من برای بهترین شغل جهان، رزومه نمی‌دم



بهترین شغل جهان این روزها خیلی پر سر و صدا شده. سایتش قشنگه و خودش پر هیجان: یک وبلاگنویس با حقوق ماهی ۱۵۰ هزار دلار به یک جزیره واقعا زیبا و آرام در استرالیا می ره و خاطراتش رو می نویسه. حقوق رو دولت استرالیا می‌ده و هدف، تبلیغ توریسم در این جزیره است.

هر وبلاگنویسی می‌تونه برای اینکار رزومه بده و در یک ویدئوی یک دقیقه‌ای هم توضیح بده که چرا بهترین فرد برای این شغله. داستان‌های جنبی خیلی زیاده: وب سایت زیر فشار داون شده، یک زن عکس جزیره رو روی بدنش خالکوبی کرده تا ثابت کنه مشتاق ترینه و …

اول که شنیدم، من هم می‌خواستم با اشتیاق به عنوان یک تجربه بامزه رزومه بدم برای این شغل. اما حالا دیگه نمی‌خوام. چرا؟ چون لازمه این شغل اینهاست:

 توانایی‌ ارتباط های بین فردی خوب

 توانایی نوشتن و حرف زدن انگلیسی خوب

 روحیه ماجراجویی

 علاقمندی به آزمایش چیزهای جدید

 علاقه به زندگی در طبیعت

 توانایی خوب شنا و اشتیاق به غواصی

 توانایی قاطی شدن با بقیه

 حداقل یک سال تجربه متناسب

خوب من اولی و دومی رو تا حدی دارم. روحیه ماجراجویی و علاقه به آزمایش چیزهای جدید هم توم هست. اما علاقه به زندگی در طبیعت ندارم. حداقل از عاشقان زندگی در کوه و جنگل نیستم. شنام خوبه و غواصی رو امتحان کنم خوشحال می‌شم ولی تجربه کار مشابه هم ندارم.

پس در یک نگاه کلی، قابلیت‌ها رو نصفه و نیمه دارم و اگر قرار باشه بین کل دنیا یک نفر رو انتخاب کنن، بدون شک من بهترین انتخاب نیستم ولی به هرحال رزومه دادن می‌تونه بامزه و خاطره انگیز باشه…

اما من رزومه نمی‌دم

دلیلی که رزومه نمی‌دم این نیست که احتمال می‌دم انتخاب نشم. دلیلی که رزومه نمی‌دم اینه که می‌دونم این شغل، شغل ایده‌آل من نیست. تبلیغات همیشه چیزها رو دوست داشتنی می‌کنه و وقتی همه از یک چیز حرف می‌زنن، اون چیز به نظر آدم جذاب می‌یاد. ولی درست که فکر می‌کنم می‌بینم که من توی ایران زندگی می‌کنم. وبلاگی دارم که توش سعی می‌کنم اسم آزادی بیان در ایران زنده بمونه و مفهومش محترم شمرده بشه. دوستانی دارم که دیدنشون برام ارزشمنده. یک فیلم خنده‌دار دارم که مدت‌ها است می‌خوام دلی و پیام رو دعوت کنم خونمون که با هم ببینمش. من می‌دونم که توی کشورم آدم‌ها شکنجه می‌شن و اعدام. سایت‌ها فیلتر می‌شن و من از این اعدام‌ها و سانسورها می‌نویسم. می‌دونین دوستان؟ رفتن به یک جزیره زیبا و هر روز نوشتن اینکه چقدر به من خوش می‌گذره، کار ایده‌آل من نیست (: باید یادم باشه تا زودتر بهشون بگم دور من رو خط بکشن.