خب بذارین تمرکز کنم… با دختری حرف می زدم. دختر هنرمند است (به قول خودش آرتیست) و از پسری میگفت که یک دوربین خوب داره و استودیوی عکاسی نود (۹۰ نه! نــــــود یعنی لخت). مشتریهاش میان به استودیوش که توی خونهاش هم هست، لخت میشن و عکس میگیرن.
من با خنده و فکر به رشته سخت عکاسی که توش آدم سخت شاخص میشه و خیلی از آماتورها با پول میتونن توش جلو بیافتن، میگم:
دختر جواب میده:
– فکر نکنم. نمیدونم.
و من با خنده میگم:
– ظاهرا که باید یک پولی هم بده.
دختر اضافه میکنه:
– احتمالا گاهی با بعضی مشترها هم میخوابه دیگه.
این یک متلک پسرونه نیست. جدی است و بر اساس منطق. من اضافهتر میکنم:
– پس احتمالا باید پول بیشتری هم بده.
و دختر خیلی جدی بهم جواب میده «جادی تو چرا اینقدر ضد زن هستی؟»
شوکه میشم. من ضد زن هستم؟ شنیدنش از طرف کسی که مدتها است منو میشناسه سخته. من مبارز نیستم و برای نظراتم خیلی وقت ها ترجیح می دهم هزینه ای هم ندم ولی به هرحال می دونم که معتقدم به حقوق زنان (مثل هر موجود دیگه ای) و دفاع ازش. شوک خوبیه… فکر من معمولا خوب خط ها رو میگیره میره جلو و دو سه تا خط مختلف رو به نتیجه میرسونه اما اینبار هر چند ثانیه که بهش وقت میدم به ته خط تحلیلی نمیرسه. هی سعی میکنم مسیرهای احتمالی مختلف رو به چپ و راست بچینم و ببینم این مکالمه کجاش به ضد زن بودن میرسه.
یادم نیست خودم به نتیجه میرسم یا خودش بهم میگه. اوه! الان یادم اومد. خودش بهم گفت و جوری که الان با یادآوریاش شوکه بشم. بهم میگه «چرا همهاش تو چارچوبٍ شدن و کردن فکر میکنی؟». اوه!
جملات من معطوف به این بودن ک دخترها همیشه سعی میکنن «پا ندن» و پسرها سعی میکنن گیر بندازن و سکس داشته باشن. چرا اصلا فکرم به این سمت نرفت که دختری هست که وقتی دلش سکس میخواد، پسری رو پیدا میکنه که بدون رابطه عاطفی پایه سکس باشه و خوش تیپ هم باشه و آرتیست هم باشه و باهاش بخوابه. جملاتم رو که مرور میکنم.. در اصل اینو گفتم «اگر دختری با پسری که نمیشناسه بخوابه، باید پول بگیره». خیلی ضد زن بوده. شوک خوبیه. یک فکر دقیق و عمیق روی یک شوخی ساده که به هرحال زشت بوده اما حالا خیلی بدتره.
چند روز قبل ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان بود (پادکست رادیو فنگ رو از اینجا و پادکست پر استرس صدای تغییر رو از اینجا گوش بدین). این شاید اولین ۲۵ نوامبری است که من حرف تکراری نزدم. امسال ریشههای عمیقتری از این خشونت رو توی خودم هم دیدم و مطمئنتر شدم که جامعه نیاز به آموزش داره. نیاز به حرف زدن و نیاز به ارتباط. اگر داشتیم… میخوردیم به سلامتی همه خانمهایی که بدنشون مال خودشونه… به سلامتی همه خانمها.