راستش هر روز می گم باید یک چیزی بنویسم درباره رییس پلیسی که می گه کل ایمیلها و ارتباطات ما رو شنود می کنه و به جای خجالت، افتخار می کنه. یک چیزی بنویسم درباره سانسور بیشتر و بیشتر اینترنت و …. و خب واقعا چیزی ندارم بگم به جز همون «شرم آوره» و نمی دونم این حرفهای تکراری رو زدن بهتره یا نزدن.
گاهی میخوام درباره چیزهای کمی بی ربط تر به خودم بنویسم. مثلا داستان «دهک» که در این کشور به جای «ده قسمت»، «سه قسمت» معنی می ده و همه می رن تو قسمت سوم. از این بنویسم که هر حرفی به نظرم واقعی نیست چون قبلا توی تلویزیون قول میدادن که کارت بنزین مال سهمیه نیست و فقط بحث داشتن آمار مطرحه و بعد گفتن ۱۲۰ لیتر و بعد گفتن ۱۰۰ لیتر و حالا ۸۰ لیتر و … نمی دونم.. واقعا ناراحت می شم وقتی یک نفر سیاست های راست ضد فقرا رو به عنوان حمایت از محرومین جا میزنه و به نظرم خیلی احمقانه است وقتی دولت کل نفت رو برای خودش می فروشه، برق و آب رو انحصاری میکنه، از من چند صد هزار تومن در ماه مالیات می گیره و بعد روی فیش برق منت می ذاره که داره مثلا سی هزار تومن بهم سوبسید می ده…
راستش همیشه فکر می کنم درباره این چیزها بنویسم یا نه… حتی دیروز دربرابر خبر احمقانه فارس مقاومت کردم و در مورد مطلب «فدورا، سیستم عاملی موفق تر از لینوکس» هم چیزی ننوشتم.. اما واقعا امروز دیگه راه نداره درباره اش ننویسم:
البته نیازی هم به نوشتن چیزی نیست. کاملا بدون شرحه. البته بد نیست روی اون بخش «در این پست حداکثر فضا به کار گرفته شده» تاکید کنیم.
پی.نوشت. در همین لحظه خبرگزاری فارس یک خبر جدید نوشت: آخه واقعا اینا چه اصراری دارن به این زمینه گند بزنن؟