پنج نکته یلدایی

دوستان من رو هم دعوت کرده اند پنج نکته یلدایی بگم: پنج نکته ای که کسی درباره ام نمی دونه. احتمالا دیر شده ولی من می نویسم به هرحال و دوستان رو هم دعوت کنم. ببخشید که به دوستانی که دعوتم کردن لینک نمی دم چون می ترسم (و مطمئن هستم احتمال داره) کسی از قلم بیافته.

 از گلدکوئست، هویج پخته و آدم های خشک مغز بدم می یاد.

 از سفر هلند که برگشتیم یک چیزی آوردیم که هنوز به کسی نگفتیم !

 اولین گزارش مصورم از یک تجمع غیرقانونی که توی گویا منتشر شد، بیش از ۲۰ هزار خواننده داشت و من ترسیدم !

 دوست دختر دارم

 کلکسیون جمع می کنیم: کلکسیون بسته های کاندوم

البته واقعا توی زندگی من چیزهای خیلی خیلی کمی هست که کسی ندونه. با گفتن این پنج تا تقریبا حاضرم قسم بخورم چیزی نیست که کسی ندونه‌ !

حالا بگذارید دعوت کنم. اولیش سینای عزیز، کورش ضیابری، واران، و خجسته و با اینکه نوشته لیشام.

فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی

همه می دانستیم که کلمه women در جستجوهای اینترنتی فیلتر بود. یک فیلتر ابلهانه بر اساس ادعای اینکه اکثر نتایج این جستجو، محتوای جنسی دارند. این مساله بارها و بارها توسط دوستان مختلف مورد بحث قرار گرفت و در یک کمپین در انجمن بدون مرز مورد پیگیری جدی قرار گرفت.

در طول کمپین برای افراد و سازمان های مختلفی نامه نوشته شد. از مجلس گرفته تا وزارت مخابرات و رییس جمهور و در نهایت کار به قوه قضاییه رسید که متولی اصلی فیلترینگ کشور است. در قوه قضاییه به ما گفته شد که نتایج این جستجو مستهجن است و باید فیلتر باشد. بحث طولانی ای بود و در نهایت به اینجا رسید که طی بررسی ها، سایت های مستهجن فیلتر خواهند بود ولی فیلتر کلی برای کلمه زنان روزی رفع خواهد شد. امروز آن روز است !

از دیروز، دوست خوبمان TheOne اطلاع داد که انگار فیلتر کلمه زنان برداشته شده است. من هم در جاهای مختلفی تست کردم:

فیلتر کلمه women حذف شده است

ولی فراموش نکنید ! این قدم اول بود. راه درازی که قدم به قدم طی خواهد شد. کار ما این نیست که هر سه ماه یکبار یک کلمه یا یک سایت را از فیلتر در بیاوریم. کار ما این است که سیستمی تشکیل بدهیم که بتواند به فیلتر اعتراض کند. سیستمی که از آزادی بیان دفاع کند و سیستمی که بتواند ثابت کند ما گوسفند نیستیم و چوپان لازم نداریم. شروع می کنیم !

موضع این روزهای من در مقابل این چیزها

حقیقت این بود که از این چیزها ننوشته ام معمولا و نمی خواستم هم بنویسم ولی گاهی وقاحت به جایی می رسد که آدم لازم است بنویسد. نه نه ! فعلا نمی خواهم درباره «تعداد سایت های فیلتر شده از تعداد انگشتان دست هم کمتر است» بنویسم. از طرح ساماندهی (سانسور دولتی)‌ وبلاگ ها و سایت ها هم حرف نمی زنم.

نوشته الناز
(اوه اوه لینک رو اشتباه داده بودم به بیانیه دفتر تحکیم ! اصلاح اش کردم به وبلاگ خوب الناز)
و فواد و کوچه باعث شد بنویسم. موضع های اخیر من :

در باره روز ۱۶ آذر با تجمع خاصی همراه نیستم. تجمع دفتر تحکیم وحدت برایم مسخره است چون بعد از دو سال و دم انتخابات تازه یاد دانشجو افتاده اند. من هیچ وقت حضور دفتر تحکیم را در دانشگاه هایم احساس نکردم به جز در مواقعی که انتخاباتی بود یا رای گیری ای. فعالیت های سیاسی دفتر تحکیم برای من بی معنا است چون من مستقیما به دوستان آزاداندیشم در انجمن اسلامی رای می دادم و آن ها به انجمن می رفتند. بعد این دوستان خوب من در کنار دوستان خوب کسان دیگر از دانشکده های دیگر دور هم جمع می شدند تا دفتر تحکیم را شکل بدهند که بتوانند کار بزرگتری بکنند. بعد این دفتر تحکیم فکر می کرد تنها هنرش این است که بیاید برای دانشجوها مراسمی برگزار کند و به حرکت ما جهت بدهد (: خب تحکیمی عزیز ! اگر قرار بود من تو را انتخاب کنم که بگی من چکار کنم که خودم از اول می دانستم. من تو را انتخاب کرده ام که بگویم تو چکار کنی.

در مورد انواع انتخابات هم باید بگویم که من شرکت نمی کنم. حق طبیعی و شهروندی من هم هست که وقتی نماینده ای ندارم که نظرم را نمایندگی کند شرکت نکنم. من طرفدار آزادی بیان و جلوگیری از شکنجه آدم ها و دموکراسی به معنایی هستم که مردم حق تصمیم گیری کلان در کشور را داشته باشند. هیچ نماینده ای نه در شورای شهر و نه در مجلس خبرگان در این باره نظری ندارد. حالا من بروم بر اساس رنگ چشم یا شغل یا طرفدار واردات بنزین بودن یا داشتن مدال طلای جهانی شنای کرال یا فلان و بهمان بیخودی به یکی رای بدهم که چی ؟ من رای نمی دهم تا وقتی نماینده ای داشته باشم که گوشه ای از نظرات من را نمایندگی کند

اسم کیبرد آزاد دو تفسیر دارد: کیبردی در دفاع از آزادی کیبرد و کیبردی که محدودیتی در گفتن چیزی ندارد. الان دومی است !

چرا گنو/لینوکس برام جالبه ۳

اولین مساله، نکته کاملا به جایی است که دوست خوبم رضا در مطلب قبلی که درباره لینوکس نوشته بودم بهش اشاره کرده بود (سهیل هم نکته دیگه ای رو تذکر داده بود در جواب):

لینوکس هسته سیستم عامل است و گنو (GNU) مجموعه ای ابزارهای دور و بر اون پس درست تر اینه که به جای لینوکس خالی بگیم گنو / لینوکس. منطقا هم هر جا من بگم لینوکس منظورم گنو لینوکس است مگه اینکه تاکید خاصی بکنم که منظورم هسته سیستم عامل (یا همون Kernel) است.

اما امروز چرا لینوکس برام جالب شد ؟. ماجرا بر می گرده به دوست خیلی خوبم سینا و پست آخری که توی وبلاگش گذاشته بود. اونجا می گفت:

اگر نوشتن در وبلاگ باعث بشه دختری که بهش علاقه مند هستین تصویر نادرستی از شما در ذهنش بسازه، و حرف های شما رو بسیار نا مطلوب تفسیر کنه، چکار میکنید؟

من تصمیم گرفتم از امروز 1 آذر که این اتفاق افتاد تا 40 روز ننویسم.

تا چهل روز دیگه‌! چجوری منتظر بمونیم و بگیم نوشتن سینا برامون مهمه ؟ با یک لوگو. لینوکس بهمون کمک می کنه: دستور convert می تونه یک تصویر رو تغییر بده یا چیزی بهش اضافه کنه. پس من اول یک تصویر به این شکل درست می کنم:

درست ؟ حالا کافیه با یک اسکریپت کوچیک bash فاصله این لحظه تا چهل روز بعد از تاریخ پست سینا رو حساب کنم. اسکریپت رو به خاطر شلوغ نشدن اینجا نمی یارم ولی ساده. بعد به لینوکس دستور زیر رو می دم:

convert -draw ’text 40,10 “’$hours’”’ sina.jpg sinawillwrite.jpg

به همین سادگی. حالا تصویری رو دارم که فاصله این لحظه تا لحظه نوشتن سینا رو به ساعت روی خودش داره. لازمه این کار هر یکساعت یکبار انجام بشه. یک cron می نویسیم تا لینوکس بدونه که می خوام هر یکساعت یکبار این دستور رو اجرا کنه. می نویسم:

1 * * * * root /directory/sina.bash

و حالا هر یکساعت یکبار اون تصویر به روز خواهد شد. کافیه هر کس خواست اون رو به سایتش اضافه کنه:


http://jadi.hacked.in/sinawillwrite.jpg

می بینید ؟ لینوکس (منظورم گنو/لینوکس است) یک ابزار قوی است برای اجرای ایده ها و خوشحال کردن دوستان. برای این است که من دوستش دارم و عضو تهران لاگ هستم.

فیلتر ابلهانه: سایت روز جهانی ایدز

دیروز روز جهانی ایدز بود. روز یک دسامبر هر سال روزی است که مردم و سازمان های غیر دولتی و بعضی دولت ها سعی می کنند مردم را درباره ایدز، راه های انتقال، راه های پیشگیری و عواقب آن آگاه کنند و دیدگاه جامعه نسبت به افراد HIV+ را تغییر بدهند.

در این روز بعضی ها، روبان قرمزی به نشانه این روز و به نشانه آگاهی از ایدز بر روی لباس خود نصب می کنند. بعضی ها با مردم درباره آن حرف می زنند و بعضی ها هم منابع مالی برای کمک به نهادهای دست اندر کار مقابله با ایدز یا آگاهی دهنده نسبت به ایدز جمع آوری می کنند.

ولی در این روز مسوولین سانسور در کشور ما سایت های مربوط به ایدز و این روز را سانسور می کنند. سایت روز جهانی ایدز در این روز سانسور است. به این سایت خطرناک نگاه کنید:


بخش های اصلی سایت عبارت هستند از :

 عمل کنید: حاوی بخش های مختلف است. مثل اینکه روبان قرمز همراه داشته باشید یا با بقیه صحبت کنید تا سکوت درباره ایدز شکسته شود. یا اینکه کمک مالی بکنید یا اینکه داستان خود را برای سایت ها بفرستید و بگویید می خواهید چه بکنید تا دیگران ایده بگیرند.

 داستان های فردی: افراد مختلفی از چهار گوشه دنیا می گویند چه خواهند کرد. شما می توانید ایده بگیرید و شور !

 مدارس: HIV یک مساله جنسی، بهداشتی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی و جهانی است. همه باید درباره آن بدانند. مدارس باید از آن آگاه باشند. این بخش از سایت در این باره تبلیغ می‌کند.

 وقایع: ببینید که سازمان های مختلف در جاهای مختلف مشغول چه کاری هستند. شاید شما هم علاقمند شوید به یکی از آن ها کمک کنید.

 واقعیت ها: آیا می دانید ۴۰ میلیون نفر در جهان با HIV زندگی می کنند ؟ آیا می دانید HIV چیست ؟ چگونه می توان جلویش را گرفت ؟ تاریخچه ایدز و روبان قرمز را می دانید ؟

 خرید: مجموعه ای تهیه شده که شما را در آگاه کردن دیگران از ایدز یاری می دهد. اگر می خواهید خریداری اش کنید از اینجا سفارش بدهید.

بخش ها را دیدید ؟ سایت به جز اینها هیچ چیز دیگری ندارد. حالا فکر می کنید در دوره ای که همه متفق القول هستند که بهترین راه مقابله با ایدز آگاهی انسان ها است، برای چه سایت http://www.worldaidsday.org باید سانسور باشد ؟

فیلتر ابلهانه: ویکیپدیا، آمازون، imdb

امروز که دو روز از این ماجرا گذشته و در اینترنت هم سر و صدای زیادی کرده، فیلتر سه سایت اول برداشته شد. البته فراموش نکنید که هنوز بیش از هزار وبلاگ فارسی فیلتر هستند.

فیلتر احمقانه امروز در اوج خودش است (: نمی دونم ماه کامل شده یا سیاست ها تغییر کرده. لیست رو داشته باشید:

ویکی پدیای انگلیسی. کسی دقیق نمی دونه چرا. بعضی ها می گن به خاطر اینکه یک چیزهایی درباره توان تسلیحاتی ایران نوشته بوده ! خب ابله اگر اینطوره که باید برای خارجی ها فیلترش کنی نه برای داخلی ها ! (: مگر اینکه چیزی باشی در حد وزیر تبلیغات صدام که دائم می گفت : « هبچ خبری نیست و اصولا جنگی نیست و اگر دقیق نگاه کنید اصلا آمریکایی وجود نداره !»

آمازون (سایت فروش کتاب). برای من فیلتر نیست ولی انگار برای خیلی ها از دیروز فیلتر شده. این یک سایت فروش کتاب است. مثلا من که دارم کتاب راهنمای هیچکایکرها به کهکشان رو می خونم (اینجا درباره اش نوشتم) یک کلیک هم در آمازون می کنم و می بینم چه کتاب هایی مشابه این کتاب هستند و اونها رو می ذارم در لیست خرید. یا وقتی به کتابی خیلی علاقمند می شم، اونجا پیداش می کنم و به دوستی که در یک کشور آزاد زندگی می کنه می گم بخره برام در سفر بعدی بیاره (احساس زندگی در قرن ۱۸ دارم با اینکار که مثلا پزشک دهکده به بقال شهر سفارش می داد در سفر بعدی به شهر فلان کتاب رو براش بیاره). حالا این سایت فیلتر است.

imdb. این سایت بزرگترین سایت اطلاعات فیلم در اینترنت است. نه روش فیلم پورنو هست و نه عکس سکسی. شما اگر بهتون پیشنهاد بشه فیلمی رو ببینید، به این سایت می رید و نگاه می کنید که فیلم درباره چی است و نظرات دیگران درباره اش چیه و تصمیم می گیرید ببینیدش یا نه. حالا یک ابلهی احساس کرده اینکار برای شما نامناسب است و شما باید بدون دونستن هر چیزی رسید رو ببینید.


فیلترهای غیر ابلهانه

البته دو سه سایت غیرابلهانه هم جدیدا فیلتر شده اند ! نگاه کنید:

هستیااندیش. یک انجمن زنان که اخبار این حوزه را پوشش می دهد. سانسورش غیرمنطقی نیست چون خیلی ترسناک است که مردم بخوانند زنان چه وضعی دارند.

ویکی پدیای کردی. این هم طبیعی است دیگر. وقتی یکسری کرد هستند که در یک کشور گل و بلبل زندگی می کنند و اتفاقا جایی در اینترنت پیدا می شود که می توانند نظراتشان را بنویسند باید آنجا را فیلتر کرد. هیچ هم ابلهانه نیست. لااقل در کوتاه مدت ! (:

چرا لینوکس برام جالبه ۲

در نوشته قبلی نوشته بودم که دارم یک سایت رو برای یکی از دوستام دانلود می کنم و تصمیم گرفتم اطلاعاتی در این باره که با چه روندی در حال دانلود است پیدا کنم، لینوکس در این کار بسیار به من کمک می کنه حالا در قدم بعدی می خوام این اطلاعات رو به شکل تصویری برای دوستم بفرستم.

در لینوکس من از OpenOffice که یک نرم افزار آزاد و رایگان است به جای Office مایکروسافت استفاده می کنم. اول فایل اطلاعاتم که به این شکل است

texte - 416 bits

رو کپی و پیست می کنم در نرم افزار SpreadSheet که برابر excel است. بعد به سادگی بهش می گم نمودارم رو بکشه. در قدم بعدی کلید PrintScreen رو می زنم و لینوکس ازم می پرسه از صفحه با چه اسمی عکس بگیره. یک اسم بهش می دم و صفحه با اون اسم در یک فایل ذخیره می شه. بعد gimp رو باز می کنم که مشابه photoshop است ولی آزاد و رایگان و بخشی از مطلب رو که می خوام بذارم توی سایتم رو می برم. حالا کافیه وبلاگم رو باز کنم و به اسپیپ بگم فایل متنی بالا و فایل تصویری رو به مقاله اضافه کنه و در با یک دبل‌کلیک در محل مناسب نشون بده (: بامزه است نه ؟



فقط برای کامل شدن بحث

ساعت پنج است و داونلود تمام شده. این هم نمودار نهایی