جواب به چند سوال و فرمول محاسبه فاصله از خوشبختی

اشاره: دوستی یک ایمیل زده و کلی سوال پرسیده. چون سوال‌ها جالب بودند جواب‌ها رو گذاشتم روی سایت

۱- شما از چه زبون برنامه نویسی استفاده می کنی؟

خب در اصل من برنامه نویس نیستم (: با برنامه نویسی شروع کردم ولی بعدا بیشتر اومدم به سمت سیستم عامل و به همین دلیل زبان‌های مورد استفاده‌ام رفت به سمت زبان‌های اسکریپت نویسی مثل پرل یا پایتون یا رابی. این زبون ها بامزه‌تر هستن و نوشتن باهاشون سریعتر از چیزهای بزرگی مثل جاوا است. در عوض معمولا برای نوشتن اپلیکیشن استفاده نمی‌شن. در عین حال لازمه این ضرب المثل قدیمی رو تکرار کنم که می‌گه یک مشکل تازه‌کارها اینه که برنامه‌نویسی رو با برنامه‌نویسی به زبان فلان اشتباه می‌گیرن. کسی که سی یاد می‌گیره برنامه‌نویسی یاد نگرفته بلکه زبان سی رو یاد گرفته. کسی هم که برنامه‌نویسی بلده با داشتن مرجع یک زبان یا دسترسی به اینترنت می‌تونه به هر زبانی برنامه بنویسه.

۲- چجور برنامه‌ای می‌نویسی (منظورم تجاری، وب،… است)؟

همونطور که گفتم، من بیشتر مدیر سیستم هستم تا برنامه نویس. حتی مدیر سیستم هم نیستم، بیشتر اسکریپت نویس هستم تا هر چیز دیگه. معمولا برنامه‌های کوچیکی می‌نویسم که کارهای جالب بکنن. مثلا یک تقویم درست کنن که بشه پرینتش کرد و بعد تا کردش و یک ۱۲ وجهی داشت که روی هر ضلعش یک ماه از سال چاپ شده. این برنامه به زبان ps برای تقویم انگلیسی هست و من برای فارسی بهینه‌اش می‌کنم. یا مثلا برنامه‌ای که یک عالمه ایمیل رو بگیره و ببینه کی به کی ایمیل زده و بعد یک نمودار بکشه که توش افراد دایره باشن و ایمیل‌ها فلش و معلوم بشه کیا با هم رابطه دارن. آخرین برنامه‌ای هم که نوشتم این بود که یک فایل از شماره تلفن‌ها باشه و یک برنامه بیاد اونو بخونه و از یکی به اون یکی اس ام اس بزنه (:‌

گاهی هم برای وب می‌نویسم. مثلا الان یک چیزی درست می‌کنم که ببینه من در چه ماه‌هایی مطلب نوشتم و بعد یک فهرست درست کنه از ماه‌ها که بتونم بذارم کنار وبلاگم و آرشیو ماهانه درست بشه.

۳- از چه سیستم عاملی استفاده می‌کنی؟

از سیستم‌عامل‌های خوب: لینوکس، مک و یونیکس. مک رو روی لپ تاپ شخصی‌ام. لینوکس رو برای تفریح و لذت توی خونه یا در حل کار برای سرورهای مخابراتی و یونیکس رو هم روی سرورهای قدیمی‌تر مخابراتی.

۴- بک آپ گیری از اطلاعاتتون رو چجوری انجام می‌دین و اونها رو روی چی ذخیره می‌کنین؟

خب من دو جور اطلاعات دارم. اطلاعات وب سایتم + سایت‌هایی که هاستشون با من یکیه و اطلاعات لپ تاپم. اولی رو به شکل هفتگی از طریق یک اسکریپت BASH انجام می‌دم. اول اطلاعات بانک اطلاعاتی MySQL به شکل یک فایل ذخیره می‌شن و بعد به همراه همه اطلاعات سایت‌ها فشرده می‌شن و یک فایل تقریبا 850 مگابایتی تشکیل می‌دن. این فایل رو از طریق ftp منتقل می‌کنم به یک سرور پشتیبان گیری. اینجوری در هر وضعیتی می‌تونم همه سایت‌ها رو در بدترین حالت به یک هفته قبل برگردونم. جالبه که سه روز قبل اشتباها همه کامنت‌های سایتم رو پاک کردم ولی با داشتن همین بک آپ‌ها برشون گردوندم که به زودی درباره‌اش می‌نویسم.

در مورد لپ‌تاپم به خاطر وجود سیستم‌عامل فوق‌العاده‌ای به اسم مک، هیچ مشکلی نیست. برنامه‌ای هست به اسم ماشین زمان یا تایم‌ماشین که هر وقت هارد دیسک خارجی ۳۲۰ گیگی رو به کامپیوترم وصل می‌کنم به شکل اتوماتیک از فایل‌هایی که از آخرین بک آپ تا حالا تغییر کردن، پشتیبان می‌گیره. هر وقت مشکلی پیش بیاد، سی دی نصب مک رو می‌ذارم تو کامپیوترم و هارد بک آپ رو نصب می‌کنم و انتخاب می‌کنم که دوست دارم کامپیوترم مثل چه تاریخی بشه.

حالا که خودت بحث رو پیش کشیدی خوبه این رو تکرار کنم: همین الان بک آپ بگرید! بعدا در روز حادثه خواهید گفت: دقیقا فردا می‌خواستم بک آپ بگیرم ها!

۵- چرا صفحه وبلاگ شما توی مرورگر IE 7 ذخیره نمی‌شود؟

این رو دوستان دیگه‌ای هم تذکر دادن. ولی جوابش رو نمی‌دونم (: متاسفم که اینجوریه ولی حداقل فعلا فرصت نمی‌کنم حلش کنم چون به اسکپلورر ورژن ۷ هم دسترسی ندارم. دوست دارم حل بشه ولی خودم دست بکار نخواهم شد فعلا (:

۶- به نظرت خوشبختی چیه؟

رسیدن به چیزی که می‌خوای. البته اینو الان همینطوری گفتم و تعریف فکر شده یا ساختارمندم نیست. خوشبختی برای آدم‌های مختلف فرق می‌کنه ولی رسانه‌ها سعی می‌کنن جوری جلوه بدن که همه به یک روش می‌تونن خوشبخت بشن یا حتی آدم‌های خوش‌شانس رو خوش بخت جا می‌زنن تا نشون بدن که بقیه هم شانس خوشبخت شدن رو دارن چون اگه بگن همه شانس خوش شانس شدن رو دارن حرفشون مسخره می‌شه یا مسخرگی حرفشون معلوم می‌شه (: خوشبختی راحت، آروم و شاد بودنه. چون سوال بعدی رو جلو جلو خوندم، می‌رم سوال بعدی (:

۷- هدفت در زندگی چیه؟

خوشبختی (: اینکه اگر به گذشته نگاه کنم احساس نکنم که موقع انجام کارها اشتباه کردم. ممکنه به گذشته که نگاه کنم با خودم بگم که اگر فلان کار رو نمی‌کردم بهتر بود ولی این مهم نیست. مهم اینه که در نگاه به گذشته درک کنم که در اون موقع چرا اون کار رو کردم و بدونم که اون موقع به نظرم اون کار درست بود. یک هدف دیگه هم دارم: کاری نکنم که اگر همه بدونن، ناراحت بشم. لازم نیست هر کاری رو جار بزنم ولی کلا دوست ندارم کاری بکنم که حس کنم بقیه نباید بدونن.

این چند جمله رو اینجوری هم می‌شه تفسیر کرد: هدفی ندارم. در لحظه سعی می‌کنم درست حرکت کنم ولی برای آینده دور هدفی ندارم. بخصوص اگر هدف چیزهایی مثل خارج رفتن، استاد دانشگاه درست و حسابی شدن، اختراع کردن، پول زیاد و … باشه. در لحظه راحت و شاد زندگی می‌کنم و معتقدم آینده خودش خوب پیش می‌یاد. نیومد هم مهم نیست چون من فعلا که خوشحالم (:

اوه.. این تئوری درباره خوشحالی رو هم بگم: برای سنجش میزان خوشحالی یک مرد، باید رفت سراغ گنجه لباسهاش و همه کراوات رو بیرون آورد. بعد کراوات‌ها رو دراز به دراز در طول هم چید و طول کل کراوات‌ها رو اندازه گرفت. این طول برابر فاصل این مرد از خوشبختی است (: