پایش همگانی رو به عنوان معادلی برای Surveillance به کار بردم. پایش همگانی چیز پیچیدهایه. از یک طرف دائما ادعا میشه که دوربین نظارتی و شنود و سانسور و اینجور چیزها برای امنیت ملی و تمامیت ارضی خوبه ولی همیشه چیزی که در نهایت باقی میمونه یک دولت اقتدارگرا است که توسط شنود و سانسور، آزادیهای مدنی افراد رو سرکوب میکنه.
دوربینها توی خیابون نصب میشن با این ادعا که دزدی کم خواهد شد ولی اتفاقی که میافته اینه که تجمعات قانونی راحتتر سرکوب میشن و فشارهای اجتماعی مثل حجاب و رفت و آمد انسانها با همدیگه، محدود و محدودتر میشه و از همه بدتر جامعه به سمت پلیسی شدن پیش میره و حکومت تبدیل میشه به چیزی جدای از خود مردم که به مردم نظارت میکنه.
تمام این نوشتهها به بهانه این عکس است:
که توسط یک کاربر فلیکر از برف اخیر لندن گرفته شده. این روزها لندن در حال تبدیل شدن به پایتخت دوربینهای نظارتی است و در عین حال سمبلی از مقاومت علیه اونها.
مرتبط:
استدلال احمدینژاد در مورد نصب دوربین در معابر: آیفونهای خانه مردم هم دوربین دارد
سر تیتر مجله بیخوابی: خانه ما که آیفون تصویری ندارد