اگر نگران هستین که کار ضایعی بکنین و کسی ازتون عکس بگیره یا اونقدر مشهورین که ممکنه حین کار غیرضایع هم ازتون عکس بگیرن، این عینک دوازده دلاری شاید به کارتون بیاد.
ماه: می 2011
فیلم مستند: سکسی بودن کارها را آسان میکند
یک فیلم مستند جذاب از Bright Hand Pictures. اگر پهنای باند دارین به نظرم دیدن هشت دقیقه اش جالبه. هم موضوع جالبه هم اجرا. یک نفر خانم داره تست می کنه که آیا آرایش و لباس میتونه زندگیاش رو «ساده»تر بکنه یا نه. یکبار با آرایش سکسی میره بیرون و یکبار با قیافه معمولیاش که خودش هم تاکید میکنه کاملا خوبه و هیچ مشکلی نداره.
Documentary : Sexy Girls Have It Easy from Bright Hand Pictures on Vimeo.
عنوان این فیلم مستند هشت دقیقه ای، گویای نتیجهاش هست. بعد از یک روز از آدمها درخواست چیزهای مجانی کردن، نتیجه اینه:
اگر خواننده منین که دیدگاهم رو در مورد اینجور چیزها میدونین:
- این نتیجه برای یک جامعه جذاب نیست ولی قابل درکه
- هیچ آدمی به ذاته خوشگل یا زشت نیست
- معیارهای هالیوود برای زیبایی احمقانه است
- ساخته شدن چنین فیلم مستندی کار بسیار جذابیه. حتی اگر نتیجهاش رو دوست نداشته باشیم
و البته بیغرضی نسبی آدمها هم جذابه. فکر کنم توی جامعه ما اگر یک دختر سکسی به یک راننده تاکسی بگه مجانی میتونم سوار بشم یا مثلا به یک شیرینی فروش بگه کیک مجانی میخواد نتیجه تا حدی با این فرق کنه.
اخلاقیات در ایران وضعش واقعا خرابه و برای ماست مالیاش دائم تبلیغ میشه که «خارج» خیلی خیلی دیگه ناجوره. مثلا چند وقت پیش یکی از دخترهای ایرانی مجبور به مهاجرت، نوشته بود که از کمبود سکس رنج میبره و این نوشته بعد از مسخره شدن توی سایتهای طرفدار نظام با کامنتهای طرفداران سیستم بمباران شده بود که «شما مگه خارج نیستین؟ اونجا که پر سکس است.»
اون موقع دوست داشتم اینو بنویسم که حالا به این بهانه مینویسم: در تمام دنیا، اخلاقیات جنسی سالمتر از ایران بوده به جز عربستان سعودی. توی ویدئوی بالا میبینین که یک مرد برای یک دختر (در هر دو حالت اصطلاحا سکسی و اصطلاحا غیر سکسی) مشروب الکلی میخره ولی بهش میده و بعدش هم دختره در حالی که حتی نوشیدن رو شروع هم نکرده جدا می شه و میره خونهاش. اینجا ایده خیلی از ما اینه که اگر به یک خانم در حمل بار به خونهاش کمک کردیم حتما باید مارو دعوت کنه بالا.
یا مثلا در مورد دوست دختر و دوست پسر. نظر شخصیام اینه که سکس توی غرب بین جوونها خیلی مهجوبانهتر از اینجا پیش مییاد. اونجا برای یک پسر دبیرستانی اصلا عادی نیست که به یک دختر دیگه که تازه باهاش دوست شده در مورد علایق جنسیاش حرف بزنه و دو تا همکار هم اصلا دلیلی نداره حتما با هم دیگه شریک جنسی هم باشن چون با هم بگو بخند دارن. اینم بگم که توی اون غربی که تبلیغ می شه خیلی کثیفه پسرها هم مفهوم بکارت رو دارن و معمولا چه برای پسر چه برای دختر مهمه که اولین معشوقشون کی باشه.
نشستن کشنده است
رسما اعلام شده که نشستن بد است.
نشستن باعث چاقی میشود.
نشستن باعث ضعف است.
و نشستن مرگ را نزدیکتر میکند.
البته صحبت سیاست نیست. صحبت بدن انسان است و رشتهای به اسم محققین عدم فعالیت. آنها با این سوال شروع کردند که چرا بعضیها زیاد میخورند و چاق نیستند و بعضیها کم میخورند ولی دائم چاق میشوند و به این نتیجه رسیدند که تفاوت این دو گروه در فعالیتهای جزیی روزانه است. کارهایی مانند بستن بند کفش، خم شدن برای برداشتن کیف، کش و قوس دادن به عضلات حین کارهای دیگر و از همه مهمتر ننشستن.
بنا به تحقیق جیمز ولاهو در نشریه نیویورک تایمز نشستن باعث میشود:
فعالیت الکتریکی عضله افت کند – و «عضله به وضعیتی مشابه عضله یک اسب مرده برود.». [حین نشستن] عضله شما تنها یک کالری در دقیقه مصرف میکند که یک سوم وضعیتی است که بلند شوید و راه بروید. این موضوع باعث بالا رفتن احتمال دیابت نوع دو و همچنین چاقی میشود. آنزیمهای شکننده لیپید و تریگلیسیرین که وظیفه جمع کردن چربی از سیستم خون را دارد نیز شدیدا سقوط میکنند که به نوبه خود باعث پایین آمدن سطح کلسترول خوب میشود.
[متخصص عدم تحرک مارک] هامیلتون در آخرین کار خود نشان میدهد که چطور عدم تحرک اجباری در موشها به سرعت باعث کم شدن هفتاد و پنج درصدی توان عضلات مرتبط با ایستادن در حذف لیپوپروتئینهای خون میشود. برای نشان دادن تاثیر مشابه در انسانها، از چهارده داوطلب جوان و سالم خواسته شد تا بیست و چهار ساعت بی تحرک باشند و اینکار باعث افت چهل درصدی توان انسلولین در شکستن گلوکز شد.
طبق تحقیقات مشابه، یک عمر روزانه شش ساعت پشت میز نشستن میتواند در مردان باعث ۲۰٪ افزایش احتمال مرگ در مقایسه با کسانی شود که روزانه تنها ۳ ساعت پشت میز مینشینند.
همین مجموعه تحقیقات باعث شده یک مد در بین هکرها شایع شود: ایستاده کار کردن. این روزها اصلا غیرعادی نیست وارد دفتری بشوید و ببینید که یک نفر صندلیاش را روی میز و کامپیوتر را روی آن گذاشته و مشغول کار است یا اصولا میزهای بلندی ویژه ایستاده کار کردن در دفاتر کار گذاشته شده.
بخصوص اگر توجه کنید که طبق این تحقیقات، تمرینات ورزشی جلوی صدمات ناشی از نشستن طولانی را نمیگیرند، راحتتر عکس بالا را به عنوان چیزی فراتر از یک مد برنامهنویسی، درک میکنید.
منابع: بیزنس اینسایدر و بویینگ بویینگ.
مجله هکر ماهیانه – شماره ۱۲ – می ۲۰۱۱
|
گزیدهها – داستان استیو. استیو شیمل از اولینهای گوگله و اینجا به شکل مشروح داستان شروع کار خودش رو مینویسه. نه فقط ورود/پایه گذاری به گوگل که از اون مهمتر داستان دوران کودکی و چگونگی رشد فنی و علمی اش رو |
استارتاپها– چرا استارتاپها به وبلاگ احتیاج دارند. و توی وبلاگشون باید چی بنویسن ویژه– گیکهای عزیز، باید حرف بزنیم. یک گیک با بقیه گیکها حرف زده. در این مورد که باید فرهنگمون رو حفظ کنیم و فراموش نکنیم که برگ برنده ما، کمک کردن به دیگران و به اشتراک گذاشتن اطلاعاته |
طراحی– طراحی صفحه ثبت نام سایت. یکی از طراحان خوب دنیا داره بهتون توضیح میده که چجوری صفحه ثبت نام سایتتون رو طراحی کنید. برنامه نویسی– تکینکهای پیشرفته Git. اگر لازمه توضیح بدم، یعنی به این مقاله نیازی ندارید (: |
چگونه پادکست بسازیم
اگر فقط یک پادکست باشد که من هیچ قسمتیاش رو از دست ندم، لینوکس آوت لاوز است. قبلا در مورد شماره ۱۹۸شان با عنوان بهترین طنز لینوکسی یک مطلب نوشتهام و حالا هم یک شماره عالی دارند: شماره ۲۰۰ و تشریح اینکه این دویست شماره چطور تولید شده.
در شماره دویستم، تد و فب بیشتر از اینکه به تاریخچه بپردازند توضیح میدهند که از نظر فنی چطور تقسیم کار میکنند و پادکست چطور ضبط و آماده میشود. یک نکته جذاب این است که این دو نفر در دو کشور مختلف هستند و از طریق اسکایپ و به شکل زنده پادکستشان را برای دنیا پخش میکنند. فکر کنم گوش کردن این شماره و نگاه کردن به چارتها و ابزارهای یک پادکست حرفهای برای هر کسی که علاقمند به پادکست سازی و ضبط صدا است و به طور کلی برای هر آودیو گیک، جذاب خواهد بود.
وبلاگ من تبلیغات میپذیرد
بلاگنوشت یک حرکت خوب و مفید برای وبلاگستان شروع کرده که من هم افتخار میکنم با نوشتن این مطلب بهش بپیوندم. اسم رمز حرکت هست وبلاگ من تبلیغات قبول میکند و خلاصهاش اینه که من بگم وبلاگم تبلیغ قبول میکنه.
برای خیلی وبلاگنویسها این میتونه روحیه بخش و جذاب باشه و برای خیلی از تبلیغ دهندگان، یک فرصت عالی.
دلیلی که میگم فرصت خوبیه اینه که تبلیغات در اینجا ارزون است و شدیدا هدفمند. مثلا به وبلاگ من نگاه کنید: وبلاگ من یک وبلاگ قدیمی است توی بحث گنو/لینوکس ، فرهنگ سایبر، آزادیهای دیجیتالی، گیکها و هکرها و اتفاقات تکنولوژیک مرتبط با حقوق بشر و اینطور چیزها (و البته گاهی تاروت ). در واقع اگر کسی بخواد چیزی مرتبط با لینوکس رو تبلیغ کنه، بهتره اونو بذاره تو وبلاگ من یا یک لینوکسنویس دیگه تا اینکه توی صفحه اول همشهری براش آگهی بده ((:
من تعرفه خاص تبلیغاتی ندارم و در قبول آگهی هم خیلی سختگیر هستم. اگر شما آگهیای دارین که مرتبط با حقوق بشر است، مرتبط با آزادیهای دیجیتال است یا در مورد لینوکس است و امنیت ملی رو هم به خطر نمیندازه، بهم خبر بدین تا براتون تبلیغش کنم (: دائمیترین جای تبلیغ ستون کناری است و جای پر بینندهتر ولی کوتاهتر، زیر پستهایی است که بیشتر از صد لایک میخورند و بارها ریشیر میشوند.
گروه کر مجازی، کنسرتی از سراسر جهان
اریک ویتاکر (Eric Whitacre) در نسل خودش، یکی از آهنگسازهایی است که آثارش بیشترین اجراها را داشته.
او چند وقت با یک اتفاق جالب مواجه شد: دختری در یوتیوب یکی از قطعات او را به افتخارش خوانده بود و ویدئو را آپلود کرده بود. این جرقه یک فکر بود. اریک شخصا کل قطعه را رهبری کرد… بدون صدا و بدون نوازنده. بعد از خوانندگان سراسر جهان خواست تا با صدای خود قطعات مرتبط را بخوانند و روی یوتیوب آپلود کنند و به او خبر بدهند.
او جواب هایی مثل این می گیرد:
نتیجه نهایی بعد از دریافت همه ویدئوها و ادیتها؟ اجرایی با ۱۸۵ خواننده از ۱۲ کشور جهان که در ویدئوی نهایی، اثر Lux Aurumque را اجرا میکنند.
ویدئوی کامل این اجرا را از اینجا ببینید و از آن جذابتر، به اینجا بروید تا در کل تجربه از زبان خود اریک ویتاکر شریک شوید.
لوگوی امروز گوگل: مارتا گراهام
احتمالا عکس امروز گوگل رو دیدین… خیلی قشنگ بود و باعث شد من مدخلش رو توی ویکی پدیای فارسی اضافه کنم:
مارتا گراهام (یازدهم می ۱۸۹۴ تا اول آوریل ۱۹۹۱) رقاص آمریکایی بود که به عنوان یکی از پیشگامان رقص مدرن شناخته شده. تاثیر او بر رقص را با تاثیر ایگور استراوینسکی در موسیقی، پابلو پیکاسو در نقاشی و فرانک لیولد رایت در معماری مقایسه میکنند. [۱]
گراهام زبان جدیدی در حرکات ابداع کرد و از آن برای بروز احساسات، هیجانات و لذتهای مشترک بشر استفاده کرد. او برای هفتاد سال رقصید و اولین رقصندهای بود که در کاخ سفید برنامه اجرا کرد و اولین رقصندهای هم شد که به عنوان سفیر فرهنگی به کشور دیگری سفر کرده است. او همچنین اولین هنرمندی در رشته رقص بود که بالاترین مدال شهروندی آمریکا یعنی مدال آزادی رییسجمهوری را دریافت کرد. او میگوید «من تمام زندگیام را در رقص و رقصندگی سپری کردم.»
و اینهم مدخل انگلیسی که اگر کسی بخواد کاملتر بخونه یا فارسی رو کاملتر کنه.
آپدیت: و اینهم توضیح فنی اینکه این لوگو چطور نمایش داده می شد.