واو… دیشب توی دلفت بودیم. جای جالبی است. یک شهر کوچک در یک ساعتی آمستردام (مطمئنا با قطار). راحت قطارها رو عوض کردیم و رسیدیم اینجا. یک دوست عالی اینجا داریم به اسم استیفن. شام خوردیم و رفتیم کمی در شهر قدم زدیم. اینجا مرکز ساخت ظرف های چینی با نقش های آبی در هلند است.
ولی چیزی که می خوام به شکل خلاصه قبل از بیرون رفتن از خانه درباره اش بنویسم باری بود که دیشب رفتیم. بدون همراهی استیفن محال بود جرات کنیم واردش بشیم. همه با لباس های سیاه و نشان های اسکلت و لباس های چرمی. اسم کلاب koornbeurs بود و متعلق به گروه بچه های هوی متال. دوست ما با وجود برداشت بسیار بسیار مثبتی که ما ازش داشتیم برای شش سال در این بار به شکل داوطلبانه برای گروه کار کرده بود. با پرداخت یک یورو برای هر نفر این مهرها روی دست من ولیلا زده شده و وارد شدیم.
اوه… جای همه دوستان متال باز خالی ! یک زیرزمین که دائما شلوغ تر و شلوغ تر می شد با کلی پسر و دختر با لباس ها و آرایش هایی که برای ما واقعا عجیب بود. زنجیرها، اسکلت ها و چرم های سیاه. بار تقریبا همه جور چیزی سرو می کرد و DJ بیشتر از همه Slayer پخش می کرد. مردم وسط اتاق هدبنگ می زدند و می رقصیدند. برای ما بسیار عجیب بود. من و لیلا و استیفن مثل بچه های واقعا مثبت یک گوشه نشسته بودیم و نگاه می کردیم به زنجیرها و میخ و پیچ هایی که مردم به خودشان بسته بودند (: واقعا Cool بود و Wierd !
فضا راحت قابل توصیف نیست. بخصوص که سر همه کمی هم سنگین بود بخصوص به خاطر بوی عجیبی که در فضا بود و استیفن گفت حشیش است. کشیدن حشیش اینجا مجاز بود ولی خرید و فروشش نه.
در عین حال چند نفری را دیدیم با چفیه های دور گردن (چفیه های فلسطینی) یا چفیه های دور کمر ! استیفن گفت چپ گراها هستند در همبستگی با فلسطین و نیروهای چپ. یک نفر هم با لباس چگوارا بود و کلی آدم دیگر با لباس های دیگر. فقط ما سه نفر بودیم که لباس معقولی داشتیم. البته معقول به نظر خودمان !