چند روز پیش در خبرها بود که یکی از اعضای شورای شهر تهران از مردم خواهش کرده آب شیر نخورن. امروز هم تو تیتر روزنامهها دیدم که اعضای شورای شهر گفتن میرن کتابخونه های عمومی و از مردم هم خواهش کردن که بیان. دویست سیصد سال پیش هم ماری آنتوانت با شنیدن خبر انقلاب به خاطر کمبود نون به مردم گفته بود این چند وقتی که نون کمه، شیرینی بخورن و یه هفتصد هشتصد سال قبل هم مولانا گفته بود که ظاهرا بعضی ها سوراخ دعا رو گم کردن.
عضو محترم شورای شهر باید بدونه که مردم از سر سرخوشی نیست که آب شیر می خورن و از سر تنبلی نیست که نمی رن برای مصرف روزانه آب بطری بخرن. اگر هم واقعا می دونه که آب بطری گرونه و حرفش اینه که «آهای پولدارها! آبی که به فقرا می دین رو نخورین ها!» که اصلا بحث جداست.
در مورد کتاب هم دقیقا همینه. قبلا هم گفتم که در ایران مشکل کم بودن سرانه کتابخونی به خاطر بیشعوری مردم ما نیست بلکه به خاطر سانسور بالایی است که توی کتاب هست و مثلا کتاب زندگی لینوس توروالدز در این کشور مجوز نمی گیره چه برسه به رمان هایی که نویسندهاش صدها میلیون نسخه ازشون می فروشه و چه برسه به کتاب های فوق العاده ای از نویسنده های ایرانی که اجازه نشر ندارن (مثلا همسایههای احمد محمود).
طولانی اش نمی کنم چون حرف ها رو قبلا زدم ولی اگر کسی از شورای شهر رو دیدین بهش بگین که در کشوری که تک تک کتاب ها رو قبلا باید بزرگترمون بخونه و بعدا بگه کدومها اصلا مناسب ما نیست و توی بقیه هم کجاهاش باید حذف بشه تا ما بتونیم بخونیمشون، مردم کتاب خون بشویی که شما می خوای نخواهند شد چون حرفت این نیست که «مردم کتاب بخونین» بلکه اینه که «مردم! این چیزهایی که ما می گیم خوبه رو بخونین».
بسیار مرتبط:
– آیا ما ایرانی ها بیشعوریم که کتاب نمی خونیم؟ یا چی؟
آپدیت تکمیلی: رابطه علی این مطلب این نیست که «مردم کتاب نمی خونن چون سانسوره». این مطلب می گه «اگر کسی می خواد مردم رو کتابخون کنه، با اصرار موفق نمی شه – باید محتوای خوب رو آزاد کنه».