبول (بگیم ۱۲ کیلو)‌ حرکت کنین. مشکل گرفتن پورتر اینه که پورتر شما ممکنه تقریبا انگلیسی بلد نباشه و لباس های فرسوده داشته باشه. این امکان هم هست که مثل ما خوش شانس/باحوصله باشین و بعد از سپردن به یکی دو رستوران، یه پورتر عالی نصیبتون بشه که اسمش میلان است و با دوستش میاد و در نتیجه نه فقط هر دو بار خیلی کمی حمل می کنن بلکه با شما همبازی می شن و حرف می زنن و …

همونطور که تو تصویر دیده می شه داشتن یک دست ورق بسیار موثره چون همه دوست دارن باهاش بازی کنن. در ضمن پورتر خوب می تونه برای شما از هر توقفگاه زنگ بزنه و توقفگاه بعدی رو رزرو کنه. ظاهرا دوست میلان آدم مشهوری در محل بود و تقریبا همه جا بی دردسر با تلفن یا تلفن ماهواره ای برامون اتاق رزرو کرده بود. به شکل مرسوم اتاق ها First Come Frist Serve است و اگر تنها مسافرت می کنین احتمال داره وقتی برسین که اتاق تموم شده باشه و تو غذاخوری بخوابین ولی بیرون نخواهید موند. معلومه که در هیمالیا شما انتظار هتل لوکس ندارین ولی یک اتاق تمیز فوق العاده است:

در این مسیر شما اول از یک فضای جنگلی شروع می کنین و با بالا و پایین رفتن در دره‌ها و کوه‌ها به سمت مجموعه فوق العاده آناپورنا نزدیک می‌شین. گذشتن از رودخانه از روی پل‌های فوق العاده، رفتن لابلای درخت ها و بعد ارتفاع گرفتن و دیدن اینکه چطوری جنگل تبدیل به مرتع(؟) و بعد کوه و حتی برف می شه بسیار هیجان انگیزه. در بسیاری از مسیر هم کوه‌های فوق العاده آناپورنا در دیدرس شما است و دائم بهش نزدیکتر می‌شین. آناپورنا از خطرناک‌ترین کوه‌های جهان است و در مجموعه اش کوه فیش تیل fishtail قرار داره که بالاترین نقطه ای از زمین است که کسی تا حالا بهش صعود نکرده. معمولا صبح زود بیدار می شیم (مثلا ۶) و با خوردن یک صبحانه در هتل راه می افتیم. هزینه اقامت و یک غذا تقریبا ۱۰ دلار می‌شه. با ۴ ساعت پیاده روی در صبح و بعد یک ناهار در یکی از اقامتگاه‌ها و دوباره ۲ تا ۴ ساعت در بعد از ظهر خیلی سریع به مقصد خواهید رسید. موقع عصر هم با کم بودن برق و خستگی راه، خوابیدن در ساعت ۷ یا ۸ اصلا چیز عجیبی نخواهد بود. مسیر چیزی شبیه به این است:

هیمالیا

کوه‌های آناپورنا

فیش تیل

تاب در آناپورنا

نپال هیمالیا

صبحانه در هیمالیا

اون چرخ فلک چوبی هم در یکی از روستاها بود که توش یک مدرسه داشت و این چرخ فلک رو ساخته بودن و شما رو سوارش می کردن تا کمی شادی کنین و اگر خواستین کمی هم کمک مالی به مدرسه. بعد از چند روز در نهایت به بیس کمپ mbc و بعد از دو ساعت دیگه پیاده روی به بیس کمپ آناپورنا (مشهور به ABC) می‌رسین. بیس کمپ‌ها جاهایی هستن که کسانی که قصدشون صعود به قله است، تازه از اونجا حرکت جدی رو شروع می کنن ولی برای آدمی در سطح من و خیلی‌ها، رسیدن به این بیس کمپ صعودی فوق العاده حساب می‌شه. اگر قصد کردین این سفر رو برین حتما پیشنهاد می کنم یک شب روی بیس کمپ بمونین. هوا سرد است و با لباس ها و کلاه و بغل و کیسه خواب ها و پتوها خوابیدن چاره کاره. ولی تجربه فوق العاده ای است و می تونین کلی منظره بدیع ببینین. سر و صدای کل کمپ صبح شما رو برای دیدن طلوع بی نظر آفتاب روی کوه‌های آناپورنا بیدار خواهد کرد:

طلوع آناپورنا هیمالیا

و بعد هم که منطقا برگشت و البته امکان مسیریابی مجدد و رفتن و رسیدن به جاهایی جدید و فوق العاده.

در کل به نظرم تجربه بسیار خوبی بود. اگر بخوام به چند نکته اشاره کنم اینها خواهند بود:

  • داشتن قرص آب مفیده. حتی وقتی آب جوشیده می خرین
  • تا یک سطحی از ارتفاع شارژ موبایل رایگانه ولی از جایی به بعد حتی شارژ موبایل هم پولی می شه؛ داشتن یک پاور بانک بزرگ باعث می شه هی ۱.۵ دلار ندین
  • تا یک ارتفاعی سیم کارت نپالی شما که حدود ۲۰ دلار خریدینش کار می کنه و اینترنت هم داره. از جایی به بعد تنها راه اینترنت خریدن وای فای است؛ ولی چه کاریه؟ اومدین از طبیعت و فاصله از زندگی روزمره لذت ببرین
  • کوله ۱۲ کیلویی کاملا مناسبه.
  • خیلی خوبه خوراکی های روزانه رو مرتب کرده باشین و داشته باشین. ما برای هر روز یک کیسه کوچیک آجیل و شکلات و.. داشتیم
  • به هیچ وجه آشغال نریزین. جای بسیار تمیزی است و اخلاق کوهنوردی / انسانی می گه هر جایی رو تمیزتر از اونی که واردش شدین ترک کنین.
  • نه فقط ترکیب فرهنگی هندویی بودایی دارن که حتی بعضی خانواده ها همزمان هم بودایی هستن هم هندو
  • «ناماسته» جای سلام و خداحافظی و ایول و … کار می کنه. تقریبا همه به همدیگه می گن و به هم روحیه می دن. حتی گاهی تعارف یک چیز کوچیک به آدم ها، حسابی بهشون انرژی می ده
  • برای اولین بار کمل بک رو تجربه کردم که خیلی خوبه. یه ظرف آب که شیلنگش میاد تا کنار دهن و می تونین هر وقت خواستین آب بخورین. برای من خیلی خوب بود
  • شلوار کوتاه، آستین کوتاه و دمپایی بسیار مفیدن. دمپایی برای شب مانی ها و لباس های خنک برای منطقه جنگلی که شرجی تره
  • در فصل خوب برین که ابر کمتر باشه. ما خوش شانس بودیم و تقریبا در تمام روزها و مسیر بدون ابر کوه‌ها رو دیدیم
  • پله خیلی زیاده. راه چیزی نیست که توش گم بشین و مغازه کافی برای خرید چیزهایی مثل آب جوشیده، غذا، قهوه و … هست
  • رسمه که آخر صعود، با چیزی که براشون جالبه عکس می گیرن. از تاج تا پرچم تا … اگر چیز نه چندان سنگینی هست که براتون هیجان داره، برش دارین
  • کفش خوب و باتوم و همسفر خوب به نظرم بهترین تجهیزات هستن
  • یک آدم با عقل سلیم و انگلیسی متوسط به راحتی از پس همه کارهاش بر میاد. داشتن راهنما و تور و غیره کمک می کنه ولی اگر نمی خواین زیاد خرج کنین یا یکی هی همراهتون باشه یا …، لزومی نداره سراغ تور و راهنما برین
  • با آدم ها دوست بشین و گپ بزنین. بسیار عالیه. مهربان هستن و همراه و شما رو به بازی هاشون دعوت می کنن. مثلا اینجا داریم یک جور بازی می‌کنیم که بارها دیدیمش و چیزی بین تیله بازی و بیلیارد است یا بارها در طول شب بازی های ورق نپالی رو یاد گرفتیم و بازی های خودمون رو یاد دادیم

و در نهایت هم برای برگشت باید از یکی از روستاهایی که اتوبوس دارن مثل گندروک برگردین. بازم گزینه های متنوعی هست و برای ما اتوبوس محلی منطقی ترین گزینه بود که تا پخارا می رفت. خوبه که قبل از ظهر برسین تا شکی در بودن اتوبوس نباشه و زود سوار شین و صندلی رو حفاظت کنین. البته شایدم لازم بشه خودتون مطمئن بشین که بار درست بسته شده یا نه. با موزیک هندی و دره‌ها و بوق ها و دست اندازها و گرد و خاک ها بخندین تا به پخارا برسین.

خاطرات سفر نپال؛ قسمت اول: آشنایی کلی با نپال و سفر بهش

نپال کشور ارزونی است با یکی از عجیبترین پرچم ها:

و البته این خاصیت نادر در جهان که یک ایرانی با پاسپورت ناقصش می تونه بدون درخواست ویزا بهش سفر کنه و ویزا رو توی مرز بگیره. برای همینه که این سال‌ها اسم نپال رو بیشتر و بیشتر از مسافرها می‌شنویم.

ما بلیت رو قبل از گرون شدن خریده بودیم و در نتیجه نفری تقریبا ۳ میلیون تومن هزینه بلیت شد. هم قطر پرواز می کنه و هم عمان ولی قطر به خاطر توقف معقول ۳ یا ۴ ساعته، گزینه بهتریه.

در بدو ورود بهتون یک فرم می‌دن که باید پر کنین و بعد با پرداخت مستقیم ۲۵ دلار یا (یورو؟) ویزا رو بگیرن و وارد بشن. منطقا داشتن خودکار توی کیف کمک خوبیه وگرنه هی باید از این و اون قرض بگیرین یا لابلای خرت و پرت ها دنبالش بگردین. صف ویزا بسیار کند پیش رفت ولی بالاخره پیش رفت و ما وارد شدیم.

پایتخت نپال، کاتماندو است که تقریبا ۲.۵ میلون نفر از ۲۹ میلیون جمعیت نپال رو تو خودش جا داده. یک شهر شلوغ و کثیف ولی کماکان نسبتا امن. نمی دونم این امنیت مربوط به فرهنگ ترکیبی هندو/بودایی می شه یا از جای دیگه میاد ولی ما احساس امنیت خوبی داشتیم و تقریبا هیچ وقت دعوا یا داد و بیدادی ندیدم. آدم ها مهربون و خوش خنده و همراه. پولشون روپیه است و تقریبا هر ۱۰۰ روپیه، یک دلار آمریکا می‌شه.

تا جایی که ما دیدیم، مصرف الکل در نپال زیاد نبود. هرچند که ظاهرا آمار یا مشاهدات بقیه خیلی با این موافق نیست. الکل به نظر گرون میاد (یک آبجو بین ۲ تا ۴ دلار) درآمد سرانه روزانه هر نپالی سالی زیر ۱۰۰۰ دلار یعنی روزی تقریبا ۲.۵ دلار. حدود سه چهارم کل نیروی کارکشور در بخش کشاورزی هستن و کشاورزی و خدمات اکثر تولید ناخالص ملی رو تشکیل می‌ده. توریسم فقط ۳٪ درآمد کشور رو در اختیار داره و وضعیت سیاسی ناپایدار چند سال اخیر هم بهش دامن زده.

نپال اقتصاد چندان فعالی نداره و نزدیک سه چهارم جمعیتش کشاورز هستن. توریسم با اینکه در حال رشد است ولی هنوزم فقط ۳٪ درآمد ملی رو تشکیل می ده و شاید جالب باشه که از نظر ارزآوری، رتبه دوم رو داره؛ رتبه اول مربوط به کسانی است که از خارج به داخل کشور پول می‌فرستن، مثل کارگرهای خارجی. این پایین بودن سهم توریسم، به ناپیداری سیاسی این چند سال و زلزله چند سال قبل و همینطور ضعف شدید زیرساخت‌ها (از جمله جاده و خیابون مرتبط است).

در اقامتگاه‌های ارزون، می‌شه با ۱۰ دلار یک اتاق گرفت و هر غذا در شهر هم حدود ۲ تا ۵ دلار هزینه داره. تاکسی گرون ممکنه بشه ۷ دلار و شهر به اندازه کافی کوچیک هست که اگر اقامتگاه شما جای خوب (مثلا نزدیک منطقه تیهار) باشه با یک قدم زدن بتونین خیلی از جاهای مشهورش رو ببینین.

مثلا ما شب اول به معبد پاشوپاتینا رفتیم که محلی بسیار مقدس برای هندوهای نپالی است. در اینجا – از جمله در شبی که ما بودیم – جسدهای مردگان رو می سوزونن و قدمتش به حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد تخمین زده می‌شه. اونجا شاهد موزیک زنده و رقص بودیم و البته در کنارش ردیف سکوهایی که توش مرده‌ها رو می سوزندن. تجربه ای جدید و عجیب و به فکر فرو برنده.

جاهای دیگه که می تونین از کاتماندو ببینین، خود شهر، چندین معبد و دربار و کاخ است. از جمله مشهورترین‌ها Durbar Square است که جلوی کاخ سلطنتی شاه سابقه و سمت شرقی اش که جایگاه کوماری ها است. کوماری ها یا خدایان زنده، دخترهایی هستن که توسط مراسم پیچیده ای انتخاب می شن و چند سالی نقش خدای زنده رو بازی می کنن. افسانه‌ها در موردشون زیاده ولی اونجوری که از ویکپدیا و مصاحبه‌های کوماری‌های سابق به نظر می‌رسه، بعد از سپری شدن دوران پرستش، به زندگی نسبتا عادی بر می گردن.

اما واقعیت اینه که حداقل برای ما، کاتماندو خیلی موندنی نبود. نپال کشوری است که ۸ قله از ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ متر جهان توش هستن و برای نصف آدم‌ها، نپال برابر صعود است. هدف ما هم رسیدن به بیس کمپ یکی از جذابترین کوه‌های جهان یعنی آناپورنا بود و برای شروع مرحله دوم سفر یعنی رسیدن به پوخارا. با فاصله ای فقط ۲۰۰ کیلومتری ولی جاده‌هایی باعث می شن برای این ۲۰۰ کیلومتر، حدود ۶ تا ۱۰ ساعت در راه باشین.

ptr

ptr

ptr
ptr